تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831466155




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فيلمي كه قرار است ترسناك باشد!


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: فيلمي كه قرار است ترسناك باشد!


نقد- الهام طهماسبي:
فيلم مرد حصيري محصول سال 2006، پس از اكران در جشنواره فجر سال گذشته در بخش سينماي معناگرا اين روزها بر پرده سينماهاست.

در مورد اين كه اين فيلم معنا گرا خوانده مي شود شايد بهتر است تكليفمان را با واژه معنا گرا مشخص كنيم .فيلم مرد حصيري با هيچ وصله اي در اين دسته بندي اخير جا نمي‌گيرد مگر اين كه ترسناك بودن فيلم تعبير به معنا گرايي شود و الا حضور يك فرقه افراطي تخيلي در يك فيلم و نمايش مناسك آنها نمي تواند به آن بار معنايي ببخشد، هر چند اين تعبير معنا گرايي ظاهرا هنوز تعريف مشخصي ندارد و هر فيلمي را بر اساس سليقه مي توان در اين تعريف گنجاند .

نيل لابوت ،كارگردان فيلم با داشتن فيلم‌هايي مثل پرستار بتي (2000) و دارايي (2002)و شكل چيزها(2003) در كارنامه خود،اين بار در تلاشي نسبتا نا فرجام فيلم ترسناك و موفق مرد حصيري به كارگرداني رابين هاردي با فيلمنامه آنتوني شافر در سال 1973 را، با همان نام بازسازي كرده است.

در اين فيلم نيكلاس كيج در نقش مامور پليس كاليفرنيا با نام ادوارد مالوس ، در يكي از روزهاي كاري خود با حادثه دلخراشي روبرو مي‌شود، ادوارد، ماشين مادر و كودكي را نگه داشته و در حين صحبت با آنهاست كه در همين لحظه كاميوني با ماشين برخورد كرده و ماشين آتش مي‌گيرد و تلاش ادوارد براي نجات جان مادر و دختر به جايي نمي رسد .

او پس از اين حادثه مدام دچار ناراحتي عصبي است و در خواب و بيداري كابوس اين تصادف را مي‌بيند و براي فرار از اين كابوس قرص هاي آرام بخش مصرف مي‌كند، در همين حين نامه‌اي بدون نشاني از نامزد سابق‌اش (ويلو) به دستش مي‌رسد. ويلو با گفتن اين كه دخترش در جزيره دور افتاده‌اي ناپديد شده از ادوارد مي‌خواهد كه به او كمك كند. با اين كه نسخه اصلي فيلم مرد حصيري در آن سال‌ها فيلم موفقي بود اما فيلم حاضر به رغم گرته‌برداري نسبتا كاملي از فيلم قديمي نمي تواند مخاطب را به دنبال خود بكشد .فيلم شروع نسبتا خوبي دارد و سكانس تصادف پس از روند آرام و بي‌تحرك ابتداي فيلم تا حدي تكان دهنده است و اين مي تواند آغاز خوبي براي يك فيلم دلهره آور باشد اما از لحظه اي كه مالوس براي جستجوي دخترك به جزيره مي رود، وارد سيري غير منطقي و غير قابل باور مي شويم. از همان ابتدا با تمهيدات اغراق آميزي در رفتار ساكنان و نحوه زندگي آنها مواجهيم.

از سويي آنچه كه فيلم قبلي و عجيب بودن مردم جزيره را با توجيهي قابل قبول به تصوير مي كشيد يعني فرقه مذهبي شرك آميز اهالي جزيره، در اين فيلم به صورت كاريكاتوروار و بي سليقه اي تبديل به ترسيم فمينيسم افراطي در معناي ضديت شديد با مردان آن هم در فرمي بي‌رحمانه و اغراق‌آميز شده است .

زنان جزيره در قالب موجوداتي عجيب و غريب و كينه توز ، كارشان نگهداري از زنبور هاست و به تبعيت ازقوانين طبيعت مثل ساختار اجتماعي زنبورها در اين جزيره هم مردها مثل زنبورهاي نر وظيفه كارگري را به عهده دارند و زن هاي حاكم بر جزيره از مردها صرفا به عنوان كارگرهايي لال و بي زبان و منفعل و فرمانبر استفاده مي كنند. زنان كه يكديگر را خواهر مي نامند، تحت نظر پيرزني به نام سامرسيزل مراسم هاي عجيب و غريب مذهبي را براي الهه بزرگ برگزار مي‌كنند. نحوه به تصوير كشيدن اين نظام زن سالارانه و فمينيستي كه فقط در جهت نفي مردان عمل مي‌كند آن قدر اغراق آميز و پر از كينه است كه فيلم را از خط سير مناسب ژانر خود خارج كرده و بيشتر از اين كه به عنوان فيلمي ترسناك باشد تبديل به كاريكاتوري اغراق آ ميز و فاقد معني و روايتي شعارگونه عليه نظام زن سالاري شده است.

مرد در دام اين زنان گرفتار شده و قرار است براي مراسم امسال با كشاندن ادوارد به اين جزيره اورا به عنوان قرباني در آدمك حصيري بزرگي بسوزانند. روند فيلم جوري است كه نه فقط زنان را از فرط نفرت و بي‌منطقي و بي‌رحمي زير سؤال مي برد و به نوعي آنها را مجنون توصيف مي كند ،بلكه در نقطه مقابل مرد را هم كه مثلا قهرمان داستان است ( و قرار است در انتها مخاطب از سوختن او شوكه شود) ،مانند ابلهي پرسر و صدا در وضعيتي مسخره قرار داده است درست مثل ميموني كه در قفسي اسير شده و توسط يك عده آدم بيمار و هيستريك مورد آزار قرار گرفته است. نتيجه اينكه تكليف لابوت با خودش روشن نيست از سويي قصدش به سخره كشيدن و تخطئه نظام زن سالاري است و از طرفي ،مرد قصه اش را آن قدر نادان و بي‌عرضه و ناتوان و سست شخصيت پردازي كرده كه به راحتي و با يكي دو ژست فريبنده يا ترحم‌برانگيز ويلو سرش كلاه مي رود وباقي مردان هم كه وضعشان بدتر از ادوارد است و در سكوت و رضا تن به خواسته زنان داده اند.

اولين اشتباه لابوت به عنوان كارگردان ، بازسازي اين فيلم از روي نسخه كلاسيك و قديمي مرد حصيري است چرا كه دوباره سازي فيلم هاي موفق به هر دليل ، ريسك بزرگي است كه احتمال شكست در آن زياد است. درست مثل اقتباس از رمان‌هاي بزرگ و محبوب؛ در هر دوي اين موارد احتمال اينكه كار خوب دربيايد و يا حتي در حد كار قبلي باشد بسيار پايين است .مثل گاس ون سنت كه فيلم رواني هيچكاك را پلان به پلان بازسازي كرد و حاصل كار بسيار ضعيف از آب در آمد...مشكل روايت فيلم مرد حصيري وجود يك سري حوادث بي منطق است كه با ورود ادوارد به جزيره آغاز مي شوند.

حوادثي كه به رغم بر انگيختن حس مختصري از تعليق و كنجكاوي در تماشاگر نمي توان آنها را ترسناك ناميد. سير حوادث در روند روايت و چيدمان وقايع منطق باور پذيري ندارد .هر فيلمي به فراخور ژانر و روايت و ساختار خود جهاني مخصوص به خود دارد .جهاني كه مخاطب به محض ورود به آن به رغم درگير شدن با داستاني ترسناك و يا حتي تخيلي بايد بتواند آن را باور كند و از پس همين باور‌هاست كه در ساختار كلي فيلمي ترسناك ، حس ترس در موقعيت‌هاي خاص توليد مي‌شود . اما در مرد حصيري لابوت‌، نه تنها حس ترس ايجاد نمي شود بلكه بيشتر شاهد زنجيره‌اي از حوادث بي معني هستيم كه علاوه بر قهرمان فيلم ( نيكلاس كيج ) مخاطب را هم گيج و سردر گم كرده و به مضحكه مي كشد و حاصل كار پازلي رنگارنگ از وقايعي است كه با كابوس هاي ادوارد آميخته شده و مي خواهند ترسناك باشند اما به جاي آن گاهي با واكنش هاي شتابزده ادوارد به كمدي نزديك مي‌شوند.لابوت تلاش كرده تا تصويري بيمارگونه و روان پريش از زنان فيلمش نشان دهد. زناني كه به خاطر سال‌ها ظلم مردان ، حالا كاملا بر عكس عمل كرده و به نوعي مردان را به بند كشيده اند اما اين تصوير بيش از آن كه منتقدانه باشد، انتقام جويانه است .زنان حتي آنها كه چهره هايي معصوم دارند آن قدر پليدند كه هر ابراز توجه و محبت آنها هم از سر دروغ است .

نيكلاس كيج در نقش شخصيت اصلي فيلم با وجود كارنامه‌اي درخشان در بازيگري در طي سال‌هاي متمادي ، اين بار چندان چشمگير ظاهر نمي شود و شايد به تبع شخصيت پردازي ضعيف ادوارد در فيلمنامه ، بازي او هم بسيار عجولانه و نسنجيده است . اين كاراكتر آن قدر ابله به نظر مي رسد كه اصلا در قالب پليس پذيرفتني نيست. در مجموع مي توان ضعف عمده فيلم را نا كار‌آمد بودن كاركرد اصلي آن در ژانر خود دانست، اگر از يكي دو پلان غافلگير كننده بگذريم فيلم اصلا ترسناك نيست .حتي پلان هايي كه در كابوس ادوارد مي بينيم ياحوادثي كه در دل سياهي شب و در پي اتفاقات عجيب براي ادوارد پيش مي آيد آن قدر پراكنده و بي ربط و مصنوعي‌اند كه نمي‌توانند تاثير‌گذار باشند.

حتي سوختن ناباورانه ادوارد در آتش هم بيشتر به شوخي شبيه است تا اين كه مخاطب را دچار دلهره كند . كارگردان تلاش خاصي در جهت ميزانسن دهي خوب و ايجاد ساختاري كه بتواند دلهره آور باشد، ندارد .موسيقي فيلم هم در فرمي بسيار كليشه اي به رغم تلاشي نا فرجام در جهت ايجاد تعليق ، حضوري آزار دهنده و تحميلي دارد و به طور خلاصه بايد گفت به نظر مي رسد نيل لابوت در بازسازي اثر مورد علاقه اش چندان موفق نبوده است و شايد بهتر است اصلا سراغ بازسازي اثري كه به كمال خود رسيده نرفت و خاطره آن را در ذهن مخاطب مخدوش نكرد.

تاريخ درج: 3 تير 1387 ساعت 08:50 تاريخ تاييد: 3 تير 1387 ساعت 12:04 تاريخ به روز رساني: 3 تير 1387 ساعت 11:45
 دوشنبه 3 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن