واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : محمد اصفهانی در موسیقی پاپ فعالیت میكند ولی خواننده و آهنگساز موردعلاقهاش «محمدرضا شجریان» و «پرویز مشكاتیان» هستند. به گزارش راسخون به نقل از هفته نامه سلامت، جواد ماهزاده: اصفهانی قبل از خوانندگی، تحصیل در رشته پزشكی را شروع كرده بود. در سال ۱۳۷۶در رشته دكترای پزشكی (طب عمومی) فارغالتحصیل شد و تصمیم به طبابت گرفت اما به گفته خودش از آنجا كه خوانندگی را هم شروع كرده بود، مردم بیشتر برای دیدن محمد اصفهانی خواننده به او مراجعه میكردند تا محمد اصفهانی پزشك. صدای او را در این سالها روی تیتراژ برخی مجموعههای تلویزیونی شنیدهایم؛ «آوای فاخته»، «ولایت عشق»، «معصومیت از دست رفته» و... آلبومهای «حسرت»، «فاصله»، «تنها ماندم»، «ماه غریبستان»، «نون و دلقك»، «هفتسین» و «بركت» نیز از محبوبترین آثار او بودهاند. به تازگی و بعد از پنج سال، آلبوم جدیدی از وی با نام «بیواژه» منتشر شده كه مورد استقبال قرار گرفته و اصفهانی از اقبال مردم خوشنود است. او در این اثر از روشها و نوازندگان جدیدی استفاده كرده كه لحن ترانههایش را از كارهای پیشین متمایز میكند. با او درباره كارهای خودش و موسیقی امروز گفتگو كردیم. اول خوانندگی را شروع كردید یا پزشكی را؟ پزشكی، در سال ۶۶. ولی قبلش كار صدا میكردید. من از پنج سالگی میخواندم. در دبستان و دبیرستان هم قرائت قرآن میكردم. یك سری برنامه تلاوت نیز برای صدا و سیمای آن زمان خواندم كه قرار بود از شبكهای عربی زبان در تلویزیون پخش شود. بعدها مشغول تحصیل شدم و به دانشكده پزشكی رفتم و با توجه به قابلیتهایی كه در حنجرهام احساس میكردم، نگرشم نسبت به مقوله خوانندگی تغییر كرد. كمكم باوجود علاقهای كه به موسیقی پاپ داشتم، شروع به تمرین آواز و ردیفها كردم. به تدریج این سبك در صدایم شكل گرفت تا اینكه آقای فریدون شهبازیان امكانی فراهم كردند تا به همراهی یكی از اركستراسیونهایشان آهنگی را كه خودم ساخته بودم، اجرا كنم. این قضیه شروع ماجرا و یك دلمشغولی ذوقی بود ولی به تدریج شد كار اصلیام. بیشتر به پزشكی علاقه دارید یا خوانندگی؟ خوانندگی، با وجود اینكه خیلی سخت است. اولین اجرای زندهتان یادتان است؟ اصفهان بود، اگر اشتباه نكنم برای انجمن هموفیلی. موقع اجرا استرس نداشتید؟ خیر. چون قبلا تجربه قرائت قرآن را در حضور جمعیت چندهزار نفری داشتم و با صحنه بیگانه نبودم. اولینكار پزشكیتان چطور؟ بیشتر كارهای پزشكیام كه به صورت متمركز انجام دادم، مربوط به دوران اینترنی میشود. بعد از آن فعالیت محدودی داشتم كه چون اوایل كار خوانندگیام بود، بیشتر مراجعات مردم برای دیدن محمد اصفهانی خواننده بود تا محمد اصفهانی پزشك. همین موضوع نظم كار را به هم میریخت و دیدم امكانش وجود ندارد و همان جا تعطیلش كردم. آیا وجوه مشتركی بین این دو رشته میبینید؟ این دو رشته نمیتوانند نقاط مشترك نداشته باشند. هر دو درمانگری میكنند ولی یكی متمركز بر درمان جسم است و دیگری با روح و روان فرد سروكار دارد. كسی كه موسیقی كار میكند و صاحب نفوذ و تریبون است، اگر صالح نباشد، همان قدر میتواند ایجاد خطر كند كه یك پزشك ناصالح در حرفه خودش. من پزشكی را یك جور هنر میدانم. اصلا اگر هر حرفهای را با هنر بیامیزید، رنگ و بوی دیگری میگیرد. مثلا اگر یك پزشك با تركیبی خلاقانه از داروهای معمول و روان درمانی و گیاه درمانی و... بتواند یك بیماری صعبالعلاج را درمان كند یا بهبودی بخشد، هنر كرده است در حالی كه فقط با یك نگرش علمی تخصصی مبتنی بر تجویز داروهای شیمیایی شاید هرگز چنین نتیجهای حاصل نشود. هنر، صرفا «آرشه» و «مضراب» دست گرفتن نیست. هر كس بتواند از خلاقیتش استفاده كند و ابداعگر باشد، كار هنری كرده است؛ پزشك در شفای بیمار، مهندس در برافراشتن قامت یك ساختمان و موسیقیدان در خلق اثر موسیقی. مهم این است كه خلاقیتی نشات گرفته از مقولاتی همچون زیبایی و استحكام و ظرافت و ... به مدد آن كار بیاید. شما با درنظر گرفتن این وجه درمانی به سمت موسیقی رفتید؟ خیر. ناخودآگاه بود، ولی همیشه اعتقاد دارم كه موسیقی باید حال شنوندهاش را بهتر كند. موسیقی باید تاثیر خوبی روی انسان بگذارد. اجازه دهید كمی بیشتر توضیح بدهم، ما در زندگی غم و شادی داریم، برخی شادیها و غمها مخرب هستند ولی انواع سازندهاش هم وجود دارد، مثلا موسیقی غمگین داریم كه فقط ناامیدی را در ما تقویت میكند. این حس و عامل به وجودآورندهاش یعنی آن موسیقی، مخرب هستند اما اگر به هر واسطهای مثلا با شنیدن یك قطعه موسیقی از كار اشتباهمان غمگین شویم، چنین غمی مثبت است، چون عملا به ما میآموزد كه دیگر نباید آن كار اشتباه را تكرار كنیم. گاهی موسیقی با شادی خودش به ما امید زندگی میدهد. این شادی نیز سازنده است همانگونه كه شادیهای مخرب هم داریم. به نظر من موسیقی به خودی خود یك وسیله است نه هدف. شما چه موسیقیای را بیشتر دوست دارید؟ هیچ تعصبی ندارم. به هر موسیقیای كه بر من تاثیر خوبی بگذارد، گوش میدهم. در ایران جز صدای «ایرج» و «بنان»، كارهای استاد «شجریان» را خیلی دوست دارم. البته بیشتر شجریان «گلها»، تا «بیداد» و «دستان» را. كارهای ایشان با مرحوم «مشكاتیان» بینظیر است. راستش را بخواهید با آلبومهای اخیر ایشان زیاد ارتباط برقرار نكردم. با آهنگسازیاش یا صدایش؟ ایشان استاد منحصر به فرد و تكرارناپذیر ماست، ولی شخصا به عنوان یك مخاطب با شجریان در قالب «سیاوش» تا انتهای آلبوم «دستان» رفیقترم. اوج كار استاد شجریان به نظر من «نوا مركب خوانی» است كه قلهای است سر به فلك كشیده در آواز ایرانی. استاد «جلیل شهناز» یكبار درباره آواز دشتی ایشان كه در شهر اصفهان با همراهی تار استاد و ساز تعداد دیگری از هنرمندان خوانده بودند، گفتند: «حد آواز همین است.» هنر استاد «محمدرضا لطفی» را هم خیلی دوست دارم. از كارهای جناب «علیزاده» «نینوا» و «سواران دشت امید» را میپسندم. بیشتر كارهای مرحوم مشكاتیان را كه با استاد شجریان انجام داده دوست دارم، نوازندگی سنتور و قطعات دونوازی مرحوم مشكاتیان كه با مرحوم استاد «فرهنگفر» اجرا كردند، بسیار عالی است. به نظرم پرویز مشكاتیان پدیده عجیب و غریبی بود؛ هم در آهنگسازی مقید به كلام و هم در شكستن ریتم و تلفیق و تقطیع اوزان در اشعار نو و غزلهای كلاسیك فارسی. او واقعا مطابق با معنی، آهنگ میگذاشت. یعنی وقتی اجرای نهایی مثلا «دستان» را در بخش تصنیفهایش گوش میكنیم، میفهمیم آهنگساز چقدر حساب شده كار كرده است. استاد «لطفی» هم یك موزیسین معناگرای واقعی و رها از قیدوبندهای مادی است. من وقتی با زندگی خصوصیاش آشنا شدم، فهمیدم این رهایی در هنر از خلق و خوی او در زندگیاش نشات میگیرد. در كارهای خارجی هم بیشتر از ژانر موسیقی الكترونیك لذت میبرم. «ژان میشل ژار»، «ونجلیز» و آوازهای «بوچلی» و «پاواروتی» را واقعا دوست دارم. شما اصطلاح موسیقی ناهنجار را میپذیرید؟ خیر. چرا باید موسیقی ناهنجار داشته باشیم؟ بعضی مواقع این شعر است كه ممكن است موسیقی را ناهنجار كند. مثلا در مورد موسیقیهایی كه حتی میگویند مربوط به شیطانپرستهاست، اگر شما ندانید كه شعرشان چه معنی و عقبهای دارد و فقط موسیقیاش را گوش كنید، شاید حكم ندهید كه این موسیقی منفی است ولی اگر با پیشفرض منفی سراغ موسیقی بروید، ممكن است آن را بد گوش كنید. دركل به نظرم موسیقیهای معدودی وجود دارد كه شاید بگوییم احساس خوبی نسبت به آنها نداریم. من میگویم موسیقی ناهنجار نداریم یا خیلی به ندرت داریم. موسیقی زیرزمینی چطور؟ موسیقی زیرزمینی متاثر از شرایط اجتماعی است و به نظر من مشكل خاصی ندارد. یك نفر روی زمین اجازه ندارد كارش را بسازد و عرضه كند، میرود زیرزمین كارش را تولید میكند (باخنده) حتی ممكن است كارش از قطعات روی زمینی هم بهتر باشد ولی چون بدون مجوز پخش شده، به آن میگویند زیرزمینی. البته چون این موسیقی ممیزی نمیشود و كارشناسان، نظارتی از نظر فنی بر آن اعمال نمیكنند و اصولا آهنگساز با احتمال بیشتری كارش را به آدمهای حرفهای نشان نمیدهد تا رفع ایراد كنند و هر چه بخواهد میسازد، ممكن است موسیقیاش پراشتباهتر باشد، ولی به صرف زیرزمینی بودن یك موسیقی، نباید به بد یا نازل بودن آن حكم داد ولی اگر این نوع موسیقی پارامترهای مربوط به تولید یك اثر خوب را طی كند، قطعا بهتر میشود. بعضی از كسانی كه كارشان را بلدند و بااستعدادند، یا خودشان دوست دارند زیرزمینی كار كنند یا به دلیل سیاستهای غلط فرهنگی مجبور میشوند كارشان را غیرمجاز شروع كنند. معمولا اینها بعد از اینكه كار زیرزمینیشان مورد استقبال قرار گرفت، با مجوز آلبوم منتشر میكنند و موفق هم میشوند. به هرحال برخی كسانی كه فكر میكنند ممكن است موسیقیشان مجوز نگیرد، اولین كار خود را به شكل زیرزمینی انجام میدهند. فكر میكنم مسوولان موسیقی باید در شناسایی استعدادها و برقراری ارتباط فرهنگی و عاطفی با آنها بیشتر تلاش كنند و ورود به این سن و صحنه را دست نیافتنی و سخت نكنند. باید جایی باشد و آدمهای بیحب و بغضی باشند كه بیطرفانه با جوانهای مستعد صحبت و كمكشان كنند. اینكه بخواهیم همه را طرد یا محدود كنیم، نمیشود. استعدادها از خزانه الهی مرتب در حال جوشش هستند؛ مثلا اگر از استاد شجریان به عنوان یك استعداد و پدیده تكرارناپذیر یاد میكنیم، میدانیم كه ایشان در سال ۱۳۰۰ نبودهاند و بعد این مراحل را طی كرده و شكوفا شدهاند. صد سال دیگر هم استاد شجریان را نداریم ولی احتمالا كسان دیگری در ژانرهای دیگری خواهند بود. پس این چرخه بدون وقفه مرتب تكرار میشود و ما هم نمیتوانیم حركت آن را متوقف یا حتی كنترل كنیم. مهم، استحصال و استخراج استعدادها از این گردش الهی است. مسوولان ما برای امكانات و بودجهای كه در اختیار دارند، مسوولند. باید بیندیشیم كه اگر استعدادها را پرورش دهیم و بارورشان كنیم، بهتر است یا اینكه هرز بروند؟ این نقطه ضعف اصلی سیستم فرهنگی ماست كه در موسیقی و سایر حوزهها وجود دارد. آقای اصفهانی تولید یك آلبوم موسیقی چقدر طول میكشد؟ بهطور معمول بین شش ماه تا یك سال، ولی كار من حساب و كتاب برنمیدارد. یك قطعهام از زمان سروده شدن تا آمادهسازی نهایی فقط سه روز طول كشید و یك قطعه دو سال. آیا تا حالا ترانهای داشتهاید كه گرفتار سانسور شود؟ داشتهام، ولی با صحبت رفع مشكل كردهایم. اشكالاتی وارد كردند و گفتند فلان ترانه قابل عرضه نیست ولی با منطق صحبت كردیم و توانستیم مشكل را حل كنیم. خوانندهها برای حفظ صدایشان چه تمرینها و مراقبتهایی انجام میدهند؟ هر حنجرهای رژیم خاص خودش را دارد و هر خوانندهای رژیمش را به صورت تجربی پیدا میكند بنابراین یك نسخه عمومی نمیتوان تجویز كرد. البته دستورهای كلی وجود دارد؛ مثلا خواننده باید بیش از دیگران مراقب باشد كه سرما نخورد و دچار بیماری ریوی نشود، بیجهت و به دلیل اینكه فلان خواننده فلان آواز را در فلان پرده اوج میخواند، نباید صدایش را بیش از حد بالا ببرد و بیازارد، باید محدوده صدایش را تشخیص بدهد، صدایش را گرم كند، سعی كند بین اجراهایش كمتر صحبت كند، زیاد به حنجرهاش فشار نیاورد. درمجموع نه زیاد به آن استراحت بدهد و نه در حقش ظلم كند. كسی كه خوب تمرین كند وسعت صدایش به تدریج یك پرده بیشتر میشود. شنا كردن و كوه رفتن هم خیلی خوب است؛ البته نه شنا در استخر پر از كلر و اسید كه هرچه بیشتر تنفس میكنی، حنجره و ریهات را ملتهبتر خواهد كرد. شما چقدر تمرین میكنید؟ من همیشه در حال خواندنم. هر فرصتی پیدا میكنم میخوانم. توی ماشین، یك گوشه خلوت، هرجای مناسب. ساز هم میزنید؟ بلد نیستم. پیانو و سه تار را خیلی دوست دارم ولی متاسفانه وقتی برای یادگیری نگذاشتم. شعر هم نمیگویید؟ فقط میخوانم. شما مي توانيد آخرين اخبارايران و جهان رادر"واحداخبارواطلاع رساني راسخون"مشاهده نماييد. 997
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]