واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - سرت رو بدزد رفيق
سينما - سرت رو بدزد رفيق
نسرين شريف: همه ما حسرتخوار گذشته شدهايم. اينكه تا همين چند سال پيش فيلمهايي بودند كه ميشد با خيال راحت كودكان را به تماشاي آنها برد و مطمئن بود كه بچههاي خردسال هم از تماشاي آنها لذت ميبرند؛ آثاري شاد و شنگول مختص بچهها كه معمولا در تابستانها اكران ميشد و شخصيتهاي آنها هم به راحتي محبوب مردم ميشدند. اما از آخرين باري كه اين اتفاق افتاده حداقل 10 سالي گذشته است. شايد بتوان فيلم «كلاه قرمزي و سروناز»را آخرين فيلم بچهها دانست. الان سالهاست كه ديگر تماشاي فيلمهاي كودك و نوجوان در سينما به رويا تبديل شده است. اگر چه هر سال فيلمهايي با شخصيت اصلي كودكان توليد ميشوند؛ اما هرگز اين فيلمها نميتوانند محبوب بچهها شوند. واقعا چه اتفاقي افتاده است كه سينماي ايران يكي از پرطرفدارترين انواع سينما را كنار گذاشته و با تمام تجربههاي موفقش قيد ساختن فيلم كودك را زده است؟ اگر به آمار توجه كنيم حتما نمونههايي پيدا ميشود كه بتوان با اتكا به آن مطمئن بود «سينماي كودك و نوجوان» هنوز زنده است. اما مرور فيلمهاي اكران شده در همين چند سال اخير نشان ميدهد كه هيچ كدام از اين فيلمها- در صورت اكران- نتوانستهاند جزء آثار پرفروش شوند. نمونه روشن هم فيلم «روزي كه حسني مرد شد» است؛ اثري كه از داستان مشهور «جك و لوبياي سحرآميز» اقتباس شده و بعد از هشت سال رنگ پرده سفيد سينماها را ديده است. فروش كمتر از 8 ميليون فيلم با توجه به وجود بيش از يك ميليون دانشآموز در تهران نشان ميدهد كه ديگر فيلم كودك بازار سابق را ندارد. واقعيت اين است كه اين روزها توليد فيلم كودك چندان بهصرفه نيست. آن هم به چند دليل واضح: فعلا بيشترين مخاطب متعلق به فيلمهاي كمدي و رمانتيك است و تهيهكنندهها بر اساس شرايط سينما ترجيح ميدهند با سرمايهگذاري روي چنين فيلمهايي، حداقل سود را تضمين كنند و به بقا اميدوار باشند. فيلم كودك به سختي ميتواند در رقابت با فيلمهاي پر ستاره كمدي توجه پخشكنندهاي را جلب كند تا در سينماها اكران شود. براي همين هم فيلمهاي كودك و نوجوان بدون شانس نمايش مدتها در صف اكران ميمانند و بعد از مدتي در چند سينماي كوچك نمايش داده ميشوند. اما مسئله مهمتر فضاي فيلمهاي كودك و نوجوان است. در دهه 60 و70 سينماگران به تأسي از فيلمسازهايي كه با كانون پرورش فكري كودك و نوجوان كار ميكردند و فيلمهايي «در مورد كودكان» ميساختند، به دنبال فيلمهايي بودند كه ربطي به بچهها نداشت و وجود آنها بهانهاي بود براي روايت قصهها. فيلمهايي مثل«خمره»، «كيسه برنج»، «بادكنك سفيد»، «ننهلالا و فرزندانش» و... از جمله اين آثار بودند. اما در كنار اين فيلمها هم آثاري وجود داشت كه بچهها ميپسنديدند و براي آنها دلنشينتر بود. فيلمهاي «كلاه قرمزي و پسرخاله»، «الوالو من جوجوام» و... نمونههاي مناسبي براي اين نوع سينما بودند. قبلتر هم «گلنار»، «سفر جادويي»و... هم بودند كه هواداران فراواني داشتند. در اين ميان به نظر ميرسد اين روزها نوع اول فيلمها بيشتر ساخته ميشوند و بچهها تنها بهانهاي هستند تا قصههاي ديگري تعريف شوند. مثلا «وقتي همه خواب بودند »به اعتراف كارگردانش اثري براي بچهها بوده اما در رده فيلمهاي معناگرا قرار گرفته و حتي جايزههايي هم گرفته و موردتوجه واقع شده. «جعبه موسيقي»با قصه ماورايياش و فضاي غريب و نهچندان گرمش، جزء آثار كودك تلقي شده و در بخش مسابقه جشنواره فيلم كودك و نوجوان گنجانده شده است. اين اوضاع آشفته اگر چه تنها متعلق به فيلم كودك نيست، اما در اين بخش بيشتر خودش را نشان داده است. به اعتقاد بسياري دوره عروسكها گذشته و بچهها دوست ندارند شخصيتهاي عروسكي ببينند. تماشاگران «شرك»، «فيلم زنبور»، «هورتون صداي هو ميشنود» و... علاقهاي به طرحهاي ساده و قصههاي عاميانه ندارند. حتي اگر اين نظر را تاييد كنيم باز هم يك سوال باقي ميماند؛ اينكه راه حل چيست؟ در برابر مخاطباني كه فيلمهاي مختلف و تازه كمپانيهاي والت ديسني و پيكسار و دريم وركز را از تلويزيون ميبينند، فيلمسازان ايراني چه كردهاند؟ بحث سر اين است كه در اين ماجرا تنها صورت مسئله پاك شده. فيلمي براي بچهها ساخته نميشود كه فضاي تازهاي داشته باشد و كودك جامعه امروز را دو ساعت جلوي پرده سفيد نگه دارد. بودجههاي دولتي هم صرف فيلمهايي ميشود كه در انتهايشان ميخواهند به بچهها درس اخلاقي عميقي بياموزند يا ديدگاهي عرفاني را مطرح كنند. گاهي حتي بچهها بهانهاي براي طرح مبارزات طبقاتي هم ميشوند. نتيجه چنين فيلمهايي بيرقبتي سينماها به نمايش فيلمهاست. آثاري كه از همان ابتدا معلوم است چندان نميفروشند و البته درآمد هم هدف توليدكنندهشان نيست. بخش خصوصي هم قصه تازه ندارد، حمايتي هم بابت قصههاي كودكانش دريافت نميكند، احتمال ناديده گرفته شدن از طرف نخبهها هم وجود دارد و... چرا بايد روي اين فيلمها سرمايهگذاري كنند؟ در اين اوضاع است كه بايد تنها بابت دوران گذشته حسرت خورد. سينماي كودك و نوجوان مانند انواع ديگر سينما به گرهكوري رسيده است. اين روزها در سينما همه دنبال زندگي روزمره هستند. فردا چندان مهم نيست.
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]