تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804039032




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دموکراسی هدیه دادنی نیست


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه  - مصاحبه با دکتر پیروز مجتهد زاده محمدامین خرمی: خلیج فارس طی دو قرن گذشته دائما شاهد حضور قدرت های استعماری و غربی بوده است. قدرت هایی که طی این سال ها تنها هدیه ای که به مردم این منطقه داده اند استعمار، اختلاف، درگیری و جنگ بوده است. البته خود کشورهای منطقه نیز بارها و بارها راه را برای دخالت و حضور آن ها باز کرده اند. دکتر پیروز مجتهدزاده رئیس بنیاد پژوهشی یوروسویک لندن و استاد ژئوپولتیک دانشگاه تربیت مدرس معتقد است تنها راه بازگشت آرامش به منطقه خروج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت توسط خود کشورهای منطقه و ایجاد موازنه و همکاری بین قدرت های اصلی منطقه است. در گفتگویی با دکتر مجتهدزاده به بررسی سابقه حضور قدرت های خارجی در منطقه خلیج فارس، روابط کشورهای منطقه با یکدیگر و با این قدرت ها و منافع ملی کشورمان در این منطقه پرداخته ایم. لطفا در ابتدای بحث یک دید کلی از ژئوپولتیک منطقه خلیج فارس به ما بدهید.من فکر می کنم برای شناخت درست شرایط ژئوپولتیک امروز در خلیج فارس بایستی در ابتدا یک تعریف علمی از مباحث ژئوپولتیک به شما بدهم. در این راستا باید توجه کنیم که یک منطقه جغرافیایی، ژئوپولتیک ندارد، بلکه یک منطقه جغرافیایی می تواند تبدیل به عرصه تاخت و تاز بازی های ژئوپولتیک بشود. متاسفانه این مفهوم در ایران درست شکافته نشده است و اغلب می بینم که دانشجویان و همکاران از «منطقه ژئوپولیتیک» فلان و بهمان صحبت می کنند. در حالی که هیچ منطقه ای اوضاع ژئوپولتیک ندارد. آن چیزی که مدنظر آن ها است در حقیقت همان جغرافیا است و آنان اوضاع جغرافیایی یا سیاسی و امنیتی و اغلب توامانی از این ها را ژئوپولتیک آن منطقه می نامند، در حالی که ژئوپولتیک عبارت است از مطالعه روابط همکاری یا رقابت قدرت ها و نه کشورها با استفاده از زمین، یعنی منابع کمیاب. روابط بین کشورها را در روابط بین الملل دنبال می کنیم. کار ژئوپولتیک مطالعه روابط قدرت ها در یک منطقه است. ببینید ایالات متحده یک کشور است و در عین حال یک قدرت، اتحادیه اروپا چند کشور است اما در قالب یک قدرت؛ اوپک متشکل از چند کشور است اما یک قدرت. بنابراین ژئوپولتیک است که بر مناطق تاثیر می گذارد و نه اینکه مناطق ژئوپولتیک داشته باشند. در اینجا هم ما وقتی از ژئوپولتیک صحبت می کنیم منظور این نیست که خلیج فارس ژئوپولتیک داشته باشد، منظور این است که بازی های ژئوپولتیک در این منطقه به چه صورت شکل گرفته است. آخرین بازیگر بین المللی در این منطقه هم ایالات متحده امریکا است. باید برای شناخت بهتر این وضعیت مقداری به عقب برگردیم. بازی قدرت ها در منطقه خلیج فارس از اواخر قرن 18 شروع شد و به خصوص در قرن 19 اوج گرفت و در میانه قرن بیستم تقریبا پایان یافت. این رقابت ها در اصل رقابت های قدرتی بین روسیه و بریتانیا بوده است که در نیمه دوم قرن بیستم امریکا جای انگلیس  را گرفت، شوروی جای روسیه را گرفت و شوروی هم در انتهای قرن بیستم سقوط کرد و امریکا شد فعال مایشا. در عصر ژئوپولتیک استعماری، که همان قرن 18 و 19 باشد، بریتانیا در بازی های رقابتی که با روسیه داشت، هندوستان را تبدیل کرد به بزرگترین پایگاه امپراتوری خودش. در حقیقت وقتی که در تاریخ صحبت از امپراتوری بریتانیا می کنیم، منظور همان امپراتوری هند بریتانیا است نه خود بریتانیا. جزیره بریتانیا هیچ وقت امپراتوری نبوده است. اغلب تاریخ نویسان ایرانی اصلا توجهی به این مسئله ندارند. نمایندگانی هم که از سوی بریتانیا به ایران می آمده اند هیچ کدام از لندن نبوده اند، همه از هندوستان می آمدند، یعنی از امپراتوری هند بریتانیا نه کشور بریتانیا. در حقیقت هند نقطه تمرکز استعماری بریتانیا بوده است.بله، و نویسندگان ما هنوز این را واقف نیستند که امپراتوری در هند تشکیل شده بود. به خاطر حفظ هندوستان که مرکز امپراتوری بود، بریتانیا وارد رقابت با روسیه شد. دغدغه خاطر بریتانیا همیشه این بود که روسیه قصد دارد به سمت جنوب حرکت کند و به آب های گرم جنوب و هندوستان دسترسی پیدا بکند. گفته می شود که پطر کبیر اینچنین وصیتی داشته است. می گویند که او وصیت نامه ای داشته است که در آن به جانشینان خودش توصیه می کند که به آب های گرم جنوب دسترسی پیدا کنند. ما این سند را ندیده ایم. سر پرسی سایکس به ما می گوید که چنین سندی وجود دارد. که البته بسیاری از بحث های وی اعتباری ندارد. مهم این است که این داستان را کارگزاران امپراتوری هند بریتانیا باور کردند. برخی مسائل هم تایید کننده این خواست روس ها است، چرا که توسعه یافتن امپراتوری بریتانیا در هند همزمان هست با گسترش پیدا کردن امپراتوری روسیه. بنابراین کارگزاران بریتانیا بر این باور بودند که اگر پطر کبیر چنین وصیتی کرده باشد لاجرم حرکت روسیه به طرف جنوب برای دسترسی به آب های گرم اتفاق خواهد افتاد. استراتژی رقابت هند بریتانیا با روسیه از اینجا شکل می گیرد. این مانند یک بازی شطرنج است، به این گونه برخوردها بازی بزرگ می گویند. بر اساس این تفکر ژئوپولتیک، بریتانیایی ها آمدند و خلیج فارس را گرفتند، سرتاسر سواحل اقیانوس هند را گرفتند و آن امپراتوری عظیم را بوجود آوردند. در این سال ها وضعیت خلیج فارس به چه شکل بود؟ در این زمان در خلیج فارس فقط یک کشور وجود داشت و آن هم ممالک محروصه ایران بود. در تمامی طول تاریخ صفحات جنوبی خلیج فارس، به اضافه کویت و عراق یا همان بین النهرین، همه جزء امپراتوری ایران بودند که در مقام همان خانه های شطرنج، بریتانیا آن ها را دانه دانه به دست آورد تا بتواند در بازی خود با روسیه آن ها را مورد استفاده قرار دهد. از 1820 تا 1899 که آخرین قرارداد با شیوخ کویت بسته می شود، بریتانیا توانست سراسر جنوب خلیج فارس را به صورت امروز در بیاورد. با تک تک قبایل قرارداد تحت الحمایگی بست و منطقه حکومت قبایل را تبدیل به شیخ نشین کرد. در ایران فقط یک نفر در رابطه با این اقدامات هوشیار بود که آن هم حاج میرزا آغاسی بود. چون او نسبت به این اقدام اعتراض کرد، به دستور بریتانیا او را دیوانه و احمق قلمداد کردند؛ سند این دستور نزد من موجود است. از اینجا است که تاریخ دویست ساله ایران وارونه نوشته می شود. حاج میرزا آغاسی اعتراض کرد که همه قبایل و سواحل خلیج فارس از آن ایران است. اما زمانی که امیرکبیر به صدارت می رسد کمترین اعتراضی نمی کند که در خلیج فارس چه می گذرد. بریتانیا از آنجا که در مقابل اخطار حاج میرزا آغاسی قرار گرفت و چون ایران تنها دولت منطقه بود، مشروعیت کارهایش در خلیج فارس زیر سؤال رفت. از تاریخ اعتراض آغاسی در سال 1840 تا روی کار آمدن امیر کبیر، حدودا در فاصله 10 سال، بریتانیا هیچ اقدامی نمی کند و با بقیه شیوخ قراردادی نمی بندد. با روی کار آمدن امیرکبیر، بریتانیا طی نامه ای از امیرکبیر خواهش می کند که دولت ایران به بریتانیا اجازه بدهد به منظور یافتن برده و متوقف کردن برده فروشی و دزدی دریایی کشتی های ایرانی را هم تفتیش بکند. بهانه ژئوپولتیک بریتانیا برای مسخر کردن خلیج فارس مبارزه علیه دزدی دریایی و برده فروشی بود، مانند سال های اخیر که بهانه نومحافظه کاران ایالات متحده برای نفوذ در این منطقه گسترش دموکراسی بود. بهانه های استعماری همیشه عوام پسند و مردم فریب هستند. خود انگلیسی ها در تمام اسنادی که وجود دارد، هیچگاه ایران و ایرانی ها را به امر برده داری و دزدی دریایی متهم نکرده اند، ولی از آقای امیرکبیر می خواهند که اجازه صادر بکند که آن ها کشتی های ایرانی را هم تفتیش کنند. در اینجا بود که این مجوز صادر شد که بریتانیا دوباره کار استعماری خود را ادامه بدهد و از این پس قرارداد پشت قرارداد با بقیه قبایل؛ بر اساس یکی از این قراردادها بود که در سال 1861 بحرین از ایران جدا شد. در این تاریخ بود که بحرین جدا شد. ناصرالدین شاه هم به تقاضای کمک بحرینی ها توجهی نکرد. میرزا آقا خان نوری در برابر بریتانیا ایستادگی کرد چرا که آن ها قصد داشتند مناطق جنوبی ایران را نیز از آن جدا کنند. ناصرالدین شاه هفت سال بعد از فرمان قتل امیرکبیر، فرمان عزل میرزا آقا خان نوری را داد و همان بلایی که سر امیرکبیر آورد، سر نوری هم آورد و فریاد بر آورد که خودم همه چیز را می دانم و نخست وزیر نمی خواهم. انگلیسی ها بعد از قتل امیرکبیر بارها و بارها عزل نوری را از ناصرالدین شاه خواستند، چرا که او هم در هرات و هم در بندرعباس در مقابل بریتانیایی ها ایستادگی کرده بود. بین سال های 1968 تا 1971 شاهد خروج انگلیسی ها از خلیج فارس و شرق کانال سوئز هستیم. دلیل این اقدام چه بود؟در سال 1968 دولت انگلیس  اعلام کرد که برای صرفه جویی های اقتصادی تصمیم گرفته است که نیروهای خودش را از شرق سوئز فرا بخواند، یعنی پایگاه های نظامی خود را جمع کند. استعمار هم بدون وجود پایگاه معنی نخواهد داشت و می دانست که سقوط می کند. لذا تصمیم گرفت که پس از خروج از خلیج فارس، از شیخ نشین های منطقه یک فدراسیون تشکیل دهد. کویت، بحرین و قطر وارد این فدراسیون نشدند. در اینجا انگلیس  در مخمصه ای که خودش ساخته بود گرفتار شد، چرا که هفت شیخ نشین باقی مانده اختلافات مرزی بسیاری داشتند و در مجموع یک «خلاء قدرت» بیشتر نبودند. ایران اعلام کرد این فدراسیون را به رسمیت نخواهد شناخت. عربستان و عراق هم مخالفت کردند. بنابراین بریتانیا به دنبال راه چاره ای می گشت، در این چاره جوئی بود که تصمیم گرفت با قوی ترین کشور این منطقه، یعنی ایران، کنار بیاید. ادعای ایران هم سه جزیره بود؛ در اینجا مسئله این سه جزیره حل شد و جزایر را به ایران برگرداندند و این فدراسیون هم در نتیجه حمایت ایران تشکیل شد. پس از خروج بریتانیا از منطقه تمام اختلافات عمده سرزمینی که بریتانیا طی 150 سال گذشته ایجاد کرده بود حل شد و این در نتیجه توازنی بود که ایران و عربستان با هم ایجاد کردند. امریکایی ها اسم این قضیه را گذاشتند استراتژی «امنیت دو ستونی» در خلیج فارس و تاریخ نویسان امریکایی به گونه ای این مسئله را بررسی کردند که همه فکر می کنند ایران و عربستان به دستور امریکایی ها این کار را کردند؛ اصلا چنین چیزی نیست. امریکایی ها این قضیه را تنها تشویق می کردند. دلیل این مسئله این بود که بعد از شکست امریکا در ویتنام، نیکسون به این نتیجه رسید که امریکا دیگر نباید در مسائل محلی دخالت کند و باید رسیدگی به اوضاع محلی را به دوستان خود واگذار نماید. به دلیل همین «دکترین» بود که امریکائی ها به قول خود استراتژی امنیت دو ستونی خود را تشویق کردند، ولی نقشی متوازنی که ایران و عربستان پس از خروج بریتانیا در خلیج فارس ایفا کردند، صرفا ناشی از خواست ایالات متحده نبود، بلکه ایران و عربستان سعودی دو کشور برتر در منطقه بودند با منافعی که برای هر دو و برای بقیه حیاتی بود و آنان را موظف به اجرای آن نقش می کرد. امریکائی ها در واقع از موفقیت این نقش توازن ایرانی سعودی دلخور بوده و در مورد ایران این نقش را به تمسخر گرفته و ایران را «ژاندارم خلیج فارس» خواندند. در موازنه ایران و عربستان نتیجه کار عالی بود. بسیاری از اختلافات سرزمینی عمده حل شد. مسئله دو منطقه بی طرف کویت-عربستان سعودی و منطقه بی طرف عربستان-عراق در همین دوره حل شد. در این دوره ما جنبش های کمونیستی تجزیه طلب را از بین بردیم، قضیه ظفار. در این دوره اختلاف عظیم مرزی شط العرب را که ایران و عثمانی از دو قرن قبل شروع کرده بودند، حل کردیم. در این دوره ما اوپک را به اوج قدرت رساندیم و نفت های منطقه را ملی کردیم و . . . وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 و پس از آن، حمله عراق به ایران را در کجای این رابطه قرار می دهید؟انقلاب ایران مقدمه ورود امریکایی ها به منطقه شد. صدام حسین را هم علیه ایران وارد جنگ کردند؛ چرا؟ چون ملت ایران تصمیم می گیرد که انقلاب بکند. یکی نمی پرسد به شما چه ربطی دارد، ملت ایران تصمیم گرفته است انقلاب کند. باز هم مسائل اخلاقی را وسیله قرار دادند. گفتند این ها می خواهند انقلاب خودشان را صادر بکنند، این ها انقلابشان ضد اخلاقی است، این ها تروریست هستند و از این نمونه عنوان ها استفاده کردند. خود ما هم بهانه های لازم را به دست آن ها دادیم، مثلا رفتیم و «لانه جاسوسی» را گرفتیم. عربستان هم مثل دیگران از انقلاب ما ترسید. امریکا همین ترس را بهانه قرار داد و وارد منطقه شد. نه اینکه انقلاب ایران آن ها را به منطقه کشیده باشد، بلکه آن هایی که در خلال انقلاب دست به اقداماتی زدند که بهانه های لازم فراهم شود، باعث شدند. جنگ های صدام حسین بود که امریکائی ها را به خلیج فارس آورد. امریکایی ها و اروپایی ها هم به این مسئله دامن زدند. بنابراین بهانه های لازم فراهم شد تا استعمار غرب بار دیگر وارد منطقه شود. البته نقش اساسی صدام حسین را نباید دست کم گرفت. بارها من گفته ام که صدام حسین به دلیل ایجاد شکاف در میان مسلمانان و به جان هم انداختن مسلمانان بزرگترین خدمت را به استعمار غربی و به اسرائیلی ها کرد. او بهانه های لازم را فراهم کرد که امریکا در منطقه تاخت و تاز بکند. اولین بهانه حقوقی امریکا برای حضور در خلیج فارس، تقاضای دولت کویت برای پشتیبانی امریکایی ها از حرکت کشتی های کویتی بود. امریکا نیروی دریایی خود را وارد منطقه کرد. و البته این اقدام کویت به دستور صدام حسین بود. بهانه کویت چه بود؟ تهدیدهای ناپخته ای که در تهران صورت می گرفت. دقیقا مثل امروز که می گویند تنگه هرمز را می بندیم، حرف هایی که می تواند همه را علیه ما تحریک کند؛ یا حرف هایی که می گویند ما موشکی ساخته ایم که تا اسرائیل برد دارد؛ این کار یعنی تحریک کردن، بهانه به دشمن دادن. صدام حسین بزرگترین شکاف را در عالم اسلام بوجود آورد و بزرگترین خدمات را به امریکا و اسرائیل ارائه کرد، ولی آنها ایران را متهم کردند. این گونه بود که امریکا پس از دوره ای بیست ساله که منطقه در صلح و آرامش قرار داشت وارد منطقه شد. بعد از جنگ و در دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی، با سفر ایشان به ریاض مشکلات بین ایران و عربستان حل شد و بار دیگر نوعی موازنه بین دو کشور اتفاق افتاد. هرگاه هم شیخ ابوظبی ادعایی نسبت به جزایر ایرانی مطرح می کرد، رهبران عربستان با آن ها مخالفت می کردند؛ نه به خاطر ایران، استدلال آن ها این بود که شما با این حرکات منافع ملی همه ما را به خطر می اندازید. جلوتر که می آییم، نومحافظه کاران امریکا در این منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم و القاعده و طالبان که همه ساخته دست خود آن ها و به کمک دولت نواز شریف و پول عربستان و امارات بود، بار دیگر جنگ و کشتار به راه انداختند. در اینجا بود که امریکایی ها مفهوم تروریسم اسلامی را خلق کردند و این دفعه تمام جهان را نسبت به اسلام ترساندند. به بهانه دفاع از بشریت بمب بر سر مردم منطقه می ریزند. به هر حال نومحافظه کاران ایالات متحده، نیروهای این کشور را وارد منطقه کردند و در سال 2003 نیز عراق را اشغال کردند. آن استراتژی که آن ها در منطقه خلیج فارس دنبال می کردند چه بود؟اولا باید بگویم تمام برنامه های آن ها با شکست قطعی مواجه شده و ایالات متحده از آنجا که مجبور است از منطقه خارج شود، سعی دارد یک قرارداد استعماری به عراق تحمیل کند که ضمن حفظ نفوذ، پایگاه هایی که علیه ایران و دیگران در آنجا ساخته است را هم حفظ کند. باید بدانیم که دولت نومحافظه کار تمام استراتژی هایی را که در منطقه داشت شکست خورده می بیند. با سقوط شوروی که به معنی پایان نظام دو قطبی بود، امریکایی ها آمدند گفتند که این سقوط به این دلیل بود که کمونیسم به ناحق بوده است و این به معنی این است که ما بر حقیم. در حالی که ما در سیاست و دیپلماسی و روابط بین الملل چیزی به نام حق و ناحق نداریم. ریگان می گوید از آنجا که کاپیتالیسم بر حق است، ما رسالت داریم آن را به تمام جهان صادر کنیم و این آغازگر «جهانی شدن» بود. همان طور که سرمایه مرزها را درنوردید، ورشکستگی سرمایه هم به همه جا خواهد رسید. با پیش بردن برنامه جهانی شدن، جهان از نظر اقتصادی یکدست شد اما نومحافظه کاران به این بسنده نکردند و به این فکر افتادند که جهان باید از نظر سیاسی هم یکدست باشد. یعنی همه دولت های جهان فرمانبردار واشنگتن باشند، اگر یک عده ای این وسط قلدری می کنند باید این ها را از قدرت پایین کشید و در راستای این تفکر بود که صدام را از بین بردند و قذافی را به کنج سکوتش کشاندند. در دوره استعمار برای ایجاد نفوذ در کشورها مسائل اخلاقی را بهانه قرار می دادند، در عصر جدید دموکراسی و حقوق بشر بهانه بوده و هست. آمدند طرح «خاورمیانه بزرگ» را ایجاد کردند که حقوق بشر به من و شما بدهند و برای ما دموکراسی بسازند. به بهانه دموکراسی بود که به افغانستان و عراق حمله شد، می خواستند به ما هم حمله کنند. طرح خاورمیانه بزرگ چه مناطقی را در بر می گرفت و منظور از این طرح چه بود و آن ها چه هدف عمده ای را دنبال می کردند؟طرح شامل خاورمیانه عربی، شمال افریقا، خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز بود. به این مناطق نگاه کنید، همه مسلمان نشین هستند. در حقیقت اصطلاح خاورمیانه بزرگ را این ها به جای «هارتلند اسلامی» به کار بردند. اگر می گفتند منظور ما ایجاد دموکراسی در هارتلند اسلامی است، مقابله اسلام و مسیحیت پیش می آمد. وقتی که تحت لوای دموکراسی وارد مرحله اجرا شدند، دیدند که این فرمول در افغانستان و عراق امریکا را با مشکلات اساسی مواجه کرد. در این دو منطقه آن ها در مردابی که خود ساخته بودند فرو رفتند. در نامه ای که خودم به جرج بوش نوشتم به او گفتم که آقای بوش شما نمی توانید به ما دموکراسی بدهید. طبق اصول پذیرفته در فلسفه دموکراسی که دنیای غرب رواج داده است، دموکراسی وقتی واقعی است که بومی باشد. آیا دموکراسی شما را کسی به شما هدیه داد؟ آیا دموکراسی انگلیس  را کسی به آن ها هدیه داد؟ دموکراسی هدیه دادنی نیست. تحت تاثیر همین استدلال ها بود که خانم البرایت هم به نومحافطه کاران اخطار کرد که ما خیلی وقت است که به این نتیجه رسیده ایم که دموکراسی هدیه دادنی نیست. آن ها جهان یکدست اقتصادی را ایجاد کردند، می خواستند جهان سیاسی را هم یکدست بکنند تا بتوانند جهان امنیتی را یکدست بکنند؛ یعنی وقتی همه دنیا تحت نفوذ خودشان باشد، امنیت هم در جهان مورد نظر یکدست می شود. به همین دلیل بود که جرج دبلیو بوش فریاد زد گه باید از امنیت امریکا در خیابان های بغداد دفاع کرد. و این فلسفه شد عامل اشغال عراق و سیاست های غلط و عجولانه ای که در نهایت به شکست استراتژی خاورمیانه بزرگ منجر شد؛ برخی از روشنفکران سنتی ما نیز دفاع های مشتاقانه ای از آن داشتند. فکر می کنید با شکستی که سیاست های نومحافظه کاران در منطقه خلیج فارس متحمل شد و با به قدرت رسیدن دموکرات ها، چه تغییری در سیاست های ایالات متحده در این منطقه ایجاد خواهد شد؟نومحافظه کاران زمانی کاخ سفید را ترک خواهند کرد که برای هشت سال آینده دموکرات ها خوراک درست کرده اند. چاه های عظیم اقتصادی و سیاسی درست کرده اند که اوباما نمی تواند این ها را تا به نیمه هم پر بکند. یک مسئله بسیار مهم این است که هیچ دولتی در تاریخ سیاسی ایالات متحده به اندازه دولت جرج بوش، یعنی در هشت سال اخیر، در چنگال صهیونیسم فرو نرفته بود. این بدین معنی است که دولت بوش، صهیونیسم را بر ایالات متحده مسلط کرده است. یکی از مشکلات آینده اوباما این است که صهیونیسم را سر جای خودش بنشاند. حتی اوباما هم مجبور شد به محافل افراطی صهیونیسم ها برود و آن ها را قانع بکند که او هم نوکر آن ها خواهد بود. بنابراین قطعا آقای اوباما نمی تواند در دوره اول به دور از اسارت در چنگال صهیونیسم کاری بکند. بنابراین منتظر باشید که بسیاری از سیاست های جنایتکارانه و سقوط کرده همچنان ادامه پیدا بکند. با این تفاوت که سقوط اقتصادی آن ها اجازه نخواهد داد علیه ایران جنگی را آغاز کنند. در دوره دوم ریاست جمهوری دموکرات ها خواهد بود که رئیس جمهور می تواند ابتکارات شخصی خود را به کار ببرد، مثل دوره دوم بیل کلینتون. در آن دوره هم من بارها در روزنامه ها اخطار دادم که در دوره اول منتظر معجزه نباشید اما در دوره دوم شما می توانید مشکلاتتان را با امریکا حل بکنید. می دانید چرا؟ به این دلیل که در امریکا یک رئیس جمهور تنها می تواند دو بار انتخاب بشود. در دوره اول او نیازمند پشتیبانی صهیونیسم است، در دوره دوم است که هیچ احتیاجی به آن ها ندارد چرا که دیگر انتخاب نخواهد شد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 537]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن