تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819461457




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام و نظام، از حمايت تا رأي عدم كفايت


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: امام و نظام، از حمايت تا رأي عدم كفايت
بررسي پديده درس‌آموز بني‌صدر ـ 2
فتاح غلامي

چالشي به نام تعيين نخست‌وزير
همگان مي‌دانستند كه چالش اصلي ميان مجلس و رئيس‌جمهور بر سر انتخاب نخست وزير خواهد بود. بني‌صدر با رندي سعي در جلب نظر امام و بيت‌ ايشان براي بهره‌برداري‌هاي سياسي داشت و به همين خاطر مرحوم احمد خميني را به عنوان نخست‌وزير پيشنهاد كرد كه مورد قبول امام واقع نشد.

بني‌صدر در اقدام بعدي، مصطفي ميرسليم، سرپرست شهرباني كل كشور و از اعضاي حزب جمهوري اسلامي را به عنوان نخست وزير به مجلس معرفي كرد كه به رغم حدس و گمان‌هاي اوليه مبني بر موافقت اكثريت نمايندگان مجلس با ميرسليم، او هم موفق به كسب آراي لازم نشد.
علي‌اكبر ولايتي ديگر نامزد پيشنهادي بني‌صدر براي تصدي نخست‌وزيري بود كه او نيز موفق به جلب نظر مجلس نشد.

در نهايت تصميم‌گرفته شد تا كميته منتخب نمايندگان و شوراي انقلاب و رئيس‌جمهور براي تعيين نامزد نخست وزير اقدام كنند و اين كميته در مورد محمدعلي رجايي به توافق رسيد. گرچه از همان ابتدا بني‌صدر با انتخاب وي به عنوان نامزد پيشنهادي براي نخست‌وزير موافق نبود و حتي به رجايي لقب «خشك سر» داد.
جالب اينجاست كه به رغم عدم عضويت محمدعلي رجايي در حزب جمهوري اسلامي، وي با آراي نسبتاً بالايي در مجلس موفق به كسب رأي اعتماد شد.

رجايي «خشك‌سر»!
بني‌صدر حتي پس از انتصاب رجايي به نخست‌وزيري هم تا مدت زيادي از امضاي حكم او خودداري كرد. اين در حالي بود كه او برابر با قانون مي‌بايست ظرف ده روز حكم نخست‌وزير را امضا مي‌كرد. از سوي ديگر همان زماني كه حكم به تاييد بني‌صدر رسيد و رجايي رسما كار خود را براي انتخاب اعضا و تشكيل كابينه آغاز كرده بود، رئيس‌جمهور به بهانه سفر به كرمان و جنوب خراسان تهران را ترك كرده بود.
همچنين در جريان انتخاب رجايي به نخست‌وزيري، بني‌صدر با ارسال نامه‌اي خطاب به وي و در جهت القاي اين مسئله كه اين انتخاب بر رئيس‌جمهور تحميل شده است، در صدر نامه، عبارت «با توجه به جريان گزينش شما» را آورده بود.

چند روز بعد هم براي اين كه از عملكرد دولت رجايي اعلام برائت كند، در ديدار عمومي با مردم عنوان كرد: اگر ديدم كه اين دولت كارايي ندارد و مردم هم از من خواستند، خوب، من بايد به مردم بگويم كه اين دولت، دولت من نيست. بنابراين من ابزار كار ندارم كه شما از من چيزي بخواهيد.

او در مسير فعاليت كابينه، علاوه بر انتخاب وزرا، كارشكني‌هاي متعددي را صورت مي‌داد. از جمله نسبت به انتصاب معاون وزير و سرپرست وزارتخانه‌هايي كه وزير آن تعيين نشده بود، به رجايي ايراد مي‌گرفت و احكام صادره از سوي نخست وزير را ملغي و بي‌اعتبار مي‌خواند و از سويي براي كمك به جنگ‌زدگان، زماني كه رجايي قصد باز كردن حسابي ويژه در اين خصوص را داشت، اعلام كرد كه دولت از حساب 888 رياست جمهوري مي‌تواند استفاده كند، اما عملا در راه استفاده دولت از اين حساب كارشكني مي‌كرد.

چرخ اجرايي اداره كشور به كندي در حال چرخش بود و نمايندگان مجلس براي اين‌كه روند امور براي پيشبرد اهداف كابينه دولت تسهيل شود، تصويب لايحه دوفوريتي تعيين سرپرست براي سه وزارتخانه امور اقتصادي و دارايي، امور خارجه و بازرگاني را در دستور كار قرار دادند. اما همفكران بني‌صدر در مجلس به تكاپو افتادند تا بر سر تصويب چنين لايحه‌اي مانع‌تراشي كنند و به همين منظور‌هاشم صباغيان، احمد سلامتيان، غضنفر پور، معين‌فر، مهدي بازرگان، شهاب محمودي، نقوي، اخوتيان، ابو سعيدي، منوچهري، عاليپور، بياني و رضا اصفهاني صحن علني مجلس را ترك كردند كه البته اين تلاش ناكام ماند.

اقدام نمايندگان مجلس خشم بني‌صدر را بر انگيخت. وي در سخنراني‌هاي عمومي خود از استبداد، ديكتاتوري، خودمحوري و تماميت‌خواهي يك گروه سياسي شكايت و در غائله 14 اسفند ماه 1359 شديدترين حملات را نثار مجلس و شوراي انقلاب و حزب جمهوري اسلامي كرد. اجتماع مردم در اين روز در دانشگاه تهران ـ همزمان با سالگرد تولد دكتر مصدق ـ به صحنه درگيري نيروهاي موافق و مخالف وي مبدل شد.

امام خميني و بني‌صدر
در اين ميان تلاش‌هاي امام براي حفظ وحدت ميان مسولين و سران قوا حاوي نكاتي جالب توجه بود. رهبر انقلاب از همه ابزارها و روش‌ها براي ايجاد يكدلي و يكپارچگي در ميان كارگزاران نظام استفاده كرد و اين مسئله از همان آغازين روزهاي انتخاب بني صدر به عنوان اولين رئيس جمهوري اسلامي ايران مشهود بود.

پس از استعفاي دولت موقت و پذيرش آن از سوي امام، رسيدگي و اداره كشور به شوراي انقلاب محول و اين شورا موظف شد كه مقدمات تعيين رئيس جمهور را فراهم آورد. امام كه يكبار در عرصه سياسي مديريت روشنفكران در روزهاي آغازين جمهوري را تجربه كرده بود با دورانديشي، هنگام تنفيد حكم رياست جمهوري بين صدر طي تذكري هشدار دهنده خطاب به وي اعلام كرد: اينجانب به موجب اين حكم رأي ملت را تنفيذ و ايشان را به اين سمت منصوب نمودم. لكن تنفيذ و نصب اينجانب و رأي ملت مسلمان ايران محدود است به عدم تخلف ايشان از احكام مقدسه اسلام و تبعيت از قانون اساسي اسلامي ايران.(صحيفه نور، جلد 11، ص260)

زماني كه لانه جاسوسي اشغال شد و تهديد نظامي آمريكا شدت گرفت، امام براي سرو سامان دادن به وضعيت نظامي، رئيس جمهور را با عنوان فرماندهي كل قوا به نيروهاي نظامي و انتظامي معرفي كرد و در حكمي به شرح ذيل نوشت:

جناب آقاي بني صدر، رئيس جمهوري ايران
در اين مرحله حساس كه احتياج به تمركز قوا بيشتر از هر مرحله است، جنابعالي به نمايندگي اينجانب، به سمت فرماندهي كل نيروهاي مسلح به ترتيبي كه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تعيين كرده است، منصوب مي‌شويد.(همان،ج 11، ص 274)

امام در ابتداي امر از هيچ اقدامي براي حمايت از بني صدر فروگذار نكرد و همواره در سخنراني خود مرم را به حمايت و پشتيباني از دولت فرا مي‌خواند و از آنها مي‌خواست تا با صبر انقلابي مشكلات را تحمل كنند. اما وقتي ميزان گزارش تخلفات و مشكلات موجود در سازمان‌ها و ادارت دولتي افزايش يافت، امام در ديدار با خانواده شهدا، رئيس جمهور را مورد عتاب قرار داد و اعلام كرد: ... اين ادارات دولتي و وزارتخانه‌ها و همه گروههايي كه در اداره ممكت مشغول هستند، جواب شماها را چي مي‌دهند كه باز هم در عين حالي كه سفارش شده است كه اين كاغذبازي‌هاي مزخزف را و اين كارهاي ضد انقلابي را نكنيد ... هميشه نمي شود كه با حرف مردم را قانع كرد... تا كي صبر كند ملت ايران و تا كي شما مي‌خواهيد اصلاح كيند امور را؟...بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح مي‌كنيم.(همان،جلد 12، ص 204)

زماني كه بحث انتخاب نخست وزير و رأي اعتماد به كابينه داغ بود امام با صراحت از اختلاف نظر موجود در بين مسئولين نظام ابراز گلايه كرد و به صورت مساوي همه آنها را چنين مورد خظاب قرار داد: دولت بخواهد مجلس را تضعيف كند، مجلس بخواهد رئيس جمهور را تضعيف كند، تمام اينها برخلاف مكتب اسلام است، مخالف با اسلام است...اين آقاي رئيس جمهور با مجلس، مجلس با رئيس جمهور؛ چرا اين طور رفتار مي‌كنند؟چرا بايد اين طور باشد كه صداي مردم در بيايد؟ من نصيحت به آنها مي‌كنم.(همان، جلد 12،ص 254)

البته بني صدر در چنين وضعيتي قصد داشت از شرايط موجود بهترين استفاده را بكند به همين خاطر با ارسال نامه‌اي ضمن ابراز ناخرسندي از اصرار محمد علي رجايي بر انتخاب اعضاي كابينه اش از رهبر انقلاب خواست تا در اين زمينه اظهار نظر كند. اما حضرت امام با تيز هوشي اعلام كرد كه : اينجانب دخالتي در امور نمي كنم. موازين همان بود كه كراراً گفته ام و سفارش من آن است كه آقايان تفاهم كنند و اشخاص مومن به انقلاب و مدير و مدبر و فعال انتخاب نمايند.(همان، جلد 12، ص 50)

يكي از مهمترين حوادث تاريخ معاصر ايران همزمان با رياست جمهوري ابوالحسن بني صدر به وقوع پيوست و رئيس جمهور عراق ضمن رد يكجانبه قرارداد 1975 الجزاير شرايط را براي حمله به كشورمان مناسب دانست و نيروهاي عراقي با ساز و برگي آماده مرزهاي ايران را مورد تجاوز قرار داد. شرايط كشور در آن زمان بحراني بود و ديگر فرصتي براي دميدن بر آتش اختلاف نبود. با توجه به وضعيت حساس منطقه در آن زمان و ضرورتي كه براي حفظ وحدت ميان مسئولين احساس مي‌شد امام خميني وارد عرصه عمل شده و حمايتي موثر از رئيس جمهور به عمل آورد و طي بياناتي خاطرنشان كرد: امروز آقاي بني صدررا ما با او(شاه) مقايسه مي‌كنيم. براي اين كه بالاترين چيزهايي كه در جمهوري هست... رياست جمهوري است...خوب اين يك نفر از اشخاصي كه در راس واقع است آيا زندگيش را نمي بينيد. اينها الان نمي بينند كه زندگيش را وقف اين كرده است كه برود براي اين ملت خدمت بكند و آنها(دولتمردان رژيم سابق) يك روز اين كار را نكرده اند.(همان، ج 14، 81)... اينهايي كه به عنوان خير خواهي پيش آقاي رئيس جمهور مي‌روند و حرف‌هايي از ديگران مي‌زنند اينها شياطيني هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان و آنهايي كه پيش اجزاي دولت مي‌روند، پيش نخست وزير مي‌روند، پيش ديگران مي‌روند و از آقاي رئيس جمهور انتقاد مي‌كنند اينها هم شيطان‌هايي هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان.(همان، جلد 14، ص 124)

اما ظاهراً هيچيك از اين حمايت‌ها در نظر رئيس جمهور مقبول نيفتاد و او تلاش كرد تا ضمن در دست زمام امور و بي اثر كردن حرف نخست وزير، دلائل ناكارآمدي سياسي و اقتصادي را متوجه كابينه محمد علي رجايي كند و از سوي ديگر در جبهه‌هاي جنگ از نيروهاي بسيجي و سپاهي كه جزو منتقدان فرماندهي او در جنگ بودند سلب اختيار كند با توجه به تشديد بحران در عرصه اداره جنگ در نهايت امام ناچار شد كه وي را از فرماندهي كل نيروهاي مسلح بركنار كند.

بني‌صدر و حاميان او كه متوجه وخامت اوضاع شدند، سعي كردند كه آب رفته را دوباره به جوي برگردانند و البته در اين هدف نه تنها درصدد جبران گذشته نبودند بلكه راه چاره را در كارشكني ديدند و به همين خاطر سعي كردند كه با برگزاري راهپيمايي عليه لايحه قصاص كه توسط دولت محمد علي رجايي به مجلس تقديم شده بود، ضمن نشان دادن امكانات نافرماني خود اوضاع را به نفع خود تحت كننرل قرار دهند.

تدارك بزرگ براي چنين اقدامي فراهم شد اما رهبر انقلاب اين بار تنها به نصحيت بسنده نكرد و با كلامي قاطع ضمن اعلام مغاير بودن اساس اين راهپيمايي، زمينه عزل بني صدر از مقام رياست جمهوري را با ايراد چنين سخناني مهيا كرد: ...متاثرم از اين كه با دست خودشان اينها گور خودشان را كندند. من نمي‌خواستم اين طور بشود. من حالا هم توبه را قبول مي‌كنم... حالا هم بروند توي راديو و تلويزيون توبه كنند و بگويند ما تا حالا خطا كرديم، اشتباه كرديم مردم را دعوت كرديم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانين كشوري بود...من چندين بار به اين آقا(بني صدر) گفتم آقا اين جمعيت تو را به باد فنا م‌ دهد و اين افرادي كه دور تو جمع شده‌اند، بعضي از اينها يك گرگ‌هايي هستند كه تو را به باد فنا مي‌دهند ، گوش نكرد، حالا هم دير نشده، آقاياني كه متدينند، اعلام كنند به اين كه اين دعوت به راهپيمايي ، دعوت بر ضد اسلام است. چنانچه صريحش اين است و آن آفا هم بروند عذرخواهي كنند از ملت، بگويند ملتي كه به من رأي داد، مطابق رأي آنها عمل نكردم... الان هم من نصيحت مي‌كنم اين جمعيت متدين نهضت آزادي را و آقاي رئيس جمهور را ، الان هم من نصحيت مي‌كنم كه آقا شماها دست برداريد از اين سنگ اندازي جلوي چرخ اسلام، دست برداريد از اين تضعيف روحاينت و تضعيف ملت و روحيه ملت...(همان، جلد 15، ص 19)

پيامدهاي اين حادثه به حدي بود كه امام براي ختم غائله راسا اقدام كردند و براي حل اختلاف بين مسئولان نظام، دستور تشكيل كميته‌اي را صادر كردند. در اين كميته، آيت‌الله مهدوي كني، شيخ شهاب‌الدين اشراقي از طرف بني‌صدر و شيخ محمد يزدي از طرف حزب جمهوري اسلامي عضو بودند و مهدوي كني در اين هيأت به عنوان نماينده امام انتخاب شد. (صحيفه امام، ج 14، ص 248) بعد از بحث و بررسي فراوان بنا بر نظر هيأت، موارد تخلف رئيس‌جمهوري از وظايف قانونيش اعلام شد. (خاطرات آيت‌الله محمد يزدي، انتشارات مركز استاد انقلاب اسلامي، ص 506)

عزل بني‌صدر و تظاهرات مسلحانه
در نهايت با توجه به قانون‌شكني و عدم التزام بني‌صدر به مصوبات كميته حل اختلاف، طرح بررسي عدم كفايت سياسي رئيس‌جمهور در دستور كار مجلس قرار گرفت.
بني‌صدر و هوادارانش نيز در خارج و داخل مجلس سعي كردند براي تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي و ايجاد فضايي تبليغي عليه نمايندگاني كه قصد داشتند با طرح اتهاماتي عليه بني صدر، اقدامات او را در دوران رياست جمهوري به نقد بكشند، تلاش‌هايي انجام دهد.
بني‌صدر براي فرار از دستگيري از روز 25 خرداد به مخفيگاه رفت و در ايام اختفا، براي امام خميني نامه‏اي نوشته و ايشان را به رعايت قانون دعوت مي‌كند.

در روز 26 خرداد سازمان مجاهدين خلق با انتشار اطلاعيه‌اي تهديد آميز اعلام كرد:
«هموطنان مبارز، مردم قهرمان تهران، مقدمه‌چيني‏ها و صحنه‏سازي‏هاي رسوا و مفتضحانه را كه شب گذشته در تلويزيون با شعار «مرگ بر بني‏صدر» ترتيب داده بودند، ديديد. ظاهراً سينه‏چاكان ريايي و انحصارطلب «قانون» آنقدر در به ثمر رساندن كودتاي ارتجاعي امپرياليستي شتاب زده‏اند كه بي‏محابا «اعدام و مرگ» رئيس‌جمهور قانوني را سر لوحه دستگاه‌هاي خبري و ارتباط جمعي خود ساخته‏اند. بنابراين جان رئيس‌جمهور علي‏القاعده در خطر جدي است و فرد فرد شما از جانب تمامي مردم ايران در دفاع از آزادي‌ها و مقاومت در برابر ديكتاتوري و اختناق سياه وظيفه داريد تا براي نجات جان دكتر بني‏صدر هر لحظه هوشيار و آماده باشيد.»
اين مسئله نشان مي‌داد كه اين سازمان به منظور مقابله با تصميم مجلس و امام درصدد اقدامي متقابل و خشونت‌آميز است.
در روز 27 خرداد آيين‌نامه بررسي عدم كفايت رئيس‌جمهور در مجلس به تصويب ‏رسيد. در اين جلسه، احمد غضنفرپور پيام 22 خرداد بني‏صدر به مردم ايران را خواند. مهندس معين فر نيز در نطقي تند مخالفت خود با طرح عزل رئيس جمهوري را اعلام كرد

بني‌صدر در اقدامي ديگر در 29 خرداد با انتشار پيامي خطاب به مردم ايران اعلام كرد: همه ابزارها عليه رئيس‌جمهور است و اين مبارزه با انقلاب است... آنها كه اين كارها را مي‏كنند، نمي‏دانند كه جامعه ايران جامعه جوان است و جامعه جوان به رشد احتياج دارد... به هرحال نسل جوان نبايد خود را به ياس وادارد. چه من باشم، چه نباشم، ايران اگر بخواهد مستقل و آزاد زندگي كند، بايد با اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام كار و تلاش و ابداع زندگي كند. من كوشيده‏ام شاخص اين اسلام باشم.

موسوي خوئيني: كسي نگويد بني‌صدر جاسوس آمريكاست

در روز 30 خرداد تظاهراتي با حضور هواداران بني صدر برگزار شد كه به خشونت كشيده شد و عده‏اي از جمله عذرا حسيني همسر بني‌صدر دستگير شدند.
سازمان مجاهدين بعدازظهر همان روز با بالا بردن عكس‌هاي رجوي و تغيير شعار و توسل به قهر، فضاي متشنجي را در كشور به وجود آورد.

در روز 31 خرداد سال 60 بحث عدم كفايت سياسي در صحن علني مجلس مطرح شد و شمار زيادي از موافقان در اين زمينه داد سخن دادند. در اين ميان موسوي خوئيني نطق آتشيني ايراد كرد. وي در فرازي از سخنانش، بخش‌هايي از اسناد لانه جاسوسي را درباره بني‌صدر قرائت كرد، ولي پيش از آن خاطرنشان ساخت كه هدف از افشاي اين اسناد، آن نيست كه بگويد بني‌صدر جاسوس آمريكاست و هيچكس هم حق ندارد بگويد وي جاسوس است.

خوئيني سپس اضافه كرد: همه كساني كه در خط آمريكا عمل مي‌كنند، اجباراً جاسوس آمريكا نيستند. اظهارات كوبنده خوئيني و ساير موافقان طرح، رمقي براي مخالفان به منظور دفاع از عملكرد بني‌صدر باقي نگذاشت و بيشتر نمايندگان به بركناري اولين رئيس‌جمهور رأي دادند. در مواقع ديگر، مجلس به چنين اكثريت مطلقي دست نمي‌يافت.

نمايندگان ملي‌گرا موافقتي با بررسي طرح مذكور در مجلس نداشتند و به همين خاطر جلسه را ترك كردند. نمايندگان مخالف بني‌صدر انتقادات تند و تيزي عليه او مطرح كردند و در نهايت 177 نفر به بي‌كفايتي او رأي دادند، اما رضا اصفهاني، هراي خلطيان، محمد مجتهد شبستري، محمدجواد حجتي‌كرماني، محمد خليلي، غلامعلي شهركي، محمدهادي برومند، محمد شجاعي، محمد رجاييان، سيد محمدمهدي جعفري رأي ممتنع دادند و تنها صلاح‌الدين بياني رأي مخالف به طرح بي‌كفايتي سياسي رئيس‌جمهوري داد.
اين مسئله فرار او به همراه مسعود رجوي رهبر سازمان مجاهدين خلق را در پي داشت. جالب آن‌كه وي براي شناخته نشدن، از آرايش زنانه استفاده كرد و حتي يكي از هواپيماهاي ايران را هم ربود.

بعد از اينكه مجلس رأي به عدم كفايت سياسي رئيس جمهور داد، رهبر انقلاب طي سخناني با تشريح عملكرد ابوالحسن بني صدر ابراز داشت: من كراراً به او گفتم كه حسابت را از اين منافقين جدا كن و اعلام كن به اين كه شماها از اسلام نيستيد و شماها به من ارتباط نداريد. نپذيرفت و ديد آنچه ديد و من اميدوارم توبه كند تا خداي تبارك و تعالي او را بيامرزد و در آن عالم روسياه نباشد... شما از اينهايي كه ديروز پريروز ريختند در خيابان‌ها و آن همه جنايت كردند و اعلام كردند كه ما برخلاف جمهوري اسلامي مسلحانه جنگ مي‌كنيم، شما از اينها تبري كنيد. من صلاح شما را مي‌خواهم، من علاقه دارم به بسياري از شما و شما توجه نداريد.من بايد بگويم كه شماها با اين كه در سياست بزرگ شديد، شم سياسي نداريد، چنانچه آقاي بني صدر هم شم سياسي نداشت. من الان هم نصيحت مي‌كنم آقاي بني صدر را به اين كه نبادا در دام اين گرگ‌هايي كه در خارج از كشور نشستند و كمين كردند بيفتيد و اين آبرويي كه از دست داديد، بدتر بشود(همان، ج 14، ص 34)

اقامت در پاريس

با اين حال بني‌صدر در فرانسه ـ محل اقامت فعلي خود ـ دست از فعاليت عليه جمهوري اسلامي بر نداشت. وي خود را رئيس‌جمهور قانوني مي‌خواند و رأي مجلس را درباره عدم كفايت سياسي كودتا مي‌دانست. او از جمله كساني بود كه در تشكيلات شوراي مقاومت به همراه مسعود رجوي و ديگر مخالفان نظام جمهوري جزو اعضاي موثر و موسس بود؛ همان تشكلي كه در تاريخ 27/4/60 تحت عنوان ميثاق اعلام موجوديت كرد، اما از همان ابتدا مشخص بود كه اين جمع ناهمگون ياراي همكاري با يكديگر را ندارد. چون اساسا با توجه به خصوصيت فردي عناصر عضو، هر يك نظر خود را در خصوص مسائل جاري صائب مي‌دانست و بر رأي خود پاي مي‌فشرد. سرانجام اين مسئله و عوامل ديگر كناره‌گيري بني‌صدر و جدايي او از رجوي در پي داشت؛ به گونه‌اي كه هر دوي آنان در شرايط فعلي از مخالفان سرسخت يكديگر به شمار مي‌روند.

از ديگر اقدامات او عليه جمهوري اسلامي، حضور در دادگاه فرانسه براي رسيدگي به اتهام فردي به نام رضا مشهدي در رابطه با ترور سيروس الهي بود. وي در اين دادگاه به عنوان شاهد، اتهاماتي را عليه سران جمهوري اسلامي وارد كرد. اما روند برگزاري جلسه چندان به مذاق او خوش نيامد و رأي دادگاه مطابق با برداشت و تفسير او نبود. به همين خاطر وي مسئولين قضايي فرانسه را متهم به سهل‌انگاري كرد.

او فعاليت‌هاي مطبوعاتي خود را در خارج از كشور از سرگرفت و تاكنون نيز انقلاب اسلامي در هجرت را منتشر مي‌كند. هر از گاهي هم به فراخور متقضيات روز و مناسب با حال و هواي سياسي كشور، اعلاميه‌ها و بيانيه‌هاي هشدارگونه‌اي را منتشر مي‌كند و همّ و غم وي در اين نوع فعاليت‌ها، زير سؤال بردن مشروعيت نظام است. او از اين رهگذر اتهامات گوناگوني را عليه متوليان جمهوري اسلامي عنوان كرده و همواره درصدد القاي اين مطلب است كه تنها انقلاب در سايه تدابير او مي‌توانست به سرمنزل مقصود برسد. اين امر نشان مي‌دهد كه اين نگاه كاملا خودمحورانه بني‌صدر در طول دوران رياست جمهوري و مسئوليت وي در نظام جمهوري اسلامي همچنان وجود داشته و هنوز هم در او جريان دارد.

بني‌صدر و صداقت

اين‌كه يكي از تأليفات او نام «خيانت به اميد» به خود گرفته، حائز اهميت و در عين حال موجب شگفتي است؛ از اين جهت كه خود وي يكي از مروجين نااميدي در كشور بوده است. چون از زماني كه تصدي قوه مجريه را به عهده گرفت،‌ هميشه و همواره در حال دميدن خاكستر نااميدي بوده است.اكثر قريب به اتفاق سخنراني‌هاي او كه بعد از رياست جمهوري ايراد شد، به ويهژه هنگامي كه چالش او با حزب جمهوري بيشتر مي‌شد، او از اختلافات و كارشكني‌ها و بيم‌ها و نااميدي‌هايي كه از آينده انقلاب و جمهوري داشت، سخن مي‌گفت.

او مخالفان خود را به خوارج تشبيه مي‌كرد و در همين باره ادعا مي‌كرد كه: «امروز كساني كه بويي از مكتب نبرده‌اند، مقابل منتخب مردم و فردي كه عمر خويش را در مطالعه مكتب گذرانده و كوشيده است نظام پراكنده شده اسلامي را جمع آوري كند، ايستاده‌اند و به نام مكتب با او مي‌ستيزند». (انقلاب اسلامي، 13/5/59)

در جايي ديگر در مورد هماهنگي كامل كابينه با رئيس‌جمهور گفته بود: «اگر در مجلس به نخست وزير و وزيراني رأي بدهند كه بتوانند مانند ساعت با رئيس‌جمهور كار كنند امكان دارد جمهوري از پا درنيايد». (انقلاب اسلامي 9/5/59)
به عبارت ديگر از نگاه او، در صورت هماهنگي و پيوند و اطاعت محض وزرا از رئيس‌جمهوري، مي‌توان اميد داشت انقلاب و نظام به حيات خود ادامه دهد.

او حتي در جريان انتخاب رجايي به نخست‌وزيري ارسال نامه‌اي خطاب به وي و در جهت القاي اين مسأله كه اين انتخاب به او تحميل شده است در صدر نامه عبارت «با توجه به جريان گزينش شما» را آورده بود. (چگونگي انتخاب اولين رئيس جمهور، كيومرث صابري، نامه مورخه 29/5/59) و چند روز بعد هم براي اين‌كه از اعمال دولت اعلام برائت كند، در ديدار عمومي با مردم عنوان كرد: اگر ديدم كه اين دولت خط مرا ندارد و مردم هم از من خواستند، خوب من بايد به مردم بگويم كه اين دولت دولت من نيست. بنابراين من ابزار كار ندارم كه شما از من چيزي بخواهيد. (انقلاب اسلامي، 3/6/59)

موارد فوق كه اسناد آن موجود است، دلالت بر اين مسأله دارد كه بني‌صدر در آن ايام يكي از عوامل مؤثر گسترش فضاي نااميدي در كشور بوده است. چون به هر صورت مردمي كه او را به اين مقام انتخاب كردند و سازوكار دولت را به او واگذار كردند، طبيعي بود كه منتظر بهبود اوضاع و شرايط باشند؛ اما او هميشه بنا را بر شكوه و شكايت از مجلس و حزب جمهوري و منتقدان خود مي‌گذاشت و در صورتي كه همه طبق تكليف امام موظف به پرهيز از اشاعه اختلافات و عنوان كردن آن با مردم بودند، او بي‌اعتنا، سخن از ناسازگاري و وجود اختلافات به ميان مي‌آورد.
جالب اين‌كه در همان مواقع، از موضع بالا برخورد مي‌كرد و هميشه قيافه حق به جانب مي‌گرفت.
نكته ديگر آن‌كه وي در طول دوران رياست جمهوري خود اظهارات ضد و نقيضي را عنوان مي‌كرد. در زمان اشغال لانه جاسوسي در سرمقاله روزنامه «انقلاب اسلامي» تصريح كرد: «حق آن است كه اشغال سفارت آمريكا غير از عمل يك گروه كوچك براي يك مقصد است. اين عمل اعتراض يك ملت است.» (انقلاب اسلامي 15/8/59)

اما در جاي ديگر در مصاحبه با يك خبرنگار پاكستاني، از اين حادثه به عنوان يك نقطه ضعف و نه قوت نام برده بود. (26/12/58)
در جريان انتخاب نخست‌وزير، يكي از انتقادات او به رجايي علاوه بر «خشك سر بودن» و «عدم تجربه كافي براي اداره كشور» اين بود كه رجايي در زمان مسئوليتش در وزارت آموزش و پرورش، عناصر زيادي از چريك‌هاي فدايي و مجاهدين خلق را جذب آموزش و پرورش كرده است (چگونگي انتخاب اولين نخست‌وزير، ص 83) ـ كه البته مشخص شد اين اتهام كاملا بي‌پايه و اساس بود ـ اما بعدها خود او از جمله حاميان جدي دو گروه يادشده بود و حتي در خارج از كشور نيز با آنان همكاري و همگامي داشت. اما بعدها به واسطه بروز مسائلي اين رشته دوستي و همدلي گسسته شد.

او در زمينه انتخاب اعضاي كابينه هم با توجه به نارضايتي كه از رفتار مجلس داشت، تلاش مي‌كرد دامن خود را از هر گونه انتساب دولت به خود مبرا سازد و در قبال آن مسئوليتي نپديرفت و حتي در نامه صادر شده از سوي وي در تاريخ 3/6/59 خطاب به رجايي آمده بود كه: «به وزرايي كه فهرست آنها را براي اينجانب آورده‌ايد، همانطور كه روز اول گفتم كاري ندارم، خود مي‌دانيد. درباره وزراي دفاع و كشور، به لحاظ حساسيت وضع كشور تصويب خود را لازم ديده‌ام.» اما به فاصله گذشت چند ساعت در همان روز نامه‌اي ديگري با محتواي كاملا مغاير با مضامين نامه پيشين خود براي رجايي ارسال داشت و ضمن گلايه از او كه چرا در انتخاب وزيران نظر او را ملحوظ نكرده است، اعلام كرد: در امتحان مكتبي عمل كردن و وفاداري به قانون اساسي، شما و كساني كه شما را نخست‌وزير ساخته‌اند، رد و رفوزه شديد. (چگونگي انتخاب اولين نخست وزير صفحه 98 تا 106)

بني‌صدر همواره از بي‌اعتنايي و عدم اعتقاد مخالفانش نسبت به قانون اساسي سخن مي‌گفت، اما دانسته يا ندانسته در بسياري از مواقع از تن در دادن به اصول قانون سر باز مي‌زد و تنها نظر خود را صائب مي‌دانست و حتي مشروعيت و قانوني بودن نهادها و قواي ديگر را نيز زير سوال مي‌برد.
 شنبه 1 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن