واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: علما و دانشمندان اسلامي پيشگامان نظريه امپرياليسم فرهنگي
پروفسور حميد مولانابراي نسل جوان امروزي، به ويژه دانشجويان، استادان و پژوهشگران رشته هاي روابط بين الملل، علوم سياسي، ارتباطات، جامعه شناسي، و مردم شناسي و روان شناسي و تاريخ، بسيار مهم است بدانند كه پيشگامان و اولين نظريه پردازان مربوط به تهاجم و امپرياليسم فرهنگي در قرن بيستم علما و فقهاي بزرگ حوزه هاي علميه عراق و ايران بودند و نه متفكران اروپايي و آمريكائي و جوامع ديگر. بيش از نيم قرن طول كشيد تا دانشمندان كشورهاي ديگر و در رأس آنها اروپائي ها و آمريكائي ها، در نتيجه توسعه صنايع فرهنگي و سلطه گرائي دو ابرقدرت قرن يعني آمريكا و شوروي، به روند و جريان طيف امپرياليسم و تهاجم فرهنگي آگاهي پيدا كنند.يكي از پيشكسوتان نظريه تهاجم و امپرياليسم فرهنگي كه خود نيز در مبارزه با آن شركت كرد و از فقهاي بزرگ حوزه نجف در عراق به شمار مي رفت مرحوم آيت الله العظمي شيخ فتح الله شريعت اصفهاني معروف به «شيخ الشريعه» بود. او پس از سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي و مرحوم ميرزامحمد تقي حائري شيرازي معروف به ميرزاي دوم، به مرجعيت تامه مسلمانان و شيعيان رسيد و مجموعاً 8 فتواي جهادي صادر كرد. آيت الله شريعت اصفهاني طي اين فتاوي، مسلمانان سراسر جهان را به مقاومت در برابر استعمارگران و بيرون راندن آنها از سرزمين هاي اسلامي و طرد هرگونه حاكميت فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از طرف آنان فراخواند. در جريان جنگ جهاني اول (18-1914) و اشغال عراق توسط نيروهاي انگليسي نيز، او بر ضد اشغالگران انگليسي فتواي جهاد صادر كرد و خود، به همراه ساير علما رهسپار جبهه هاي جنگ گرديد. وي در جبهه معروف قرنه، دركنار مجاهدان و رزمندگان عراقي، حضوري بسيار فعال داشت و همراه با آخوند خراساني و ميرزامحمد تقي شيرازي، در مهاجرت اعتراض آميز علما به كاظمين نيز شركت جست.اعلاميه جهاني آيت الله شريعت اصفهاني بر ضد متجاوزان ايتاليائي، يكي از اسناد بزرگ مبارزه علماي عراق و حوزه علميه نجف، عليه سلطه گرائي استكبار جهاني در قرن بيستم است. در يكي از اين اعلاميه ها، آيت الله شريعت اصفهاني 10 هدف عمده استعمار از حضور در سرزمين هاي اسلامي را اين گونه برشمرده است:1- بيگانگان استعمارگر، با روش هاي دوستانه، درصدد جلب دل هاي اشخاص نادان هستند؛2- استعمارگران با آوردن صنايع و دستاوردهاي خويش، مردم مسلمان را در همه امور زندگي شان وابسته به خود كرده اند؛3- آنان به بهانه آموزش و پرورش و خدمات پزشكي، شيوه هاي ديني خرافه آلود و گمراه كننده خويش را نيز تبليغ مي كنند؛4- استعمارگران، مبلغان مذهبي خود را به ميان مسلمانان مي فرستند تا آنان را از علماي اسلام دورتر سازند؛5- آنها كتاب هاي ضد ديني خود را به رايگان در ميان مسلمانان منتشر كرده و مي كنند؛6- بيگانگان استعمارگر، پول و ذخاير مسلمانان را گرفته و به جاي آن اشياي تجملي و مصرفي را وارد چرخه اقتصاد مسلمانان كرده اند؛7- آنها مسلمانان را به مصرف مواد غيرلازم، مانند قند، شكر، چاي و سيگار معتاد كرده و موفقيت هاي اقتصادي مهمي به دست آورده اند؛8- استعمارگران، با پيروي از اصل «تفرقه بينداز و حكومت كن» توانسته اند بسياري از سرزمين هاي اسلامي را تحت اشغال خود درآورند؛9- آنها تني چند از روحاني نمايان را به لباس روحانيت درآورده و ادعاي دانش و فقاهت درباره آنها مي كنند. در حالي كه آنها واقعاً از گروه علماي روحاني به شمار نمي روند. بيگانگان، اين عالم نمايان را نيز در رديف علماي واقعي جا زده و فسادهاي بي شماري را كه آن علماي دروغين مرتكب مي شوند، به حساب مذهب اسلام مي گذارند؛ بدين ترتيب، مردم را به سرپيچي از دستورات علماي حقيقي اسلام تحريك و تحريض مي كنند؛10- استعمارگران با به دست آوردن امتيازهاي مهم و دادن وام هاي كلان و انعقاد قراردادهاي گوناگون اقتصادي و فرهنگي، به راحتي نفوذ خويش را در اكناف دنياي اسلام مي گسترانند.كاملاً روشن است كه آيت الله شريعت اصفهاني، نزديك به يك قرن پيش، نظريه هاي مربوط به تهاجم فرهنگي، امپرياليسم فرهنگي، و سلطه گرائي جهاني را كه گفتمان «روشنفكران» سال هاي بعد از جنگ جهاني دوم و چند دهه گذشته گرديد، در اين اعلاميه به صراحت خلاصه كرده است.در سال هاي 1917 و 1918 ميلادي كه بسياري از شهرهاي عراق تحت محاصره قواي اشغالگر انگليسي قرار گرفته بودند و انقلاب ضد انگليسي، بيشتر در كربلا و نجف متمركز شده بود، شريعت اصفهاني علت اصلي شكست مردم عراق در استقرار يك حكومت اسلامي را فراهم نبودن شرايط سازماني دانست و به همين جهت با همراهي عده اي از علماي نجف از جمله شيخ عبدالكريم جزايري و موافقت ميرزامحمدتقي شيرازي، سازمان ديني- سياسي اللهيه العلميه را در نجف تأسيس كرد. به هر صورت، بسياري از پيشوايان و مجاهدان روحاني كه سال هاي بعد، رهبري مبارزات ضد استعماري مردم ايران و عراق را عهده دار شدند- كساني مانند آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني، آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي وديگران- در آن زمان، حدوداً سي يا چهل سال بوده و در جبهه هاي مختلف جنگ عليه اشغالگران انگليسي شركت داشتند و از نزديك شاهد بودند كه چگونه استعمار و اسلام، در مقابل همديگر صف آرايي كرده بودند.قرن نوزدهم، قرن استعمار، ملي گرائي، امپرياليسم و ايدئولوژي بود. گرچه در غرب در چارچوب ايدئولوژي سوسياليسم و كمونيسم متفكران و انقلابيون و نويسندگاني مانند ماركس، لنين، شومپتر از پديده امپرياليسم سخن گفتند ولي به علت گرايش هاي اقتصادي، جريان تهاجم و امپرياليسم فرهنگي به صورت يك طيف خاص سلطه گرائي مورد توجه آنان قرار نگرفت. پس از وقوع انقلاب روسيه و سپس گسترش رژيم نازي در آلمان، گروهي از متفكران و روشنفكران اروپائي كه حلقه مكتب انتقادي جامعه شناسي فرانكفورت را تشكيل داده بودند، با توجه به رشد صنايع فرهنگي و رسانه ها از جمله فيلم و سينما و ارتباطات جمعي، توجه بيشتري به مسائل فرهنگي كردند. ولي از آنجائي كه غرب و دانشگاه هاي آن به طور دربست درخدمت استعمار قرارداشتند تهاجم و امپرياليسم فرهنگي به عنوان يك مقوله موردنقد در دستور دانشمندان و نويسندگان اروپائي و آمريكائي قرار نگرفت. برعكس از زمان حمله ناپلئون به مصر و تسخير آن كشور، تهاجم فرهنگي توسط اروپائي ها و آمريكائي ها به عنوان يك «ارمغان تمدن» در كشورهاي مورد استعمار مطالعه مي گرديد. علما و فقهاي اسلامي در اين دوره تنها گروهي از متفكران و دانشمندان هستند كه به طور ويژه و عميق به مسائل فرهنگي و اجتماعي امپرياليسم و استعمارگران و مستكبران مي نگرند.با خاتمه جنگ جهاني دوم و شروع جنگ سرد (جنگ فرهنگي و رسانه اي و رواني) و گسترش و نفوذ صنايع فرهنگي آمريكا در سطح جهاني و مبارزات ضد استعماري، تهاجم فرهنگي به عنوان يكي از ابزارهاي اصلي امپرياليسم مورد توجه و بررسي نويسندگان و نظريه پردازاني مانند فرانتس فانون (در الجزيره و آفريقاي شمالي)، آرماند مترلاد (در شيلي و فرانسه) و هربرت شيلر و ديگران (در آمريكا) قرار مي گيرد. ولي براي بقيه ما در دنياي اسلام، سنت و مبارزات و ادبيات پر بها و طولاني اسلامي ثقل و نقطه اصلي تهاجم و امپرياليسم (استكبار) فرهنگي و جهاني را تعريف و تبيين مي كند.50 سال قبل در سال 1337 شمسي (برابر با 1958 ميلادي) وقتي كه براي ادامه تحصيلات تكميلي به آمريكا رفتم مجموعه اي از فتواهاي علما و مراجع حوزه هاي علميه ايران و عراق را با خود به همراه بردم؛ اين فتاوي و اعلاميه هاي مراجع تقليد بهترين راهنماي من در تشكل فرضيه هاي مربوط به استعمار و استعمار نو، وابستگي هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي، مصرف گرائي و بازاريابي هاي سرمايه داري، و كنترل نخبگان و افكار عمومي از طريق سيستم هاي آموزش و تربيت و رسانه هاي مدرن بود. فتوا و اعلاميه 10 ماده اي شريعت اصفهاني كه قريب به 100 سال قبل صادر شد به قدري از جوانب زماني و مكاني معتبر است كه هنوز هم بسياري از مشكلات و معضلات نظام جهاني و دنياي اسلام را مي توان در آن مشاهده كرد. ما به يك پژوهش و ديرينه شناختي احتياج داريم كه اصالت و استقلال فكري را در حوزه هاي علمي و دانشگاهي ما ترويج داده و گسست ها و شكاف هاي موجود در سوابق تاريخي ما و غرب را به روي گذشته فراموش شده آن بگشايد.
پنجشنبه 6 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]