واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رهبر انقلاب در روزهای ابتدایی سال با سران قوا دیدارهایی جداگانه داشتند كه به حسب قرارهای هفتگیشان بوده و وزن كاریاش سنگینتر از بقیه بود. دیدارهایی محرمانه و پشت درهای بسته. چای ورودی را كنار آقای نهاوندیان (اتاق بازرگانی) و دبیر (شورای شهر) خوردیم. چای در استكانهای كوچك با قندهایی نصفِ قند حبهای و قاشق چایخوری، عین قدیمها. وقت ورود غیر از نیمی از جماعت مدعو، مابقی با احوالپرسی از گیتها رد میشدند نه بازرسی! در میان این عده آقای دكتر شیبانی از همه درویشتر بود. هم در رفتار و منش، هم در گفتار! آقا كه آمدند صفها به هم خورد. محافظ، مُهرِ نماز همین آقای شیبانی را از جلوی پایش به كناری انداخت، در جا گفت «مهر من رو بده!» محافظ گفت: آن جاست! سریع آن را جست و برش داشت. آقا به روش خودشان نفر به نفر سلام علیك كردند. طوری كه انگار كسی نمیتوانست در سلام كردن پیشی بگیرد. وقتی به دكتر شیبانی رسیدند، شیخترین فرد جمع حاضر گفت: «با همه سلام و علیك میكنید با من باید روبوسی كنید»؛ كه رهبر بلند خندیدند و دستی بر محاسن سپید عضو آرام و بیحاشیهی شورای شهر تهران كشیده و رویش را بوسیدند. سقفِ سرای این دیدار خیلی بلندتر از مجادلات سیاسی و دستهبندی و گروهگرایی است. خوش و بشها و دیده بوسیهایِ هنوز نوروزی هم فارغ از بگو مگوهاست. بعضی مسئولین هم انگار چند ده سال است كه در فراق هم بودهاند. چنان بگو و بخندی و چنان حال و احوالی میكنند كه نگو! تكهها و مزاحهای مدیریتی هم بازار داغی دارند. ساعت دیواری به یك كه رسید، صف نماز تشكیل شد. همه جاگیر شدند. اما چرا عكس امام خمینی -پشت سر رهبر انقلاب- نبود؟ جوابش را وقتی فهمیدم كه نماز عصر تمام شد و یكی از اعضای دفتر تصویر را در جای همیشگیاش زیر قاب «كلمة الله هی العلیا» نصب كرد. بودن عكس مقابل نمازگزاران به فتوای رهبر مكروه است. قیام نماز مصادف بود با فشرده شدن شانهها به هم و سكوت... بعد از نماز و تعقیبات، مدیران كشوری همه پشت سر هم روی موكت و مقابل رهبر انقلاب چهار زانو نشستند. سخنان رهبر با بسمالله آرامی آغاز شد و با تبریك سال نو و ویژگی تحول فصلها ادامه یافت. آقا از بهار به تقوا رسیدند و در تكمیل معنای تقوا فرمودند: «تقوا یعنی لحظه به لحظه خود را پائیدن». رهبر انقلاب در بخش انذاری فرمایشاتشان هم گفتند: «اغلب، انحرافات از جاهای كوچكی آغاز میشود، اما این زاویه اندك از خط مستقیم، كار را به مقصدی در ناكجا آباد میرساند. استاد درس اخلاق امروز عیدی دیگری هم به مسئولین كشور دادند: «گاهی اوقات ما مثل تغییر نامحسوس و آرام فصول طبیعت تغییر میكنیم و ما بی خبریم». پایان طلایی سخنان رهبر هم موضوع فلسطین و "اسلامزدایی از آثار اسلامی" از جمله حرم ابراهیمی بود. استفاده از ظرفیتهای سازمان كنفرانس اسلامی و استراتژیك بودن جایگاه و سرزمینهای اسلامی بود. اشارتی هم به تلاشی نهاد خانواده در غرب داشتند و در این بین تاكید ویژهای بر درخشان بودن اسلام در رویكرد بشر امروز به دین نمودند. بیانات كه والسلام شد، چفیه را كسی گرفت و عدهای هم به دستبوسی سبقت گرفتند و آقا با تآنی و آرام از درب كوچك كنار اتاق خارج شدند. پرده كه افتاد، دوباره بازگشتند. به هوای كسی! دكتر روح الامینی آقا را صدا كرده بود. رهبر برگشتند و به صورت دكتر دستی كشیدند و با لبخند حرفهایی زدند كه ناشنیده ماند. دكتر روح الامینی با پسر، دختر و نوهاش آمده بود. پدر مرحوم محمد كامرانی هم كه با روح الامینی آمده بودند گوشه مجلس نشسته بود. موقع خروج حضار یكی از محافظین به حبیب كاشانی (شورای شهر) همكاران استقلالیاش را معرفی میكرد. قریب بالاتفاق هم میگفتند: نه بابا این حرفا چیه! ما را كه كسی نمیشناخت. اما بعد از دیدار دم در جایی ایستادیم كه هر كس خارج میشد احساس میكرد باید با هم خداحافظی كند./2759
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]