واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سوالي که دراين نوشتار مورد بررسي قرار خواهد گرفت، اين است که چگونه ايرانيان به سوي تشيع گرايش يافتند؟ ورود اسلام به ايران در سال 16 هجري و در زمان حکومت خليفه دوم بوده است. البته در آن ايام هنوز دو مذهب شناخته شده شيعه و سني به طور مشخص وجود نداشت. اين دو مذهب بعدها در يک فرآيند تاريخي و به مرور زمان از هم متمايز شدند. به تعبير امروزي مي توان گفت در آن ايام مثلا دو جناح وجود داشت: پيروان حضرت علي (ع) و پيروان عثمان. اما بعدها اصطلاح شيعه و سني به طور نهادينه به وجود آمد. پيامبر اکرم(ص) در خصوص پيروان امام علي (ع) تعبير شيعه را به کار بردند، لذا اين اصطلاح براي اين گروه خاص به مرور نهادينه شد. امروزه ما خلفاي نخستين، بني اميه و بني عباس را در ذيل گروه اهل سنت قرار مي دهيم. در حالي که در اوايل، اختلافات بين آنها به طور جدي مطرح بود. امويان توسط عباسيان ساقط شدند. سوال اساسي اين است که به رغم ورود اسلام به ايران در دوره خلفا و همچنين به رغم آنکه ايرانيان قرون اوليه اکثرا جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اينک شاهد اکثريت ايرانيان شيعي هستيم؟ در اينجا بحث کلامي مطرح نيست. بلکه به صورت تاريخي و جامعه شناسي تاريخي مطرح است که در فرآيند چه تحولات تاريخي، ايرانيان اکثرا شيعه شدند. پرداختن به اين سوال از دو جهت حائز اهميت است: 1- شيعه مهم ترين نيروي موثر در تحولات سياسي و اجتماعي ايرانيان معاصر بوده است. 2- برخي از معاصران پاسخ هاي نادرست و افسانه اي به اين سوال داده اند به گونه اي که چنين القا مي شود گويا اساسا تشيع قرائتي از اسلام اصيل نيست و لذا پرداختن به اين سوال در رفع اين شبهات حائز اهميت است. در خصوص سوال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است: 1- پاسخ هاي نادرست و افسانه اي. 2- پاسخ صحيح و منطقي. در اينجا ضمن طرح چند پاسخ افسانه اي و نقد آنها، در انتها پاسخ صحيح را ارائه خواهيم کرد. پاسخ هاي نادرست و افسانه اي 1- از جمله پاسخ هاي نادرست که مشهور هم مي باشد آن است که ازدواج امام حسين (ع) با شهربانو دختر يزدگرد سوم از سلسله ساساني، باعث علاقه ايرانيان به اهل بيت عليه السلام و تشيع ايرانيان شده است. نقد اين پاسخ: اولا: اساس چنين داستاني صحيح نيست. ثانيا: بر فرض صحت اين داستان لازمه اش آن است که ايرانيان مي بايست به سلسله ساسانيان علاقه داشته باشند. در حالي که اجازه داده اند تا اين سلسله به راحتي فرو بپاشد و حتي يزدگرد نيز پا به فرار گذاشت و در شهرهاي مختلف ايران آواره بود تا اين که سرانجام توسط آسياباني در مرو کشته شد. پاسخ ديگري را شهيد مطهري مي دهد و آن اينکه تعدادي از امويان هم با ساسانيان پيوند زناشويي بستند. پس چرا ايرانيان نسبت به امويان علاقه مند نشدند؟ در خصوص خود شهربانو نيز افسانه هاي زيادي مطرح است از جمله آنکه وي در روز عاشورا سوار بر اسبي شد و به ايران آمد. سربازان اموي وي را تعقيب کردند. وي به کوه هاي اطراف تهران رسيد. به جاي آنکه بگويد: يا هو مرا درياب، اشتباها گفت «يا کوه مرا درياب.» کوه شکافته شد و ايشان با اسب وارد شکاف کوه و آن کوه تبديل به مزار شهربانو گرديد. 2- پاسخ نادرست ديگر آن است که مي گويند ايرانيان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بوده اند. وقتي ايران توسط مسلمانان فتح شد، ايرانيان مجبور بودند در ظاهر بگويند ما مسلمان شده ايم و الا کشته مي شدند يا بايد جريمه مي پرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول مي کردند اما در واقع همان عقايد زرتشتي گري و عقايد قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شيعه. پس تشيع، مذهبي است که در اصل به دست ايرانيان ساخته شده و ربطي به اسلام ندارد، بلکه مذهبي ايراني است. اينان در استدلال خود تاکيد مي کنند که بحث باطني گري، پادشاهي ، عصمت و ... از قبل از اسلام مطرح بود و به دوره بعد از اسلام نيز منتقل شد. نقد اين پاسخ: پاسخ فوق به چند دليل نادرست است: 1- اين نظريه زماني مي تواند صحيح باشد که رهبران اصلي شيعه ايراني باشند در حالي که همه رهبران اصلي شيعه که ائمه معصومين عليهم السلام هستند، عرب هستند. 2- اين نظريه در صورتي صحيح است که شيعيان اوليه همه ايراني باشند در حالي که جز تعداد کمي از شيعيان اوليه نظير سلمان فارسي، غالب شيعيان از اعراب بودند. 3- نظريه فوق وقتي مي تواند صحيح باشد که منابع و متون اصلي شيعه با ساير مسلمانان تفاوت مي داشت و مي بايست اين تفاوت در منابع ايراني خود را نشان دهد. در حالي که اينطور نيست. اولين منبعاصلي مسلمان قرآن کريم است که شيعه و غير شيعه به آن اعتقاد دارند. دومين منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برمي گردد و عقل به مستقلات عقليه باز مي گردد که اختصاص به ايرانيان ندارد بلکه مربوط به همه است. 4- بالاخره نظريه فوق وقتي مي توانست قرين واقع باشد که ايرانيان از همان قرون اوليه تماما شيعه باشند. در حالي که ايرانيان در اين دوره ها غالبا غير شيعه بوده و به اسلام اهل سنت گرايش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ايرانيان بودند. همچنين مولفان متون ديني اهل سنت اکثرا ايراني هستند و اين نکته اي است که شهيد مطهري در کتاب خدمات متقابل اسلام و ايران مي آورد. از طرف ديگر رهبران شعيه تا قرن دهم اکثراً غير ايراني بودند و خارج از ايران زندگي مي کردند. شيخ مفيد، سيد مرتضي، محقق حلي، شهيد اول و علماي جبل عامل که بعدها به دعوت صفويه به ايران آمدند و همچنين محقق کرکي که حوزه هاي علميه شيعه را در ايران و عراق و مناطق ديگر گسترش داد، همه غير ايراني بودند. اين نکته صحيح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در آموزه هاي مذهبي تاثيرگذار است. اما اينگونه نيست که اين عوامل سبب شوند يک مذهب تشيع خاص ايرانيان تاسيس شده باشد. اتفاقا فقه شيعي بر عنصر زمان و مکان، تاريخ و غيره تاکيد فراوان دارد. بنابراين، تاثير و تاثر قابل انکار نيست ولي مساله نمي تواند تعيين کننده باشد. برخي آموزه هاي فلسفي قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضي از عادات و داستان ها هم منتقل شده است. در واقع ايرانيان برخي از ميراث هاي خود را حفظ کرده اند، اما آن را هرگز جزيي از تشيع ندانسته اند. بلکه يکسري از اين مسائل مربوط به آداب و رسوم ملي ماست که ربطي به تشيع ندارد. مثل زبان فارسي، عيد نوروز و... ايرانيان هيچ گاه زبان فارسي را رها نکردند. زيرا بين اسلام و ايران تضادي نبوده است. بلکه در مواردي که تعارضي وجود داشته، ايرانيان خود به نفع اسلام از آن دست کشيده اند و اسلام را مقدم دانسته اند. 3- پاسخ سوم از پاسخ هاي نادرست آن است که مي گويند ايرانيان تا قرن دهم سني بودند. از آن پس با زور صفويان به شيعه گرايش يافتند. زيرا شاه اسماعيل صفوي وقتي در تبريز تاج گذاري کرد، بسياري از سني ها را قتل عام نمود. نقد پاسخ فوق: پاسخ فوق به چند دليل نادرست است: 1. شاه اسماعيل يه جوان 14 ساله بود. نمي توان پذيرفت که وي بدون حمايت شيعيان به قدرت رسيده باشد. زيرا منطقي نيست که حاميان وي از سني ها باشند و عليه مذهب خود، شاه اسماعيل را به نفع مذهب تشيع حمايت کنند. بنابراين، بايد بپذيريم که در ايران آن زمان شيعيان زيادي وجود داشته اند که صفويه به اتکاي آنان توانسته اند قدرتي تشکيل دهند و در برابر عثماني که يک امپراتوري پر قدرت مدعي سني بود، بايستند و مقابله کنند و در نهايت حکومت تشکيل دهند. 2. نکته ديگر آنکه در تاريخ ثابت نشده که صفويه با زور شمشير شيعه را در ايران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزيي و موردي اهل سنت مورد آزار صفويان واقع مي شدند.چنانکه شيعيان مورد آزار عثماني ها قرار مي گرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غير اسلامي بوده است. پاسخ صحيح و منطقي: پاسخ صحيح و منطقي اين است که نخست بايد بپذيريم که استقرار و نفوذ يک مذهب در ميان يک قوم، امري نه دفعي بلکه به صورت تدريجي است. ما نبايد به دنبال تاريخ خاص و معيني باشيم. به نظر مي رسد از زماني که اولين ايراني به تشيع گرايش يافته تا زماني که تشيع در ايران فراگير شد و اکثريت ايرانيان را شيعيان تشکيل دادند ، حدود 10 قرن به طول انجاميده باشد. اتفاقاتي که طي 10 قرن اوليه اسلام در ايران به وقوع پيوست باعث فراگيري تشيع در ايران شد که به اجمال مي توان مرور کرد: نخست آنکه سلمان، صحابه با وفاي پيامبر و اهل بيت، فردي ايراني و شيعي بود. در يمن نيز ايرانياني وجود داشتند که متمايل به سمت اهل بيت بودند. يمن توسط حضرت علي (ع) و در زمان حيات رسول اکرم (ص) فتح شد. آنان از همان زمان با حضرت علي (ع) آشنا شدند. ساحل خليج فارس تا يمن تحت نفوذ ايران بود. در دوره خليفه دوم، وي تفاوتي بين عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگي خاطر ايرانيان شده بود. پس از کشته شدن خليفه دوم، فرزند وي ايرانيان موجود در مدينه را به قتل رساند. وقتي حضرت علي درکوفه حکومت تشکيل داد، اعلام کرد که بين عرب و عجم تفاوتي نيست و عرب هيچ گونه فضلي بر عجم ندارد و اين باعث شد تا ايرانيان مقيم کوفه به حضرت علي (ع) گرايش پيدا کنند. پس از شهادت حسين بن علي (ع)، ايرانيان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام يزيدي و اسلام حسيني. بني اميه با آن سابقه ظلم ها و اعمال تبعيض ها نمي توانست در قلوب ايرانيان جايي داشته باشد و به صورت طبيعي ايرانيان به سوي امام حسين (ع) گرايش پيدا کردند و بعدها در سقوط بني اميه بيشترين کمک ها را نمودند. زيرا بني عباس با شعار حمايت از آل محمد (ص) قيام کردند. اما بعد معلوم شد که اين جريان نيز با جريان اهل بيت فاصله دارد. برخي از شاگردان امام جعفر صادق (ع) و ساير ائمه عليه السلام در ايران حضور يافتند و به طور گسترده مکتب اهل بيت را تبليغ کرده و ايرانيان را به مذهب اهل بيت دعوت مي کردند. برخي از امام زادگان از ظلم منصور دوانيقي به ايران آمدند و پراکندگي آنان در سراسر ايران عامل ديگري در گسترش تشيع در ايران بود. حضور حضرت رضا (ع) در خراسان عامل ديگري است. يکي از دلايلي که مامون مي خواست امام رضا (ع) را وليعهد کند، مقابله با اعرابي بود که از برادرش امين حمايت مي کردند. تحليل وي اين بود که با ولايت عهدي امام رضا (ع) هم ايرانيان شيعي را به سوي خود جذب خواهد کرد و هم شيعيان عرب و اين باعث تقويت قدرت وي و ضعف امين خواهد شد. حضور حضرت معصومه (س) در قم و حضور شاه چراغ در شيراز و حضور ده ها امامزاده ديگر در سراسر ايران، از جمله دلايل مهم روي آوري مردم ايران به سمت تشيع است. نيز در عصر آل بويه موجبات تبليغ فراهم شد و کتب مهم شيعي مثل تهذيب، استبصار، کافي و من لايحضره الفقيه در اين زمان تاليف شد و بزرگاني چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسي ، سيد مرتضي و سيد رضي توانستند اسلام شيعي را به مردم معرفي نمايند. در دوره ايلخانان، حضور علامه حلي به مدت 10 سال در ايران و آزادي وي در بيان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نيز تلاش هاي خواجه نصير الدين طوسي عامل ديگري در اين زمينه است. حلقه آخر اين جريان تاسيس دولت صفويه و اعلام تشيع به عنوان مذهب رسمي و حضور و دعوت از علماي شيعه از سراسر جهان اسلام است. اين همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفويه پس از طي 10قرن، اسلام شيعي در ايران گسترش يابد و به صورت يک مکتب و مذهب فراگير در اين کشور معرفي شود. منبع: مثلث 58 نويسنده: حجت الاسلام دکتر نجف لک زايي 998
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]