واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مقام علمی و هم چنین زهد و تقوای آیت الله العظمی بروجردی (رضوان الله علیه) چیزی نیست که بتوان در آن شک کرد. مخالفان ولایت فقیه و روحانیت هم هرگز نتوانسته اند راجع به این موضوع تشکیک کنند، ولی آنها برای رسیدن به اهداف خود، با مغالطه و با مقایسه های نادرست سعی در آن دارند که در باب مشی سیاسی آیت الله العظمی بروجردی إن قُلت کنند و از این طریق یا بگویند که آیت الله العظمی بروجردی در مسائل سیاسی خطا کار بوده است (که در این حال به هدف خود مبنی بر خدشه وارد کردن به روحانیت و تضعیف آن می رسند) و یا بگویند که مشی سیاسی آیت الله العظمی بروجردی صحیح بوده و از این طریق (به زعم خود) مشی سیاسی حضرت امام (قدس سره) را نادرست جلوه دهند(که در این صورت هم به همان هدف قبلی نائل می شوند). اما آنچه صحیح به نظر می رسد آن است که حضرت امام و آیتالله العظمی بروجردی(رضوان الله علیهما) هر دو در پی هدفی واحد (یعنی انجام وظیفه شرعی خود و احیا و اقامه دین در جامعه) بودهاند ولی هر کدام، به تناسب مقدورات و شرایط، روشی را برگزیدهاند و هرگز اختلافی از این بابت در بین نیست. آیت الله استادی، از اساتید به نام حوزه علمیه قم، در کتاب خاطرات خود، مطالبی راجع به آیتالله العظمی بروجردی و مشی سیاسی و زمانه آن بزرگوار مطرح کرده اند که با توجه به حضور آیت الله استادی در آن صحنه ها و در آن روزگار، خواندنی و قابل تأمل هستند. به بهانه 10 فروردین، سالروز وفات آیت الله العظمی بروجردی بخشی از این مطالب را بازخوانی می کنیم: «شخص محمد رضا شاه از آقای بروجردی حساب می برد؛ همان طوری که قبل از وی پدرش رضا خان به مقام و منزلت ایشان آگاهی کامل داشت. به همین خاطر قبل از آمدن ایشان به قم که در تهران در بیمارستان فیروز آبادی بستری شد، شاه فوری به عیادت ایشان رفت. خوب معلوم است که این به سبب مقام و منزلت و عظمت آقای بروجردی بود، و الّا شاه که برای علما و دانشمندان ارزش قائل نبود. بعد هم که ایشان در قم مستقر شد و زعامت حوزه و روحانیت و مرجعیت مردم را بر عهده گرفت، رژیم شاه خیلی با احتیاط با ایشان برخورد می کرد. خداوند یک رعب عجیبی به ایشان داده بود که واقعاً شخص شاه وایادی رژیم از آقای بروجردی می ترسیدند و با شیطنتی که داشتند به انتظار مرگ ایشان نشسته بودند. تا موقعی که آقا در قید حیات بود، نتوانستند بعضی کارها را عملی بکنند و اینها را برای بعد از رحلت ایشان نگه داشتند. البته روش برخورد آقای بروجردی هم با رژیم شاه، روش خاص خودش بود. موقعیت ایشان و اوضاع و شرایط آن روز ایجاب می کرد که این روش را پیش بگیرد. ایشان در عین حالی که با اساس رژیم کاری نداشت، ولی این جور هم نبود که نعوذبالله در مقابل خلاف کاری ها سکوت اختیار بکند، بلکه به طور جدی اقدام می کرد. شما خبر دارید که راه آهن شمال- جنوب را خارجی ها ساختند. چون بعضی کارگران و مهندسانشان مسیحی بودند، در هر ایستگاهی یک کلیسا مانندی درست کرده بودند. این مراکز همان طور مانده بود؛ اما در حالی که اغلب مسافران قطارها مسلمان و شیعه بودند، مسجد در این ایستگاه ها وجود نداشت. این خبر وقتی به آقای بروجردی میرسد، فوری رئیس فرهنگ وقت را به قم احضار می کند و از وی توضیح می خواهد. این را من در روزنامه های آن ایام خواندم، یادداشت هم دارم. آن وقت رئیس فرهنگ برمی گردد به تهران و در مدت کوتاهی تمام کلیساهای مسیر راه آهن را که در ایستگاه ها بود تبدیل به مسجد می کنند. بعد قطارها نیز موظف می شوند وقت نماز در ایستگاه ها توقف کنند تا مسافران نمازشان قضا نشود. به هر حال آنها لا اقل ظواهر را حفظ می کردند و نمی خواستند با آقای بروجردی درگیر شوند. خود شاه نیز اینچنین بود. او یکی دو بار به قم آمد و در صحن حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) با آقای بروجردی دیدار کرد و آقا هم شاید بعضی مسائل را به طور مستقیم با وی در میان گذاشت. چونان که گاهی هم به وسیله آقای فلسفی یا آقای بهبهانی در تهران اقدام می کرد.گاهی نیز از طریق خادمش حاج احمد که همیشه در کنارشان بود این کارها و اقدامات انجام می پذیرفت. ظاهراً آن وقت ها فضای حاکم و غالب در حوزه و جامعه این بود که می گفتند اگر ما بر ضد رژیم اقدام اساسی کنیم، مردم حمایت نمی کنند و در نتیجه اوضاع بدتر می شود و شکست می خوریم. همان طور که در ماجرای مصدق و کاشانی این اتفاق افتاد؛ مردم پیش از ظهر مرگ بر شاه و زنده باد مصدق می گفتند، بعد از ظهر بر عکس آن شعار دادند. هنوز سطح آگاهی مردم بالا نبود و نیاز به زمینه سازی و کادر سازی داشت. به نظر می رسد آقای بروجردی هم همین فکر را داشت. ایشان نمی توانست به طور مستقیم با اساس رژیم درگیر بشود. در مقابل نیرو انرژی خویش را در تعلیم و تربیت نیروهای بالقوه و کادرسازی در حوزه علمیه به کار گرفت. حالا اگرچه در نظر بعضی ها این یک نوع نقطه ضعف به شمار می رود، ولی به نظر بنده همین امر باید یکی از نقاط قوت آقای بروجردی شمرده شود و روش ایشان روش صحیح و درستی بوده است. آن موقع واقعاً برای این قبیل کارها اصلاً زمینه نبود. یادم هست رو به روی مغازه پدرم در تهران مسجدی بود که امام جماعتش روحانی محترمی به نام آقا سید محمد صادق بود. وقتی فوت کرد در قبرستان قم نو دفن شد. من مکرر بر سر قبرش حاضر شدم و فاتحه خواندم. پدرم می گفت: "زمانی که مرحوم حاج آقا حسین قمی [در زمان رضا شاه] به عنوان اعتراض به مسئله [کشف] حجاب به تهران آمد و در باغ سراج الملک به تحصن نشست، همین آقا سید، امام جماعت مسجد محله ما که در پشت سرش نماز می خواندیم، با کمال دلسوزی و خیر خواهی می گفت این سید را دارند گول می زنند، این کارها بیهوده است. او خیال می کند این چند نفری که اطرافش را گرفته اند تا آخر خواهند ایستاد، اما همین فردا متفرق می شوند و به دنبال کار خود می روند." خوب شما ببینید افکار و ذهنیات یک روحانی و امام جماعت نسبت به مردم این گونه بود. می گفتند: مردم دین دارند، متدین هم هستند ولی اگر سر و صدا بشود و پای مشکلات و گرفتاری به میان بیاید، عرصه را خالی می کنند. البته مقداری هم درست بود. مثلاً در زمان آقای بروجردی یک وقتی ایشان در مورد قمه زنی و بعضی مظاهر عزاداری اشکال و ایراد گرفته و فتوایی داده بود، در همان موقع بعضی از عزاداران قمی جواب داده و گفته بودند ما اگرچه در طول سال مقلد آقا هستیم، ولی در این دو روز تاسوعا و عاشورا از خودمان تقلید می کنیم. از سویی دیگر، ایادی رژیم ستم شاهی با یک سری ترفندها و شیطنت هایی که داشتند و با تبلیغات و شگردهایی که به کار می گرفتند می توانستند مردم را در 24 ساعت از این رو به آن رو کرده و با خود همراه سازند. بنابراین اوضاع و شرایط زمان مرحوم آقای بروجردی با اوضاع و شرایط زمان حضرت امام و امروز فرق دارد و هرگز نباید این دو را با هم قیاس کرد و نتیجه گرفت. البته آقا در مسائل مهم سیاسی که پیش می آمد، با بعضی از شخصیت های سرشناس حوزه به مشورت می نشست و گویا حضرت امام یکی از مشاوران خاص ایشان بوده اند. گاهی جلساتی به همین منظور در بیت آقا تشکیل می شد و شخصیت هایی مانند حضرت امام، آقا مرتضی حائری، آقا رضا صدر و دیگران حاضر می شدند و به آقا مشاوره می دادند.» منبع: خاطرات حاج شیخ رضا استادی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 129 تا 133 /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]