واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گفت وگو با شهرام شاه حسيني كارگردان فيلم «زن ها فرشته اند»- بخش اول روح بيلي وايلدر مرا ببخشد
امير بهارياگرچه «زن ها فرشته اند» در مقايسه با فيلم اول شهرام شاه حسيني «كلاغ پر» اثري قصه گوتر و پركاراكترتر است، اما باز هم با نوع مطلوب فيلمسازي عامه پسند كه حتي خود شاه حسيني هم به آن معتقد است، فاصله دارد. شاه حسيني آگاهانه براي ثبات جايگاهش در سينما و برخلاف پيشينه فيلمسازي كوتاهش وارد جريان سينماي عامه پسند و تجاري شد و البته فيلم هاي او در رسيدن به هدف اصلي خود كه جذب تماشاگر بود موفق عمل كردند. پس از اين دو فيلم گويا او قصد دارد تجربه هاي ديگري از سينما كه به ذهنياتش نزديك تر است را هم پشت سر بگذارد. ---- زماني كه فيلم اول شما روي اكران بود، توليد فيلم دوم شما آغاز شد. در همان ايام طي مصاحبه يي عنوان كرديد كه فيلم دوم شما يعني همين «زن ها فرشته اند» يك فيلم بيلي وايلدري خواهد بود. اين فيلم چگونه و از چه منظري بيلي وايلدري است؟در ارائه آن مصاحبه كمي اغراق شده بود (مي خندد) اين حرف كه شوخي است. اميدوارم روح بيلي وايلدر اين گستاخي را ببخشد، ولي به هر حال بازنويسي فيلمنامه كه انجام شد شوخي ها و اكت ها به خصوص در 20 دقيقه اول فيلم، رفت و برگشت پلان ها، سكانس ها، تماس هاي تلفني و شكل رفت و برگشتي كه با طعنه هاي خاص خود همراه است اين نكات مرا به شكلي درگير كرده بود كه ياد استاد افتادم و در توضيح كلي ماجرا از آقاي بيلي وايلدر اسم بردم. والا روح كلي فيلم هيچ ربطي به سينماي ايشان ندارد. البته ما خيلي دوست داريم كه به بيلي وايلدر نزديك شويم. اول سوالت كه از مصاحبه ديگري فكت آوردي فكر كردم مي خواهي از همكارت در روزنامه غ...ف اسم ببري. اميدوارم مصاحبه من و تو آنگونه نشود چون از وقتي كه آن مصاحبه چاپ شده دوستانم مدام به من زنگ مي زنند و مي گويند چرا اين خبرنگار آنقدر به تو توهين كرده است. اين توهين كردن مهم نيست فقط اميدوارم تو هم براي صفحه پر كردن اينجا نيامده باشي و اگر لزومي دارد در مورد «زن ها فرشته اند» حرف بزنيم اگر نه با چيزهاي ديگري هم مي شود صفحه را پر كرد.-من اميدوارم گفت وگوي ما اينگونه كه شما مي گوييد نشود. رويكرد من هم چنين چيزي نيست. برويم سر بحث فيلم. در مورد «كلاغ پر» شما عنوان كرده بوديد كه مشكل اصلي فيلمنامه بود انگار قرار بود «زن ها فرشته اند» مشكلات فيلمنامه يي «كلاغ پر» را نداشته باشد. بر اساس چه ويژگي هايي پيشنهاد ساختن اين فيلمنامه را قبول كرديد.وقتي من با آقاي فرحبخش در پويافيلم ديدار كردم دو فيلمنامه براي كار مطرح بود. يكي از آنها خيلي آماده تر بود و بر اساس فرمول قبلاً جواب داده بود و آقاي فرحبخش هم بيشتر با آن موافق بود. من هم آن را بيشتر دوست داشتم. قواعد يك فيلمنامه بفروش تجاري در آن رعايت شده بود. آقاي فرحبخش آن را كنار گذاشت و گفت بيا يك كار جديد بكنيم در نتيجه رسيديم به طرح «كلاغ پر» كه در ابتدا عنوان ديگري داشت. مي خواهم بگويم طرح «كلا غ پر» خيلي جسورانه بود كه ما آن را شروع كرديم. بخشي از مشكلات فيلمنامه بود و بخش ديگرش به من مربوط مي شد. در فيلمنامه «زن ها فرشته اند» من يك قصه مي ديدم نه يك ضد قصه. منظورم اين نيست كه «كلاغ پر» ضد قصه بود. در زن ها فرشته اند فيلمنامه با ماجرا پيش مي رود نه با شخصيت. قصه مرحله به مرحله پيش مي رفت بنابراين «زنها فرشته اند» كه اميدوارم حداقل شما آن را ديده باشيد...-بله ديدم،...خيلي كلاسيك روايت مي شود. ويژگي خيلي پيچيده و خاصي نداشت. يك جسارتي در فيلمنامه بود كه مربوط مي شد به شخصيت فرهاد، اين شخصيت نگاهي داشت كه مي خواست همه چيز را تجربه كند و سرش به سنگ مي خورد. اين نكته را دوست داشتم. مي خواستم خيلي روان و راحت بدون پيچيدگي هاي سمبليك بي دليل آن را نشان بدهم.-اگر بخواهيم با اين پيش فرض كه اين داستان كلاسيك است و كلاسيك تعريف مي سشود و ساختاري سه پرده يي دارد به فيلم نگاه كنيم اين سوال به وجود مي آيد كه كدام اتفاق در فيلم مسير داستان را عوض مي كند؛ مواجه شدن ليلا(مهتاب كرامتي) با زن ديگري(ليلا اوتادي) در كنار همسرش است؟ يا ورود شخصيت نازنين (نيكي كريمي) به فيلم كه به طور كلي سير داستان را تغيير مي دهد. براي اين نيت اتفاق اول خيلي زود است و اتفاق دوم خيلي دير.درست است كه ما مي خواستيم يك قصه كلاسيك تعريف كنيم اما دنبال اين نبوديم كه نقاط عطف را بر اساس تعاريف موجود لحاظ كنيم. ما در جلساتي كه با آقاي رفيع زاده داشتيم هدفمان اين بود كه مخاطب را حفظ كنيم و مدام نقطه اوج بگذاريم و براي ما مهم نبود كه بر اساس اصول كلاسيك داستان نويسي پيش برويم. اتفاق اول كه زن فرهاد با سيمين در منزل خودش مواجه مي شود به تنهايي يك ضربه محكم و كوبنده بود اما من دوست داشتم ورود شخصيت نازنين هم چنين تاثيري بگذارد. هرچند كه بد برگزار شده و خوب درنيامده و تاثير اتفاق اول را ندارد. فكر مي كنم كارگرداني آن بخش فيلم مشكل دارد.-منظورتان صحنه برخورد اول فرهاد و نازنين است؟نه. صحنه يي كه ما نيكي كريمي (نازنين) را براي اولين بار كنار مهتاب كرامتي (ليلا) در منزل لادن طباطبايي (مريم) مي بينيم. اگر دقت كرده باشي وقتي اول فيلم فرهاد در را براي سيمين باز مي كند تماشاگر پچ پچي با بغل دستي اش مي كند و يك هول و ولايي دارد. دوست داشتم اين اتفاق در آن صحنه هم بيفتد كه اينگونه نمي شود. جلوتر كه مي رويم باز هم با اتفاق هايي از اين دست روبه رو مي شويم. ما در اوج باقي ماندن قصه برايمان مهم بود و خودمان را خيلي در بند اصول كلاسيك نكرده بوديم، البته خيلي موفق نبوديم.-يعني خودتان بر اين باوريد كه قصه در اوج باقي نمي ماند؟به نظرم از صحنه يي كه نازنين و ليلا رو به رو مي شوند فيلم افت مي كند تا صحنه خواستگاري. در واقع تا جايي كه بحث خواستگاري مطرح مي شود.-من اين را مي پذيرم كه شما مي خواستيد فيلمي بسازيد كه داستان در آن هميشه در اوج باشد و مخاطب را حفظ كند و آگاهانه خيلي توجهي به ساختار كلاسيك نكرده ايد. طرح كلي داستان براي اين نوع سينما خوب است و من را درگير كرد اما زماني من با فيلم درگير شدم كه نصف بيشتر فيلم رفته بود. در واقع يك سوم آخر فيلم درگيركننده بود؛ مرد جوان زرنگي براي مال و منال دختري با او ازدواج مي كند، به او خيانت مي كند و همسرش متوجه مي شود، مرد نمي تواند بي خيال مال و اموال همسرش شود تصميم مي گيرد به سمت او برگردد. بعد پاي زن پولدار ديگري وسط مي آيد و او همسرش را بي خيال مي شود و در نهايت مخاطب متوجه مي شود اين زن پولدار جديد توطئه همسر قبلي او با همراهي تعدادي زن است تا يك درس درست و حسابي به اين مرد بدهد. اين بازي براي من جالب بود و در قالب عامه پسند خود مي توانست كمي تحرك دهنده به زنان جامعه ما باشد. فكر نمي كنيد كه اين قصه براي مخاطب دير آغاز مي شود، چون تا پيش از ورود نازنين بحث فيلم چيز ديگري است. اين مقدمه شايد طولاني بود ولي براي فيلم لازم بود. ما براي اينكه كسي را دور بزنيم نياز داريم تا او را خوب بشناسيم. نمي توانيم ابتدا به ساكن با مردي رو به رو بشويم كه چند زن مي خواهند آن را دور بزنند. شايد مقدمه طولاني است اما ما بايد نشان مي داديم كه او زنش را در ظاهر دوست دارد و همسرش واقعاً او را دوست دارد آنقدري دوست دارد كه به مشنگي مي زند. شخصيتي است كه به طور كلي عاشق است تا آنجا كه در نهايت بعد از خيانت همسرش هم مي خواهد با او زندگي كند كه وكيلش نمي گذارد. آنها با هم زندگي مي كنند و بعد از به وجود آمدن مشكل زن تصميم مي گيرد طلاق بگيرد و بعد از اتفاقاتي نازنين وارد قصه مي شود. ما براي اينكه نازنين را ده دقيقه زودتر وارد كنيم با مشكلات خاصي رو به رو بوديم. ما نازنين و فرهاد را هيچ جاي خلوتي نمي توانستيم نشان بدهيم. مدام در كافي شاپ و رستوران بوديم و آنها در فضاهاي عمومي بايد راجع به مسائل خصوصي شان حرف بزنند. در حالي كه نازنين به عنوان يك فم فتال بايد وارد قصه شود، اغواگري كند و بعد حسابي حال فرهاد را بگيرد. تو در نظر بگير نازنين يك ربع زودتر وارد فيلم مي شد مكان هاي تكراري و كارهاي تكراري چقدر بيشتر مي شد.-چيز ديگري كه براي من سوال برانگيز بود تغيير رويكرد ليلا به زندگي و رابطه اش با فرهاد بود. آن عاشق و شيدا يك مرتبه با زرنگي تمام فرهاد را دور مي زند البته تا انتها كمي ترديد دارد ولي در نهايت اين كار را انجام مي دهد.درست مي گويي تناقض هايي در اين شخصيت وجود دارد كه بخشي از آن به من بازمي گردد و بخش ديگرش هم به متمركز نبودن بازيگر بر نقش اش. ببين ليلايي كه مي رود و آن هديه را براي فرهاد مي خرد، به خاطر فرهاد نمي خواهد با دوستانش به كيش برود و با اصرار همسرش مي رود با ديدن آثار لوازم آرايشي يك زن روي ليوان به فرهاد مشكوك نمي شود چون او به فرهاد خيلي اطمينان دارد حتي با ديدن لباس زنانه در حياط خانه اش هم به همسرش مشكوك نمي شود تا جايي كه بالاخره خود زن را خيلي تصادفي در اتاقش مي بيند. اين اشكالي است كه به من و فيلمنامه مربوط مي شود. او تا آخرين لحظه سعي مي كند كمي از مشنگي و علاقه بسيار زيادي كه به همسرش دارد كم كند و عاقلانه تصميم بگيرد ولي همچنان دوست دارد شوهرش به سر خانه و زندگي اش بازگردد. يادمان نرود ليلا نمونه شيك يك زن سنتي ايراني است. زن سنتي پايبند است؛ مي سوزد و مي سازد.-بعضي از شخصيت هاي فيلم اضافه اند. يعني شخصيت هاي فرعي هستند كه خيلي فرعي باقي مي مانند. مثل مرجان كه در آن كافي شاپ كار مي كند يا سيمين كه به طور كلي از فيلم مي رود يا مريم (وكيل) كه خيلي حضور دراماتيك ندارد يا حتي شخصيت رضا (شريفي نيا) كه نقش چنداني در پيشبرد داستان ندارد.به طور كلي حرفت را قبول دارم ولي راجع به شخصيت رضا (شريفي نيا) با اين حرف موافق نيستم چون رضا به فرهاد خط مي دهد و در روند داستان نقش دارد و تماشاگر و فرهاد نمي دانند خطي كه رضا مي دهد در اين راستا است كه فرهاد به اين كار ادامه بدهد يا اينكه دندان طمع را بكند. اين تعليق در مورد شخصيت رضا را دوست دارم. مخاطب نمي فهمد رضا طرف مردهاست يا زن ها. ولي در مورد مريم و مرجان درست مي گويي. اين شخصيت ها دچار آشفتگي هستند. اما بدتر از همه اينها شخصيت فرزند نازنين است.-بله من هم منتظر بودم اين شخصيت كاركردي در روند داستان پيدا كند.حتي اگر هم بدون دليل هست مي توانست به قصه آويزان باشد و همين حالتش مساله ساز و آزاردهنده باشد. حالا كه فيلم را مي بينم با خودم مي گويم اي كاش اين بچه مثلاً در صحنه خواستگاري يك معضلي را به وجود مي آورد. البته اين نكته را من خودم براي اولين بار است كه مي گويم و كسي به آن اشاره نكرد. براي تماشاگر كه اصلاً مهم نيست، نه اينكه نفهمد بلكه به اين فكر مي كند كه ماجرا بر سر چيز ديگري است. مرجان اضافه است، مريم اضافه است ولي براي مخاطب اهميت ندارد، او مي خواهد بداند بر سر فرهاد چه مي آيد و بقيه چيزها خيلي به نظرش نمي آيد براي همين هم دوست وكيل ليلا خيلي نمود ندارد و به نظر نمي آيد در صورتي كه كل برنامه ريزي ماجرا متعلق به اوست. شايد بايد مستقيماً اشاره مي شد كه اين نقشه را او كشيده است، در صورتي كه وكيل است راه هاي قانوني را براي رسيدن به مقصود و حق شان را مناسب نمي داند و به طور شخصي اقدام مي كند.
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]