محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840677461
هرچه واقعيتر، هرچه طبيعيتر
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: هرچه واقعيتر، هرچه طبيعيتر
تلويزيون- نيره رضاييمطلق:
كيانوش عياري از آن دست كارگرداناني است كه وقتي سينما را آموخت در كنارش فراموش نكرد كه به شرطي دوربين به دست بگيرد كه خوب ببيند و از همه مهمتر بهتر از آنچه ديده است را ثبت كند.
اين نگاه تيزبين او در تلويزيون هم ادامه داشت و شايد مهمترين خصيصه آثار و ويژگي رفتاري او واقعي ديدن و واقعي به تصوير كشيدن بود كه حالا شرط اصلي و پايه اساسي ساختار سريالش را تشكيل ميدهد.
همه آنهايي كه با عياري سر سريال «روزگار قريب» كار كردند يك جمله واحد را تكرار ميكنند. «عياري از ما ميخواست آنچه واقعي است به تصوير دربيايد.» به همين دليل است كه صالحيان در طراحي چهره و گريم بازيگران سريال تأكيد عياري روي واقعي و حقيقي بودن آدمها و پرهيز از هر نوع درشتنمايي را فراموش نكرده و مهسا عظيمي طراح لباس هم به استناد دورههاي تاريخي سريال تمام تلاشش در به چشم نيامدن و توي ذوق نخوردن لباسهاي بازيگران بوده است پس بديهي است كه طراحان صحنه سريال هم از همين قانون پيروي كنند.جذابيت صحنه، لباس و طبيعي بودن گريم بازيگران انگيزه كافياي براي يك گفتوگو درباره چند و چون ساخت و توليد سريال روزگار قريب به وجود آورده است كه از نظر ميگذرانيد.
مهسا عظيمي طراح لباس سريال روزگار قريب كه قبلاً تجربه طراحي لباس سريال زمان شوريدگي محمدعلي نجفي را در سريالهاي تاريخي داشته از اولين ديدارش با عياري ميگويد: «قبل از اينكه كار را با عياري شروع كنيم آقاي فارسي طراحي لباس را در پيش توليدهاي قبلي سريال بر عهده داشت اما همكاري كوتاه آنها سبب معرفي من به عياري شد و عياري وقتي فيلمنامه خلاصهشدهاي از سريال را به من داد اول از همه تأكيد كرد كه به تاريخ و دورههاي زماني كاملاً وفادار بمانم و حساسيت خودش را روي طبيعي بودن و واقعي بودن لباسها گفت. پس از آن بود كه من و گروهم سراغ منابع مختلف نوشتاري، شنيداري و ديداري رفتيم.»
عظيمي براي پيدا كردن بسياري از لباسهاي مربوط به بخش گرگان و علاوه بر خريد از بازارهاي قديمي قزوين و تهران و دهه اول دو دوم شمسي سراغ افراد كهنسالي رفته كه تجربه آن سالها را داشتهاند: «يك بخش از اطلاعات من مربوط به كتابهايي بود كه به تازگي وارد بازار شدهاند و حتي منابع مختلفي را از سايتها تهيه كرديم. اما همه اينها فقط يك جنبه از كار ما را پوشش ميداد و من به استناد صحبتهايي كه با پيرمردها و پيرزنهايي كه حالا چيزي از آن موقع به ياد دارند طراحيهايم را انجام ميدادم.
حتي پيش ميآمد كه فردي در خيابان كت كهنه و مندرسي داشت من آن را ميگرفتم و با يك كت نو تعويض ميكردم و ميديدم اين كت كاملاً به زمان دهه 20 سريال ميخورد.» با اين حال جذابترين اتفاقي كه براي عظيمي در اين باره افتاده است طراحي لباس مرشد بلقيس بوده است كه بهرغم اسم بردن از ايشان در كتابهاي مختلف ولي پوشش آن به درستي معلوم نبوده است. با اين حال عظيمي از طريق يكي از دوستان خانوادگياش با پيرمرد 90 سالهاي (كه 2 سال پيش فوت كرده است) آشنا ميشود كه مرشد بلقيس را از نزديك ديده بوده و به اين ترتيب گروه با هزار زحمت ميتوانند متوجه نوع پوشش او شوند. حتي در اين پژوهش ميداني مبناي شناخت آنها از آدمها تجربه كردن عصر ماشين دودي بوده است و سراغ كساني ميرفتند كه سوار ماشين دودي شده بودند و خاطراتي از آن زمان به ياد داشتند.
با اين حال عظيمي درباره انتخاب نوع پارچهها با مشكلاتي هم روبهرو بوده است. او ميگويد: «به دليل فيلمبرداري ويديويي ما نميتوانستيم از يكسري پارچهها با طرح راهراه نزديك به هم و چارخونه استفاده كنيم. براي همين فقط مجبور به انتخاب پارچههاي ساده بوديم.»
او درباره مراحل تهيه پارچههاي مربوط به بخشهاي روستايي و مكتبخانه به پروسه كهنه كردن پارچهها اشاره كرده و ميگويد: «لباسهاي مربوط به بچههاي مكتبخانه و مدرسه سيروس هم توسط خياط دوخته شد و قبل از آن پارچهها طي مراحل مختلف تغيير رنگ داده شد و پروسه كهنه كردن و پوشيده كردن پارچهها با دقت سپري شد. بهطوري كه ما از يك پارچه كرم رنگ چندين رنگ و مدل درآورديم. با اين حال پروسه تهيه پارچه براي دهههاي 40 و 50 راحتتر بود و براي دوره كشف حجاب و بعد از آن چون به زمان حال نزديكتر ميشديم مشكلي نداشتيم و از آرشيو شهرك سينمايي توانستيم بسياري از لباسها را تهيه كنيم.
در اين ميان حساسيتهاي خاص عياري به اينكه در كار تاريخي اصلاً از تخيل استفاده نكنيم و بر اساس مستندات موجود طراحي كنيم سعي ما بر اين بود كه سر و وضع خانواده قريب و خودش روبهراه باشد چون در آن زمان آنها در خانواده خوبي زندگي ميكردند و لباسهايشان تر و تميز بود.»
به همين دليل لباسهاي مربوط به بيماران بيمارستان و پرستاران و خود دكتر قريب و خانوادهاش از يك استاندارد تاريخي درستي پيروي كرده است. عظيمي كه دومين همكارياش با عياري پس از «بيدار شو آرزو» بسيار برايش به يادماندني و خاطرهانگيز است معتقد است فاصله زماني طولاني كار و صرف انرژي براي اين سريال هيچكس را ناراحت نكرد و به دليل فضاي صميمانه همه از كار راضي بودند.
جستوجو در ميان چهرههاي ناشناس
حسين صالحيان طراحي چهره و گريم سريال روزگار قريب را وقتي قبول كرد كه عياري يك فيلمنامه 15 صفحهاي برايش فرستاده بود و او خود را ملزم ميدانست كه با سرك كشيدن به همه كتابها و منابع ديداري و شنيدارياش مراحل پيش توليدي را كه چند ماه بيشتر نبوده است را طي كند تا بتواند با زمان فيلمبرداري سريال هماهنگ شود. صالحيان درباره مطالعات تاريخياي كه براي طراحي چهره بازيگران و هنروران داشته ميگويد: «شايد مهمترين منبع من روزشمار تاريخ ايران بود كه به شكل واضح و جزء به جزء درباره چهرههاي افراد در ابتداي قرن 13 شمسي به من كمك كرد. هرچند براي خيلي از ما طراحي اين چهرهها دور از ذهن نيست و چهرههاي افراد در طول 80-70 سال گذشته خيلي تغيير نكرده است اما انتخابهايي كه عياري در مورد بازيگرانش ميكرد گاهي آنقدر نزديك به چهره واقعي افراد بود كه كار ما را راحتتر ميكرد و گاهي هم مجبور بوديم كاملاً چهره افراد را تغيير دهيم.»
او ميگويد: «عياري خيلي دنبال چهرههاي شناختهشده در سريالش نبود و براي همين شايد كار ما سختتر بود چون بايد چهرهاي را كه نقش فراش مدرسه يا مدير مدرسه را بازي ميكرد طوري طراحي ميكرديم كه هم قابل فهم و ملموس باشد و هم خيلي دور از ذهن افراد نباشد و مخاطب فكر نكند چهره آنقدر معمولي است كه در ذهنش نمانده است.»
صالحيان به نمونههاي مشخصي درباره گريم افراد اشاره ميكند و در اين بين خودش از چهرهپردازي رضا بابك در نقش مهندس مهدي بازرگان و رضا كيانيان در نقش آيتالله فيروزآبادي تعريف ميكند. او ميگويد: «براي درآوردن چهره مهدي بازرگان، خود من رضا بابك را پيشنهاد دادم و عياري هم با اشتياق قبول كرد. با اين حال آنقدر مراحل گريم طولاني و سنگين بود كه شباهت ايشان به مهندس بازرگان بيشتر از چهره خود بابك بود يعني شايد در برخورد اول كمتر كسي متوجه ميشد كه اين شخصيت رضا بابك است.»
با اين حال در يك سكانس به نمايش درنيامده مربوط به جواني مهندس بازرگان ايشان بسيار با چهره دوران ميانساليشان فرق دارند و براي نقش جواني مهندس بازرگان هم از بازيگر ديگري استفاده كردهايم.»
او در ادامه ميگويد: «جالب است بدانيد كه عكس جواني مهندس بازرگان هيچ شباهتي به دوران ميانسالي ايشان ندارد و ما هم به خاطر وفاداري به تاريخ و شخصيتها دقيقاً جواني مهندس را شبيه عكساش درآوردهايم و اينطوري شايد هنگام پخش، بسياري باور نكنند كه اين چهره مربوط به جواني ايشان است و بيننده كمي اذيت شود.»
صالحيان در مورد انتخاب رضا كيانيان در نقش آيتالله فيروزآبادي ميگويد: «ميدانستيم كه كيانيان از نقشهاي متفاوت استقبال ميكند. وقتي عكس آيتالله فيروزآبادي را به او نشان دادم با تعجب گفت من را ميخواهيد اين شكلي كنيد! ما كه هيچ شباهتي به هم نداريم. عياري هم گفت اتفاقا به همين دليل شما را انتخاب كرديم. حين گريم هم وقتي چهره رضاكيانيان را آماده ميكرديم به شوخي ميگفت آقاي عياري حداقل به اين خال من دست نزنيد تا ديگران بفهمند كه اين منم...»
با اين حال صالحيان كه قبلا هم سر فيلم «بيدار شو آرزوي» عياري با او همكاري داشته و چهرهپردازي سريال «پس از باران» ساخته سعيد سلطاني را هم برعهده داشته است وقتي از سختيهاي كار صحبت ميكند بيشتر به كم بودن زمان پيشتوليد اشاره ميكند و اينكه مثلا قرار بود سه مرحله از زندگي قريب در اصفهان گرفته شود و در اين فاصله بايد گريمهاي مختلفي روي چهره مهران رجبي صورت ميگرفت چون آرايش جوان 30 ساله با 50 ساله بسيار متفاوت است اما به دليل نداشتن فرصت و امكانات در يك مدت زمان كوتاه بايد راكورد صورت رجبي حفظ ميشد.
اما به ناگاه ميديديم كه رجبي به دليل حضور در يك سريال يا فيلم ديگر ريشهايش را كوتاه كرده است و اينطوري ما مجبور بوديم از گريم ديگري استفاده كنيم.البته او اين اتفاقات را در يك پروژه بزرگ تاريخي طبيعي ميداند، اما با اين حال به نظر او به چشم نيامدن گريم بازيگران يك نوع امتياز به حساب ميآيد. صالحيان ميگويد: «مبناي كار ما مستند بود عياري ميگفت هر چه طبيعيتر و واقعيتر ميتواني كار كن و من هم سعي ميكنم با زحمت زياد طوري روي صورت هنروران يا بازيگران گريم كنم كه انگار اصلا اينها تغييري در صورتشان داده نشده و شكل و ظاهر طبيعيشان همين است.»
او كه از گريم شخصيت دكتر قريب راضي است ميگويد: «ما تمام تلاشمان را كرديم تا اين چهار شخصيت جداگانه را در يك مسير رشد دهيم تا مخاطب كاملا با چهره دكتر قريب همذاتپنداري كند. يعني انتخاب پرهام كرمي و كاوه آهنگر و پس از آن شهاب كسرايي طوري صورت گرفت كه دوره كودكي، نوجواني و جواني دكتر قريب به فاصله كم به نظر بيايد. صالحيان در مورد گريم دكتر قريب به اين نكته هم اشاره ميكند: «عياري از من خواست يك علامت مشخصه براي اين شخصيت قرار دهم و من هم با موافقت عياري خال سفيد روي موي ايشان را انتخاب كردم كه تا پايان عمر با ايشان است و به نوعي محمد را از همكلاسيها و همكاران و دوستانش متمايز ميكند.»
از دروازه قزوين تا سازمان آب و فلاضلاب تهران
براي طراحي صحنه سريالهاي تاريخي داشتن سابقه فعاليت در اين زمينه و دانش تاريخي شايد يكي از مهمترين اصولي باشد كه هر طراح صحنهاي بايد آن را رعايت كند. با اين حال محسن پناهي و فرهاد ويلكيجي طراحان صحنه روزگار قريب تمام سعيشان بر اين بوده كه هم به لحاظ فاصله مكاني از لوكيشنهاي مناسب استفاده كنند و هم مبنا را بر تشابه و مستند بودن مكانها قرار دهند.محسن پناهي با بيان اين نكته كه بيش از 90 درصد لوكيشنهاي موجود در سريال ساخت و ساز شده است از فضاهايي مانند شهرك سينمايي، خيابان فرشته (منزل دكتر قريب) بيمارستان بوعلي (بيمارستان دكتر قريب)، فيروزكوه (روستايي در تبريز) دره فرحزاد و پونك (قهوهخانه بين رشت و انزلي) و ماجراي سيل شمال كه در فرحزاد گرفته شد، نام ميبرد.
او درباره لوكيشن بيمارستان ميگويد: «نظر ما و عياري اين بود كه در همان بيمارستاني كه دكتر قريب كار ميكردند تصويربرداري را شروع كنيم چرا كه ايشان معتقد بودند روح و فضاي كار خيلي به سريال كمك ميكند اما به لحاظ تغييرات زيادي كه در بيمارستان داده شده بود و امكان مزاحمت گروه براي بيماران و پرسنل بيمارستان با همكاري بيمارستان بوعلي يك بخش متروكه از بيمارستان به ما داده شد و ما لوكيشن بيمارستان را طي يك ماه ساختيم.» با اين حال او معتقد است كه به دليل زمان طولاني ما گاهي فصلها را از دست ميداديم. به طور مثال زمان فيلمبرداري سكانسهاي شمال ما در دره پونك فصل پاييز و زمستان را داشتيم و به همين دليل مجبور به ايجاد چمن و برگ مصنوعي و درختان مصنوعي شديم كه فضاي شمال را كاملا سبز بكنيم.
با اين حال او معتقد است: «گاهي هم شانس ميآورديم و لوكشين مناسبي گيرمان ميآمد. به طور مثال پشت عاليقاپوي قزوين ساختمان متروكهاي پيدا كرديم كه با صرف يك ماه ساخت و ساز لوكيشن مدرسه سيروس و مكتبخانه و فضاي بنكداري و آشوب در تهران را توانستيم در اين فضا بگيريم. كه اين اتفاق خيلي كار گروه را جلو برد و ما فضاهاي واقعي خوبي را تهيه كرديم.با اين حال شايد ساخت دو تا ماشين (اتوبوسي كه وارد ايران شد و يك فورد قديمي كه در موزه موجود بود ولي به گروه داده نشد) يكي از به يادماندنيترين كارهاي اين گروه بوده است.
پناهي ميگويد: «پسر آقاي عياري خودش ساخت و طراحي اين اتوبوس را برعهده گرفت و پس از آن هم براي سكانس قطار ماشين دودي به پارك ملت مراجعه كرديم و قطار دودياي كه آنجا بود را با زحمت زياد گرفتيم. و پس از آن با اضافه كردن 4 واگن ديگر و ساخت موتوري كه بتواند حركت كند يك قطار دودي ساختيم.»
شايد دلچسبترين اتفاقي كه در اين سريال براي گروه طراح صحنه افتاد ساخت همين قطار بود كه «هماكنون آن را شماره پلاك كردهايم و در شهرك سينمايي جهت بهرهبرداري گذاشتهايم.»
در اين ميان پناهي به لوكيشنهاي واقعي سريال هم اشاره كرد و ميگويد: «لوكيشن بازار قزوين و مدرسه سيروس كاملا واقعي بود و ما توانستيم با بازسازي اين دو لوكيشن فضايي كاملا واقعي به وجود بياوريم.»
در ادامه پناهي به حساسيتهاي عياري اشاره كرده ميگويد: «در لوكيشن مدرسه سيروس هيچ تفاوتي با عكساش ديده نميشود و حتي زنگي كه براي مدرسه گذاشته شده حاصل تحقيق زياد گروه بوده اينكه شكل زنگ چهطور باشد و آن زمان زنگ مدرسه را با چه چيزي ميزدند و چه صدايي ميداد همگي مطالعه شده بود و براي همين در يك سكانس از قصد سرناظم مدرسه به زنگ ميخورد تا مخاطب بهگونهاي متوجه آن شود.
حتي عياري آنقدر به جزئيات اهميت ميداد كه در سكانس مربوط به تهران ما مطالعه كرديم كه تاريخ لولهكشي آب تهران از چه زماني بوده و آن موقع از چه جور شير آبي استفاده ميشده است. يادم هست براي همين مسئله و درآوردن تاريخ راهاندازي لولههاي آب در تهران يك روز به شركت آب و فاضلاب رفتيم و آنها هم سرانجام با تحقيق و پيگيري زياد توانستند جواب درستي به ما بدهند.
پناهي درباره لوكيشن خانه دكتر قريب ميگويد: «عياري اصرار داشت كه فضاي خانه بايد نه اشرافي و مدرن و نه متروك و فقيرانه باشد. وسايل معمولي باشد چرا كه دكتر قريب انسان سادهزيستي بود. براي همين شما ميبينيد كه خانه دكتر قريب به جاي كاغذ ديواري، رنگ شده است چون آن زمان فقط افراد متحول خانهشان را كاغذ ديواري ميكردند. اينها نكاتي بود كه در هيچ عكس و كتابي يافت نميشد. و بيشتر ماحصل مطالعات تاريخي و اجتماعي ما و عياري بود.»
تاريخ درج: 2 تير 1387 ساعت 08:17 تاريخ تاييد: 2 تير 1387 ساعت 12:46 تاريخ به روز رساني: 2 تير 1387 ساعت 12:44
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]
-
گوناگون
پربازدیدترینها