واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: وجه منتقد و تاريخ نويسعلوى ديده نشده است
فرهنگ و هنر- عصر پنجشنبه 30 خرداد ماه، نشر فرزان روز، نشستى را با حضور حسن ميرعابديني، محمدرضا گودرزي، على عبداللهي، على دهباشى و سعيد فيروزآبادى به مناسبت انتشار ترجمه فارسى فيروزآبادى از كتاب «تاريخ ادبيات معاصر ايران» نوشته بزرگ علوى در خانه هنرمندان برگزار كرد.
«حسن مير عابديني» در اين نشست گفت: «بزرگ علوي» به عنوان داستاننويس، چهره شناخته شدهاى در تاريخ ادبيات معاصر است و به همراه صادق هدايت، از پيشگامان ادبيات داستانى ايران به شمارمىرود. منتها وجهى از شخصيت بزرگ علوى تاكنون مورد توجه قرار نگرفته است و آن وجه منتقد و تاريخنويس بزرگ علوى است. درحالى كه علوى نوشتن مقالات ادبى را همزمان با داستاننويسى شروع كرد و البته علوى منتقد، چهره جالبى است. براى اينكه فراز و فرودهاى نقد ادبى ايران را هم در كارش نشان مىدهد.
نويسنده كتاب « صدسال داستاننويسي» كار بزرگ علوى را در حوزه نقد ادبي، در دو مرحله بررسى كرد و گفت: نخست، دورهاى كه ماهنامه «دنيا» منتشرمىشد و علوى همراه تقى ارانى از ايجادكنندگان نقدادبى ماركسيستى است. البته اين نقدها هم متفاوت از نقد ادبى ماركس گراى جزمىروسى است و علوى را شايد بتوان از اولين كسانى دانست كه روانكاوى را در پهنه ادبيات و علوم انسانى وارد كرد و نقد او برگرفته از انديشههاى ماركس و فرويد بود و بعد از بسته شدن ماهنامه دنيا، اين دوره از نقدنويسى علوى هم به پايانمىرسد.اين پژوهشگر ادبيات ايران گفت: اولين كسى كه به ادبيات معاصر توجه كرد تا آن را هم وارد تاريخ ادبيات كند، «ادوارد براون» بود كه در سال 1926، وقتى جلد چهارم ادبيات ايران را منتشرمىكند به ادبيات معاصر ايران هم مىپردازد كه البته تا همان مقطع حدود سال 1300 را دربرمىگيرد. بعد از آن، محققان ادبي، برآنند كه نوشته براون را تكميل كنند كه از آن جمله مىتوان به رشيد ياسمى اشاره كرد.
ميرعابدينى ادامه داد: در سالهاى 1340، دو محقق ايرانى سعى مىكنند كه در اروپا، كار ادوارد براون را تكميل كنند، يكى «كامشاد» كه با كتابش دكتراى خود را از دانشگاه كمبريج مىگيرد و ديگرى «بزرگ علوي» كه با چاپ اين كتاب مىتواند، پرفسور رشته خودش در دانشگاه شود. اين دو كتاب، از نخستين كتابهايى بودند كه به زبان انگليسى و آلمانى در حوزه تاريخ ادبيات ايران منتشر شد و مورد توجه مجامع جهانى قرارگرفت. البته «كامشاد» كتاب خودش را به نثر فارسى محدود كرد وتوانست با جزءنگرى بيشترى تا زمان 1340 را پوشش دهد. در اين كتاب مطالبى در مورد آل احمد، به آذين، چوبك و ... وجود دارد. اما علوي، خواسته كه تاريخ ادبيات بنويسد. بنابراين هم به شعر و هم به نثر پرداخته است. اين رويكرد، اثر علوى را جامعتر كرده، اما نقصانى هم واردكار اومىكند زيرا چنان كه بايد و شايد به نثر نپرداخته است. البته رويكرد هر دو نويسنده به ادبيات، يك رويكرد اجتماعى است و تاثير متقابل جامعه و ادبيات را بر يكديگر موردتوجه قرارمىدهد.
ميرعابدينى گفت: در اين كتاب، نخست يك مقدمه تاريخي- سياسى آمده كه گزارش مفصلى مىدهد از آنچه كه به لحاظ تاريخى و سياسي، بر ايران معاصر گذشته است و بعد از آن به چهار دوره زماني، قبل از مشروطه، مشروطه بعد از سلطنت رضاشاه و از 1320 به بعد كه سقوط سلطنت رضاشاه است، مىپردازد. در بخش اول از ميان شاعران به افرادى نظير عارف، ايرج و بهار اشارهدارد كه در مورد هركدام، در دو بخش زندگى نامه و آثار، مطالبى آورده است. برخورد علوى با اشعار، اغلب مضمون گرايانه است و به جنبههاى زيبايى شناسى اشعار، كمتر توجه شده است و بيشتر شعر شاعران را از اين منظر كه دربرانگيختن مخاطبان خود واكنش، نسبت به اتفاقهاى سياسى و اجتماعى جهان چه تاثيرى دارند، مورد توجه قرار داده است تاكيد بر زندگى نامه و رويكرد، مضمونى به اشعار، كار علوى را تا حدودى تذكرهنامهاى مىكند.
اين پژوهشگر ادبيات معاصر افزود: علوى تا قبل از مشروطيت، ميرزاملكم خان را بزرگترين نثرنويس معاصرمىداند و اولين رمان فارسى را «خواب نامه روياى صادقه» اثر جمالالدين اصفهانى -پدر مرحوم محمدعلى جمالزاده-مىداند. در بخش دوم; به سالهاى جنگ اول جهانى مىپردازد و شعرهاى لاهوتي، عشقى و فرخى يزدى را بررسى مىكند. اما نثر اين دوره را چندان موردتوجه نمىداند و معتقد است نويسندگان اين دوره، نه دانش قابل توجهى داشتند و نه به لحاظ صناعات ادبي، قدرتى داشتند.
ميرعابدينى گفت: علوى رمان تاريخى عصر رضاشاهى را با رمان تاريخى سالهاى پس از جنگ اول، متفاوت مىداند. در آثار سالهاى جنگ، سويه مثبتى مىبيند اما معتقد است در عصر رضاشاهي، به خاطر سانسورهاى اين روزگار، نويسندگان به نوشتن رمانهاى تاريخى روى مىآورند.از سوى ديگر علوى معتقد است; كار جمالزاده روى زبان برجسته است اما هدايت را يك نويسنده جهانى مىداند.
در ادامه على دهباشى خاطراتى را كه در طول 27 سال در مكاتبه و ديدار با اين نويسنده داشته است، نقل كرد و گفت: بزرگ علوى عميقا به تهران علاقه داشت و تمام جغرافياى تهران را در ذهنش تصويرسازى مىكرد. او از شخصيتهايى است كه توانست قربانى كار سياسى نشود وجايى از آن كناره بگيرد و كارهايش را خلق كند.
در پايان، سعيد فيروزآبادى مترجم كتاب «تاريخ ادبيات معاصر ايران» درباره اين اثر گفت: اين كتاب، اثر بسيار ارزشمندى است كه در آلمان هم قابل توجه است; اما متاسفانه نه به انگليسى و نه به زبانهاى ديگر ترجمه نشده است.
او با اشاره به اينكه ايرانشناسان دنيا به همان نتايجى رسيدند كه علوى 50 سال پيش در اين كتاب به آن رسيده بود، در ادامه عنوان كرد: در نگارش اين اثر، بيشترين منابعى كه علوى در اختيار داشت، منابعى بود كه جمالزاده در اختيارش گذاشته بود. او در هر بخش، ارزيابى مىكرده و اين نكته مهمى است كه در نقد ادبى رعايت كرده است.
جمعه 31 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]