واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بهنوش بختیاری را میتوان یكی از بازیگران زن موفق در عرصه طنز دانست، اما در سریالها قضیه فرق میكند. تا قبل از مصاحبه فكر میكردم كه او هم همانند بعضی از بازیگران، ادبیات را تفریحگاهی برای خود میداند اما... گفتوگو با بهنوش بختیاری به بهانه انتشار اولین كتابش بهنوش بختیاری را با نقشآفرینی در سریالها و فیلمهای سینمایی طنز میشناسیم بهتازگی كتاب «كلاغهای قیطریه» از او منتشر شده است. چاپ كتاب توسط یك بازیگر در این سالها دیگر چیز عجیبی نیست. سرك كشیدن بازیگران به حوزههای دیگر از جمله ادبیات اتفاقی است كه دیگر به آن عادت كردهایم. بهنوش بختیاری را میتوان یكی از بازیگران زن موفق در عرصه طنز دانست، اما در سریالها قضیه فرق میكند. تا قبل از مصاحبه فكر میكردم كه او هم همانند بعضی از بازیگران، ادبیات را تفریحگاهی برای خود میداند اما الان.... پیش از شما بازیگران زن دیگری همانند مرجان شیرمحمدی، افسانه بایگان، نیكی كریمی و بهاره رهنما به حوزه ادبیات و نویسندگی وارد شدند و كتابهایی منتشر كردند كه با استقبال نسبی مخاطبان هم مواجه شد. در نوشتن و انتشار «كلاغهای قیطریه» چقدر این سابقه در ذهنتان موثر و انگیزاننده بود؟ هركسی كه در ادبیات قدمی بر میدارد برای من قابلاحترام است زیرا من به ادبیات و مطالعه كتاب اهمیت میدهم. علت اصلی عقب ماندگی ملل مختلف را عدم مطالعه كافی میدانم و همین نبود مطالعه در كشور ما هم احساس میشود. این ایراد حتی به خود من هم وارد است. نكته اینجاست كه بیشتر ما دغدغه مسائل مالی را داریم تا چیزهای مهمتر دیگر. من در فرودگاه كشورهای دیگر میدیدم كه مردم حتی در صف انتظار هم مطالعه میكنند و این بسیار با ارزش است. بله، من كتاب خانم رهنما را خواندم و همیشه به سواد ادبی ایشان احترام گذاشتهام. یكی از كتابهای خانم شیرمحمدی را هم خواندم كه اسمش الان خاطرم نیست و خیلی از آن خوشم آمد. من همیشه دوست داشتم كه كاری در زمینه ادبیات بكنم و امروز هم به چند دلیل دوست دارم كه بنویسم. البته جدای از این كتاب كه اصلا شخصی نیست و به خودم هم نزدیك نیست، من داستانهای شخصیتری دارم كه به مراتب جذابترند اما دوست داشتم برای اولین كار ذائقه مردم دستم بیاید و ببینم كه اصلا از این كتاب خوششان میآید یا نه؟ اما بحث دلایلی كه مطرح كردید را بهتر است اینطور جواب بدهم كه اولین دلیلم برای نوشتن، اهمیتی است كه به كتاب و مطالعه میدهم. احساس كردم كه اگر به عنوان یك بازیگر بنویسم، توجه به اهمیت كتاب و ادبیات از طرف مردم بیشتر میشود و متوجه جایگاه آن در زندگی خودشان میشوند. دلیل بعدی علاقه شخصی خودم بود و اینكه این كار شروعی باشد برای اینكه افكارم را زنده نگه دارم و آنها با من نمیرند. یك دلیل دیگر هم این بود كه به عنوان یك بازیگر طنز متهم به ارائه كارهای سخیف و نازل میشویم و گاهی میشنویم كه میگویند اینها حتی یك كتاب هم نخواندهاند. دلم میخواست اینها بدانند كه یك بخش ما به ادبیات علاقهمند است و لایههای درونی روح ما اهل مطالعه و تفكر است. و در كل به نظر من هر كسی در هر حوزهای، هر هنری داشته باشد، به شرطی كه به مردم آزار نرساند میتواند ارائه كند و چه بسا كه كار خوبی هم بشود، همینطور كه دوستان ما نمایشگاههای مختلف برپا میكنند. حالا هر دلیلی داشته باشد نشان دهنده پویایی آن شخص است و این قابل احترام است. البته كه ممكن است گاهی اوقات جنبه خودنمایی هم داشته باشد و این شاید بهخاطر این باشد كه در كشور ما كمتر از جاهای دیگر به بازیگر بها و امتیاز داده میشود. مثلا در مورد خود من بازیگری بهجز شایعه نفع دیگری برای من نداشته و فقط از لحاظ روحی تخلیه شدهام. اینها عواملی بود كه باعث شد كتاب بنویسم البته بنده هیچ ادعایی درباره نویسندگی و ادبیات ندارم اما اهل مطالعه كتاب هستم و بعد از این میخواهم به كلاسهای داستان نویسی بروم و قواعد نوشتن را بیشتر یاد بگیرم و این كار را بهصورت جدی ادامه بدهم. نوشتن را از چه زمانی شروع كردید؟ چه بهصورت جدی یا به صورت خاطره نویسی؟ از 15 تا 28 سالگی هر شب در دفتر خاطراتم مینوشتم. داخل این دفترچهها داستان هم مینوشتم كه دو، سهتا از آن داستانها بعدها در نشریات چاپ شد. البته كنار دفتر خاطرات اصلیام دو دفتر خاطرات مجازی یا فرعی هم داشتم، كه یكی شامل علائق و رویاهای من بود كه در آن دفترچه مینوشتم و درباره آنها برای دوستی نادیده حرف میزدم كه مثلا این اتفاقها برای من افتاده است، در حالی كه شاید اینطور هم نبود و یك دفتر هم برای مادرم داشتم كه هر آنچه او دوست داشت را داخلش مینوشتم مثل اینكه درس خواندن خوب است یا چیزهای دیگر. اما الان به واسطه خستگی كار، شبها برای نوشتن خاطرات روزانه تمركزی ندارم. الان دوست دارم كه در حوزه ادبیات بهصورت جدی فعالیت كنم، با یادگیری و مطالعه بیشتر كتابها. چراكه هنوز بسیاری از كتابهای مهم قدیمی را كه دیگران آنها را برای نوشتن، پیش نیاز میدانند نخواندهام و بیشتر كتابهای جدید را میخوانم. یك كتابخانه بزرگ هم دارم كه البته نشاندهنده این نیست كه همه آنها را خواندهام و یك مشكل هم وجود دارد و آن هم اینست كه پراكنده خوان هستم، یعنی از هر حوزه و هر نویسندهای میخوانم. تمركز و علاقه خودتان روی كدام حوزه یا نویسنده است؟ من علاقه به ویرجینیا وولف و كافكا دارم. ذهن من دو سمت دارد. یكی بیهودگی، كامل و دیگری امید كامل و در نبرد امید با بیهودگی، خودم را پرورش میدهم و خط فكری مشخصی ندارم و دوست دارم كه كتابهای همه نویسندگان را بخوانم. ببینید من یك دورهای همه كتابهای اسماعیل فصیح را خواندم و لذت بردم. گاهی آنقدر ساده به نظر میرسیدند كه شبیه داستانهای مجلات میشد اما عمیق، زیبا و قوی بود و همیشه فكر میكردم كه اگر نویسنده بشوم كاشكی شبیه اسماعیل فصیح مینوشتم. بعد از آن مرشد و مارگریتا را خواندم و خوشم آمد اما در كل از هر كتابی كه میخواندم خوشم میآمد و چیزی یاد میگرفتم. در نهایت فكرمیكنم كه ویرجینیا وولف قلم جذاب و توانایی دارد. كتابهای نویسندگان ایرانی جدید را هم میخوانم و از نوشتههای امیرحسین خورشیدفر و سینا دادخواه خوشم آمده. در زمینه كار، اعتقاد به نوآوری و متفاوت بودن اثر دارم. برسیم به «كلاغهای قیطریه». كتاب شما غلطهای فاحش املایی زیادی دارد. در ضمن اصطلاحا كتاب روانخوانی هم نیست، علت این ضعفها چیست؟ و آیا نظارتی روی این قضایا از جانب شما نبوده است؟ راستش در ابتدا قضیه چاپ كتاب زیاد برای من جدی نبود اما بعد از خواندن متن داستان این غلطها را به ناشر متذكر شدم كه طبق صحبتهای ناشر، قرار شد كه رفع شود اما متاسفانه انگار به هیچ كدام از آنها توجهی نشده. البته ممكن است این به ضعف قلم من هم مربوط بشود به هر حال من یك نویسنده تازهكار محسوب میشوم. نكته بعدی اینكه متاسفانه، این كار ویراستار نداشت. امیدوارم برای چاپهای بعدی تمام این موانع حل بشود و بدون این كاستیها دوباره كتاب را عرضه كنیم. در مورد عكس پشت جلد هم قرار شد، شكل بهتری ایجاد شود. البته كتاب دیگری هم در دست چاپ دارم كه تفاوت این كتاب با كتاب بعدیام را از لحاظ فرم و محتوا پس از چاپ آن متوجه خواهید شد. واقعا دوست دارم در مورد این كتاب انتقاد بیشتری بشنوم، چون انتقاد برای من سازندهتر است. من یاد گرفته ام كه پای كارهایم بایستم و با ناملایمات زندگی مبارزه كنم. البته درگذشته اینطور نبودم اما فعالیت این سالها اینها را به من یاد داد. الان هم ممكن است عكسالعملهای مختلفی را نسبت به این كتاب ببینم و این طبیعی است و سعی میكنم كه با این عكسالعملها منطقی برخورد كنم و برای هر برخوردی آمادهام زیرا اهل مبارزه كردن هستم. در تمام داستان شما چهار شخصیت دیده میشوند، راوی، خانم فرامرزی، آقای فرامرز و كلاغ كه این آخری تقریبا در هر صفحه دیده میشود و شما همه چیز را به كلاغ یا قارقار یا رنگ آن تشبیه كردهاید. چقدر این شخصیتها را میشناسید واین خستگی و دلزدگی شخصیت راوی داستان از كجا میآید؟ چونكه آدم ملاحظه كاری هستم، امیدوارم كه این حرفهای من، توهین به كسی نباشد. یك دوره در زندگی به این نتیجه رسیدم كه همه حرفها و هیاهوهای اطراف ما بیهوده و تكراری شدهاند. یعنی به یك وراجی خستهكننده رسیده بودم. حتی در مورد خودم. یعنی وقتی با خودم هم صحبت میكردم قضیه به همین صورت بود و فضا پر از تكرار و روزمرگی شده بود و حتی آدمها شبیه به هم بودند. پرحرفی و وراجی بیشتر از ابراز محبت بود و این مرا كلافه میكرد. حتی بعد از تماشای برنامههای تلویزیون هم این حس را داشتم. وقتی تلویزیون را خاموش میكردم، سكوت و بیهودگی همهجا را فرا میگرفت. اینجا تاثیر كتاب معلوم میشود، زیرا خواندن یك كتاب مثل صد سال تنهایی، تاثیر بیشتر و بهتری روی من میگذاشت تا یك فیلم یا تصویر و این بیهودگی شخصیت داستان، یادگار همان دوران من است. این آدمها را در اطراف خودم میدیدم و در داستان منعكس شده است. به رغم اینكه دوست دارم آدم با نشاطی باشم و همیشه اینطور به نظر میرسم اما خودم از درون آدم غمگینی هستم. بهاره رهنما در كنار پیمان قاسمخانی كتاب منتشر كرد، سروش صحت و فاطمه سالاروند هم به همین شكل، آیا محمدرضا آریان در نوشتن این كتاب به بهنوش بختیاری كمكی كرده؟ نه، اصلا. ما حتی در روز هم خیلی كم با هم حرف میزنیم. او بیشتر فیلمنامه مینویسد و از آن آدمهایی است كه اعتقاد دارد تو كار خودت را بكن و كاری به بقیه چیزها نداشته باش. راهنمایی خاصی هم درباره این كتاب نكرد و گفت كه هر كاری دوست داری بكن، اما فكر میكنم كه از كتاب خوشش نیامد كه چیزی نگفت با اینكه درباره هیچ چیز نظر نمیدهد. در صحبتهایتان گفتید كه كتاب بعدیتان بهتر از این كتاب میشود، حالا كه نویسنده هم شدهاید آیا حواستان به فیلمهایی كه بازی میكنید هم هست؟ یعنی از اینجا به بعد ما با بهنوش بختیاری نویسنده هم روبهرو هستیم كه مسئولیت سنگینی دارد. متاسفانه تصویر غلطی از ما در این فیلمها ارائه شده كه واقعی نیست. حتی گفته میشود كه ما آدمهای بیسوادی هستیم كه به ادعای یكی از بازیگران پیشكسوت حتی یك كتاب هم نخواندهایم اما من در حوزه ادبیات مصمم هستم و آمدهام تا بمانم. شما در كتاب بعدی من خواهید دید كه به مراتب از «كلاغهای قیطریه» فاصله گرفتهام. یعنی امیدوارم این اتفاق افتاده باشد. من به دنبال ماندگاری هستم و میخواهم كاری انجام دهم و احساس مفید بودن كنم. قطعا در انتخاب كارهای سینمایی هم دقت بیشتری خواهم كرد. میخواهم سمت وسوی خاصی به كارهایم بدهم به نظرم دوران دیده شدن من تمام شده و از این به بعد باید به فكر ماندگاری باشم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1186]