واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: در گفت وگو با دكتر ژند شكيبي بررسي شد نگاه پوتين به آينده سياسي ايران و امريكا
گروه سياسي، مريم مهدوي اصل؛ هرچند ولاديمير پوتين دوران رياست جمهوري خود را با موفقيت در ايجاد ساختار اقتصادي - سياسي روسيه سپري كرد، ولي با خاتمه اين دوره در لباس نخست وزيري ظاهر شد تا به گفته خود همچنان در تداوم توسعه اقتصاد روسيه فعال باشد، ضمن اينكه در يكي از برنامه هاي ديداري خود از اتحاديه اروپا و در يك نشست مطبوعاتي اعلام كرد كه مساله رسيدگي به حقوق بشر در روسيه كه به شدت از سوي امريكا به چالش كشيده مي شود، تنها به عهده رئيس جمهور اين كشور است. حضور دائم و رسمي پوتين بر مسند قدرت روسيه آنچنان به وضوح قابل مشاهده است كه كارشناسان سياست خارجي روسيه نيز بر محوريت پوتين در روسيه و نه مدودوف تاكيد دارند. به همين منظور با دكتر ژندشكيبي متخصص مسائل سياسي- اقتصادي روسيه گفت و گويي كوتاه انجام داده ايم كه در پي مي آيد.---- شما براين اعتقاد هستيد كه پوتين نخست وزير فعلي روسيه در انتظار است تا نتايج انتخابات رياست جمهوري آينده امريكا و ايران معلوم شود تا سپس مبادرت به تعيين خط مشي سياست خارجي خود كند. دلايل اين امر از نظر شما چيست؟در صحنه روابط بين الملل، هر زمان كه يك رئيس جمهور يا نخست وزير در يك كشور عوض مي شود، تمامي روساي جمهور و نخست وزيران ساير كشورها، منتظرند ببينند چه نوع سياست خارجي جديدي شكل مي گيرد و معيارهاي تازه آن چيست؟ سياست خارجي رئيس جمهور سابق ادامه پيدا مي كند يا تغييراتي در آن رخ مي دهد؟ نمونه آن به دوران رياست جمهوري ژاك شيراك در فرانسه برمي گردد كه به دليل اينكه از سياست خارجي بوش چندان خوشش نمي آمد در مسائل بين المللي از جمله حمله امريكا به عراق همكاري نكرد. ولي پس از روي كارآمدن ساركوزي بر سر قدرت، به دليل گرايش سياست خارجي اين رئيس جمهور جديد فرانسه نسبت به سياست خارجي دولت بوش، همكاري تازه يي بين اين دو كشور برقرار شد كه برخلاف دوران رياست جمهوري ژاك شيراك بود. معمولاً شخصيت رئيس جمهور و ديدگاه هاي وي مي تواند نقش تعيين كننده يي در اجراي سياست خارجي آن كشور داشته باشد.- اما در حالي كه شخص رئيس جمهور در امريكا از قدرت اجرايي بالايي برخوردار است، ولي نظام و سيستم امريكا نيز مي تواند بر رئيس جمهور اثرگذار باشد.درست است كه رئيس جمهور امريكا به عنوان قدرت اجرايي شماره يك اين كشور از اختيارات وسيع اجرايي و قدرت تصميم گيري بالايي برخوردار است، اما نوع اين تصميم گيري، همان طور كه گفتم، بستگي به شخصيت و نوع ديدگاه هر رئيس جمهوري در امريكا دارد. نمونه آن رونالد ريگان است كه هنگام صدارت خود در امريكا در مورد موضوع برقراري رابطه با شوروي و باز كردن باب گفت وگو با گورباچف، با دو ديدگاه جمهوريخواهان مواجه شد.گروه نومحافظه كاران كه در زمان دولت نيكسون ضدسياست تنش زدايي با شوروي را خواستار بودند، در دولت ريگان نيز همچنان خواستار ادامه جنگ سرد با شوروي بودند. اما گروه ديگري در حزب جمهوريخواهان كه از ديدگاه واقع گرايانه يي برخوردار هستند، خواهان گفت وگو با گورباچف بودند كه در نهايت ريگان به عنوان رئيس جمهور امريكا و براساس رويكرد شخصيتي خود تصميم گرفت با گورباچف به مذاكره بنشيند. در واقع در برخي از مواقع، دو كشور سياست هايشان را به يكديگر نزديك مي كنند.- الان قدرت واقعي در روسيه در دست چه كسي است؟ در واقع در شرايط كنوني رئيس جمهور اين كشور از قدرت تصميم گيري در مسائل سياست خارجي برخوردار است يا پوتين به عنوان نخست وزير اين كشور؟در حال حاضر اين بحث در روسيه وجود دارد. به نظر من قدرت در دست پوتين است. به چند علت؛ نخست اينكه به موجب محبوبيت پوتين و حمايت وي از مدودوف، او رئيس جمهور روسيه شد. دوم اينكه پوتين رئيس حزبي است كه در مجلس داراي اكثريت است. بنابراين مدودوف بدون حمايت از اين حزب نمي تواند حكومت كند و ايده هاي خودش را انجام دهد چون اگر دوما يا مجلس روسيه، قانوني را تصويب نكند، مدودوف نمي تواند آن را اجرا كند. سوم اينكه اگر فقط به تعداد گزارش هايي كه در تلويزيون و روزنامه هاي روسي منتشر مي شود، نگاه كنيم، مي بينيم هر روز بيشترين گزارش ها راجع به پوتين است يا مدودوف.چهارم اينكه كابينه پوتين الان از سياستمداران قوي و پرنفوذي برخوردار است و اكثر وزيران كابينه پوتين در پشت پرده قدرت از شبكه ارتباطاتي خوبي برخوردار هستند و پنجم اينكه در زمان حكومت يلتسين گروه هاي حاكم به شدت با يكديگر بر سر منافع سياسي يا اقتصادي درگير بودند. هر گروه از گروه هاي ديگر مي ترسيد اما حïسن پوتين به عنوان رئيس جمهور اين بود كه به اين درگيري ها پايان داد.براي رفع اين چالش هاي حزبي درون روسيه، پوتين فضايي را به وجود آورد كه هر گروه احساس مي كرد منافع حزبي خودش در امنيت است و پوتين نيز اجازه نمي دهد يك گروه، گروه ديگر را نابود كند، چون هنوز نظام حزبي و حكومت قانون در روسيه ضعيف است. بنابراين پوتين به شيوه خود توانست اين دسته ها و گروه ها را كه هنوز شكل يك حزب منسجم و ساختارمند را به خود نگرفته اند، مديريت كند. اين گروه ها مي ترسند كه اگر پوتين از حكومت برود، دوباره اين درگيري هاي شديد به وجود آيد و منافع آنان به خطر بيفتد. بنابراين پوتين به اين نتيجه رسيده كه تا سال 2020 و طي يك مرحله 10 ساله مي تواند از طريق برنامه هاي اقتصادي، روسيه را نوسازي كند و سپس بعد از اين مرحله وارد مرحله مردم سالاري شوند. اين تفكر هم اكنون بين پوتين و طبقه حاكم وجود دارد.
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 883]