محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853340245
نويسنده: فاطمه فرهمند به نام مردم به كام شاه (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: فاطمه فرهمند به نام مردم به كام شاه (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: يكي از اقدامات ضد دموكراسي حكومتهاي استبدادي آن است كه به اقدامات به ظاهر دموكراتيك و فرمايشي دست ميزنند.در مقاله پيشرو با تاريخچه تأسيس و انقراض، و تحولات و اعتقادات حزب مردم آشنا خواهيد شد.
يكي از اقدامات ضد دموكراسي حكومتهاي استبدادي آن است كه به اقدامات به ظاهر دموكراتيك و فرمايشي دست ميزنند و با اين كار اصالت دموكراسي و در نتيجه هرگونه آزادي و اميد و استقلال را بر باد ميدهند. پهلوي دوم نيز از اينگونه اقدامات ضد دموكراتيك بسيار انجام ميداد كه يكي از آنها فرمان تأسيس دو حزب موافق و مخالف مليون و مردم، به عنوان اكثريت و اقليت بود. حزب مليون به دست منوچهر اقبال و در دوران نخستوزيري او تأسيس و رهبري شد و حزب اقليت مردم را نيز اسدالله علم تأسيس و رهبري كرد. نه تنها ماهيت حزب اكثريت وابسته به نخستوزير، بلكه حزب اقليت منتقد نيز خيلي زود براي مردم روشن شد و مردم براي مسخره كردن آنها متلها و لطيفهها بر سر زبان ميآوردند.در مقاله پيشرو با تاريخچه تأسيس و انقراض، و تحولات و اعتقادات حزب مردم آشنا خواهيد شد.
تشكيل احزاب سياسي در ايران تاريخچه طولاني ندارد و مثل ساير اركان دموكراسي، از غرب وارد شده است. احزاب سياسي بهرغم تضادهايي كه با نظام سنتي ايران داشتند، توانستند در بعضي از مقاطع تاريخ معاصر، تاحدودي جايگاه واقعي خود را بيابند. شايد بتوان سه رويداد تاريخي مشروطه، خروج رضاشاه از ايران و وقوع انقلاب اسلامي را سه دوره مهم در تشكيل احزاب سياسي قلمداد كرد. البته در بعضي سالهاي زودگذر ديگر، نظير دوره نخستوزيري علي اميني 1340 ــ 1341 نيز زمينه مساعدي براي شكلگيري احزاب بهوجود آمد. اما در اين مقاطع دولتهاي وقت يا مانع تشكيل احزاب ميشدند يا خود به تشكيل احزاب فرمايشي دست ميزدند. بديهي است كه اينگونه احزاب، كه از بالا و با هدايت دولت تشكيل ميشد، با احزابي كه از پايين (جامعه) برميخاستند تفاوت ماهوي داشتند. در اين مقاله تلاش شده است كه حزب مردم، كه يكي از احزاب نوع اول محسوب ميشود، معرفي گردد و چگونگي تشكيل، فعاليتها و انحلال آن شرح داده شود. در آغاز تذكر اين نكته لازم به نظر ميرسد كه اين حزب را به دليل مشابهت اسمي با احزابي نظير "حزب مردم" دوره چهاردهم مجلس شوراي ملّي، كه مؤسس آن، محمدصادق طباطبايي، نيز به رياست مجلس انتخاب شد، و همچنين "حزب مردم ايران"، يكي از احزاب تشكيلدهنده جبهه ملّي، كه مؤسس آن محمد نخشب بود، نبايد اشتباه نمود.
زمينههاي تشكيل حزب مردم
حزب مردم در روز 26 ارديبهشت 1336 به دستور محمدرضاشاه تشكيل شد. اين حزب در دوران حيات طولاني هيجدهساله خود (1336 ــ 1353) در جايگاه حزب اقليت در مقابل احزاب اكثريت ملّيون (1336 ــ 1339) و ايران نوين (1343 ــ 1353) و با برخورداري از فراكسيونهاي پارلماني در تمام ادوار دو مجلس سنا و شوراي ملّي شركتي فعال داشت.
انديشههاي شكلگيري اين حزب را ميتوان در سير رشد احزاب در دهه 1320، كه دورهاي مهم از فعاليتهاي احزاب سياسي با مرامها و مسلكهاي مختلف محسوب ميشود، جستجو كرد. مبارزات و فعاليتهاي جبهه ملّي و حزب توده در آن سالها چنان گسترده و تأثيرگذار بود كه كودتاي 28 مرداد 1332 نيز نتوانست دامنه نفوذ آنها را كاهش دهد و ميراث فكريشان را نابود سازد.
محمدرضاشاه، پيروز اصلي ميدان اين كودتا، و همچنين هيأت حاكمه وقت، كه از انرژي بالقوه نيروهاي سياسي و پيامدهاي آزاد شدن آن در دهه 1320 ــ كه بهويژه در به قدرت رساندن مصدق تعيينكننده اصلي بود ــ آگاهي داشتند، بعد از پيروزي كودتا درصدد برآمدند ضمن كنترل شديد امنيتي اين نيروها، احزابي موازي تأسيس كنند. تداوم فعاليتهاي طرفداران جبهه ملّي در قالب تشكلي جديد به نام نهضت مقاومت ملّي و به ويژه كشف شبكه گسترده افسران حزب توده در سال 1333، بيشازپيش هيأت حاكمه را از عمق خطر تداوم مبارزات حزبي آگاه ساخت. ازاينرو كارگزاران نظام به فكر چارهجويي برآمدند و خود شاه: "در سفرهاي خود به چند كشور خارجي در سال 1335، يعني امريكا و [كشورهاي] اروپايي و هند و تركيه، شخصاً به مطالعه درباره نهادهاي پارلماني اين كشورها پرداخت."[1]
اين رويكرد همزمان با تشكيل ساواك در اواخر همين سال ميتواند داراي بار معنايي خاصي باشد؛ به تعبير ديگر كارگزاران نظام از يكسو تدابير امنيتي را عليه فعاليتهاي مستقل سياسي و حزبي تشديد نمودند و از سوي ديگر با اتخاذ راهكاري سياسي، يعني تأسيس حزب وابسته دولتي، درصدد برآمدند فعاليتهاي حزبي را از لحاظ ماهيت تغيير دهند. در بدو تأسيس اين احزاب (اقليت و اكثريت) چنين تصور ميشد كه آنها ميتوانند محل تجمع اعضا و تبليغ مرام و مباني نظام حاكم باشند و در اوضاع بحراني به كار آيند.
محمدرضاشاه طي سخناني در ديدار دكتر نصرتالله كاسمي،[2] دبيركل حزب اكثريت ملّيون ــ كه مدت كوتاهي بعد از حزب اقليت مردم تأسيس شد ــ با او از اين هدف خود پرده برداشت و گفت: "سالها فكر ميكردم كه به چه دليل نظام مملكت در شهريور 1320 طي 48 ساعت طوري متلاشي شد كه سربازها با لباس كهنه و پاي برهنه... در كوچه و بازار تقاضاي كمك ميكردند... بعد دريافتم كه در داخل مملكت تشكيلات و سازماني وجود نداشت كه پايه و اساس محكمي متكي به افكار مردم داشته باشد كه بتواند در روزهاي سخت تشكيلات موجود را نگه دارد و نگذارد متلاشي شود. ازاينرو به فكر افتادم كه بايد در مملكت تشكيلات حزبي ايجاد شود تا منظورم عملي گردد. قبلاً حزبي تشكيل شده (حزب مردم) كه حزب اقليت است، حالا بايد حزب اكثريت تشكيل شود و اين كار به عهده شماست."[3]
چنين به نظر ميرسد كه در اين رويكرد جديد، تلاش هيأت حاكمه وقت اين بود كه با تشكيل احزاب دولتي، علاوه بر سازماندهي نيروهاي وابسته در قالب تشكلهاي حزبي، به احراز وجهه دموكراتيك از منظر داخلي و خارجي و در نتيجه مشروعيت سياسي نايل آيد. ناگفته پيداست كه دولتهاي بعد از كودتا و جايگاه خود شاه در اين سالها از فقدان مشروعيت رنج ميبرد؛ بهويژه آشكار شدن دست داشتن انگلستان و امريكا در كودتا و همچنين حضور نيروهاي وابسته و بدنام، موقعيت رژيم را متزلزل كرده بود، بهطوريكه با سركوب و تدابير امنيتي شديد، آن سالها سپري گرديد.
شاه در يكي از سخنرانيهاي خود درباره تبيين تشكيل احزاب دوگانه فوق در ارديبهشت سال 1336 خطاب به سناتورها گفت: "مفهوم دموكراسي، آزادي مردم در اظهار عقيده و تشكيل احزاب است، حالا كه احزاب را تشكيل دادهايم، دموكراسي داريم."[4] چنين به نظر ميرسد كه شاه در سفرهاي دورهاي خود به اروپا و امريكا نسبت به سيستم دوحزبي كشورهاي انگلستان و ايالات متحده امريكا تمايل پيدا كرده بود و ازاينرو درصدد برآمد دو حزب موافق و مخالف دولت تأسيس نمايد؛ چنانكه در جاي ديگري وي ابراز نموده است: "در اجتماع ما كه براساس رژيم پارلماني و دموكراتيك اداره ميشود [اساس كار بر محور] سيستم دوحزبي، حزب موافق دولت و حزب مخالف دولت [قرار دارد]."[5] منظور از حزب موافق دولت همان حزب ملّيون بود كه براي فعاليت در مقام اكثريت در ديماه 1336 به رياست منوچهر اقبال،[6] نخستوزير وقت (1336ــ 1339)، و به دبيركلي نصرتالله كاسمي تشكيل شد. اين حزب در طي سه سال فعاليت خود، اختيار دولت و اكثريت مجلس شوراي ملّي را به عهده داشت و با به سر آمدن عمر دولت اقبال، عمر اين حزب نيز پايان يافت و حزب ايران نوين (1343 ــ 1353) بعد از چهار سال به جاي آن در جايگاه اكثريت فعاليت نمود.
مراحل تشكيل و فعاليتهاي حزب مردم
همانطوركه پيش از اين ذكر شد. حزب مردم در 26 ارديبهشت 1336 به دستور شاه و به دبيركلي امير اسدالله علم[7] تأسيس شد و از تيرماه همين سال كار عضوگيري را آغاز كرد. در يكي از نخستين گزارشهاي ساواك از رايزنيهاي چندمرحلهاي دستاندركاران حزب مردم براي تأسيس آن به شرح ذيل سخن به ميان آمده است:
"در مرحله نخست: اسامي جمعي "از افراد تحصيلكرده و خوشنام كه داراي افكار روشن بوده و وطنپرستي و شاهدوستي خود را در مراحل مختلف به ثبوت رسانيدهاند تهيه شد."
در مرحله دوم: درباره هر يك از اين افراد "مطالعات كافي به عمل آمده" با تيمسار سرلشكر تيمور بختيار [رئيس وقت ساواك] هم نسبت به سوابق هر يك مشورت گرديد و چند مرتبه هم مراتب به عرض جناب آقاي نخستوزير [منوچهر اقبال] رسيد كه نسبت به اشخاص نظر خود را بدهند تا [همانها] به عنوان مؤسس، حزب را تشكيل دهند.
در مرحله سوم: با بعضي از اين اشخاص تماس گرفته شد تا ميزان حسن استقبال آنها ارزيابي گردد كه بعد از اين بررسيها، اشخاص زير براي تشكيل حزب مناسب تشخيص داده شدند: آقايان دكتر هدايتي، سرداري، پورهمايون، صورتگر، فرهاد، كيهاني، راد، كاسمي، خانبابا بياني، پيرنيا، عسكري، ستوده و ابوالضياء. همچنين آقايان سردار فاخر حكمت، صارمي، عرب شيباني و مهندس فروغي.
در مرحله چهارم: براي تهيه مرامنامه 26 فقره مرامنامههاي مختلف تحت مطالعه قرار گرفت و چند مرامنامه احزاب ممالك خارجي مطالعه شد و طرح مرامنامه هم تدوين گرديد."[8]
به اين ترتيب حزب مردم بعد از تأسيس و تدوين مرامنامه به طور رسمي فعاليت خود را آغاز نمود. براساس عملكرد دبيركلهاي اين حزب طي هيجده سال فعاليت، ميتوان سير فعاليتهاي آن را به سه مرحله به شرح ذيل تقسيم نمود: 1ــ دوره تثبيت: اين دوره به دبيركلي اسدالله علم از ارديبهشت 1336 تا شهريور 1339 طول كشيد؛ 2ــ دوره تزلزل: اين دوره به دبيركلي پروفسور يحيي عدل از شهريور 1339 تا ارديبهشت 1350 را شامل ميشود؛ 3ــ دوره ضعف و انحلال: اين دوره از ارديبهشت 1350 تا پايان سال 1353 را در بر گرفت كه به ترتيب با دبيركلي علينقي كني (28/2/1350 ــ 3/5/1351)، پروفسور يحيي عدل در دوره دوم (4/5/1351 ــ 5/4/1352)، ناصر عامري (6/4/1352 ــ 8/10/1353) و محمد فضائلي (22/10/1353 ــ 12/1353) تداوم يافت و در نهايت با اعلام رسمي تشكيل حزب واحد رستاخيز ملّت ايران در فروردين 1354، شاه اين حزب را همراه ساير احزاب رسمي وقت منحل اعلام كرد. عملكرد حزب و دبيركلهاي هر يك از سه مرحله فوق به شرح ذيل است:
1ــ دوره تثبيت: دوره چهارساله نخست (1336 ــ 1339) فعاليت حزب مردم، كه با دبيركلي اسدالله علم تشكيل و سازماندهي يافت، درخشانترين دوره فعاليت اين حزب محسوب ميشود. علم از ملاكان بزرگ جنوب خراسان بود. او در مدرسه عالي فلاحت كرج ديپلم گرفت و در بيرجند سرپرستي املاك پدرش را به عهده داشت كه در كابينه قوام (1324 ــ 1326) به فرمانداري كل سيستان و بلوچستان منصوب شد. در سال 1328 به دستور محمدرضاشاه عهدهدار وزارت كشاورزي كابينه ساعد گرديد. از اين دوره در اكثر كابينههاي بعدي در جايگاه وزير حضور داشت. او همچنين در سال 1331 سرپرست املاك و مستغلات پهلوي گرديد و در دوره نخستوزيري دكتر محمد مصدق (1330 ــ 1332) همانند بسياري از درباريان، از دربار رانده شد و به سراغ املاك خود در بيرجند رفت. بعد از پيروزي كودتا، مجدداً به دستور شاه به سمت قبلي خود، يعني سرپرستي املاك و مستغلات پهلوي، برگشت تا اينكه در كابينه حسين علا (17/1/1334 ــ 15/1/1336) با توصيه شاه وزير كشور شد. از اين زمان علم محرمترين افراد نزديك به شاه و متنفذترين فرد در كشور محسوب ميشد، ازاينرو شاه او را براي تشكيل حزب اقليت مردم مأمور كرد.
علم از همان آغاز براي جذب اشخاص متنفذ به منظور عضويت در حزب و حتي ائتلاف با احزاب ديرينهاي چون حزب زحمتكشان مظفر بقايي تلاشهاي بسياري نمود.[9] او از يكسو با استفاده از نفوذ اجتماعي خود و وابستگي خاندانش به سلطنت و از سوي ديگر با تشكيل جلسات بزمگونه در منزلش توانست در جذب عدهاي از شخصيتهاي سياسي و علمي نظير: پرويز ناتل خانلري، علينقي كني، مهندس مهدي شيباني، جهانگير تفضلي و حتي رجالي با گرايشهاي چپ از جمله: محمد معتضد باهري و رسول پرويزي در تأسيس حزب بهره گيرد.[10] در مراحل بعدي، علاوه بر نامبردگان، افراد عاليمقام ديگري نظير: مصطفي صاحبديواني، دكتر احمد فرهاد، پرفسور يحيي عدل، جمشيد اعلم، و... نيز به اين جمع پيوستند.
يكي از اقدامات نخستين علم و مؤسسان حزب مردم، تدوين اولين اساسنامه و مرامنامه حزب بود. اساسنامه حزب، كه چندين بار در معرض اصلاح قرار گرفت، در زمينههاي چگونگي عضويت[11] افراد و معرفي سازمانهاي وابسته به حزب و ساختار تشكيلاتي و چارت سازماني آن بود[12] (ازآنجاكه اساسنامه حزب چندين بار در دوران طولاني فعاليت آن، اصلاح شد، آخرين متن اساسنامه، كه در ماههاي پاياني حيات حزب و در آستانه دبيركلي محمد فضائلي (22/10/1353 ــ 12/1353) تدوين گرديد، در اينجا مدنظر قرار گرفته است). همچنين مرامنامه حزب درخصوص تشريح اصول عقايد سياسي، اقتصادي و اجتماعي حزب بود.[13] در اين مرامنامه، علم هدف حزب را از لحاظ رژيم سياسي: حفظ استقلال و تماميّت ارضي و جغرافيايي سياسي كشور و همچنين حفظ كليه آزاديهايي كه قانون اساسي و منشور سازمان ملل متحد و اعلاميه حقوق بشر به همه افراد داده و از لحاظ رژيم اقتصادي: اصلاحات در امور كشاورزي، صنعتي، بازرگاني و اداري و بالاخره اجتماعي و فرهنگي اعلام كرده است.
يكي ديگر از اقدامات علم در دوران دبيركلي، برگزاري اولين كنگره حزب مردم بود كه بر طبق اساسنامه حزب ميبايست هر دو سال يكبار تشكيل ميشد. اين كنگره به مدت سه روز از 26 الي 29 ديماه 1338 در تهران برپا گرديد. نكات عمده قطعنامه كنگره عبارت بود از: تأكيد بر حكومت مشروطه سلطنتي، اجراي اصول قانون اساسي، تأكيد بر بهبود زندگي عمومي مردم، اصلاحات ارضي، توسعه صنعتي كشور، رد مداخله بيگانگان در امور داخلي كشور، و رسيدگي به وضعيت كارگران. البته برنامههاي آينده حزب، خطمشي و انتخاب اعضاي شوراي مركزي نيز در اين كنگره تصويب شد.
علاوه بر موارد فوق، شايد عمدهترين تكاپوهاي علم در اين مرحله، تلاش براي جذب ناراضيان حكومتي به حزب بود. او با توجيه فعاليت نمودن در مقام حزب اقليت و منتقد حزب حاكم اكثريت (حزب ملّيون) بودن به سراغ افراد مخالف از گرايشهاي مختلف رفت. در اين زمينه موفقيت او در جذب تعدادي از اعضاي سابق حزب توده در خور ذكر است. فردوست در خاطرات خود از اين افراد به نام "تودهايهاي انگليسي" ياد كرده و به طور مشخصي از باهري و رسول پرويزي نام برده است.[14]
ازاينرو اقدام نظام به آزادي جمعي از زندانيان سياسي عضو حزب توده كه در سالهاي قبل به اتهام براندازي رژيم دستگير شده بودند، و فراخوانهاي علم به منظور جذب آنان براي عضويت در حزب مردم در خور تأمل است. هيأت حاكمه با اين اقدام از يكسو با اغماض از عملكرد گذشته مخالفان خود، بر آنها منّت ميگذاشت و از طرف ديگر با به عضويت در آوردن آنان در حزب مردم، ضمن استفاده از تجارب سازماندهي و حزبي آن افراد، كنترل فعاليت آنها را به دست ميگرفت و با دادن امتيازاتي، آنان را به افراد وفادار به رژيم مبدل ميساخت؛ لذا پر بيراه نبود كه جمعي از همين اشخاص، براي اعلام وفاداري خود به نظام، تقاضا نمودند به عضويت حزب مردم درآيند. علم نيز، ضمن استقبال از اين درخواست، در يكي از سخنرانيهاي خود در ميتينگ حزبي در شيراز گفت: "جوانهاي روشنفكر و تحصيلكرده ما، اگر در گذشته ندانسته با پذيرفتن مرام حزب توده و عضويت در آن حزب مرتكب اشتباهاتي شدهاند، اينك ميتوانند به جبران مافات، با پذيرش عضويت حزب مردم براي فعاليتهاي سياسي و اجتماعي، خود را آماده سازند."[15]
بههرحال با ايجاد چنين جوي، عدهاي از افراد داراي گرايشات چپي و اعضاي سابق حزب توده به عضويت حزب مردم درآمدند.[16] گزارشهاي ساواك نشان ميدهد كه حضور اين افراد در حزب مردم به سرعت برنامههاي آن را تحتالشعاع قرار داد و آنان "توانستند ميزان قابل ملاحظهاي ديسيپلين حزبي برقرار سازند"[17] و جايگاه حزب مردم را در رقابت با حزب ملّيون ارتقا بخشند. مدتي بعد همين افراد، جناح چپ حزب مردم را به رهبري محمد معتضد باهري تشكيل دادند[18] اين جناح طي سالهاي اوليه فعاليت حزب، بهرغم اتهام واردشده از سوي جناح راست حزب مبني بر سوابق خيانتكارانه آنها در ساليان قبل، توانستند با حمايت مستقيم علم، گامهاي چندي در جهت احقاق حقوق كارگران بردارند.
در اين سالها كارگران و بهويژه تشكلهاي كارگري با عنايت به عضويت در حزب توده قبل از انحلال آن، آگاهيهاي سياسي بيشتري در مقايسه با ساير طبقات داشتند. البته طي تحولات سياسي سالهاي بعد، فعاليتهاي تشكلهاي كارگري دچار محدوديت و بهويژه بعد از كودتا با ممنوعيت مواجه شد، ولي بعضي از اين تشكلها در اندازهاي محدودتر تحت عنوان سازمانهاي پوشش نظير "جمعيت طرفداران صلح" به فعاليت خود ادامه دادند. صنوف و اتحاديه كارگري زمينه و بستر بسيار مساعدي براي تداوم فعاليت در جهت احقاق حقوق كارگران و خواستههاي صنفي داشتند. ازاينرو دستاندركاران حزب مردم به اين تشكلها توجه مينمودند. اين تشكلها از مدتها قبل به دنبال مفرّي براي فعاليت رسمي بودند تا در پوشش قانوني به فعاليتهاي خود نظم و سازمان بدهند. پرواضح است كه در اين رويكرد جديد آنان از اصرار بر گرايشات ايدئولوژي سوسياليستي كاستند و در پي كسب منافع صنفي برآمدند تا از اين طريق، هم بهانهاي به دولت و بهويژه جناح راست حزب مردم ندهند و هم در چهارچوب قانون به خواستههاي صنفي خود نايل آيند.
جذب كارگران و تشكلات صنفي و كارگري به حزب مردم به حدي افزايش يافت كه به دنبال الحاق رسمي "شوراي همكاريهاي سنديكاي كارگري" ــ كه از تشكلهاي بزرگ كارگري با شصتهزار عضو محسوب ميشد ــ[19] به حزب مردم، سخن از تغيير نام حزب مردم به "حزب كارگر" به ميان آمد.[20] ناگفته نماند كه فعاليتهاي فراكسيون پارلمان حزب مردم در احقاق حقوق كارگران و بهويژه تصويب طرح قانون كار در مجلس عامل عمده اين رويكرد بود.[21] بعضي از سنديكاهاي كارگري عمده كه به حزب مردم پيوستند به شرح ذيل هستند: سنديكاي كارگران راهآهن، سنديكاي كارگران كارخانه سيمان، شركت واحد اتوبوسراني، اتحاديه فروشندگان جرايد، اتحاديه رانندگان، كارگران كورهپزخانهها، صنف نانوايان و... .
از ميان اين تشكلها، سنديكاي كارگران كارخانه سيمان از لحاظ كثرت عضو و تودهاي بودن اكثر اعضاي آن اهميت خاصي داشت.[22] با پيوستن اين سنديكا به حزب مردم فقط روزانه صد نسخه روزنامه "انديشه مردم" (ارگان حزب مردم) در اين كارخانه توزيع ميشد. در اين ميان بعضي از تشكلهاي كارگري نظير "كارگران كارخانجات تهران" با دارا بودن هزار عضو، بهرغم اعلام پيروي از حزب مردم در امور سياسي، به خاطر بعضي مصالح از عضويت در اين حزب خودداري كردند.[23]
بههرحال تشكلهاي كارگري يادشده در چهارچوب ضوابط حزب مردم به تجديد و احياي فعاليتهاي صنفي خود همّت گماردند. گسترش دامنه فعاليتهاي اين گروهها باعث شد كه دستاندركاران حزب مردم "سازمان كارگران حزب مردم" را تشكيل دهند و طرح و برنامههايي براي حل مشكلات تشكلات كارگري نظير: افزايش حقوق و مزايا، بيمه كارگران، كاهش ساعات كار، اخراج كارگران توسط كارفرمايان و... ارائه دهند. اين فعاليتها در جلساتي دنبال ميشد كه با مسئوليت محمد معتضد باهري و با شركت دبيران سنديكاهاي كارگري حزب در محل "خانه كارگر" برگزار ميگرديد.[24] دهها مسائل و مشكلات سنديكاها در اين جلسات بررسي ميشد. در يك مورد صنف نانوايان به رياست ارباب جليل خانلو و با عضويت بيش از هزار نفر از كارگران نانواييها، بعد از پيوستن به حزب مردم، از دستاندركاران حزب درخصوص جلوگيري از تأسيس كارخانه نانپزي از طرف دولت در تهران، كمك خواست؛ زيرا اعضاي اين صنف معتقد بودند كه با عملي شدن اين طرح دولت، "نانواها به روز سياه خواهند نشست". در مورد ديگري وقتي مسئولان حزب مردم به حمايت از اعتصاب چندروزه رانندگان تاكسي تهران در اوايل سال 1337 به منظور جلب عضويت آنها در حزب اقدام كردند به كارشكني در امور دولت متهم شدند و بهناچار عقبنشيني نمودند.
البته علاوه بر تشكلهاي كارگري، بعضي گروههاي سياسي نظير: جمعيت آزادي به دبيركلي حسن ارسنجاني، گروه راما، جمعيت برادران متفق، جمعيت گاودارها و... همچنين بعضي انجمنهاي محلي از جمله: شوراي محلي كوي افسريه، انجمن محلي جواديه و... نيز به حزب مردم پيوستند. در كردستان نيز عدهاي از فعالان سياسي كرد، با عضويت در اين حزب و در پوشش جلسات حزبي نظريات و برنامههاي قومگرايي موردنظر خود را اشاعه دادند.[25]
درباره رابطه روحانيان دولتي با حزب مردم نيز بايد خاطرنشان كرد كه روحانيان متنفذ تهران با اين حزب ميانه خوبي نداشتند،[26] گويا گرايشهاي چپي حزب عامل اين مسأله بود.
بدينترتيب اسدالله علم، پس از اقدام تاريخي خود در تأسيس و تثبيت سازمانهاي حزب مردم و كميسيونهاي مربوط به آن،[27] به دنبال شكست اين حزب در انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملّي (1339)، بهويژه اتهام واردشده به آن درخصوص تباني با حزب حاكم ملّيون كه به لغو انتخابات منجر گرديد، از دبيركلي حزب استعفا كرد؛ زيرا او از نيل به آرزوي خود، يعني كسب پست نخستوزيري، ناكام ماند. وي بعداً نيز در مواجهه با محدوديتهاي دوره نخستوزيري علي اميني (1340 ــ 1341) به ناچار خود را از امور كنار كشيد تا در فرصتي ديگر براي اجراي مأموريتي بزرگتر (اجراي اصول ششگانه انقلاب سفيد شاه و ملت) اين پست را تصاحب كند. البته بهرغم كنارهگيري او از حزب مردم، وي همچنان حامي مهم اين حزب در مقاطع بعدي بود. اما كنارهگيري او نتيجهاي ناخوشايند براي جناح چپ حزب داشت؛ زيرا اين جناح حامي اصلي خود را از دست داد. جناح چپ در دوره دبيركلي علم بهتدريج بر تمام سازمانهاي حزب سيطره يافته بود. آنان بهويژه بعد از استعفاي دو رهبر جناح راست، يعني جمشيد اعلم[28] و علياكبر بينا، از عضويت حزب مردم در آبان سال 1338، موفق شدند اكثر مناصب عمده حزبي را تصاحب كنند، اما با استعفاي علم، دو رهبر جناح چپ، يعني محمد معتضد باهري[29] و رسول پرويزي، نيز بهناچار از اين حزب كنارهگيري كردند.
در كل دبيركلي علم بر حزب مردم، دورهاي بالنده و شكوفا براي اين حزب محسوب ميشد؛ زيرا ساختار دروني حزب در اين دوره تقويت و تثبيت گرديد. همين ساختار با مختصر تغييراتي چهارده سال بعد نيز دوام آورد تا اينكه بعد از علم، حزب با بحرانهاي متعددي مواجه شد، ولي تحكيم ساختاري آن، حزب را از اين بحرانها، از جمله دوره نخستوزيري علي اميني نجات داد. اميني، كه سياست انحلال دو مجلس را براي اصلاح قانون انتخابات در پيش گرفت، نسبت به احزابي نظير حزب مردم، نظر خوشايندي نداشت. ازاينرو به سرعت در اين دوره شعبات حزب تعطيل گرديد. يكي از گزارشهاي ساواك حاكي است كه فقط 28 نفر از اعضاي وفادار حزب با عزمي راسخ، فعاليتهاي حزبي را تداوم بخشيدند[30] و موفق شدند حزب را از اين مرحله بحراني نجات دهند. اين درحالي است كه در پايان دوره دبيركلي علم بر حزب مردم فقط در تهران تعداد هفتهزار نفر آنكت حزبي را پر كرده و عضو رسمي حزب شده بودند و اين تعداد در شهرستانها به شصتهزار نفر ميرسيد.[31]
2ــ دوره تزلزل: اين دوره، كه از شهريور 1339 تا ارديبهشت 1350 با دبيركلي پرفسور يحيي عدل[32] طول كشيد، دورهاي متزلزل در سير فعاليتهاي حزب مردم محسوب ميشود. عدل، بهرغم اينكه از جريانات سياسي به دور بود و قاطعيت لازم را براي دبيركلي حزب نداشت، به دليل نزديكي و اعتماد شاه به او، از يكسو، و روحيه محافظهكاي و در نتيجه پذيرش عمومي از طرف همه جناحهاي دروني حزب مردم، از سوي ديگر، به اين سمت انتخاب شد. به تعبير يكي از نويسندگان، "پروفسور عدل از تنها چيزي كه سررشته نداشت، سياست بود... . شاه پروفسور عدل را براي خالي نبودن عريضه به دبيركلي حزب مردم انتخاب كرد تا ظاهراً حزببازي در قالب حزب اقليت و اكثريت حفظ شود."[33]
عدل علاوه بر تصدي دبيركلي حزب مردم در دهه 1340، سالهاي بعد در دوره دبيركلي علينقي كني (1350 ــ 1351) نيز عنوان تشريفاتي رياست كل حزب را به عهده گرفت و بعد از عزل كني نيز به مدت يكسال ديگر (1351 ــ 1352) مجدداً دبيركل اين حزب شد.
از رويدادهاي عمده دوران يك دهه دبيركلي عدل بر حزب مردم ميتوان به برگزاري دوبار كنگره حزب به ترتيب در تاريخهاي 20/12/1340 و 4/12/1344 اشاره كرد. در اين دوره همچنين بعضي از سمينارها و كنفرانسهاي حزبي از جمله "سمينار بررسي امور روستايي" در 12/2/1346 برگزار گرديد. علاوه بر موارد فوق، حضور و رقابت با حزب رقيب در تمام انتخابات مجلس و شوراها (انجمنهاي شهر و روستا) و شركت در مراسم مختلف از ديگر فعاليتهاي حزب است.
نكته در خور تأمل در فعاليتهاي اين دوره حزب، دنبالهروي از سياستهاي دولت بود. درواقع به همان ميزان كه حزب به ضعف قدرت و مديريت دچار ميشد، توانايياش در موضعگيري عليه دولت و حزب حاكم اكثريت كاهش مييافت. شعار "حفظ اتحاد ملّي و يكپارچگي ملّت" دستاويزي بود كه بارها سران حزب با توسل به آن، همسو با حزب اكثريت ايران نوين (1343 ــ 1353) عمل ميكردند. در اين دوران نيز بار ديگر رقابتهاي حزبي اقليت و اكثريت بر اين دو حزب سايه افكند. هسته اوليه حزب ايران نوين "كانون مترقي" حسنعلي منصور بود. منصور با تصدي پست نخستوزيري (1342 ــ 1343) به دستور شاه، به منظور تداوم نظام دو حزبي، با همكاري روشنفكران و تحصيلكردگان عضو كانون، حزب ايران نوين را در مقام حزب حاكم اكثريت تأسيس كرد. اين حزب به عنوان دومين حزب اكثريت ــ بعد از حزب ملّيون ــ به مدت يك دهه با حزب مردم به رقابت برخاست.
يكي از رويدادهاي مهم مربوط به حزب مردم در اين دوره، شكست جنجالي آن در انتخابات دوره بيستودوم مجلس شوراي ملّي و سنا در سال 1346 بود. اين شكست و در پي آن ناكامي مجدد حزب در انتخابات انجمنهاي شهر در سال بعد به تشديد اختلافات درونحزبي و در نهايت استعفاي دستهجمعي بعضي از اعضاي كميتههاي حزب در شهرستانها منجر گرديد. كانديداهاي شكستخورده، علت آن را ضعف عملكرد حزب و سازشكاري پشت پرده مسئولان آن با حزب اكثريت ايران نوين در تهران و بيتوجهي به موقعيت حزب در شهرستانها ميدانستند. هرچند دستاندركاران حزب در مركز سعي كردند از خود رفع اتهام كنند، اين اختلافات باعث شد كه گروهي ديگر از همين ناراضيان "جناح پيشرو حزب مردم" را به رهبري سيد محمود سجادي (عضو شوراي عالي حزب) تشكيل دهند و ضمن صدور اعلاميههايي، عليه عدهاي از مقامات حزب مردم افشاگري نمايند.[34] اين گروه پيشنهاد كردند كه دكتر محمد معتضد باهري به جاي يحيي عدل دبيركلي حزب را به عهده بگيرد. در همين خصوص شش نفر ديگر از اعضاي مؤثر حزب به رهبري هلاكو رامبد[35] (رهبر فراكسيون پارلماني حزب در مجلس شوراي ملّي) در طي جلسهاي محرمانه به نتيجهاي مشابه، يعني ضعف مديريت عدل، رسيدند و خاطرنشان كردند: "پروفسور عدل چون مرد سياسي نيست قادر به رهبري حزب نميباشد."[36] عدل نيز در پاسخ با صداقت اعلام كرد: "اين حزب را به اجبار گردن من گذاشتهاند."[37]
به دنبال اين بحران، شوراي عالي حزب (بالاترين مرجع) پيشنهاداتي مبني بر ترميم وضعيت حزب ارائه نمود؛ از جمله به دبيركل اين حق را داد كه پانزده نفر براي عضويت در كميته مركزي حزب ــ كه اعضاي سابق آن در پي شكستهاي انتخاباتي استعفا كرده بودند ــ و همچنين دو معاون به جاي يك قائممقام انتخاب كند.[38] البته پيشنهاد اخير به علت تفكيك نكردن وظايف و اختيارات دو معاون به اختلافي دامنهدار ميان معاونان عدل، يعني رامبد و كاظم جفرودي (رهبر فراكسيون پارلماني حزب در مجلس سنا) انجاميد.
در يكي از بولتنهاي ساواك كه در تاريخ 2/10/1349 گزارش شده علل ناكاميهاي حزب را چنين برشمرده شده است: فقدان رهبري، دلسردي اعضاي حزب به دليل سيطره تعدادي افراد خاص بر حزب، ايجاد محدوديت از طرف حزب اكثريت حاكم، ضعف مالي، مداخله دولت در انتخابات، فقدان ايدئولوژي، گرايش پيدا نكردن روشنفكران به حزب، ضعف مديريتي و سازماندهي و بالاخره وضعيت خاص جامعه ايران از لحاظ بياعتمادي به احزاب.[39]
بدينترتيب وضعيت حزب روزبهروز بحرانيتر شد. در اين وضعيت مقامات حزبي تصميم گرفتند برخلاف چارت سازماني حزب، دفتر جديدي تحت عنوان "دفتر سياسي" براي حل معضلات درون حزبي تأسيس نمايند. براي اين دفتر آييننامهاي نيز تدوين نمودند. هنگاميكه در يكي از جلسات حزبي، عدل مؤاخذه شد كه چطور اين دفتر غيرقانوني تشكيل شده است، او پاسخ داد: "راجع به دفتر سياسي نبايستي صحبت شود. چون شخص شاهنشاه آريامهر خواستهاند كه دفتر سياسي در حزب مردم بهوجود آيد."[40]
همانطوركه پيش از اين نيز خاطرنشان گرديد، يكي از برنامههاي مهم حزب در اين سالها، برگزاري يا شركت در مراسم ويژه بود. اين مراسم اغلب درخصوص بزرگداشت سالروز وقايع عمده مرتبط با سلسله پهلوي و مواردي از اين قبيل برپا ميشد. در بعضي موارد رقابت با حزب اكثريت حاكم براي برگزاري چنين مراسمهايي تحتالشعاع حوزه مراسم قرار ميگرفت. در يكي از اين مراسمها مشاجره سختي ميان عطاءالله خسرواني (دبيركل وقت حزب ايران نوين) با محسن موقر (سردبير اركان حزب مردم) براي تقدم در نصب طاق نصرت يكي از اين دو حزب در ميدان ششم بهمن به مناسبت بزرگداشت سالروز رفراندم 6 بهمن 1341 درگرفت.[41]
بههرحال عمده مراسمهاي مذكور به شرح ذيل است: 14 مرداد 1285، جشن سالروز مشروطيت، 17 دي 1314، جشن سالروز اعطاي آزادي به زنان و كشف حجاب توسط رضاشاه، 15 بهمن 1328، سالروز ازدواج محمدرضاشاه با فرح ديبا، 28 مرداد 1332، مراسم جشن قيام ملي! عليه دولت دكتر محمد مصدق، 4 آبان 1339، جشن تولد رضا پهلوي (وليعهد)، 4 آبان 1346، مراسم جشن تاجگذاري شهبانو و وليعهد و... .
البته به اين ليست ميتوان موارد متعدد ديگري نظير جشنهاي وسيع و همگاني دوهزاروپانصدمين سال شاهنشاهي در سال 1350 و همچنين مراسمهاي استقبال از شاه در مراجعت از سفرها و... را نيز افزود. درواقع بخش عمده بودجه حزب مردم براي اين مراسمها هزينه ميشد. هرچند بخش زيادي از درآمدهاي حزب با پرداختهاي حق عضويت اعضا تأمين ميگرديد، كمكهاي ويژه افراد متمكن نظير اسدالله علم نيز در تأمين بودجه حزب مؤثر بود.
در يكي از گزارشهاي ساواك، بودجه حزب در سال 1345 بالغ بر 000/360/1 ريال برآورد گرديده كه براي پرداختهاي جاري از قبيل: حقوق كارمندان حزب، نشريات و امور خدماتي، برگزاري مراسمهاي جشن و... هزينه شده است. در همين گزارش بودجه سال 1346 مبلغ 000/980/3 ريال پيشبيني گرديده كه اين افزايش از يكسو براي برگزاري مراسم جشن تاجگذاري 4 آبان آن سال و از سوي ديگر به دليل افزايش شعبات حزب در سرتاسر كشور ذكر شده است.[42]
البته در سالهاي بعد اين حزب نيز در سطح گستردهاي از كمكهاي شاهانه بهرهمند شد. در يكي از اسناد آمده است: از طرف شاه: "اوامري به دولت شرف صدور يافت كه به حزب مردم كمك [مالي] شود و دو فقره كمكهايي كه به عمل آمده اكنون محل [مكان] وسيع و آبرومندي [براي فعاليتهاي حزب] ماهيانه 000/120 ريال اجاره گرديده است."[43] در سند ديگري كه جنبه افشاگري عليه حزب دارد خاطرنشان گرديده است: "در حال حاضر [اسفند 1352] دولت فقط ماهيانه پانزده ميليون تومان [ريال] به حزب مردم پول ميدهد و مقامات به عامري [دبيركل وقت حزب] اطلاع دادهاند كه اول سال 1353 دولت فقط ماهيانه نُه ميليون ريال به حزب پرداخت خواهد كرد."[44]
3ــ دوره ضعف و انحلال: عدل در تمام دوران دبيركلي خود، بارها تقاضاي استعفا كرده بود، اما شاه او را براي اين پست مناسب تشخيص ميداد و هر بار با استعفاي او مخالفت ميورزيد. ازاينرو پر بيراه نبود كه از همان سالهاي نخست تصدي اين مقام، تقاضاي استعفا نمايد.[45] بههرحال شاه بعد از حدود يك دهه بالاخره در اواخر سال 1350 با استعفاي عدل موافقت كرد و به اين ترتيب دوره دوم حيات حزب به پايان رسيد و دورهاي جنجالي با دبيركلي علينقي كني[46] شروع شد. خود عدل كني را در ارديبهشت 1350 براي دبيركلي حزب به شورايعالي آن معرفي نمود كه با تأييد او كني به طور رسمي از 28 ارديبهشت آن سال فعاليت خود را آغاز كرد. اما ازآنجاكه مقامات عاليه نظام حضور عدل را در حزب به مصلحت ميدانستند، برخلاف اساسنامه، او را به سمت تشريفاتي رياست كل حزب منصوب كردند تا از انحراف احتمالي حزب از چهارچوب برنامههاي رسمي جلوگيري نمايد.
ادامه دارد/
چهارشنبه 5 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]
-
گوناگون
پربازدیدترینها