تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه مؤمن به برادر [دينى] خود تهمت بزند، ايمان در قلب او از ميان مى رود، همچنان كه نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816432806




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- بازخوانی فیلم مادر،اثری ماندگاراز علی حاتمی/قسمت اول


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

راسخون: شخصيت شناسي فيلم مادر  

مادر / بازيگر: رقيه چهره آزاد/ دوبلور: بدري نوراللهي  

مادر يا همان ترنجبين بانو که در فلاش يک متوجه مي شويم نام حقيقي اش ساراست، نقش موتور محرک فيلم و پيش برنده ي درام را بازي مي کند. بعد ازمرگ هم اتاقي اش در آسايشگاه، فرزندانش را فرا مي خواند تا در خانه ي پدري گرد هم بيايند و براي مرگ قريب الوقوع وي آماده شوند. داستان فيلم از دوشنبه که مادر در آسايشگاه پي به مرگ دوستش مي برد شروع مي شود و با مرگ خود وي در شب جمعه به پايان مي رسد. ديالوگ برگزيده: چشم دروغ گو رسوا است. اما بچه مي گه و مادر باور مي کنه برين پسرا پي برادرتون. خدا پشت و پناهتون. کجاست بره گم شده ي اين گوسفند پير صحرا؟ وقت ذبح نزديکه و قرباني مشتاق و منتظر. برک پرواز من، غلامرضا. حسين قلي خان ناصري/ بازيگر: امين تارخ/ دوبلور: خسرو خسروشاهي  

در فلاش بک ميانه ي فيلم امين تارخ نقش پدر زنداني خود را بازي مي کند که در شبي باراني براي تجديد ديدار با همسرش به خانه سر مي زند، پدر در عصر پهلوي اول از دستور تيرباران متحصنين مسجد گوهرشاد سرپيچي کرده است و به همين دليل در انتظار مجازات به سر مي برد. حسين قلي خان برخلاف منصب نظامي اش لحني شاعرانه دارد و با ترکيب ها و کنايات ادبي به هم کلامي با محبوب مشغول مي شود. ديالوگ برگزيده: وقتي يک زن کدبانو در خانه داري هر چه فقير باشي توانگري، کدبانوي عاشق نياز چنداني به رفتن بازار نداره. از برکت دست هايش مطبخ هميشه دايره و از حسن سليقه اش، سفره، سفره ي ضيافت.     محمد ابراهيم / بازيگر: محمدعلي کشاورز/ دوبلور: منوچهر اسماعيلي  

پسر بزرگ خانواده که به شغل روده پاک کني و صادرات به آلمان مشغول است. اما به قول خودش چون «زهتابي کفاف اردوي مفت خورهارو نمي ده» علاوه براين ، به کار بساز و بفروشي و هزار حرام و حلال ديگر هم مشغول است. نمونه ي يک تازه به دوران رسيده که براي رسيدن به ثروت بيشتر به بردار خودش هم رحم نکرده. محمد ابراهيم براي همه ي اعضاي خانواده يک لقب انتخاب کرده است و در عوض همسرش طوبا هم او را بوفالو صدا مي کند. ديالوک برگزيده: پرهيز مرهيزش مي دين که چي؟ خورشيد دم غروب آفتاب صلات ظهر نمي شه. مهتابي اضطراريه، دوساعته باتريش سه ست. حال و وضع ترنجبين بانو عينهو وقت اضافي بازي فيناله، آجيل مشکل گشاشم پنالتيه.گيرم که اين جور وجودا موتورشون رولزرويسه، تخته گازم نرفتن سر بالايي زندگيو. دينامشون وصله به برق توکل. اينه که حکمتش پنالتيه. يه شوت سنگين، گله. گلشم تاج گله. قرمزته، آبي آبليموجات! طوبا/ بازيگر: حميده خير آبادي/ دوبلور: نيکو خردمند  

همسر محمد ابراهيم که به فکر ادا و اطوار خودش است و جز يک جيب پر پول هيچ نيازي به شوهرش ندارد. محمد ابراهيم او را بوم غلتوني مي نامد که خودش را با ما ماساژ وسونا «پرنسس آن» مي کند. طوبا با دوستان هم شکل خود به فکر بردن صندل پلاستيکي به دوبي و آوردن شلوار جين است. ديالوگ برگزيده: زناي مردم شانس دارن والا. شوهرانشون به موقع سرشون رومي ذارن زمين با عزت، زناشون يه نفس راحت مي کشن يه چار صباح. شوهر بانو، بنده خدا تو چهل سالگي سکته کرد. يه کرور دلار و ملک و املا گذاشت واسه زنش تو فرنگستون بگرده و حظ کنه. مراد خان شوهر و جبهه جاي پسر تو بود، سرطان خون گرفت؛ نه زاقي نه زوقي. اونچه جواهر فروش و بوتيک دار تو تهرونه دست به سينه ي زنش. وضع رفيعه ماشالا از همه بهتره. شوهرش تو سيستان بلوچستان جاده صاف مي کنه، زنشو فرستاده ساحل نيس. اينارو مي گن مرد! جلال الدين/ بازيگر: امين تارخ/ دوبلور: خسروخسروشاهي پسر شاعر مسلک خانواده که قرار است هر کلامي که از دهانش بيرون مي آيد کلام قصار باشد! جلال الدين به رغم روحيه ي لطيفش کارمند بانک است و در يک شرکت هم کارمي کند. به دليل بدعهدي برادر مجبور شده درسش را در آلمان رها کند و به ايران برگردد. محمد ابراهيم او را آبليموي حال برمي نامد. ديالوگ برگزيده: آدم برهنه به دنيا مي آد، برهنه هم از دنيا مي ره. هر چه سبک بارتر بهتر. دنيا حکم دريا رو داره، زندگي زورق. آب در کشتي هلاک کشتيه. بحري بي جامه، اميد نجاتش بيشتره تا مسافر با اثاث. مهين / بازيگر: محبوبه بيات/ دوبلور: شهلا ناظريان  

همسر هميشه معترض جلال الدين که خودش را وقف کار کرده و شب ها در بيمارستان پرستار کشيک است. او و جلال الدين سخت کار کرده اند تا بتوانند آپارتماني بخرند که اتاقي براي بچه داشته باشد اما حالا که اتاق بچه جور شده ديگر حوصله اي براي بچه دار شدن باقي نمانده. ديالوگ برگزيده : (خطاب به جلال الدين) موندگار شدي؟ پس محفل انس اونجا بود. صلح کردي با اشقيا. اگه خواسته ات زندگي فاميلي بود از اول مي موندي با اونا. منم به جاي پرستار هميشه کشيک روزازندگيم رو مي کردم. بعد از ظهر ام يه سرم مي زدم مطب. گيتي تو درس پس قافله بود حالا مطبش وقت شيش ماهه مي دن. ما شديم خانوم پرستار. دختر تنبلاي دانشگاه رفتن پس پسر بازاريا، که يه کم آب و رنگي داشتيم و خط و ربطي، خواستيم هگلمون بره بالا شديم هم صبحت آقا. حالا اونا از برکت پول پسر بازاريا متخصص و ماما و استاد دانشگان، ما بوتيمار شب بيدار. ماه طلعت / بازيگر: اکرم محمدي / دوبلور: ژاله کاظمي  

نمونه ي زن ايده آل علي حاتمي که به عقد يک نجار ساده درآمده و به زودي بچه ي شومش را هم به دنيا مي آورد. زني که براي شوهرش ناز مي کند و براي خان داداش، شيرين زباني. ميان اعضاي خانواده تنها طلعت از آرامش نسبي برخوردار است و رابطه ي خوبي هم با مادر دارد.محمد ابراهيم او را زولبيا صدا مي کند ديالوگ برگزيده: (خطاب به مادر) اين يه دونه چايي رو با قند بخورين. امروز در بند رژيم نباشين. چايي اي که شما با سماور زغالي دم مي کردين طعم و عطر ديگه اي داشت. با سماور برقي چايي عمل نمي آد. مي شه ترکه جوش. ماه منير/ بازيگر: فريماه فرجامي / دوبلور: زهره شکوفنده  

ماه منير يا بهار نارنج کيجا ناشناس ترين فرد خانواده است که از اختلالات رواني رنج مي برد. و دو ازدواج ناموفق با حاج آقا زاويه و يک دکتر فرنگ نشين را پشت سر گذاشته است. ماه منير با استفاده از ثروتي که از طلاق هايش به دست آورده در ويلايش در شمال کشور زندگي مي کند. دوبلور او در صحنه ي فلاش بک که نقش مادر را بازي مي کند مهين کسمايي است. ديالوگ برگزيده: مي ترسيدم از اين موجود ناشناخته. جانداري در جان من. ناچار به سقط بچه شدم. زاويه خانمان شد. دکتر در غربت موند. پدر، بيماري منحوس من از مادر جداش کرد؛ پدر از درد جدايي مرد. مرداي زندگي من همه بزرگوار بودن. طالع نحس من شوم بختشون کرد. جمال / بازيگر: جمشيد هاشم پور / دوبلور : منوچهر اسماعيلي  

بردار ناتني خانواده که از همسر صيغه اي حسين قلي خان در زمان تبعيد متولد شده است. ناخداي کشتي است و فارسي را هم به سختي صحبت مي کند و در فيلمنامه ي اوليه يک نريشن شاعرانه ي بلند به سبک مونولوگ هاي جلال الدين درباره ي رابطه اش با برادران وخواهران ناتني داشته که در نسخه ي نهايي فيلم حذف شده است. ديالوگ برگزيده: اگر در قبول خودم تردّد دارين در قبول هدايام دودل نباشين. ارزش الهدايا، در اصحاء آن نيست. اينها تصور خودم از شما بود، آن طور که اُم شما نقل کرد از اولاد خود براي ناپسر. غلامرضا / بازيگر: اکبر عبدي/ دوبلور: منوچهر اسماعيلي  
http://picnik.persiangig.com/cinema/94/31.jpg
پسر وسطي خانواده که از ناتواني ذهني رنج مي برد و در بيشتر سکانس ها همدردي مخاطب را برمي انگيرد. محمدابراهيم که غلامرضا را سنجد مي نامد عقده هاي فروخورده ي خود را با تحقير و کتک زدن او رفت و رجوع مي کند. غلامرضا در ميان خواهران و برادران به ماه منير علاقه و دل بستگي بيشتري دارد. ديالوگ برگزيده: ما...دربا....دام دا...رد. مادر..ما .... در درد دارد.ما....در مادر مرد، از بس که جان ندارد. اوس مهدي/ بازيگر و دوبلور : حميد جبلي  

همسر مطيع و سر به زير ماه طلعت که همراه با پدر خود، اوس باقر در دکان نجاري به کسب و کار مشغول است. اوس مهدي نقش داماد حرف شنو و مظلوم خانواده را بازي مي کند که احترام بزرگ ترهاي خانواده را نگه مي دارد و روي حرف آنها حرف نمي زند. نقش پدر وي را حسين کسبيان با صداپيشگي ايرج رضايي بازي مي کند. اوس مهدي دو پسر شيطان به نام هاي علي و محمود دارد که دوبلورهاي آنها فريبا شاهين مقدم و نوشابه اميري هستند.  

   ادامه دارد... 999   منتظر اخبار ، انتقاد وپیشنهاد شما هستیم:





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن