واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : يادمان هست در دوراني كه طنز تنها به شوخيهاي مجلة "گل آقا " و كاريكاتورهاي ورزشي و هنري مجلة "طنز و كاريكاتور " و "كيهان كاريكاتور " و البته برنامه دلنشين "صبح جمعه با شما " در راديو ختم ميشد، در آن مقطع سروكله برنامههايي در تلويزيون پيدا شد كه معناي طنزشان پاگذاشتن برروي "خط قرمزها " بود. ابتدا "داريوش كاردان " اين مسير را آغاز كرد و بعدتر "مهران مديري " به مرز تازهاي از طنزهاي تلويزيوني رسيد. يادمان هست در برنامههاي اين دو با ديگر برنامههاي تلويزيوني - كه معروفترينش شوخي مديري با جنگ هفته مرحوم منوچهر نوذري بود - هم شوخي ميشد.هرچند به لحاظ برنامهسازي در بخش فني ضعفهاي زيادي نسبت به دوره حاضر داشت، اما طنز را به معناي واقعي اجرا ميكردند و شايد به همين دليل بود كه خيلي زود، مديران آن مقطع تلويزيون حكم به تعطيلي برنامه معروف و شهير "ساعت خوش " دادند و البته چندسالي از بازيگران و عوامل آن كلا خبري نبود! اين روزها البته دوران تغيير كرده و ديگر دوره اوايل دهه هفتاد نيست كه كسي تا كاريكاتورش را بكشند، جوابيه دهد و يا اعتراضات مرحوم نوذري به مهران مديري را به ياد بياوريم. الان دورهايست كه "اخراجيها " در آن ساخته شده است و تابوهاي گذشته ديگر وجود ندارند. اين روزها كه به دليل زبان تند و تيزو البته گاها تلخ طنز و همچنين تاثيرهاي رواني "خنده "، جامعة ايراني به آن احتياج دارد، برنامهاي بعد از افطار به خورد ملت روزهدار داده ميشود كه بيش از هرچيز جعليست بزرگ از طنز!....شايد هم بتوان گفت طنزيست جعلي! تا آنجايي كه از كاركردهاي "طنز " و "كمدي " اطلاع داريم، "طنز " از بديهيات چندان سخن نميگويد؛ بدين معنا كه هدفگذاري طنز بر بديهيات و آنچه كه مخاطب ميداند و يا ميپندارد، معمولا نيست. طنز معمولا زخم كور و ناپيداي رفتارها ، اشكالات فرهنگي، اجتماعي، سياسي را نمك ميزند. نمونه موفق امروزش را به راحتي ميتوان در مجموعه پرمخاطب قهوه تلخ (مهران مديري) يافت، اما ظاهرا جريان مدنظر قرار گرفته در تلويزيون، سعي در بيشتر كور كردن زخمها دارد. مثال در اين برنامه به ظاهر سرگرمكننده و البته به شدت مخرب "خنده بازار " كه در بخش هايي البته موفق است و شايد جذابيتهايي را بتوان يافت مثل گريمها و البته تقليد كم نقص كاراكترها، نمونهاي از رفتار همين طنز جعلي را ميبينيم كه در اپيزودي ماجراي نخنما شده خروج "علي دايي " از پرسپوليس و اختلافات او با "حبيب كاشاني " تصوير ميشود، همه ميدانند نوع حرف زدن علي دايي چگونه است و زبانش ميگيرد. از ماجراي اخراجاش از پرسپوليس هم برنامههاي تلويزيوني پربيننده مثل نود تا روزنامههاي پرتيراژ ورزشي نوشتهاند، حتي در سريال "سه پنج دو " هم به شكلي به آن پرداخته و ماجرا تعريف شد. حال سوال اين است، ايا اين اپيزود به غير از يك گريم البته حرفهاي، به غير از تمسخر و دلقكبازي نكته يا تلنگري دارد يا خير؟ آيا نبايد از پخش همين اپيزود در اينترنت و سايتها كمي نگران احوالات تلويزيون و برنامهسازان آن شد؟ چرا كه اقدام فرهنگي اين برنامه، درواقع ترويج مسخره كردن انسانها از سوي يكديگر است.اين همان فرهنگ به شدت غلط و سياستكارانهايست كه براي اقوام ايراني اعم از كرد و ترك و رشتي و اصفهاني (والبته جديدا شيرازيها) مشغول جوك سازي و تمسخر است. شبگذشته در بخش شوخي با برنامه "هفت "، سعيشد با سواد و فرهنگ يك بازيگر مقابله شود..شايد مديران و عواملان برنامه قصد داشته باشند يا خوب بتوانند اداي "داوود رشيدي " را با نام "آقاي فرشيدي " دربياورند. اما اتفاقي كه در قسمت گذشته(پنجشنبه شب) رخ داد تاسفآور بود. چند بازيگر ايراني با زبان فرانسه يا كلا زبان آشنا هستند؟ مطمئنا يكي از باسابقهترين اين بازيگرها "داود رشيدي "ست كه زبان فرانسه خوبي دارد، اما جالب است كه در اين بخش تلاش شده بود از اين عامل به عنوان يك نكته منفي در رفتار اين بازيگر توانمد، ياد شود. واقعا چرا سواد و فرهنگ يك شخص انقدر خار چشم است؟ آيا اين رفتار، تصديق همين جعل رواج يافتهاي كه عرض كردم، نيست؟ يا در همين برنامه گذشته با "رضا صادقي " كه همه علاقمندان به حوزه موسيقي ميدانند كه او يك سال و انديست به عنوان سفير نيكوكاري در يك موسسه انتخاب شده و عليرغم سن كماش و البته محبوبيت مثال زدنياش، رفتار جوانمردانه او در برابر ايتام، مردمي كه دوستش دارند، نيازمندان و با همه اطرافيانش تا چه اندازه اهل بخشش است. اما در برنامه "خنده بازار " تمام اين حسنها مورد تمسخر قرار ميگيرد و جنوبي بودن اين جوان رعناي ايراني، به عنوان عاملي براي دعوا كردن با كاراكتر روبرويش در اپيزود "چارپايه داغ " مطرح ميشود، آيا اين تاسف ندارد، تمام آنچه كه به عنون عاملان فرهنگي در اين مرز و بوم هستند، در يك برنامه جعلي مورد تمسخر قرار گيرد و جالب است كه بايد باور كنيم هيچكس در آن سازمان بلندبالاي شيشهاي و آكواريومي نيست كه اين تخريب فاجعهبار را متوجه شده باشد!؟ چرا در اين برنامه تلاش ميشود مثلا با شخصي چون "مسعود كيميايي " و فيلمها و ديالوگهايش چنان برخورد سردستي و مبتذلي شود كه بيش از آنكه ما را به ياد فيلمهاي او بيندازد، ديالوگهاي بيهدف و پراكنده بازيگر اپيزود "اعمال قانون ماشينها " ما را به اين نشانه برساند كه سينماي پنجاه ساله او- كه از تعداد انگشتان دست و پاي آقاي برنامهساز و تهيهكننده "خنده بازار " بيشتر است - در اين سالها براي مردم نتيجهاي غير از نكات منفي نداشته است. جالبتر اينجاست كه در يكي از قسمتهاي اخير مجموعة "قهوة تلخ " هم از طريق داستان فيلم "گوزنها " شوخي و طنز خوبي شكل ميگيرد، اما نه تنها مخاطب منتقد، بلكه بخش عمومي جامعه نيز از آن استقبال ميكنند. اين برنامه حتي شوخي با برنامه "هفت " و نود را هم بيشتر شبيه به يك دلقك بازي و سيرك تبديل كرده است كه بازيگران مجموعه شبيه فرد خاصي شوند و سپس هرچه كه پيش آيد خوش آيد! مطمئنا جاي چنين برنامههايي و به ويژه با اين سبك (فرم ساختاري - اپيزوديك) چندسالي در تلويزيون خالي بود، اما وااسفا كه ترويج جوكنگاري براي اقوام و تاكيد بر تمسخر يكديگر به مردم نتيجه ديگري نداشت. امام سجاد(ع) ميفرمايند: گناهانى كه باعث نزول عذاب مىشوند، عبارتاند از؛ ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره كردن آنان.(معانى الاخبار ، ص 270)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 551]