تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن بسيار راستگو و بسيار نيكوكار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840665598




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اين چمران د‌وست د‌اشتني!


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اين چمران د‌وست د‌اشتني!


* اشاره:

عكس معروفي هست از دكتر چمران كه نگاه نافذش را زوم كرده روي يك بي‌سيم و كامل مردي كلاه به سر انگار در حال توضيح چگونگي كاركرد آن بي‌سيم است. اين كه آن كامل مرد كيست و چه حرفي‌هايي براي چمران مي‌گويد بهانه‌اي بود كه در سالگرد شهادت چمران عزيز ـ به تعبير خميني كبير(ره) ـ برويم سراغش و او از چمران بگويد. او «مهندس حيدر جم» است.

دلاوري از خطه دلاور پرور آذربايجان و فرزند ميانه، و فرماندار گنبد در زمان غائله ضد انقلاب در اين شهر.

جم، قبل از پيروزي انقلاب از ارتش بازنشسته مي‌شود و خدا را شكر مي‌كند كه وقتي شاه مي‌خواسته از او به خاطر زحماتش در امدادرساني به مردم زلزله‌زده دشت گنبد و مراوه‌تپه ـ سال 1349 ـ تقدير كند مقام مافوق او اجازه حضور در مراسم را صادر نمي‌كند و جم مي‌ماند تا بشود نيروي انقلاب.

پيروزي انقلاب اسلامي، او را باز به عرصه مي‌آورد. آشنايي با آيت‌الله رباني املشي، حضور جم را در مدرسه علوي شماره دو سبب مي‌شود و امور مخابراتي آنجا را به عهده مي‌گيرد. سپس به نخست‌وزيري مي‌رود تا...

انگار دارم تمام گفتگوي تلفني را مي‌برم توي اشاره. گپ را بخوانيد بهتر است.

* احوال آقاي مهندس؟

ـ سلام،‌چطوري، ياد ما كردي؟

* تقصير چمران است!...

ـ در خدمتم!

* از آن عكس معروف بگوييد كه بي‌سيم را نشان دكتر چمران مي‌دهيد...

ـ مربوط به قضاياي كردستان است. سال 1358 بود كه ضدانقلاب غائله كردستان را پيش آورد و دكتر چمران رفت آنجا. من هم در خدمتش بودم و تعدادي بي‌سيم را بردم براي چمران و نيروها و آن عكس مربوط به لحظه‌هايي است كه دارم طرز كار بي‌سيم را براي دكتر تشريح مي‌كنم.

* اولين ديدارتان بود؟

ـ نه، ابتدا در نخست‌وزيري با ايشان آشنا شدم. آن وقت دكتر معاون امور انقلاب نخست‌وزيري بود.

* كي؟

ـ همان روزهاي پس از پيروزي انقلاب.

*خب، آشنايي‌تان شروع شد؟

ـ بله، تعدادي تلفن امنيتي از نيروي هوايي تحويل گرفته بودم كه سيستم مخابراتي اماكني از جمله نخست‌وزيري را تحت محافظت درآوريم.

* و شديد همراه چمران؟

ـ بله، بعد هم كه قضاياي كردستان پيش آمد و عده‌اي رفتند آنجا و توفيق يار من هم شد. دكتر هم بود. ده پانزده روزي با هم بوديم كه ديگر ايشان را نديدم. بعد شنيدم به خاطر حل و فصل مسائل سياسي، بالاخص موضوع هيات حسن‌نيت برگشته‌اند تهران.

* شما هم برگشتيد پيش ايشان؟

ـ آمدم، اما ضرورت و تكليف ايجاب كرد كه بشوم فرماندار گنبد.

* كي؟

ـ سال 1358

* پس غائله گنبد هم در زمان فرمانداري شما بود؟

ـ بله، چه خيانت‌هايي كه نديدم!

* مثلا؟

ـ خيلي‌ها به سركردگي بني‌صدر خائن چوب لاي چرخ انقلاب مي‌گذاشتند. اتفاقاً خاطره‌اي را برايت مي‌گويم كه از چمران هم يادي بشود.

در اوج غائله گنبد به دست ضد انقلاب، از بالا دستور رسيد كه ارتش گنبد را تخليه كند. من كه تمامي قضايا را رصد مي‌كردم مي‌دانستم اگر ارتش از گنبد برود، گنبد هم از دست مي‌رود. چرا كه سه محور از چهار محور مهم تردد به گنبد در دست و كنترل ارتش بود.

وقتي اين موضوع به فرمانداري ابلاغ شد تمامي تلاشم را به كار بستم كه مانع شوم. نشد. هواپيمايي در حال آمدن به تهران بود. سوار شدم و با همان لباس كار آمدم نخست‌وزيري. همين كه دكتر چمران را ديدم رفتم طرفش. داشت با مرحوم ظهيرنژاد حرف مي‌زد. ضرورت عدم خروج ارتش را از گنبد گفتم. دكتر مثل يك پدر دستم را گرفت و رفتيم سراغ آقاي هاشمي رفسنجاني كه آن سوتر بود. اشاره كرد موضوع را براي ايشان بگويم. گفتم. اين بار آقاي رفسنجاني مرا برد پيش بني‌صدر. من باز هم موضوع را گفتم. اين بار براي بني‌صدر. همه نگاهها به بني‌صدر بود. استنباطم اين بود كه دستور خروج ارتش از سوي بني‌صدر است و انگار آقايان چمران و رفسنجاني نتوانسته‌اند بني‌صدر را قانع كنند كه ارتش بماند در گنبد و داشتند شاهد زنده را به رخ او مي‌كشاندند...

* بني صدر چه كرد؟

ـ هيچ؛ احتمالاً مي‌بايست به خيانت خود تداوم مي‌داد، چون كه ارتش بالاخره از گنبد خارج شد.

* گنبد مجال ديگري مي‌طلبد. برگرديم به چمران.

ـ يادش به خير. من مثل او ديگر نديدم. شايد درست نباشد اگر بگويم مصداق عيني آن آيه شريفه بود كه مي‌فرمايد: «اشداء علي‌الكفار و رحماء بينهم». من وقتي به تصوير زندگي ايشان با بچه‌هاي يتيم لبنان نگاه مي‌كنم . «رحماء بينهم» را از ايشان مي‌بينم و وقتي به ياد مبارزه‌اش با ضد انقلاب در كردستان مي‌افتم «اشداء علي‌الكفار» برايم تداعي مي‌شود.

تقريباً تمام پاوه به دست ضد انقلاب مي‌افتد و فقط حدود بيست سي نفر از بچه‌هاي ما در گوشه‌اي گير مي‌افتند كه چمران خودش را مي‌رساند آنجا و پاوه را نجات مي‌دهد. يا در سردشت، وقتي ضد انقلاب به بيشتر جاها مسلط مي‌شود، چمران خودش را مي‌رساند به يكي از معدود نقاطي كه هنوز مقاومت مي‌كرد؛ يعني خانه رحمت علي‌پور. و از همانجا در حالي كه ضد انقلاب مي‌خواسته با تانك وارد آن كوچه بشود، غائله مغلوبه مي‌شود و...

* آن بهترين لحظه‌هايي را كه با چمران گذرانده‌ايد...

ـ چند جنبه دارد. يكي مربوط به اوقاتي است كه با او مواجه مي‌شويم. چمران با دست راستش با ما دست مي‌داد و دست چپش را مي‌انداخت پشت كمر ما. بعد هم تلاش مي‌كرد تا سينه خودش را بچسباند به سينه طرف مقابل. اين لحظه به حدي دلنشين بود كه من حلاوتش را هنوز در جانم دارم. شايد باورت نشود اگر بگويم بعد از چمران بسيار تلاش كرده‌ام اين حركت او را تقليد كنم و نتوانسته‌ام.

جنبه ديگر برمي‌گردد به روزي كه در محوطه هنگ سردشت بوديم و به خاطر ناجوانمردي ضد انقلاب در آلواتان، سه نفرمان شهيد شده بودند و عده‌اي هم مجروح، نيروهاي ما هم از جاهاي مختلف كشور بودند و خلاصه فضايي يأس‌آلود بر همه حاكم بود. چمران كه آمد همه دورش جمع شدند. انگار كسي را مي‌خواستند كه روح آسيب ديده‌شان را جلا بدهد. دكتر با حضورش اتحادي را پيش آورد و دقايقي براي نيروها حرف زد. حرف دكتر انگار آب بود برآتش وجود نيروها.

* چه گفت؟

ـ از خدا گفت و قرآن. و اين كه حتماً تقدير الهي براين منوال رقم خورده و... خلاصه نيروهاي به ظاهر تحليل رفته را در عرض چند دقيقه آماده كرد براي مبارزه‌اي جانانه.

* به نظر شما چمران اين قدرت را چگونه به دست آورده بود؟

ـ او علت‌العلل تمامي امور را خدا مي‌دانست و بس. ايمان و اعتقادي كه داشت مثال‌زدني بود.

شايد باورت نشود اگر بگويم من با ديدن چمران بود كه اعتقادم به انقلاب و امام(ره) و حتي اسلام صد چندان شد.

* اگر بخواهيد چمران را در يك عبارت كوتاه تعريف كنيد...

ـ نمي‌شود. شايد بهترين تعريف هماني باشد كه ديگران درباره‌اش گفته‌اند: مالك اشتر انقلاب؛ حمزه امام...

* شده يادش بيفتيد؟

ـ تا بخواهي!

* چه مي‌كنيد در اين اوقات؟

ـ دعا مي‌كنم كه خداوند لطف كند و مثل چمران را باز هم نصيب‌مان كند.

* كتابي هم از او خوانده‌ايد؟

ـ همه‌شان را! هرچه كتاب در باره چمران هست خوانده‌ام.

* كدام را بيشتر مي‌پسنديد؟

ـ «رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست» خيلي به دلم مي‌نشيند. مخصوصاً آن جايي كه در يكي از غائله‌هاي جنگ تحميلي همراه با دويست سيصد نفر مواجه مي‌شوند با حدود پنجاه تانك عراقي و دكتر به همراه چند نفر مي‌زنند به يال كوه، كه دشمن را گمراه كنند.

ساير نيروها الله اكبر مي‌گفته‌اند در برابر تانك‌هاي متجاوز. وقتي دكتر اين صحنه‌ها را كه نبرد ميان تانك و تكبير بود. در كتاب «رقصي چنين ميانه مي‌دانم آرزوست» تشريح مي‌كند، بر خودم مي‌لرزم.

* بعد از چمران به جز يادآوري خاطرات و همرزمان و آثاري كه درباره ايشان هست، ديگر چگونه ياد او مي‌كنيد؟

ـ انگيزه‌هاي مختلفي هست كه با او باشيم و هنوز هم از خيالش مدد بگيريم. مي‌داني، باور كن تمامي آنهايي كه با چمران تنفس كرده‌اند خصيصه‌اي از او به ارث برده‌اند، جز من! همين حالا هم كه داريم حرف مي‌زنيم دارم ساكم را مي‌بندم كه فردا برويم اهواز. پنجشنبه مثل هر سال در سالگرد چمران در دهلاويه و محل شهادت ايشان دعاي كميل برگزار مي‌شود و ما مي‌رويم كه عطر او را همراه با زمزمه دعاي كميل به جانمان بريزيم.

جز اين، چهارشنبه‌هاي اول هر ماه هم در قالب «هيات رزمندگان شهيد چمران» دور هم جمع مي‌شويم و برنامه‌هاي مختلفي در اين جلسه هست؛ از جمله بازخواني چند برگ از دست‌نوشته‌هاي ايشان. اين نكته خيلي مصمم است كه ما هربار اين دست نوشته‌ها را مي‌خوانيم حس مي‌كنيم تازه هستند و مدتي كمي از نگارش‌شان توسط چمران مي‌گذرد.

* خسته‌تان كردم. حرف آخر را بفرماييد.

ـ تشكر مي‌كنم كه باز هم فضايي را فراهم كرديد تا با ياد چمران عزيز تنفس كنيم. دعا كنيم كه آدم‌هايي مثل چمران زياد داشته باشيم. اگر از قبيل اين چمران دوست داشتني در كنار هر كسي باشد، او طعم زندگي را خواهد فهميد.




 پنجشنبه 30 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن