واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: كتاب ادب - بيگانهاي از پارههاي متن
.jpg)
كتاب ادب - بيگانهاي از پارههاي متن
حسين ايمانيان:مهمترين خصيصهاي كه در برخورد اول با «صورتي مايل به خون من» به چشم ميخورد يكدستي شعرهاي كتاب است. تقريبا تمام 31 شعر مجموعه كمحجم سپيده جديري داخل يك محدوده كوچك از تمهيداتي خاص قرار ميگيرند. از نظر چگونگي ساختار معنايي و همچنين از نظر نوع رفتار و همنشيني واژهها در تشكيل نظام زباني شعر و به طور كلي در كشف تمام عناصر معناشناختي و زيباييشناختي شعر، ميشود فرمولي واحد را به كار بست تا تك تك شعرهاي كتاب را مورد بررسي قرار داد. فرمول اول در بررسي معناشناختي شعرها نيازمند به كشف، تعميم و شرح دو مسيري است كه درونمايه شعر طي ميكند تا در نهايت و به طور همزمان با جسميت يافتن در تشكل واژهها به شكل نهايي شعر منجر شود: مسير اول فرآيندي است كه به صورت واحد اتفاق ميافتد و در واقع همان مسير نويسش؛ مسيري از مولف به متن است و مسير دوم فرآيند خوانش شعر را شامل ميشود كه در فاصله متن تا خواننده و اينبار به شكلي متكثر و چندوجهي طي ميشود. شعر جديري شعري كمگو و حداقلگراست، به طوري كه شاعر از كمترين كلمات ممكن براي ساخت معنا بهره ميبرد. كمنويسي مورد اشاره در ماهيت امر با ايجاز متفاوت است چرا كه در رويكرد حداقلي جديري، بر خلاف ايجاز، واقعيت كاهيده ميشود و اطلاعاتي مُثلهشده در اختيار خواننده قرار ميگيرد. ايجاد چنين گسستهايي در متن واقعيت، در جسم درونمايه فروپاشيده شعر، به نوعي در هر دو مسير ذكر شده اختلال ايجاد ميكند: مولف در حين نوشتن از گسستهايي كه مدام ايجاد ميكند به طرق مختلفي براي پرشهاي پيدرپي و دامن زدن بيشتر به از هم گسيختگي متن استفاده ميكند؛ گاه به هوس يك تمهيد آوايي، گاه با تن دادن به بازي دو يا چند دال كه به واسطه تجربهاي (عمومي يا شخصي) در ناخودآگاه او شكل گرفته است. به طوري كه خود مولف آنقدر از تم مد نظر فاصله ميگيرد كه با آن غريبه شده و در نهايت شعر توسط يك بيگانه نوشته ميشود. بيگانگي مدنظر درست در ابتداي پيكان ماهيت شعر، به ادامه روند تشكل متن تزريق شده و در موارد حاد شعر صرفا به جملاتي عجيب منتهي ميشود. اما گسستگي مورد بحث در مسير خوانش به مراتب پيچيدهتر است؛ اگر خواننده كتاب از عده معدود خوانندههايي باشد كه به بستههاي مشخص معنايي معتاد نبوده و پذيرفته باشد كه تكميل و گاهي تشكيل شعر به عهده او است، حتي با چنين رويكرد كميابي، كمكم از كلماتي كه روي كاغذ جمع شدهاند نااميد شده و صرفا تعجب ميكند. حال بسته به ذائقه او يا با كمي تعلل از شعر عبور ميكند و يا خشمگين ميشود و در صورت فقدان خاصيت آوايي برانگيزاننده (كه شعر جديري فاقد آن است) تكليفش را با شعر يكسره ميكند: «هيچ لذتي نميبرم، هيچ ارزشي ندارد». تكليف اكثريت خوانندهها كه هنوز دچار اعتياد معنايياند نيز روشن است. در اينجا لازم است اشاره كنم كه بوطيقاي مينيماليستي شعر جديري، در شعر دو دهه اخير تازه نيست و چنين برخوردي با ساختمان معنايي شعر، پيش از او و به نوعي ديگر در شعر مهرداد فلاح به چشم ميخورد. شعر فلاح به شكلي درونيتر و با اجرايي پخته اين حداقلگرايي را ارائه داده است؛ لحن ساده و صميمي، همچنين ماهيت عيني شعرهاي او (بر خلاف جديري) كمگويي را به لايههاي دروني شعرش فرو برده است.
حالا، با بحثي كه گذشت، در نگاهي كليتر به كتاب «صورتي مايل به خون من» و به عقيده اين قلم متوجه ميشويم كه مولف اين كتاب، دستكم تا حدي، از جنس شعرهاي خودش بيخبر است. چه، اگر چنين نبود، و جديري با آگاهي از سبك و خصلت شعرياش مينوشت، با تقويت و تمركز بر چرايي كمگويي و تحليل كاركردهاي مختلف آن، دست به تجربههاي جديتري ميزد. اگر تا اينجاي اين نوشتار را درك و پذيرفته باشيم احساس ميكنيم كه شعر جديري نمونه كاملي از قابليتهاي مختلف آن بيگانهنويسي و بيگانهگرداني نيست. چرا كه كتاب مورد نقد صرفا در فضاهايي محدود و عموما در لحظه-شعرهاي كوتاه و بدون شكل خلاصه ميشود. هدف اصلي اين يادداشت توضيح و تشريح قابليتي است كه در شعر جديري به اتمام نرسيده است بنابراين به طريقي ديگر و اينبار با ديدي انتقادي خصيصه اصلي شعر جديري را تبيين ميكنم.
شعرهاي سپيده جديري يك نوع پيچيدگي جعلي دارند؛ سطرهاي شعر، گزارههاي به ظاهر بيمفهومي هستند كه از واژههايي تشكيل شدهاند كه آن واژها، اُبژههايي هستند از يك تصوير تخيلي. با كنار هم قرار دادن آن واژهها و نه به سادگي، تصويري كه پشت شعر پنهان شده ساخته ميشود و در نهايت خود آن تصوير يك تصوير كاملا معمولي و خالي از عناصر زيباييشناختي است. به عبارتي سادهتر، پيچيدگي جعلي شعرهاي جديري نوعي فرار است از سادهنويسي شعر بد، فرار از نوشتن ساده تصاويري كه خالي از شعريت و خالي از خلاقيتاند. با ديدي سختگيرانه شعرهاي اين كتاب پوچند؛ از طرفي فقدان جنبه صوتي- موسيقيايي آنها خود به خود خواننده را به ساحت معنا سوق ميدهد و در آنجا هم متوجه ميشود كه شعرهاي كوتاه جديري چيزي جز شوخيهاي بامزهاي با كلمات (آغشته به سوررئاليسم) نيستند. لحن آشناي شعرهاي جديري، زن- كودك راوي، آنقدر در شعرهاي دهه اخير تكرار شده است كه مانع لذت بردن از ظرافتهاي طنزآميزي ميشود كه گهگاه در برخي از سطرهاي درخشان كتاب ديده ميشود.
زباني كه شعرهاي «صورتي مايل به خون من» در قالب آن به وجود آمدهاند، زبان قابل بحثي نيست. از نظر آوايي شعر جديري شعر بيهويتي است؛ به موسيقي مشخصي نميرسد و تنها گاهي در تقطيع پرشتاب سطرها، در چيدمان مشابهي از اركان جملات يكبند، ريتم كمرنگي ايجاد ميشود كه اين ريتم فاقد تازگي و طراوت خاصي است كه بشود آن را به عنوان يك ويژگي سبكي مورد بررسي قرار داد. ضرباهنگي كه گهگاه در ميان شعرهاي كتاب به گوش ميخورد در ابتداييترين شكل ممكن و از نوسان ساده صداهاي مشابهي است كه در چند سطر پيدرپي تكرار ميشوند. اما در لايه درونيتر زبان، با تمركز روي واژههايي كه با يك كسره به يكديگر اضافه ميشوند، در صورت توجه به خاصيت ارجاعي آنها، با خصيصهاي روبهرو ميشويم كه به علت بسامد بالايي كه در شعر جديري وارد ميشود آن را به عنوان يك ويژگي سبكي- زباني ميتوان مورد بررسي قرار داد. در اين تركيبات كلماتي به هم اضافه ميشوند، صفت يا وابسته يكديگر ميشوند كه به دو دايره مجزا از دواير معنايي زبان تعلق دارند. در واقع زبان جديري به همان بيماري قديمياي دچار است كه شفيعي كدكني در كتاب موسيقي شعر در زبان سپهري كشف كرده است. تركيباتي از اين دست آنقدر تكرار شده كه ديگر مبتذل جلوه ميكنند؛ تركيباتي كه بيشتر عجيبند تا شاعرانه. يكي ديگر از عادتهاي زباني جديري اينگونه است كه كلمهاي از يك سطر در سطر بعدي تكثير شده و همين بازي مسير شعر را عوض ميكند و در واقع شعر را ادامه ميدهد. گاهي تمام يك شعر حاصل تكرار واژههايي است كه فقط ارتباط ميان آن واژهها سطرهاي شعر را به هم متصل ميكند. اين ارتباط يا عينا تكرار همان واژه در كاركردي ديگر است، يا جناس است و يا يك نوع ارتباط آوايي/معنايي ديگر كه خصلتي شعرساز دارد. تمهيدي كه بدان اشاره شد، با آنكه در شعر جديري بسيار تكرار شده است، اما به صنعت تبديل نميشود و به شكلهاي مختلف، تازگي و طراوتش را حفظ ميكند اما در برخي موارد تكيه بيش از حد روي اين شيوه تماميت شعر را به يك دوزبازي صرف با واژهها تقليل ميدهد. به بياني ديگر خواننده احساس ميكند كه لفظ و لفاظي است كه شعر را ادامه ميدهد؛ اين بازي با الفاظ كاركرد ديگري جز تشكيل پيچيدگي جعلي ندارد؛ نه به فرم خاصي در مقابل بيان تبديل ميشود نه به تكنيك زباني خاصي منتهي و نه تصوير يا حجم زيبايي در ساحت معنا و دلالتها طرح ميزند.
«صورتي مايل به خون من» كتابي است در وضعيتي مشخص؛ از اقليت آوانگارد شعر امروز. شعرهاي تجربي سپيده جديري پس از هر قضاوت فنياي، به خاطر جسارت و عرياني سبكيشان، به دليل فاصلهاي كه با انبوه شعرهاي پيرامونش ايجاد كرده است، لايق احترام و توجه و شايسته نقداند.
[email protected]
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]