واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : خدا را آن گونه که شایسته است، نشناختند: و ما قدروا الله حق قدره و الارض جمیعا قبضته یوم القیمه و السموات مطویات بیمینه سبحانه و تعلی عما یشرکون(67/ زمر) سرچشمه شرک، نشناختن صحیح خداوند است. کسی که بداند وجود خداوند از هر نظر بی پایان و نامحدود است و آفرینش همه موجودات ازناحیه او است و حتی برای ادامه هستی خود هر لحظه به فیض وجود او نیازمندند و تدبیر عالم هستی و گشودن گره تمام مشکلات و همه ارزاق به دست با قدرت اوست و حتی اگر شفاعتی هم انجام گیرد، به اذن و فرمان او خواهد بود، دیگر به سوی غیر خدا رو نخواهد کرد. احادیث مربوطه: امام علی(ع): کسی که عظمت خدای را شناخت، نسزد که خویشتن را بزرگ بشمارد؛ زیرا بلند مرتبگی کسانی که عظمت خدا را می دانند به این است که در برابر او فروتن باشند. امام علی(ع): خدا را به خدا بشناسید و رسول را به رسالتش و اولوالامر را به فرمان دادنشان به نیکی ها و عدالت و نیکوکاری. امام سجاد(ع): تو را به خودت شناختم و تو مرا به خودت رهنمون شدی و به سوی خودت فرا خواندی، اگر تو نبودی من نمی دانستم که تو کیستی. حاملان عرش پیوسته اهل ایمان را دعا می کنند: الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شیء رحمه و علما فاغفر...(7/ غافر) این آیه از یک سو به مؤمنان می گوید تنها شما نیستید که خداوند را عبادت می کنید و قبل از شما، مقرب ترین فرشتگان خداوند و حاملان و طواف کنندگان عرش خدا حمد و تسبیحش گفته و می گویند و از سوی دیگر به کفار هشدار می دهد که ایمان آوردن یا نیاوردن شما مهم نیست و خدا نیازی به ایمان کسی ندارد. آنقدر فرشتگان او را حمد و تسبیح می گویند که در تصور نمی گنجد؛ در حالی که به حمد و تسبیح آنها نیز احتیاجی ندارد. از سوی سوم به مؤمنان آگاهی می دهد که شما در این جهان تنها نیستید، هر چند در محیط زندگی خود در اقلیت باشید. نیرومندترین قدرت های غیبی عالم و حاملان عرش پروردگار پیشتیبان و دعاگوی شما هستند و پیوسته از خداوند بزرگ می خواهند که شما را مشمول عفو رحم گسترده اش قرار دهد، از خطاهایتان درگذرد و از عذاب دوزخ نگاهتان دارد. روزی که جان ها به لب می رسد: و انذرهم یوم الازفه اذ القلوب لدی الحناجر کاظمین...(18/ غافر) در توضیح این جمله گفته اند هنگامی که انسان در تنگناهای سخت قرار می گیرد، احساس می کند که گویی قلبش دارد از جا کنده می شود و انگار می خواهد ازگلویش بیرون بپرد! عرب از این حالت «بلغت القلوب الحناجر» تعبیر میک ند و شاید معادل آن در فارسی این باشد که می گوییم جانش به لب رسید و گرنه روشن است که قلب به معنای مرکز پخش خون هرگز از جای حرکت نمی کند و به گلوگاه نمی رسد. ممکن است قلب کنایه از جان باشد، یعنی جانش به گلوگاه رسیده گویی روح از بدنش به تدریج خارج شده و تنها کمی از آن باقی مانده است. به هر حال چنان هول و اضطرابی از حساب و کتاب دقیق الهی و بیم از رسوایی در حضور جمیع خلایق و گرفتاری در عذاب دردناکی که خلاصی از آن ممکن نیست، به انسان می دهد که با هیچ بیانی شرح دادنی نیست. برابری مرد و زن: من عمل سیئه فلا یجزی الا مثلها من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن...(40/ غافر) بی شک زن و مرد تفاوت هایی از نظر جسم و روح دارند و به همین دلیل در احراز مناصب اجتماعی متفاوت اند و اصولا هر کاری از کسی ساخته است؛ ولی هیچ یک از اینها دلیل بر تفاوت شخصیت انسانی آنها یا تفاوت مقامشان در پیشگاه خدا نیست و از این نظر هر دو کاملا برابرند و به همین دلیل، معیاری که بر شخصیت و مقام معنوی آنها حکومت می کند، یک معیار بیش نیست و آن ایمان و عمل صالح است که امکان دسترسی هر دو جنس آدمی به آن یکسان است. این آیه با صراحت این حقیقت را بیان کرده و دهان بیهوده گویانی را که در گذشته یا حال در شخصیت انسانی زن شک و تردید داشتند یا برای او مقامی پایین تر از مقام انسانی مرد قائل بودند، می بندد. همچنین منطق اسلام را در مورد این موضوع مهم اجتماعی آشکار می سازد و ثابت می کند که بر خلاف پندار کوته فکران، اسلام دین مردانه نیست و به همان مقدار که به مردان تعلق دارد، به زنان نیز تعلق دارد. هر دو جنس در صورتی که از انگیزه های ایمانی مدد می گیرند، به یک میزان دارای حیات طیبه خواهند بود و هر دو از اجر و پاداش مساوی در پیشگاه خدا بهره مند می شوند و موقعیت اجتماعی آنها نیز همانند یکدیگر خواهد بود، مگر اینکه از نظر ایمان و عمل صالح بر دیگری برتری یابند. پاسخ قرآن به بهانه ای دیگر درباره قرآن: و لو جعلنه قرآنا اعجمیا لقالوا لو لا قصلت آیاته ءاعجمی و عربی ....(44/ فصلت) کلمه عجم از ماده عجمه به معنای فصاحت نداشتن و ابهام در سخن است و عجم را از این جهت به غیر عرب گویند که زبان آنها را به خوبی نمی فهمد. این آیه، سخن از بهانه جویی کافران لجوج به میان می آورد و پاسخ یکی از این بهانه های عجیب آنان را مطرح می کند. اینکه چرا قرآن به زبان عجم نازل نشده است تا ما برای آن اهمیت بیشتری قائل باشیم و غیر عرب نیز از آن بهره گیرند؟ آنان چنین می گفتند: اما هدفشان این بود که توده مردم از قرآن چیزی نفهمند و نیازی نباشد که به آنها بگویند: «به این قرآن گوش فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال به پا کنید» در اینجا قرآن به آنها چنین پاسخ داده که اگر ما آن را قرآنی عجمی قرار می دادیم، حتما می گفتند: چرا آیاتش روشن نیست، چرا پیچیده است و ما از آن سر در نمی آوریم، یا می گفتند: کتابی است عجمی برای امتی عرب؟! اکنون نیز که به زبان عربی نازل شده و همگان به خوبی مفاهیم آن را درک می کنند و به عمق پیام و دعوت قرآن می رسند، باز فریاد می زنند که گوش به این قرآن ندهید و با جار و جنجال، مردم را از شنیدن آن باز دارید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]