محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828675291
ده رمان کلاسیکی که باید بخوانیم
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : ده رمان کلاسیکی که باید بخوانیم mehrdad 2107-09-2007, 03:14 AMبیگانه ( مردی که نیمرو می خورد) داستان با این جمله شروع می شود :" مادر درگذشت ، خاکسپاری فردا ." احتمالا می توانید حدس بزنید مردی که این تلگراف برایش رسیده ، حسابی دلگیر می شود . اما اگر رمان را نخوانده باشید ، چرایش را نمیتوانید درست حدس بزنید . مورسو از این ناراحت است که حوصله اش در مراسم خاکسپاری سر می رود . اصلا برایش مهم نیست که مادرش مرده است . فردای خاکسپاری هم با نامزدش می رود سراغ عیاشی . او نمونه کامل یک انسان بی پوچ و بی هدف است . صبح زود سر کار می رود و ساعت چهار عصر با تراموا بر می گردد .همیشه ظرف های کثیف توی آشپزخانه ولویند . همان هایی که توی آشپزخانه ولویند .همان هایی که تویشان نیمرو خورده است .او انحطاط این آدم پوچ را خیلی خوب به تصویر کشیده است. ناتوردشت همیشه تاسف می خورم که چرا سالینجر چرا دیگر داستان نمی نویسد . او چهل و چند سال است که کتاب تازه ای منتشر نکرده است . یک خانه بزرگ ویلایی دارد که کمتر کسی میتواند واردش شود . تمام زندگی تجملاتی سالینجر از راه حق التحریر همان چهار پنج کتابش می گذرد و کتاب هایش هنوز پرفروش هستند. طبق آخرین آمار ، هر سال چهارصد هزار نسخه از ناتوردشت ، آن هم فقط در کشورهای انگلیسی زبان فروخته میشود. مردم دوست دارند در مورد پسری بخوانند که مثل بچه مثبت هاست ، پسری که یک روز حوصله اش سر می رود و از مدرسه فرار می کند . مردم دوست دارند در مورد پسری بخوانند که در حال مرد شدن است . 1984 (جرج اورول) شما این بار در یک جامعه عجیب و غریب زندگی می کنید . در این جامعه عجیب و غریب تمام اعمال و حرکات شما زیر ذره بین است .یعنی دستگاهی در خانه تک تک افراد وجود دارد که همه حرکات را می فرستد پیش برادر بزرگه ، یعنی اگر شما آب بخورید او می بیند . حالا تصور کنید کسی بخواهد دراین فضای عجیب و غریب عاشق شود . نکته وحشتناکش این است که ، نمی توان به طرف مقابل اظهار عشق کرد . ممکن است او هم یک جاسوس باشد . جرج اورول یک جامعه دیکتاتوری را به ما نشان می دهد . پیش بینی او هرگز به همان شدت اتفاق نیافتاد . اما حکومت هایی مثل حکومت پینوشه در شیلی و صدام در عراق نشان دادند که تا چه حد می توان هزار و نهصد و هشتاد و چهاری شد . عقاید یک دلقک : مگر دلقک ها هم فکر میکنند مگر دلقک هم عقاید دارد ؟ جالب است . اما دارد . مگر دلقک بودن بد است ؟ مگر فراموش کرده ایم که می گویند آن که می گرید یک درد دارد و آن که میخندد هزار درد . مخصوصا که این دلقک آدم کتاب خوانده ای باشد که بخواهد برای پول در آوردن دلقک بازی در بیاورد. هاینریش بل هم یکی از آن نویسنده های نوبل گرفته و خطرناک است . از همان نویسنده هایی که جذاب می نویسند . با اینهمه او در میان فرهیختگان و منتقدان ادبی جایی ندارد . صدسال تنهایی : راز کشف آرکادیو گابو (گابریل گارسیا مارکز) آدم جالبی است . هیچ زبان بیگانه ای را بلد نیست و فقط می تواند اسپانیایی حرف بزند . اما آن قدر خوب این زبان را بلد است و آن قدر خوب به این زبان داستان تعریف میکند که کتاب هایش به چندین زبان دنیا ترجمه شده است . او واقعیت و خیال را آن قدر خوب با هم قاطی میکند که فراموش می کنیم که کدام واقعیت است و کدام خیال . صد سال تنهایی برای گابریل گارسیا مارکز ، نوبل ادبیات را به ارمغان آورد . فکر میکنم در موردش خیلی نوشته شده است . فقط این نکته را بگویم که اگر این کتاب را تا حالا نخوانده اید ، 99 درصد عمرتان برفناست. برادران کارامازوف : سه برادر متفاوت احتمالا زیگموند فروید را می شناسید . همان روانکاو مشهور را می گویم . او وقتی چند رمان از داستایوسکی خواند ، ترجیح داد کتاب دیگری از این نویسنده نخواند . فروید می ترسید که چیز تازه ای برای کشف در عالم روانکاوی نداشته باشد . خیلی ها رمانهایی مثل " جنایت و مکافات " و " ابله " این نویسنده رابیشتر دوست دارند . اما در برادران کارامازوف نکته ای وجود دارد که دوست داشتنی اش می کند . سه برادرند که هر کدام عقاید متفاوتی دارند . برادر بزرگ هر کاری می کند بقیه اشتباهی می فهمند . برادر دومی یک روشنفکر است و حرف های بامزه می زند . او به خدا اعتقادی ندارد . برادر سومی یک کشیش است . حالا تصور کنید این سه برادر چه جوری با هم کنار می آیند .داستایوسکی آن قدر اعماق روح آدمی را در این رمان جراحی کرده که آدم تعجبش می گیرد . خداحافظ گری کوپر (رومن گاری ) سفر به کوههای پربرف سوییس عالمی دارد . مخصوصا این که آمریکایی باشی و خوش تیپ . اسمت لنی هم که باشد اصلا دلت نمی خاوهد از قله ها بیایی پایین . عشقت این است که توی ارتفاعات سیر کنی . ارتفاع کم برایت اصلا خوب نیست . توی همین ارتفاع کم تو از یک جنگ فرار کرده ای . نمی توانستی تحمل کنی که ویتنامی ها را همین طور الکی بکشند . حالا آن قدر خستهای که میخواهی در ارتفاع باشی . برای همین فصل تابستان برایت خسته کننده است . چون باید بیایی در سطح زمین . تو هم دنبال چیزی هستی که سرت را گرم کند . ما را هم با خواندن این ماجراها سرگرم میکنی . هکلبری فین : پسری که از جنس ما بود کمتر کتاب خوانی پیدا می شود که از خواندن رمان های مارک تواین کیفور نشده باشد. البته قبل ازاین که سراغ کتابی از "تواین" بروید بهتر است چند تذکر ایمنی خدمتتان عرض کنم. اول این که این کتاب ها را زمانی دست بگیرید که به اندازه کافی وقت داشته باشید . مثلا زمانی که یک ساعت بعد باید سرقرارباشید ، شروع به خواندن نکنید . گزارش های زیادی در مورد سر قرار نرسیدن افراد هکلبری فین خوان رسیده است . شما به هیچ وجه نمی توانید وقتی کتاب را شروع کردید ، به زمین بگذاریدش . مورد دوم این است که این کتاب را در خلوت بخوانید . تذکر اکید شده که هکلبری فین را در حضور آدم های حساس نخوانید . چه بسا از لبخندهای شما برنجند . و مورد آخر این که کتاب را با ترجمه نجف دریابندری بخوانید. پیرمرد و دریا :آخرین سفر یک پیرمرد می گویند بهترین رمان ها را کسانی می نویسند که بیشترین تجربه را در زندگی دارند. در میان نویسنده های قرن بیستمی ، همینگوی جزو آنهایی است که بیشترین تجربه ها را دارد. "پیرمرد و دریا" حاصل یکی از این تجربه هاست . آن هم زمانی که تصور می شد کفگیر به ته دیگ خورده است . همینگوی چند وقتی بود که چیزی ننوشته بود . اتفاق خاصی هم نمی افتاد که ارنست برود آنجا. برای اینکه خودش را از شر دوستانی خلاص کند که دائم می پرسیدند رمان جدید چی داری ، رفته بود کنار دریا . همین جا بود که ایده رمان آمد. همینگوی خیلی سریع شروع کرد به نوشتن. اوایل برای این می نوشت که شاید از دل این نوشته ها موضوعی برای نوشتن یک رمان خوب پیدا کند. اصلا فکر نمی کرد با سوژه ای که قهرمان اصلی اش یک پیرمرد شکست خورده و ناامید است ، بتوان رمان خوبی نوشت. کمی بعد اما ، نتیجه برعکس شد آن قدر این رمان خوب شد که تمام تلاش نویسنده اش تکرار این موفقیت بود . البته بعدها آن قدر این سبک و سیاق را ادامه داد که لج همه را در آورد ، اما هنوز کسی شک ندارد که " پیرمرد و دریا " رمانی بی بدیل است . مرشد و مارگریتا: شیطان در مسکو سه فیلم در یک فیلم ، یک دستگاه چهار کاره ، کاپشن دورو و... حتما ازاین تبلیغات تکراری شنیده اید. می توان از همین جمله ها در مورد مرشد و مارگریتا هم به کار برد . سه رمان در کتاب . سه رمان کاملا متفاوت . بولگاکف برای این که این رمان را بنویسد یازده سال تمام وقت صرف کرد . رمانش با صحنه ای شروع می شود که شیطان وارد مسکو شده است . همه چیز به هم می ریزد . رمان دوم در مورد به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) است . رمان سوم در مورد کسی است که در حال نوشتن داستان حضرت عیسی (ع) است . مرشد عاشق دختری می شود به نام مارگریتا .حسابش را بکنید که بولگاکف با چه مهارتی این سه رمان را با هم در آمیخته است. Eat_me_drink_me08-09-2007, 12:56 PMبا هكلبري فين و پيرمرد و دريا كاملا مخالفم ! در ضمن جاي اين كتاب ها هم خاليست = يوليسز از جيمز جويس بيداري فين گان ها از جيمز جويس مسخ از كافكا بوف كور از هدايت بيگانه از كامو گرگ بيابان از هسه خشم و هياهو از فاكنر اگه اين ها رو از ادبيات بگيريد كه چيزي باقي نمي ماند ! *PiNk PaNTHeR*08-09-2007, 01:01 PMمن فقط یکیشو خوندم. دیگه هم بعد اون کتاب نمیخونم::2: !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! yusef08-09-2007, 01:14 PMشما لیست 1001 کتابی را که باید پیش از مرگ خواند دیدید؟ AmirDanT08-09-2007, 01:57 PMنه! بگو ببینم چیه رفیق؟:10::11::20: yusef08-09-2007, 03:37 PMسلام در این لینک ایست کتاب هایی هست که به فارسی ترجمه شده اند.ضمنا لینک اصلی هم در این صفحه هم هست. !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! mehrdad 2108-09-2007, 03:38 PMبا هكلبري فين و پيرمرد و دريا كاملا مخالفم ! در ضمن جاي اين كتاب ها هم خاليست = يوليسز از جيمز جويس بيداري فين گان ها از جيمز جويس مسخ از كافكا بوف كور از هدايت بيگانه از كامو گرگ بيابان از هسه خشم و هياهو از فاكنر اگه اين ها رو از ادبيات بگيريد كه چيزي باقي نمي ماند ! سلام دوست گرامی . این ها انتخاب یک مجله خارجی بوده و انتخابهای من نیست و به هر حال وقتی بحث انتخاب 10 تا میشه خیلی ها از قلم می افتند :46: mehrdad 2108-09-2007, 03:45 PMمن فقط یکیشو خوندم. دیگه هم بعد اون کتاب نمیخونم::2: !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! سلام مگه میشه بعد از این شاهکار آدم کتاب بخونه و لذت ببره . بزرگترین اتفاقی که در دوران کتاب خوانی داشتم خوندن همین رمان بوده است و بس . capitan black21-09-2007, 02:15 AMبیگانه ( مردی که نیمرو می خورد) داستان با این جمله شروع می شود :" مادر درگذشت ، خاکسپاری فردا ." احتمالا می توانید حدس بزنید مردی که این تلگراف برایش رسیده ، حسابی دلگیر می شود . اما اگر رمان را نخوانده باشید ، چرایش را نمیتوانید درست حدس بزنید . مورسو از این ناراحت است که حوصله اش در مراسم خاکسپاری سر می رود . اصلا برایش مهم نیست که مادرش مرده است . فردای خاکسپاری هم با نامزدش می رود سراغ عیاشی . او نمونه کامل یک انسان بی پوچ و بی هدف است . صبح زود سر کار می رود و ساعت چهار عصر با تراموا بر می گردد .همیشه ظرف های کثیف توی آشپزخانه ولویند . همان هایی که توی آشپزخانه ولویند .همان هایی که تویشان نیمرو خورده است .او انحطاط این آدم پوچ را خیلی خوب به تصویر کشیده است. ناتوردشت همیشه تاسف می خورم که چرا سالینجر چرا دیگر داستان نمی نویسد . او چهل و چند سال است که کتاب تازه ای منتشر نکرده است . یک خانه بزرگ ویلایی دارد که کمتر کسی میتواند واردش شود . تمام زندگی تجملاتی سالینجر از راه حق التحریر همان چهار پنج کتابش می گذرد و کتاب هایش هنوز پرفروش هستند. طبق آخرین آمار ، هر سال چهارصد هزار نسخه از ناتوردشت ، آن هم فقط در کشورهای انگلیسی زبان فروخته میشود. مردم دوست دارند در مورد پسری بخوانند که مثل بچه مثبت هاست ، پسری که یک روز حوصله اش سر می رود و از مدرسه فرار می کند . مردم دوست دارند در مورد پسری بخوانند که در حال مرد شدن است . 1984 (جرج اورول) شما این بار در یک جامعه عجیب و غریب زندگی می کنید . در این جامعه عجیب و غریب تمام اعمال و حرکات شما زیر ذره بین است .یعنی دستگاهی در خانه تک تک افراد وجود دارد که همه حرکات را می فرستد پیش برادر بزرگه ، یعنی اگر شما آب بخورید او می بیند . حالا تصور کنید کسی بخواهد دراین فضای عجیب و غریب عاشق شود . نکته وحشتناکش این است که ، نمی توان به طرف مقابل اظهار عشق کرد . ممکن است او هم یک جاسوس باشد . جرج اورول یک جامعه دیکتاتوری را به ما نشان می دهد . پیش بینی او هرگز به همان شدت اتفاق نیافتاد . اما حکومت هایی مثل حکومت پینوشه در شیلی و صدام در عراق نشان دادند که تا چه حد می توان هزار و نهصد و هشتاد و چهاری شد . عقاید یک دلقک : مگر دلقک ها هم فکر میکنند مگر دلقک هم عقاید دارد ؟ جالب است . اما دارد . مگر دلقک بودن بد است ؟ مگر فراموش کرده ایم که می گویند آن که می گرید یک درد دارد و آن که میخندد هزار درد . مخصوصا که این دلقک آدم کتاب خوانده ای باشد که بخواهد برای پول در آوردن دلقک بازی در بیاورد. هاینریش بل هم یکی از آن نویسنده های نوبل گرفته و خطرناک است . از همان نویسنده هایی که جذاب می نویسند . با اینهمه او در میان فرهیختگان و منتقدان ادبی جایی ندارد . صدسال تنهایی : راز کشف آرکادیو گابو (گابریل گارسیا مارکز) آدم جالبی است . هیچ زبان بیگانه ای را بلد نیست و فقط می تواند اسپانیایی حرف بزند . اما آن قدر خوب این زبان را بلد است و آن قدر خوب به این زبان داستان تعریف میکند که کتاب هایش به چندین زبان دنیا ترجمه شده است . او واقعیت و خیال را آن قدر خوب با هم قاطی میکند که فراموش می کنیم که کدام واقعیت است و کدام خیال . صد سال تنهایی برای گابریل گارسیا مارکز ، نوبل ادبیات را به ارمغان آورد . فکر میکنم در موردش خیلی نوشته شده است . فقط این نکته را بگویم که اگر این کتاب را تا حالا نخوانده اید ، 99 درصد عمرتان برفناست. برادران کارامازوف : سه برادر متفاوت احتمالا زیگموند فروید را می شناسید . همان روانکاو مشهور را می گویم . او وقتی چند رمان از داستایوسکی خواند ، ترجیح داد کتاب دیگری از این نویسنده نخواند . فروید می ترسید که چیز تازه ای برای کشف در عالم روانکاوی نداشته باشد . خیلی ها رمانهایی مثل " جنایت و مکافات " و " ابله " این نویسنده رابیشتر دوست دارند . اما در برادران کارامازوف نکته ای وجود دارد که دوست داشتنی اش می کند . سه برادرند که هر کدام عقاید متفاوتی دارند . برادر بزرگ هر کاری می کند بقیه اشتباهی می فهمند . برادر دومی یک روشنفکر است و حرف های بامزه می زند . او به خدا اعتقادی ندارد . برادر سومی یک کشیش است . حالا تصور کنید این سه برادر چه جوری با هم کنار می آیند .داستایوسکی آن قدر اعماق روح آدمی را در این رمان جراحی کرده که آدم تعجبش می گیرد . خداحافظ گری کوپر (رومن گاری ) سفر به کوههای پربرف سوییس عالمی دارد . مخصوصا این که آمریکایی باشی و خوش تیپ . اسمت لنی هم که باشد اصلا دلت نمی خاوهد از قله ها بیایی پایین . عشقت این است که توی ارتفاعات سیر کنی . ارتفاع کم برایت اصلا خوب نیست . توی همین ارتفاع کم تو از یک جنگ فرار کرده ای . نمی توانستی تحمل کنی که ویتنامی ها را همین طور الکی بکشند . حالا آن قدر خستهای که میخواهی در ارتفاع باشی . برای همین فصل تابستان برایت خسته کننده است . چون باید بیایی در سطح زمین . تو هم دنبال چیزی هستی که سرت را گرم کند . ما را هم با خواندن این ماجراها سرگرم میکنی . هکلبری فین : پسری که از جنس ما بود کمتر کتاب خوانی پیدا می شود که از خواندن رمان های مارک تواین کیفور نشده باشد. البته قبل ازاین که سراغ کتابی از "تواین" بروید بهتر است چند تذکر ایمنی خدمتتان عرض کنم. اول این که این کتاب ها را زمانی دست بگیرید که به اندازه کافی وقت داشته باشید . مثلا زمانی که یک ساعت بعد باید سرقرارباشید ، شروع به خواندن نکنید . گزارش های زیادی در مورد سر قرار نرسیدن افراد هکلبری فین خوان رسیده است . شما به هیچ وجه نمی توانید وقتی کتاب را شروع کردید ، به زمین بگذاریدش . مورد دوم این است که این کتاب را در خلوت بخوانید . تذکر اکید شده که هکلبری فین را در حضور آدم های حساس نخوانید . چه بسا از لبخندهای شما برنجند . و مورد آخر این که کتاب را با ترجمه نجف دریابندری بخوانید. پیرمرد و دریا :آخرین سفر یک پیرمرد می گویند بهترین رمان ها را کسانی می نویسند که بیشترین تجربه را در زندگی دارند. در میان نویسنده های قرن بیستمی ، همینگوی جزو آنهایی است که بیشترین تجربه ها را دارد. "پیرمرد و دریا" حاصل یکی از این تجربه هاست . آن هم زمانی که تصور می شد کفگیر به ته دیگ خورده است . همینگوی چند وقتی بود که چیزی ننوشته بود . اتفاق خاصی هم نمی افتاد که ارنست برود آنجا. برای اینکه خودش را از شر دوستانی خلاص کند که دائم می پرسیدند رمان جدید چی داری ، رفته بود کنار دریا . همین جا بود که ایده رمان آمد. همینگوی خیلی سریع شروع کرد به نوشتن. اوایل برای این می نوشت که شاید از دل این نوشته ها موضوعی برای نوشتن یک رمان خوب پیدا کند. اصلا فکر نمی کرد با سوژه ای که قهرمان اصلی اش یک پیرمرد شکست خورده و ناامید است ، بتوان رمان خوبی نوشت. کمی بعد اما ، نتیجه برعکس شد آن قدر این رمان خوب شد که تمام تلاش نویسنده اش تکرار این موفقیت بود . البته بعدها آن قدر این سبک و سیاق را ادامه داد که لج همه را در آورد ، اما هنوز کسی شک ندارد که " پیرمرد و دریا " رمانی بی بدیل است . مرشد و مارگریتا: شیطان در مسکو سه فیلم در یک فیلم ، یک دستگاه چهار کاره ، کاپشن دورو و... حتما ازاین تبلیغات تکراری شنیده اید. می توان از همین جمله ها در مورد مرشد و مارگریتا هم به کار برد . سه رمان در کتاب . سه رمان کاملا متفاوت . بولگاکف برای این که این رمان را بنویسد یازده سال تمام وقت صرف کرد . رمانش با صحنه ای شروع می شود که شیطان وارد مسکو شده است . همه چیز به هم می ریزد . رمان دوم در مورد به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) است . رمان سوم در مورد کسی است که در حال نوشتن داستان حضرت عیسی (ع) است . مرشد عاشق دختری می شود به نام مارگریتا .حسابش را بکنید که بولگاکف با چه مهارتی این سه رمان را با هم در آمیخته است. سلام در این لینک ایست کتاب هایی هست که به فارسی ترجمه شده اند.ضمنا لینک اصلی هم در این صفحه هم هست. !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! ممنونم.بايد برم همشونو بگيرم بخونم.:11: desertwolf24-09-2007, 07:21 AMبا هكلبري فين و پيرمرد و دريا كاملا مخالفم ! در ضمن جاي اين كتاب ها هم خاليست = يوليسز از جيمز جويس بيداري فين گان ها از جيمز جويس مسخ از كافكا بوف كور از هدايت بيگانه از كامو گرگ بيابان از هسه خشم و هياهو از فاكنر اگه اين ها رو از ادبيات بگيريد كه چيزي باقي نمي ماند ! خوشم اومد یکی که با گرگ بیابان حال میکنه دیدم. به نظر من سقوط بهترین اثر کامو هست نه بیگانه! دلیل هم دارم.!:46: M a r i o25-05-2008, 01:01 PMچندتاييش رو خوندم. چندتاي ديگهاي مونده كه بايد بخونم. تشكر مهرداد عزيز erfan_rainy25-09-2008, 11:16 AMالبته كتاب هاي باارزش ديگه اي هم وجود داره كه در ليست نيست اما به نظر من ارزش خوندن رو داره پر ... اثر ماتسن كه در ژانر خودش(درام-عشقي) فوق العاده هستش سينوهه پزشك مخصوص فرعون .... كه به عنوان اولين زندگي نامه ي جهان شناخته مي شه و پاپيروس هاي اين زندگينامه در موزه لوور فرانسه موجوده و البته از لحاظ عينيت بخشيدن و فرهنگ تاريخي خيلي قشنگه نمايشنامه هاي سوفوكل (سوفوكلس) مثل آژاكس / زنان تراخيس .... اين نوشته ها اولين نمايشنامه هاي جهان در باب تراژدي هستش كه بعد از شكسپير برترين شخصيت سازي ها را داراست و 2600 سال قبل در يونان نوشته شده است كتاب "سي بل ".... يكي از جذاب ترين كتاب هايي است كه نويسند ي آن (شرايبر) جزو اولين كساني است كه مسائل پيچيده ي روانشناسي را در كتاب خود استفاده كرده است ( كه در اين كتاب از مساله چندشخصيتي بهره برده ) كتب "دنياي سوفي" و "راز فال ورق" گرچه رمان نيستند ، اما در ارائه ي مسائل فلسفي و سادگي در ارائه مطالب و چيره دستي نويسنده در زمينه ي درگيركردن خواننده با خود ... كتب باارزرشي محسوب مي شوند كتاب "زمين" اثر اميل زولا هم يكي از بهترين نوشته هاي دنيا محسوب مي شه كه متاسفانه در ليست 220 كتاب قبل از مرگ بايد خواند وجود ندارد ( از اين نويسنده فقط كتاب "ژرمينال" در ليست موجود است) eMer@lD26-09-2008, 12:13 AMهکلبری فین : پسری که از جنس ما بود کمتر کتاب خوانی پیدا می شود که از خواندن رمان های مارک تواین کیفور نشده باشد. البته قبل ازاین که سراغ کتابی از "تواین" بروید بهتر است چند تذکر ایمنی خدمتتان عرض کنم. اول این که این کتاب ها را زمانی دست بگیرید که به اندازه کافی وقت داشته باشید . مثلا زمانی که یک ساعت بعد باید سرقرارباشید ، شروع به خواندن نکنید . گزارش های زیادی در مورد سر قرار نرسیدن افراد هکلبری فین خوان رسیده است . شما به هیچ وجه نمی توانید وقتی کتاب را شروع کردید ، به زمین بگذاریدش . مورد دوم این است که این کتاب را در خلوت بخوانید . تذکر اکید شده که هکلبری فین را در حضور آدم های حساس نخوانید . چه بسا از لبخندهای شما برنجند . و مورد آخر این که کتاب را با ترجمه نجف دریابندری بخوانید. سلام ممنون تاپیک خوبی بود این و خوندم دوبار خیلی قشنگه ساعت ده شب دست بگیری تا صبح بیدار نگهت میداره کتاب ما فرشته نیستیم هم خیلی زیباست l17677130-09-2008, 05:12 AMبا هكلبري فين و پيرمرد و دريا كاملا مخالفم ! در ضمن جاي اين كتاب ها هم خاليست = يوليسز از جيمز جويس بيداري فين گان ها از جيمز جويس مسخ از كافكا بوف كور از هدايت بيگانه از كامو گرگ بيابان از هسه خشم و هياهو از فاكنر اگه اين ها رو از ادبيات بگيريد كه چيزي باقي نمي ماند ! 1. با اين كه با پيرمرد و دريا مخالفي مخالفم چون تنها كتاب همينگوي بود كه دوست داشتم. 2.يوليسز كه ترجمه نشده سوات اينگليش نصف و سه چارم مردم مملكتم بش نمي رسه مي گي بسوزوني؟ ترجمه ي بديعيم كه دو سه هزاره اي مي شه زير چاپه! BIKHIAL_ALL_7518-09-2009, 07:20 AMسلام کسی میدونه کجا باید اینا رو دانلود کنم؟؟ مخصوصا مرشد و مارگريتا سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3362]
-
گوناگون
پربازدیدترینها