واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: جهان - هزينه هستهاي در خاورميانه
جهان - هزينه هستهاي در خاورميانه
دكتر حسين دهشيار :حيات يافتن رقابت هستهاي براي آينده از واقعيات گريزناپذير در منطقه خاورميانه است برخلاف نومحافظهكاران، كثيري از واقعگرايان نگاه مثبتي در خصوص احتمال اشاعه قدرت هستهاي به منطقه خاورميانه نشان دادهاند. با در نظر گرفتن اين نكته كه به تدريج مركز ثقل سياست خارجي آمريكا بعد از نزديك به يك دهه به سوي ميانه در حال بازگشت است. حاكميت يافتن اين ارزيابي اجتنابناپذير به نظر ميرسد در دوران جنگ سرد بر اساس نظرات بزرگان مكتب واقعگرايي بيان گرديد كه دستيابي شوروي و چين به سلاح هستهاي نبايد منفي تلقي گردد. واقعگرايان تدافعي اين نظر را به منطق حاكم براستراتژي هستهاي آمريكا تبديل كردند. امروزه هم واقعگرايان تهاجمي به بيان اين مهم پرداختهاند كه خاورميانه منطقهاي است كه مخالفان آمريكا در آن از توان متعارف تعيينكننده برخوردار هستند. اينان مطرح ميسازند كه آمريكا قادر نخواهد بود با محروم ساختن اين بازيگران از دستيابي به تكنولوژي مدرن در قلمروهاي خاص به تضعيف جايگاه آنان بپردازد. چراكه عملا به لحاظ توسعه ارتباطات و دسترسي آسانتر به منابع علمي نميتوان در برابر انتقال تكنولوژي و دانش سدي نفوذ ناپذير ايجاد كرد. در چارچوب اين تحليل است كه صحبت از «هزينه هستهاي» به ميان آمده است. آمريكا در خاورميانه در سالهاي آتي با ايجاد هزينه هستهاي براي كشورهايي كه در تعارض با اين كشور هستند و درصدد ارتقاي جايگاه تكنولوژيك خود ميباشند سياست «خنثيسازي» اثرات تحول در توانمندي نظامي آنان را دنبال خواهد كرد. اينان صحبت از اين ميكنند كه تلاش كشورهاي متعارض با آمريكا را براي ارتقاي تكنولوژيك نبايستي يك تهديد محسوب كرد بلكه بايد به آن از منظر فرصت براي تامين منافع ملي آمريكا با ابزاري متفاوت نگريست. دو دسته بازيگر وجود دارند؛ كشورهايي كه منافع خود را در مقابله با آمريكا مييابند و كشورهايي كه نزديكي با اين كشور را براي يافتن جايگاه منطقهاي ضروري مييابند بازيگران نوع اول از چند ويژگي متمايز برخوردار هستند كه آنها را در مقام مقايسه با اكثر بازيگران نوع دوم بهرهمند از برتري استراتژيك ميسازد. بازيگران متعارض از وسعت جغرافيايي برخوردار هستند. اين به معناي داشتن عمق استراتژيك به وسيله كشورهاي معارض با آمريكا است. اين كشورها از جمعيت زياد در مقام مقايسه با اكثر جغرافياهاي طرفدار آمريكا در خاورميانه برخوردار هستند كه داشتن يك ارتش قدرتمند با توانمندي متعارف را براي آنان فراهم آورده است كه اين خود برتري چالشناپذير در حيطه نظامي محسوب ميشود. بازيگران در تعارض با منافع آمريكا در منطقه نهتنها از منابع انرژي وسيع به مانند بسياري از متحدين واشنگتن بهرهمند هستند بلكه از ظرفيتهاي به شدت برجستهتر كشاورزي به لحاظ وسعت و صنعتي به جهت نيروي كار جوان، تحصيلكرده و ورود زودتر به اين حيطه برخوردار هستند. در كنار اينها كشورهاي مخالف آمريكا حوزه نفوذ تمدني و سابقه فرهنگي برجستهتري را به صحنه ميآورند. با در نظر گرفتن اين مولفهها پرواضح است كه بازيگران خارج از قلمرو كنترل آمريكا از قدرت چانهزني و فشار بسيار زياد بر كشورهاي متحد دشمن خود برخوردار ميباشند. اين به معناي آن است كه در صورت وقوع هرگونه مناقشه، كشمكش و در شكلي وسيعتر بحرانهاي حاد چه در شكل نظامي يا غيرنظامي، در موقعيت برتر و پيروزمند در تحليل نهايي قرار ميگيرند. با توجه به اين واقعيت است كه واقعگرايان تهاجمي براي اينكه ثبات مطلوب آنها در خاورميانه نهادينه شود و متحدين آمريكا بر ضعف استراتژيك به جهت كاستيهاي ظرفيتي غلبه كنند، خواهان تغيير در استراتژي كنوني مبارزه با اشاعه توانمنديهاي هستهاي ميباشند. از نظر اينان، آمريكا نبايستي به چالش كشورهاي مخالف آمريكا در راه دستيابي به تكنولوژي هستهاي اقدام كند بلكه براي كشورهاي متحد و دوست كه ضعف بنيادي در رابطه با قدرت متعارف دارند ايجاد فرصت براي رسيدن به «برابري» هستهاي با بازيگران مخالف آمريكا بنمايد. از اين طريق به يكباره برتري طبيعي كشورهاي متعارض با آمريكا از بين ميرود. پس قدرت چانهزني و فشار اين كشور، نيز به يكباره از بين خواهد رفت. در چنين شرايطي «كشورهاي ذرهاي» مانند قطر و غيره كه هيچگونه وجاهت بازيگري ندارند همقواره و هماندازه كشورهايي قرار ميگيرند كه هزاران سال تمدن را دارا هستند و سرشار از شاخصهاي قدرت هستند. وقتي كشورهاي موافق ذرهاي و كشورهاي مخالف قدرتمند هر دو صاحب توانمندي هستهاي شوند تمامي بازيگران «عقلاني» رفتار خواهند كرد يعني اينكه بدون توجه به ناتوانيها و برتريهاي متعارف هيچكدام به اقدام نظامي دست نخواهند زد و مهمتر از همه اينكه كشور قدرتمند متعارف مخالف آمريكا ديگر قادر نخواهد بود كه از برتريهاي طبيعي خود استفاده كند و به تاثيرگذاري بپردازد. واقعگرايان تهاجمي كه محققا نظر آنان در شكل دادن به استراتژي آينده آمريكا تاثير فراوان تئوريك خواهد داشت اعتقاد دارند كه اشاعه توانمنديهاي هستهاي به تمامي كشورهاي منطقه خاورميانه بدون توجه به نزديكي و دوري آنها از آمريكا منجر به تقويت موقعيت كشورهاي كوچك متحد خواهد شد و از طريق عقلاني كردن بازيگران سببساز تضعيف مخالفان خواهد شد. وقتي نتوان از توانمندي بهره برد اين به معناي ارتقاي كشورهاي كوچك منطقهاي به جايگاه برابر با كشورهاي بزرگ داراي قدرت و توان متعارف خواهد بود. از طريق اشاعه توانمندي هستهاي، هزينه هستهاي براي بازيگران مطرح مخالف آمريكا ايجاد ميشود و آنان هرچند كه ظرفيت تكنولوژيك را دارا خواهند شد اما در كنار آن برتري قاطع در قلمرو قدرت متعارف را از دست خواهند داد.
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 148]