پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848451848
- امام خميني: «شيخ بهايي» براي ترويج تشيع مجاهده كرد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : امام خميني(ره) با انتقاد شديد از كساني كه امثال شيخ بهايي را «آخوند درباري» لقب دادهاند، ميفرمايد: اين حرفها نبوده در كار. آنها گذشت كردند، يك مجاهده نفسانى كردهاند براى اينكه مذهب را بهوسيله سلاطين ترويج كنند. به گزارش فارس، «محمدبن حسينبن عبدالصمد حارثى» معروف به شيخ بهايى در سال 953 هجرى در شهر بعلبك لبنان به دنيا آمد. نسبش به حارث همدانى، صحابى جليلالقدر اميرالمؤمنين علي عليه السلام مىرسد. در دوران كودكى، همراه پدر خود، كه از علماى بزرگ شيعه بود و نزد سلاطين نيز از موقعيت ممتازى برخوردار بود، به ايران سفر كرد. مقدارى از تحصيلات خود را فرا گرفته بود كه به اصفهان وارد شد و در آنجا نيز با جديت تمام به تحصيل علوم مختلف پرداخت و ظرف مدت كوتاهى مقبوليت عام يافت و از سوى شاه عباس صفوى نهايت احترام براى او رعايت مىشد تا اينكه شيخ بهايى منصب شيخ الاسلامى دولت صفويه را عهدهدار شد و از امكانات اين دولت شيعى، نهايت استفاده را براى ترويج تشيع نمود. * امثال شيخ بهايي به خاطر مصالح اسلام و تشيع با سلاطين وقت مرتبط بودند متاسفانه برخي از نويسندگان، نسبتهاي ناروايي به بزرگان اسلام مانند «خواجه نصيرالدين طوسي»، «شيخ بهايي» و «علامه مجلسي» ميدهند و ارتباط آنان با پادشاهان وقت را نادرست تحليل ميكنند. اما حقيقت اين است كه اين بزرگواران، به وسيله دربار حكومتي، مكتب تشيع را زنده كردند و مانع فساد بيشتر دستگاههاي حكومتي وقت شدند. امام خميني (ره) درباره كار ايشان و برخي ديگر از علماي اسلام كه با پادشاهان وقت خود مدارا ميكردند و حتي منصب هاي حكومتي اختيار كردند، مي فرمايد: «يك طايفه از علما، اينها گذشت كردهاند از يك مقاماتى و متصل شدهاند به يك سلاطينى با اينكه مىديدند كه مردم مخالفند لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق اينها متصل شدهاند به يك سلاطينى، و اين سلاطين را وادار كردهاند ـ خواهى نخواهى ـ براى ترويج مذهب، مذهب ديانت، مذهب تشيع. اينها آخوند دربارى نبودند. اين اشتباهى است كه بعضي نويسندگان ما مىكنند. سلاطينْ، اطرافيانِ آقايان بودند. الآن هم حجره شاه سلطان حسين در چهارباغ اصفهان، در مدرسه چهارباغ اصفهان، الآن هم حجرهاش هست. اينها او را كشاندنش تو [ى] حجره نه اينكه او اينها را كشيده است دنبال خودش. اينها اغراض سياسى داشتند، اغراض دينى داشتند. نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلًا مجلسى ـرضوان الله عليهـ محقق ثانى ـرضوان الله عليهـ نمىدانم شيخ بهايى ـرضوان الله عليهـ با اينها روابط داشتند و مىرفتند سراغ اينها همراهى شان مىكردند، خيال كنند كه اينها مانده بودند براى جاه و ـ عرض مىكنم ـ عزت، و احتياج داشتند به اينكه شاه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند! اين حرفها نبوده در كار. آنها گذشت كردند؛ يك گذشت، يك مجاهده نفسانى كردهاند براى اينكه اين مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها [ترويج كنند].... مردم آن عصر شايد اشكال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر كسى اشكال كند نمىداند قضيه را، نه [اينكه] غرض دارد، نمىداند قضيه را. زمان ائمه هم بودند. على بن يقطين هم از وزرا بود. در زمان ائمه هم بودند. خود حضرت امير را چرا نمىگوييم؟ بگوييم حضرت امير هم هست؟ حضرت امير بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت ـ عرض بكنم كه ـ تبعيت از اينها كرد، براى اينكه يك مصلحتى بود كه فوق اين مسائل بود. ساير ائمه ـعليهم السلامـ هم گاهى مسالمت مىكردند.» (صحيفه امام، ج3، ص: 240 سخنراني امام در نجف: 10 آبان 1356) * شيخ بهايي سفرهاي متعددي انجام ميداد شيخ بهايى (ره) حدود سي سال از عمر خود را در سفر گذراند و به شهرها و كشورهاى گوناگون سفر نمود، از جمله در سفرى به مشهد مقدس همراه شاه عباس، فاصله اصفهان تا مشهد رضوى را پياده طى نمود. شيخ در بيشتر سفرهايش با لباس گردشگران و مردم عادى سفر مىكرد و ناشناس بود. از بزرگان حلب و شام، شيخ بهايي را در لباس گردشگران ديدهاند و هنگامى كه شيخ در جلسهاى لب به سخن گشوده از فضائلش، او را شناختهاند اما شيخ فورا آن شهر را ترك گفته كه نزد عموم شناخته نشود. * شيخ بهايي جامع علوم و فنون مختلف بود يكى از خصايص شيخ بهايى، جامعيت او در علوم و فنون مختلف بود، عالمي بود كه در بسياري از علوم صاحب نظر و متخصص بود. وي در زمينههاى گوناگون، تأليف و نوشته دارد. او عالمي بود كه در كارهاي سياسي، اجتماعي، عمراني و فرهنگي منشأ خدمات بزرگي شد. با وجود سفرهاى طولانى و منصبهاى اجرايى كه شيخ بهايي با استفاده از آنها به ترويج مكتب تشيع مبادرت مىورزيد و كارهاى عمرانى فراوان مانند بناهاى به ياد ماندنى در شهرهاى مختلف از جمله مرقد اميرالمؤمنين عليهالسلام، مسجد امام اصفهان و... ؛ شيخ بهايى هيچ گاه از امر مهم تأليف و تصنيف غافل نمانده به طورى كه در علوم مختلف تأليفاتى دارد كه رقم آنها به بيش از 80 عنوان مىرسد. از تأليفات وى به ميتوان به كتب زير اشاره كرد: مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة، العروة الوثقى در تفسير سوره حمد، اربعين كه به اعتقاد صاحب نظران از نظر علمى بهترين كتابى است كه تاكنون با عنوان چهل حديث تأليف شده است، مشرق الشمسين در تفسير آيات الأحكام، حدائق المقربين در شرح صحيفه سجاديه، جامع عباسى كتابى است فقهى تا پايان بحث حج، الاثني عشريات الخمس كه كتابى فقهى است و بحثهاى طهارت تا حج را ذكر كرده، الفوائد الصمدية در نحو، بحر الحساب كتابى مفصل در علم حساب، خلاصة الحساب كه تلخيص بحر الحساب و بهترين تأليف در علم حساب قديم است و بارها شرح شده و بر آن حاشيه نوشتهاند و علاوه بر فارسى به زبانهاى ديگرى مانند زبان آلمانى نيز ترجمه شده است، كشكول كه اولين كتاب با نام كشكول از شيخ بهايي بوده و پس از او اين نام براى كتب بسيارى انتخاب شد، ديوان اشعار عربى و فارسى و كتب فراوان ديگر از اساتيد شيخ بهايى اطلاع چندانى در دست نيست جز آنكه او شاگرد پدر خويش حسين بن عبد الصمد، ملا عبدالله مدرس يزدي، ملا علي مذهب و حكيم الدين محمد بوده و از پدرش اجازه روايت دارد. استاد ديگر وي به احتمال فراوان (نزد نگارنده) فقيه نامي شيعه شهيد ثانى مي باشد. اما شاگردان شيخ به دهها نفر مىرسد كه در بين آنان علماي والا مقام و بزرگ شيعه ديده مىشود از جمله: فيلسوف بزرگ اسلامي صدرالمتالهين شيرازي نويسنده «الحكمة المتعاليه في الاسفار العقلية الاربعة»، ملا محسن فيض كاشانى و علامه محمد تقى مجلسى (معروف به مجلسى اول). * نكتههاي بسيار خوبي از شيخ بهايي به يادگار مانده است از اين عالم وارسته، مطالب بسيار خوبي در زمينههاي گوناگون به يادگار مانده است كه ميتوان آنها را در كتب شيخ از جمله كشكول، پيدا كرد. براي نمونه؛ در يكى از كتابهاى خود، غيبت را به صاعقه تشبيه مىكند كه حسنات را در يك چشم به هم زدن نابود مىكند سپس مىگويد: كسى كه غيبت مردم مىكند، مانند كسى است كه منجنيقى نصب كرده و با آن حسنات خود را نشانهگيرى كرده و شرق و غرب آن را مىكوبد (كشكول ج 2 ص 295) علامه طباطبايي در تفسير الميزان ـ ذيل آيه «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ...» (بدانيد زندگى دنيا، تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است...) ( حديد/20 ) ـ از شيخ بهايي نقل ميكند كه گفته است: اين پنج خصلتى كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمى و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودك است حريص در لعب و بازى است، و همين كه به حد بلوغ مىرسد و استخوان بنديش محكم مىشود علاقهمند به لهو و سرگرمىها مىشود، و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگيش مىپردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخرى تهيه كند، مركب جالب توجهى سوار شود، منزل زيبايى بسازد، و همواره به زيبايى و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حد كهولت مىرسد آن وقت است كه بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مىافتد، و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مىشود. (الميزان في تفسير القرآن، ج19، ص 164؛ ترجمه الميزان، ج19، ص 289) شيخ بهايي درباره حديث پيامبر اكرم (ص) كه فرمود: «حب الوطن من الايمان» (دوست داشتن وطن از ايمان است) تفسير بسيار نغزي ارائه كرده و سروده است: اين وطن مصر و عراق و شام نيست / اين وطن شهري است كو را نام نيست زانكه از دنياست اين اوطان تمام / مدح دنيا كي كند خير الانام اي خوش آن كو يابد از توفيق بهر / كآورد رو سوي آن بي نام شهر تو در اين اوطان غريبي اي پسر / خو به غربت كرده اي، خاكت به سر آنقدر در شهر تن، ماندي اسير / كان وطن يكباره رفتت از ضمير رو بتاب از جسم و جان را شاد كن / موطن اصلي خود را ياد كن زين جهان تا آن جهان بسيار نيست / در ميان جز يك نفس در كار نيست تا به چندان شاهباز پر فتوح / باز ماني دور از اقليم روح * رفتار و عملكرد شيخ بهايي حسابشده بود رفتار و منش شيخ بهايي بسيار حساب شده بود و گاهي همين رفتارهايش درس بزرگي براي مردم قلمداد ميشد. به عنوان نمونه داستان مشهورى از ايشان نقل شده كه بنا بود در برابر خدمات بزرگ علمى و عمرانى، از طرف شاه عباس صفوي، جوايزى در خور شأن او داده شود. شيخ بهايي جايزه خود را چنين مصالحه كرد كه بر مركب مخصوص شاه بنشيند و شاه در ركاب او پياده حركت كند و چند كوچه و خيابان را در مقابل چشمان مردم طى كنند. در حقيقت او مىخواست به مردم ثابت كند كه نظام ارزشى بر محور علم و دانش مىشود نه تخت و سلطنت و مقام و قدرت ظاهري. مىگويند كه با اين حركت، اشتياق جوانان و دانش طلبان به مدارس، بسيار بيش از قبل شد. (پيام امام اميرالمؤمنين عليهالسلام، ج2، ص 264) در مقدمه كتاب ارزشمند «قبسات» مطلبي از رفتار و گفتار شيخ بهايي و ميرداماد نسبت به يكديگر نقل شده است كه مي تواند درس بزرگي به همه انديشمندان و فرهيختگان معاصر باشد. به تعبير بهتر اين گونه رفتارها از آموزه هاي اخلاقي محسوب مي گردد و شايسته است همه انديشوران، خود را به چنين حالاتي متصف كنند. در آن مقدمه آمده است: «روزى شاه عبّاس براى تفرّج سوار بود و اين دو عالم ربّانى (شيخ بهايي و ميرداماد) نيز كه تقرّب تمام داشتهاند حاضر ركاب بودهاند، شاه محض امتحان صدق و صفاى باطن ايشان، نزد ميرداماد كه به جهت بزرگى جثّهاش عقبتر مىآمد و آثار خستگى در بشرهاش ظاهر بود آمد و گفت اين شيخ (بهائى) اصلا وظيفه تمكين و وقار را رعايت نكرده و جلوتر مىرود و اسب بازى مىكند برخلاف جناب شما كه با كمال تمكين و وقار هستيد. ميرداماد گفت مطلب نه چنين است بلكه اسب شيخ از كثرت فرح و انبساطى كه از حامل بودن وجود محترمى مانند شيخ (بهايي) را دارد رقص و وجد مىكند و نمىتواند آرام بگيرد كه عالم معظّمى مثل شيخ (بهايي) بر وى سوار شده است. پس شاه پنهانى پيش شيخ رفته و گفت كه مير(داماد)، از كثرت فربهى و بزرگى جثّه اسب را هم خسته كرده و به زحمت انداخته بطورى كه تاب حركت ندارد شيخ گفت مطلب نه چنين است بلكه آن خستگى كه در اسب مير، مشاهده مىشود فقط در اثر عجز و ناتوانى از باربردارى علمى است كه كوههاى بزرگ از تحمّل آن عاجز هستند. سلطان در دم پياده شد و در ميان آن همه جماعت حاضرين ركاب، محض شكرانه آن نعمت بزرگ صفاى باطن و پاكدلى علماى عصر او، بروى خاك افتاده و سجده شكر بجا آورد.» (القبسات، مقدمه، ص: 66) * مكتب، بينش و روش «شيخ بهايي» روشنگر برخي از ابهامات مطالب عرفاست استاد شهيد مطهري در يكي از كتب خود، براي شناساندن مراد و مفهوم واقعي اشعار عرفا از شخصيت شيخ بهايي كمك ميگيرد و اثبات ميكند كه اشعاري كه عارفان اسلامي سرودهاند اگر چه ظاهري مناسب نداشته باشد اما داراي مضامين بلند عرفاني و توحيدي بوده و نبايد آنها را حمل بر ظاهرِ نادرست آن كرد. ايشان در كتاب «عرفان حافظ» مينويسد: «ما مىبينيم افرادى در اين زمينهها شعر گفتهاند كه درباره هر كه بشود احتمال (خلاف) داد، درباره آنها ديگر نمىشود احتمال اين حرفها را داد. (كه مثلا از بت، بت ظاهري و از مي، شراب نجس و حرام را قصد كرده باشند بلكه مرادشان مطالب بلند و بالاي ديگري است) مثلًا شيخ بهايى، فقيه عصر و شيخالاسلام زمان خودش، از اين حرفهاى رندى به اصطلاح، آن قدرى كه در كلمات حافظ آمده در كلمات او هم آمده، مثل اين شعرهاى معروفش كه مىگويد: دين و دل به يك ديدن باختيم و خرسنديم / در قمار عشق اى دل كى بود پشيمانى؟ سجده بر بتى دارم، راه مسجدم منما / كافر ره عشقم، من كجا مسلمانى؟ ما ز دوست غير از دوست مقصدى نمىخواهيم/ حور و جنت اى زاهد بر تو باد ارزانى زاهدى به ميخانه سرخرو ز مى ديدم / گفتمش مبارك باد ارمنى مسلمانى خانه دل ما را از كرم عمارت كن/ پيش از آنكه اين خانه رو نهد به ويرانى» (مجموعه آثار استاد شهيدمطهرى، ج23، ص: 360 ) مكتب، روش و بينش بزرگاني چون شيخ بهايي (ره)، علامه طباطبايي (ره) و امام خميني (ره) به گونه اي بود كه نمونه هايي مثل اين اشعار ـ كه اين بزرگواران نيز سرودهاند ـ در پرتو آن بينش و روش، تفسير مي شود و از همين جا معلوم مي گردد كه امثال حافظ شيرازي و ديگر عارفان نامي، مراد ديگري از اشعار ـ به ظاهر نادرست ـ خود داشتهاند و هيچگاه مرادشان در اشعار عرفاني و غزليات خود، معشوق ظاهري، مي و شراب حرام، رخ و خال معشوقه زميني و .... نبوده است. (براي مطالعه مقصود واقعي عرفا از عبارات مي و شراب و شاهد و خال و لب و بت و....، مي توانيد به اوخر گلشن راز شبستري مراجعه كنيد) به عبارت ديگر، استاد مطهري (ره) به كساني كه ظاهرِ گفتار و اشعار عرفا را گرفته و بر سر عرفان مي زنند و با اين شيوه، مي خواهند آنان را لاابالي و غير مقيد به ظواهر شرع معرفي كنند گوشزد مي كند كه امثال شيخ بهايي ها، حاج ملا هادي سبزواري ها و علامه طباطبايي ها نيز چنين اشعاري دارند و با توجه به بينش و عملكرد اين بزرگواران در طول دوران زندگاني خود، متوجه مي شويم كه مراد آنان از اين اشعار و عبارات، مطالب دقيق تر، ظريف تر و بلند تري مي باشد و لذا نبايد ظواهر اين گفتارها و اشعار، رهزن و حجاب فهم محقق و پژوهشگر شود. * شيخ بهايي از وفات خود آگاه شده بود شيخ بهايي بعد از عمري خدمت به اسلام و تشيع در سال 1030 هجرى قمري دعوت حق را لبيك گفت و به ديار جاويد شتافت. استاد شهيد مرتضي مطهري درباره وفات ايشان ميگويد: «مجلسىِ اول (پدر مرحوم مجلسى معروف) كه او هم مرد بسيار جليلالقدر و عالم و متقى فوقالعادهاى بوده و از شاگردان شيخ بهايى است نقل مىكند كه شش ماه قبل از وفات شيخ بهايى، روزى ما در خدمت ايشان به زيارت اهل قبور در تخت فولاد اصفهان ـ كه قبر بابا ركنالدين در آن جا بوده و شايد هنوز هم باشد ـ رفتيم. يك وقت ديدم ايشان رو كرد به ما و گفت: شما چيزى نشنيديد؟ گفتم: نه. ديگر سكوت كرد و حرفى نزد، راه افتاد و آمد. از آن روز ما ديديم حال شيخ تغيير كرده، بيشتر به خود پرداخته، حال توبه و انابه پيدا كرده و يك حال ديگرى غير از حال سابق دارد. همه ما شاگردها حدس زديم هرچه بود، آن روز اتفاق افتاد. ايشان مىگويد من از ساير شاگردها جسورتر بودم، قرار شد من از ايشان بپرسم كه منشأ اين تغيير حالت شما چيست؟ رفتم از ايشان پرسيدم، ايشان گفت: من آن روز، وقتى از كنار قبر عبور مىكرديم اين صدا را از قبر شنيدم كه «شيخ در فكر خود باش، مرگت نزديك است، چرا به خودت نمىپردازى؟» و شش ماه بعد مُرد (وفات كرد).» (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج26، ص: 517) بدن مطهرش را از اصفهان به مشهد مقدس انتقال داده، نمازش را شاگرد بزرگوارش علامه محمد تقي مجلسى اول، اقامه كرد و در آن نماز، نزديك به 50هزار نفر شركت داشتند و وي را در جوار عالم آلمحمد حضرت امام رضا عليهالسلام به خاك سپردند. 997
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-