واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون: هشتم آبان سالروز استاد سخن «قيصر امين پور» است. بدون شك يكي از تاثيرگذارترين شاعران پس از انقلاب اسلامي كه همواره در اوج بود و به جامعه ادبي كشور خدمت كرد قيصر امين پور بود. ضمن گراميداشت ياد و خاطره اين شاعر هميشه جاودانه، چند شعر از دوستان قيصر را تقديم مي کنیم:
ایرج زبردست کاووس حسن لی ز جنون دورم کن خورشید به خورشید پر از نورم کن آن خواهش کوچکی که دارم این است همصحبت قیصر امینپورم کن سعید بیابانکی ای قاصدکان خوش خبر چندی است گرد در و بام من نمیگردید از قاصد روزهای بارانی رفتید ولی خبر نیاوردید ای قاصدکان خوش خبر اینجا کار من دل گرفته بیصبری است این خانه شبیه خانه نیما از هر طرفی که میروی ابری است در شعر اگر من و رفیقانم از حافظ و از فروغ میگوییم اما به هوای سکهای زرین پشت سر هم دروغ میگوییم امروز اگر من و رفیقانم تیغ آختهایم بر گلوی هم دیروز پر از بگو مگو بودیم «ما چون دو دریچه روبهروی هم» 1 بیشاعر روزهای بارانی «هر لحظه غمی و هر غمی دردی» 2 خنجر همه در کف رفیقان است ای وای چه روزگار نامردی سنگیم میان شهر سنگستان شعر از غم ما مگر فروکاهد شاعر! غزلی ترانهای بیتی... این شهر هوای تازه میخواهد با وعده به هیچ میفروشندت ای وای چه روزگار ارزانی آی ای اخوان که خفتهای در طوس بر خیز که سرکنی زمستانی چندی است به لاک غم فرو رفته است این شهر فسونگر برادر کش از سکه فتاده غیرت و مردی ما شاعرکان به سکهای دلخوش ای قاصدکان خوش خبر چندی است این خانه دل گرفته کمنور است آشفتگی ترانههای من از دوری قیصر امینپور است... پینوشت: 1: م. امید 2: مصرع از مجید زهتاب است
سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) مهیب بود خبر: پر کشید قیصر هم شکست از غم او قامت صنوبر هم از آن همه نشکستم چنین که سخت این بار رسیده بود خبرهای تلخ دیگر هم به تابناکی یک قطرهی اشک او نرسد هزار آینه در آینه برابر هم ز یاد ناب شهیدان غزل غزل نوشید ز نوش بادهی او بیقرار ساغر هم زبان دل که به دستور عشق گفت و نوشت چه عاشقانه سرودهست بیت آخر هم کجا ز خاطر اروند میرود یادش... و نامش از قلم نخلهای بیسر هم؟ چنان وجود لطیفش ز درد صیقل دید که روحهای مجرد ندید و گوهر هم به سوی سید و سلمان سحر گشود آغوش مبارک است سفر! رفت این برادر هم عبدالرحيم سعيدي راد تقدیر این شده ست: کبوتر نوشتهاند از تو پری به جاست، از آن پر نوشتهاند گل تر ز گل تویی، تو که با دست روزگار از تو شبیه لاله پرپر نوشتهاند بالی نداشتم که به سمت تو پر کشم بر دستهای بی رمقم پر نوشتهاند آنان که سنگ فتنه به چشم تو میزدند امروز از نگاه تو دیگر نوشتهاند نامحرمان که بر جگرت زخم میزدند در زیر نام خویش برادر نوشتهاند آیینه بود رسم تو، امّا غریبه ها از آن دل زلال تو کمتر نوشتهاند با خطّی از دریغ به روی مزار تو بر سنگی از سکوت تو «قیصر» نوشتهاند ابوالفضل زرویی نصرآباد درد، درد، درد، درد در وجود گرم و مهربان مرد خانه كرد مرد مهربان از اين هواي سرد خسته بود درد را بهانه كرد آه، آه، آه، آه باز هم صداي زنگ و بغض تلخ صبحگاه: - اي دريغ آن كه رفت ... - اي دريغ ما ، دريغ مهر و ماه دوستان نيمه راه رود، رود، رود، رود رود گريه جماعت كبود در فراق آن كه رفت در عزاي آن كه بود "دير ماندهام در اين سرا... " ولي شما، عزيز "ناگهان چه قدر زود..." نغمه مستشار نظامی واژه هایم چرا سپید شدند؟غم استاد پیرشان کرده ست کوچ آن وسعت همیشه سبز،بی شکوه و حقیرشان کرده ست بیتهایم سیاه پوشیدند،ابر بر روی ماه پوشیدند نکند اشتباه پوشیدند!بس که این درد پیرشان کرده ست اشک در پشت واژههای یتیم،می نشیند که کوه بغض شود بغضهایی که پلک سنگینی،در گلویم اسیرشان کرده ست در گلویم اسیر دردی سخت،رفته تا مغز استخوان غزل استخوان در گلوی هر مصرع،از نفس نیز سیرشان کرده ست شعر وقتی که شعر ناب شود،واژه وقتی که (قیصر)ی باشد هر هجا جای روشنی دارد،لحن تو سختگیرشان کرده ست هر هجا جای روشنی دارد،جای تو در کجای دنیا بود قلههایی که فتح کردی،عشق،از تو منت پذیرشان کرده ست قلههایی که فتح شد،حالا، میروی تو،نمی روند آنها وقت رفتن نبود اما مرگ،چه قدر زود دیرشان کرده ست!!! عليرضا قزوه گرچه من میشکنم در خود یکسر، قیصر! مرگ حق است، تبسّم کن و بگذر، قیصر! مرگ، پایان کبوتر نیست، وقتی بی بال تا خدا پل زدهای مثل کبوتر، قیصر! نام تو شهره تر از قاف شده ست ای سیمرغ باز هم پر بگشا در خود بی پر، قیصر! مرگ مرگ است ولی مرگ تو مرگی دگر است داغ ، داغ است ولی داغ برادر... قیصر! راستی مرگ چه جوری ست؟ مرا میبینی؟ چه خبرداری از عالم دیگر، قیصر!؟ نقدهایت همه غوغا بود غوغا، "سید"! شعرهایت همه محشر بود ، محشر، قیصر! جامة خاک به تن کردی و یادم آمد از شب خون، شب آتش، شب سنگر، قیصر! شعرهای تو همه معنی قرآن بودند "آیه" ای داری چون سورة کوثر، قیصر! تیغ میچرخد و من سینه زنان میگریم در دلم هلهلة حیدر حیدر، قیصر! پیش تر از من دلتنگ گذشتی ، بگذر ما همه میگذریم آخر از این در، قیصر!
دختر و همسر زنده ياد قيصر امين پور 999 منتظر اخبار ، انتقاد وپیشنهاد شما هستیم:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]