تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع كند دو سوم دينش از بين برود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837162592




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- زن من بايد سابقه جبهه داشته باشد...!


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

راسخون:  در ادامه روایت خاطرات طنز در جبهه، بخش دیگری از این خاطرات را تقدیم می‌کنیم. برادران مزدور عراقي! شلمچه بودیم! آتش دشمن سنگین بود و همه جا تاریک تاریک.بچه ها همه کپ کرده بودند به سینه ی خاکریز. دور شیخ اکبر نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یکدفعه دو نفر اسلحه بدست از خاکریز اومدند پایین و داد زدند: «الایرانی !الایرانی!» و بعد هرچی تیر داشتند ریختند تو آسمون. نگاهشون می کردیم که اومدند نزدیک تر و داد زدند: «القم القم! بپر بالا» صالح گفت: «اينا ایرانی اند... بازی در آوردند!» عراقی با قنداق تفنگ زد به شانه اش و گفت: «السکوت! الید بالا» نفس تو گلوهامون گیر کرد. شیخ اکبر گفت: «نه مثل اینکه راستی راستی عراقی اند....» خلیلیان گفت: «صداشون ایرانیه....» یه نفرشون چند تیر شلیک کرد و گفت: «روح!روح!» دیگری گفت: «اقتلو کلهم جمیعا...» خلیلیان گفت: «بچه ها می خوان شهیدمون کنند.» و بعد شهادتین رو خوند. دستامون بالا بود که شروع کردن با قنداق تفنگ ما رو زدن و هلمان دادند که ما رو ببرند سمت عراقی ها. همه گیج و منگ شده بودیم و نمی دونستیم چیکار کنیم که یکدفعه صدای حاجی اومد که داد زد: «آقای شهسواری! آقای حجتی! پس کجایین؟!» هنوز حرفش تموم نشده بود که یکی از عراقی ها کلاشو برداشت. رو به حاجی کرد و داد زد : «بله حاجی !بله ما اینجاییم!...» حاجی گفت: «اونجا چیکار می کنین؟» گفت: «چند تا عراقی مزدور دستگیر کردیم.» و زدند زیر خنده و پا به فرار گذاشتن.... *به نقل از وب سايت جغله هاي جهاد احمد آرپي جي در مرحله آخرعملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران وقتی کل ارتفاع 2519 رو فتح کردیم دوستی داشتم بنام احمد افراسیابی که بهش «احمد آرپی جی» می گفتند و نشونه گیریش حرف نداشت. قبضه آرپی جی رو هم از ارتفاع کدور از عراقیا به غنیمت گرفته بود. وقتی عراقیا پاتکشون رو شروع کردند، احمد آرپی جی اش رو بطرف عراقیا نشونه گیری کرد و هرچی ماشه رو می چکوند قبضه شلیک نمی کرد. و هربار که سعی می کرد اصلا انگار نه انگار تا اینکه موشک رو از قبضه درآورد و خطاب به قبضه آرپي جي گفت: «حالا درسته که قبضه غصبیه ولی گردن من! تو برو پیش عراقیا و از قول من ازشون حلالیت بگیر و بهشون بگو احمد آرپی جی گفت قول میدم قبضه تونو بموقع پس بدم.» بعد دوباره موشک رو بست به قبضه و شلیک کرد. اينبار موشک زوزه کشان رفت و به هدف خورد. بعد احمد آرپی جی گفت: اوهوي موشك زبون نفهم! من گفتم پیغام ببر نگفتم برو لت و پارشون کن که.» *به نقل سینا گلزار – خواننده تابناك اول شام! جبهه جنوب امدادگر بودم، یک شب یکی از نیروهای بسیجی را که ترکش خورده بود به داخل آمبولانس می بردیم تا از آنجا به بیمارستان منتقل کنیم. زخمش را بسته بودم اما همچنان از بدنش خون می رفت. شبی بود که شام چلو مرغ داشتیم. با همان حال نزار در شرایطی که رنگ برویش نبود، سراغ سهم غذا و چلو مرغش را می گرفت، دلش پهلوی دیگ غذا بود، رویش نمی شد بگوید که اول شامم را بخورم بعد مرا ببرید! زن من بايد سابقه جبهه داشته باشد! در میان دوستان اهل محل که با هم اعزام شده بودیم، همه جور رفیق داشتیم.  از جمله برادری با سن و سال بالا و مجرد. متاهلان او را به نحوی اذیت می کردند و مجردها هم به نحوی. حرفی نبود که به ایشان نزده باشند. او هم همیشه جوابش این بود که: «من زنی می خواهم که حداقل شش ماه سابقه حضور در جبهه داشته باشد. آن هم داوطلبانه! نه با طرح و طمع دانشگاه و سهمیه! هر وقت چنین کسی را پیدا کردید مرا خبر کنید. زنی که صدای سوت خمپاره 80 را از 120 تشخیص ندهد به درد نمی خورد!»   تركش   گاهي اوقات كه دم در سنگر بوديم و تركشي وارد سنگر مي‌شد، شهيد مبارك جمالي رو به عراقي ها داد ميس زد و مي‌گفت: «بابا مگر نمي‌بيني اين‌جا آدم نشسته؟ چرا خمپاره مي‌فرستيد، نمي‌گويد شايد كسي شل و كور شود؟» ... و زمينه خنده بچه ها فراهم مي شد.   999 منتظر اخبار ، انتقاد وپیشنهاد شما هستیم:





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 343]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن