واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش > فناوری اطلاعات - دانشمندان در تلاشند با ساخت آواتار دیجیتال کامل از انسان، رؤیای دیرینه جاودانگی را جامه عمل بپوشانند. آیا روزی میرسد که بشر به پشتوانه فناوری اطلاعات، مرگ را برای همیشه به فراموشی بسپارد؟ لیندا گدس: زو گریستون دختری با دو مغز است. یکی از آنها مغز انسانی زو و دیگری نسخه دیجیتالی کاملی از اطلاعات مغز اوست که به اندازه خودش هشیار است. پس از مرگ زو، مغز دیجیتال او به یک ربات انساننما متصل خواهد شد تا به شکل مؤثری خاطره او را زنده نگهدارد. چنین ایدهای چندین دهه است که داستانهای علمیتخیلی بسیاری را تحتالشعاع قرار داده است. زو هم جزیی از همین داستان و شخصیتها است که شاید در سریال کاپریکا با او آشنا شده باشید. اما چقدر احتمال دارد که چنین داستانی به حقیقت تبدیل شود؟ با اینکه میشود دورنمای کمرنگی از خلق این کپیهای برابر اصل روباتیک از انسان را در آینده نزدیک متصور شد، اما چندین شرکت گوناگون دارند اولین قدمها را برای رسیدن به این هدف برمیدارند. هدف اولیه آنها خلق یک نمایه دیجیتالی واقعینما یا آواتار از هر فرد است که میتواند سالها پس از مرگ او به حیات ادامه دهد. این همزاد دیجیتالی میتواند در کنار نمایش دقیق شخصیت شما و علایقتان به آیندگان، درسهای باارزشی هم برای نوهها و نتیجههای شما به همراه داشته باشد. هدف نهایی این شرکتها خلق تجسمی روباتیک از شما و ساخت آواتاری شخصی و هشیار است که شباهتهای ظاهری متعددی به شما خواهد داشت و در نهایت رؤیای جاودانگی را تحقق خواهد بخشید. نیک مایر از لایفنوت، یکی از شرکتهایی که دارد در این زمینه تحقیق میکند، میگوید: «اگر شما بتوانید خودتان را در یکی از این شکلهای دیجیتال بگنجانید، میتوانید تا ابد زندگی کنید. میشود با آواتارها مرگ را برای همیشه فراموش کرد». مایر ادامه میدهد: «لایفنوت در حال حاضر روی مجموعهای از آزمونهای شخصی و جلسات آموزشی کار میکند و دادههای خصوصی افراد را مانند عکسها، ویدئوها و نامهنگاریها، آپلود میکند. در نتیجه آواتاری تهیه خواهد شد که شبیه به شماست، مانند شما حرف میزند و قادرست اتفاقات کلیدی زندگیتان را به خوبی شرح دهد». اما این فناوری تا کجا میتواند پیش برود؟ یک رایانه تا چه میزان از شخصیت شما و دانستههایتان را میتواند بازتولید کند؟ آیا زمانی میرسد که آواتارها خاطره مرگ دوستان و آشنایان را از ذهن ما پاک کنند؟ من هم مانند بسیاری از انسانها اغلب اوقات آرزوی داشتن یک همزاد را دارم. کسی که بتواند در بخشی از کار روزانهام سهیم شود، اوقات فراغت بیشتری به من بدهد و شاید راه زندگی طولانیتر را برای من هموار کند. در اولین تلاشم برای رسیدن به جاودانگی به سراغ وبسایت شرکت لایفنوت رفتم تا مانند افراد دیگر، رابط بصری پایهای ایجاد کنم که امیدوارم زمانی بتواند با آیندگان، مخصوصا نوهها و نتیجههای من ارتباط برقرار کند. برای این کار یک عکس ساده و واضح از صورتم آپلود کردم تا با استفاده از نرمافزار پویانمایی این شرکت بتواند صحبت کند، اخم کند یا چشمک بزند. این تصویر از آواتار چندان پخته نیست، همین حالا هم شرکتهایی مانند ایمیجمتیرکس وجود دارند که آواتارهای فوقالعادهای را برای استفاده در فیلمها و بازیها طراحی میکنند. بازسازی چهره یکی از چالش برانگیزترین بخشهای ساخت این آواتار است. سالهاست که متخصصان پویانمایی برای ارائه چهرههایی انسانی تلاش میکنند. در اغلب موارد چهره شخصیتهای طراحی شده توسط کامپیوتر شباهت چندانی به چهره انسان ندارد و این برای تماشاچیان اصلا خوشایند نیست. دیمیتری ویلیامز از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لسآنجلس میگوید: «سیستمهایی که شباهت زیادی به سیستمهای واقعی دارند اما کاملا واقعی نیستند، از دیدگاه عامه غیرعادی و حساسیتبرانگیز به شمار میروند». به نظر میرسد ایمیجمتریکس این مشکل را حل کرده است. مهندسان این شرکت مجموعهای از تصاویر با وضوح بالا را از چهره شخص در حالات گوناگون ثبت کرده و سپس با استفاده از نرمافزارهای قوی الگوسازی ریاضی موفق شدهاند تفاوتهای میان حالات مختلف چهره را ارزیابی کنند. نتایج تقریبا قانعکننده است. به عنوان مثال نسخه دیجیتالی تهیه شده از امیلی اوبراین نه تنها بسیار حقیقی به نظر میرسد، بلکه از لحاظ حرکتی نیز کامل است و کلمات را به خوبی و دقیق ادا میکند. البته تهیه این نسخه دیجیتال حدود 500هزار دلار هزینه داشته و فکر میکنم بهتر باشد من به همین آواتار ساده قناعت کنم! خلق دوباره یک انسانفکر میکنم در نهایت، چهره آواتار من و میزان شباهت بین ما به اندازه رفتار این تجسم روباتیک از من اهمیت نداشته باشد. محققان دانشگاه مرکزی فلوریدا در اورلندو و دانشگاه ایلینویز در شیکاگو هم که از سال 2007 / 1386 در پروژه ساخت آواتار الکساندر شوارتزکف، مدیر سابق بنیاد ملی علوم ایالات متحده مشارکت میکنند، نظر مشابهی دارند. آنها به حدود هزار نفر از دانشجویان تصاویر و ویدئوهای شوارتزکف را همراه با نمونه اولیه آواتار وی نشان دادهاند تا با استفاده از جمعبندی نظرات، ببینند چه ویژگیهایی در فرد برای دیگران اهمیت بیشتری دارد. نتایج نشان میدهند شیوه خاص هر فرد در صحبت کردن یا راه رفتن یا هر نکته دیگری که او را از دیگران متمایز کند، برای دیگران بسیار حائز اهمیت است. استیو جونز از دانشگاه ایلینویز میگوید: «این شیوه اختصاصی میتواند نحوه تکان دادن سر حین صحبت یا حرکات دست فرد باشد». اطمینان از اینکه آواتار این حرکات را در جای صحیح مورد استفاده قرار میدهد نیز به همین اندازه اهمیت دارد. تیم جونز تلاش میکند با برقراری ارتباط میان یک کلمه یا یک جمله با حرکات تعریفشده سر، امکان عکسالعمل حین شنیدن جملات را برای آواتار فراهم کند. جونز میگوید: «وقتی دارید برای یک آواتار داستان غمانگیزی را تعریف میکنید، کمی هم انتظار همدردی خواهید داشت». البته جونز و همکارانش هنوز موفق به تکمیل این مرحله نشدهاند. چالش بعدی ایجاد توان مکالمه در آواتار است. در حالحاضر واقعنماترین رفتار را در این زمینه چتبات دارد، نرمافزاری که میتواند با تحلیل مفاهیم مکالمه پاسخی بدهد که به نظر هوشمندانه میآیند. لایفنوت با کنار هم گذاشتن فرد و این نرمافزار یک قدم به جلو برداشته است. قابلیت گفتگوی این آواتار از شیوه به کارگرفته شده توسط «جبرواکی» اقتباس شده است. این وبسایت که توسط رولو کارپنتر ایجاد شده و از سال 1997 / 1376 تاکنون توسط میلیونها مکالمه توسعهیافته، از الگوهای متداول در مکالمه برای درک مفاهیم گفتگو استفاده میکند، این در حالی است که اغلب نرمافزارهای چتبات از عبارات و پاسخ به کلمات کلیدی که از قبل تعریف شدهاند، استفاده میکنند. واقعیت درونی منشاید روزی برسد که آواتار شما مانند یک انسان به پرسشها پاسخ دهد اما برای اینکه شبیه به شما باشد، چه ترفندی وجود دارد؟ تنها راه این است که به آواتارتان آموزش بدهید مانند شما رفتار کند. این انتقال شخصیت مرحله دشواری به نظر میرسد. مرحله اول برای من شامل بیان حدود 480 جمله مطابق با احساس و شخصیت من میشد: «من دوست دارم دیگران را خوشحال کنم. من با بیخانمانها احساس همدردی میکنم». پس از این مرحله بارگذاری خاطرات روزانه، عکسها و ویدئوها همراه با نام مکانها، زمان و کلمات کلیدی را که میتوانستند به آواتار من برای ساخت خاطرهها کمک کنند، آغاز کردم. ساعتها به گفتگو با دیگر آواتارهای شرکت لایفنوت که بخشی از برنامه آموزشی آواتار من بودند، پرداختم و تلاش کردم با استفاده از خصوصیات شخصی، نحوه احوالپرسی با آدمها، پاسخم به سئوالات، دیدگاهها، علایقم و دیگر جنبههای مثبت و منفی من، یک شخصیت فرضی کپی خودم خلق کنم. البته مجموعههای پیچیدهتری از پرسشهای شخصی هم توسط پروژه مشابهی که CyBeRev نام دارد، مطرح شده است. در این پرسشنامه هزاران پرسش که توسط ویلیام سیمس بینبریج، جامعهشناس آمریکایی طرح شده تلاش دارند به ارزشها، باورها، امیدها و اهداف شما در قرون آینده دسترسی پیدا کنند. لوری رودز بنیانگذار CyBeRev میگوید: «اگر روزی یک ساعت برای پاسخ به پرسشها وقت صرف کنید، 5 سال تمام طول میکشد تا به همگی آنها پاسخ دهید اما هر چقدر پیش بروید، چهره واضحتری از خودتان به نمایش خواهید گذاشت». در نهایت آیا ممکن است تندیس دیجیتالی من، شخصیت باورپذیری داشته باشد و مانند من رفتار کند؟ کارپنتر میگوید آواتار من برای یادگیری مکالمه به یک دوره آموزش مادامالعمر نیاز دارد، بهتر نیست به جای گفتگو از عکسها و ویدئوها برای انتقال حافظهام استفاده کنم؟ یا ذهنم را بارگذاری کنم؟ راه دیگری هم وجود دارد، میشود به صورت خودکار اطلاعات را در مورد زندگی روزمره جمعآوری کرد و در نهایت آنها را به آواتار انتقال داد. در حال حاضر گوردون بل، محقق مایکروسافت یکی از افرادی است که دارند با استفاده از دروبینهای قابلحمل بخش بزرگی از زندگیشان را به صورت زنده فیلمبرداری میکنند. گروهی از دانشجویان دانشگاه ساوثهمپتون به رهبری نیگل شادبولت دارند روی نرمافزاری کار میکنند که میتواند با ترکیب تصاویر دیجیتالی گرفته شده در روز همراه با اتفاقات روزانه، خاطرات، شبکههای اجتماعی که بازدید کردهاید، حتی مکانهایی که جی.پی.اس شما نشان میدهد، روزهای شما را ثبت و ضبط کنند. محققان دیگری نیز تلاش میکنند دادههای زیستی و فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب را حین هیجان یا احساس شادی و غم ثبت کنند. نکته دیگر نیاز آواتار به هشیاری است. چیزی که نیازمند برهمکنش صحیح مغز، بدن و محیط است. محققان در نظر دارند با استفاده از یک دوربین که در آواتار دیجیتالی شوارتزکف گنجانده خواهد شد، امکان یادگیری بصری این آواتار را از انسانها و محیط اطرافشان فراهم کنند. هنسون میگوید: «ترکیب نمونهسازی ذهنی با بدن فیزیکی به ذهن اجازه میدهد با دنیای اطراف به صورت فیزیکی در ارتباط متقابل باشد و به جستجو و زندگی در آن بپردازد». برای رسیدن به این مرحله به ساخت ماشینهای هشیار نیاز داریم، زمان نهایی برای ساخت ماشینهای خلاقی با هوش انسانی سال 2019 / 1398 پیشبینی شده است. هنسون میگوید هدف نهایی این پروژه ساخت ماشینهایی فراتر از انسان و با بهره هوشی معادل نوابغی مانند موتزارت است. اما در مورد آواتار خودم؟ از همسرم خواستم پیشرفت لیندا را ارزیابی کند و او پس از صحبت کوتاهی با لیندای فرضی گفت که جوابهای او در مورد سیاست، غذا و ورزش بیمعنی است. من هنوز دروغگفتن در مورد سنم را شروع نکردهام، با این حال آواتار گفته بود من کمسن و سالتر از شرایط واقعیم هستم، گمان میکنم باید به دلیل پاسخهایی باشد که پیش از این دادهام و در نهایت اینکه باید زو گریستون را فراموش کنیم، نتایج ناامید کننده بودند! توضیح عکس: مایکروسافت در پروژه جدید بازی خود، ناتال، آواتارهای هوشمندی را استفاده کرده که میتوان با آنها صحبت کرد. آیا نسل بعدی این آواتارها، همزاد دیجیتالی خودمان خواهند بود؟نیوساینتیست، شماره 2763 - ترجمه: محبوبه عمیدی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]