محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854852342
- 14 اسفند ؛ آغاز خروج بنی صدر از کشتی نجات نظام (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : ابوالحسن بنی صدر در بهمن ماه 1358 با رأی قاطع حدوداً 11 میلیونی مردم به عنوان اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. درگیری او با مخالفانش که حتی پیش از انتخابش به رئیس جمهوری هم وجود داشت، در تمام دوران ریاست جمهوری و حتی پس از عزلش از این مقام هم ادامه یافت. این مخالفت های دو طرفه و این درگیری ها و این برخوردها سیری مشخص داشت و نمی شود یک برخورد خاص را – منفک از دیگر قضایا- بررسی کرد و از آن تصویر و تحلیل درستی به دست داد. اما سیر این قضایا هم به یک شکل نبوده و اوج و حضیض هایی داشته است. در یک نگاه کلی می توان این قضایا را به دو بخش انتخاب به ریاست جمهوری(بهمن 58) تا 14 اسفند 59 و 14 اسفند 59 تا 1 تیر 60 (روز عزل بنی صدر توسط امام) تقسیم کرد. اینکه چرا 14 اسفند باید محور تقسیم باشد بحثی جداگانه می طلبد که در آن زوایای مختلف غائله 14 اسفند بررسی شود، ولی اجمالاً می توان گفت 14 اسفند نقطه بروز واضح تقابل بنی صدر و حامیانش با انقلاب اسلامی و حامیان آن بود. از آن پس بود که چهره پنهان بنی صدر برای بسیاری از افراد که فریب او را خورده بودند و بعضاً جزو حامیان جدی او هم بودند آشکار شد و روند ریزش هوادارانش اوج گرفت و از طرف دیگر بنی صدر هم در سخنان و پیام هایش آشکارتر از قبل از لزوم ایستادن در برابر جمهوری اسلامی سخن گفت. لذا در این نوشته بر آنیم که مقطع دوم این قضایا (یعنی 14 اسفند 59 تا 1 تیر 60) را اجمالاً بررسی کنیم و تصویری از تلاش های طیف ضد انقلاب و فعالیت های طیف طرفداران انقلاب عرضه کنیم. در روز 14 اسفند در دانشگاه تهران چه گذشت؟ روز 14 اسفند به مناسبت سالروز فوت دکتر مصدق مراسمی در زمین چمن دانشگاه تهران (روبه روی کتابخانه مرکزی) برگزار شد. در این مراسم، چند اتفاق خاص رخ داد: اولاً مراسم در تجلیل از کسی برگزار می شد که اکثریت علمای مسلمان و مردم انقلابی دست کم خاطره خوشی از او نداشتند، ثانیاً نوع گروه هایی که در این مراسم جمع شده بودند همان طیفی بودند که با مطالب مطبوعات و یا حتی با سلاح به مقابله صریح با اسلام و انقلاب برخواسته بودند (اصطلاحاً طیف ضد انقلاب)، ثالثاً در این مراسم شعارهای بسیار تندی علیه نهادهای انقلابی و اشخاص مورد وثوق امام (خصوصاً شهید بهشتی) سر داده شد (که البته جمعیت حزب اللهی هم در مقابله به مثل، شعارهایی سر می داد)، رابعاً در این روزبین جمعیت ضد انقلاب و مردم حزب اللهی درگیری شدیدی رخ داد و خامساً و از همه مهم تر بنی صدر نه تنها نسبت به توهین به نهادها و اشخاص انقلابی حساسیتی نشان نداد بلکه شخصاً به توهین به این نهادها اقدام کرد و دستور حمله و مضروب کردن مردم را از پشت بلندگو و علناً اعلام کرد. البته پس از اتمام سخنرانی هم ضد و خوردها ادامه داشت که منجر به مجروحیت بسیاری از افراد شد. این مسائل موجب آن شد که بسیاری از افراد برای انقلاب احساس خطر کنند. چرا که گرچه پیش از این هم در سخنرانی های بنی صدر سخنان حساسیت زا و شعارهای نامناسب وجود داشت ولی هیچ وقت مسائلی با ابعاد 14 اسفند رخ نداده بود. خود بنی صدر هم متوجه این مطلب شده بود و سعی می کرد با هیجانی نگاه داشتن فضا به اهداف طراحی شده اش دست پیدا کند. او پس از این واقعه پیامی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود: «حوادث دانشگاه تهران بر مقاومت دلیرانه شما مردم در برابر کسانی که می خواستند با ایجاد اغتشاش جلوی آزادی مردم ... را بگیرند، مسائل کم اهمیتی نیستند که بتوان به سادگی از آن گذشت.» این که گفته می شود بنی صدر از این زمان در حال تقابل مستقیم با نظام بود به این دلیل است که او از این زمان به بعد(چنانکه خواهیم دید) به همراه دیگر گروه های ضد انقلاب (خصوصاً منافقین) مدام بر لزوم مقاومت و ایستادگی و تسلیم نشدن و مسائلی از این دست تکیه می کرد و مردم را هم تشویق صریح و جدی برای ساکت نبودن و اعتراض کردن و استقامت نمودن و... می نمود. این ها در حالی بود که او خود، بخشی از این نظام محسوب می شد (رئیس جمهور و فرمانده کل قوا) و پارادوکس موجود آن بود که بنی صدر می خواست در آن واحد هم جزو سیستم باشد هم رهبر اپوزوسیون و البته اسم این تناقض را هم «اصلاح» و «جلوگیری از انحراف انقلاب» می گذاشت. نگرانی آیت الله گلپایگانی و پاسخ امام نگرانی دلسوزان انقلاب و موضع امام شدت وقایع روز 14 اسفند نگرانی هایی جدی برای مردم و دلسوزان انقلاب ایجاد کرد. در پی این وقایع، آیت الله العظمی گلپایگانی در 16 اسفند 59 تلگرافی خطاب به امام فرستادند و در بخشی از آن متذکر شدند: «اختلافات و برخوردها و درگیری هاى اخیر موجب نگرانى شدید است. با توجه به وضع بسیار حساس کشور و جنگ تحمیلى و توطئههاى بیگانگان اقدام سریع حضرت عالى در اطفاى این نائره قبل از بروز فتنههاى خطرناک و حوادث غیر قابل پیشبینى به نظر حقیر لازم است.» امام هم در جواب این تلگراف فرمودند: «تلگراف جنابعالى که از نگرانى آن حضرت در قضایاى شوم دانشگاه در روز پنجشنبه 14/ 12/ 59 حکایت مىکرد واصل، تلفن هاى بسیارى در دنباله جنایت منحرفین از اطراف نیز واصل گردید. به جنابعالى و عموم ملت شریف اطمینان مىدهم که با خواست خداوند تعالى با این گونه مخالفت هاى با اسلام، برخورد شدید خواهد شد، و به دستگاه قضایى گفتهام که قضیه را تعقیب و مجرمین و محرّکین را شناسایى و محاکمه کنند و نتیجه را به این جانب اطلاع دهند تا تکلیف آنان به حسب موازین اسلامى معین شود. باید گروه ها و دسته هاى منحرف سیاسى و غیر سیاسى بدانند که من با احساس تکلیف، با آنان برخورد اسلامى و حدود اسلامى مىکنم و به شرارت هاى ضد اسلامى خاتمه مىدهم.» امام در این تلگراف، هم به مقصرین قضیه -به صورت غیر مستقیم- اشاره کردند و خط جمهوری اسلامی را روشن نمودند و هم تأکید کردند که زمان مسامحه نیست و نظام با منحرفین برخورد خواهد کرد. این پیام امام حاوی این اخطار بود که مخالفین یا باید به قواعد و مبانی اسلام و نظام پایبند باشند یا آنکه از کشتی نجات انقلاب خارج شوند. پیام امام موجب شد که پیروان خط امام کمی صریحتر با بنی صدر سخن بگویند و البته با باز دیدن راه بازگشت، ملزومات این بازگشت را گوشزد کنند. استفاده ابزاری ضد انقلاب از بنی صدر جامعه روحانیت مبارز تهران در پیامی در تاریخ 17 اسفند 59 اعلام کرد: «بر ایشان [بنی صدر] لازم است که برائت صریح خود را از این فرصت طلبان وابسته ابراز دارند. ما برای مقابله با این گروه ه های ضد انقلاب اسلامی منتظر فرمان امام بزرگوارمان هستیم.» استفاده ابزاری ضد انقلاب از بنی صدر البته نکته مهمی در این بین وجود دارد و آن هم این است که ضد انقلاب واقعاً به بنی صدر معتقد نبودند بلکه او را مهره ای می دیدند که می شود از او برای مقابله با جمهوری اسلامی استفاده کرد و زیر عَلَم او به جنگ نظام رفت. چنانکه در برخی اسناد کشف شده از خانه های تیمی منافقین به این امر تصریح شده است و بعدها هم دیدیم که منافقین مدتی پس از فرار از ایران به همراه بنی صدر، او را کنار گذاشتند چون دیگر قابلیت استفاده نداشت. شهید رجایی (نخست وزیر وقت ) هم در همان زمان(در 18 اسفند 58) با تیزبینی به این مطلب اشاره کرده بود: «اخیراً ضد انقلاب پایگاه جدیدی پیدا کرده است تحت عنوان حمایت از رئیس جمهور و هر جا که رئیس جمهور یک سخنرانی بر پا می کند، علاوه بر کسانی که به رئیس جمهور معتقدند، عده بسیاری هم از ضد انقلابیون شرکت می کنند، به خصوص در این مراسم اخیر [مراسم 14 اسفند] که رسماً شرکت کردند.» بنی صدر در توهم رأی 11 میلیونی البته اینکه ضد انقلاب از بنی صدر استفاده ابزاری می کرد موجب تطهیر او نمی شود چراکه او علاوه بر جرایم خود باید بدین نکته نیز توجه می کرد که چه کارهایی انجام داده بود که مورد طمع ضد انقلاب داخلی و خارجی واقع شده بود. ولی بنی صدر در آن زمان به این مطلب و به تذکرات جدی امام توجه نداشت و گرچه هر روز ریزش هوادارانش را می دید، ولی کماکان در توهم رأی 11 میلیونی خود بود. ابتکار امام هیئت سه نفره حضرت امام گرچه خط خود را در مقابله با ضد انقلاب روشن کرده بودند ولی چون هنوز کورسوی امیدی به جذب بنی صدر می دیدند و گذشته از آن، با توجه به این مصلحت که نمی باید اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی از مقامش عزل شود، دست به ابتکار جالبی زدند. حضرت امام جلسه ای در 25 اسفند 59 در جماران ترتیب دادند که در آن بنی صدر، مهندس بازرگان (که در آن زمان طرفدار جدی بنی صدر بود و روزنامه میزان را ارگان طیف بنی صدر کرده بود)، شهید بهشتی، شهید رجایی، حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی حضور داشتند. در این جلسه طولانی همه افراد نظرات خود را بیان کردند و در نهایت، امام بیانیه ای صادر کردند و در آن، ضمن تذکر لزوم وحدت، طرفین دعوا را از سخنرانی منع کردند (بند 7 بیانیه) و هیئتی سه نفره با حضور نماینده خود امام، نماینده بنی صدر و نماینده شهید بهشتی و حضرت آیت الله خامنه ای و شهید رجایی و آقای هاشمی رفسنجانی تعیین کردند که به موارد اختلاف رسیدگی کند و متخلف را معرفی نماید (بند 6 بیانیه). بنی صدر در فردای آن روز در پاسخ به بیانیه امام، نامه پاسخی نوشت و ضمن قبول مفاد بیانیه اعلام کرد: «به خواست خداوند، اساس این جمهوری با اجرای قاطعانه قانون استحکامی روز افزون پیدا می کند. اینجانب پس از مطالعات، ظرف یکی دو روز آینده نماینده ای برای هیئت سه نفره به حضور شما معرفی می کنم.» نهایتاً حضرت امام، آیت الله مهدوی کنی را به عنوان نماینده خود تعیین کردند. شهید بهشتی و حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی و شهید رجایی هم آیت الله محمد یزدی یزدی را به عنوان نماینده معرفی کردند و بنی صدر هم آیت الله اشراقی (داماد امام که جزو طرفداران بنی صدر بود) را به نمایندگی تعیین کرد. بدین ترتیب هیئت سه نفره، طبق روالی قانونی (به موجب فرمان رهبر) تشکیل شد و خود بنی صدر هم نماینده ای در آن داشت. بنی صدر پس از انتخاب آیت الله اشراقی به عنوان نماینده خود خطاب به وی نوشت : «علت اختلاف ها از نظر اینجانب از تمایل به تجاوز از حدود قانون مایه می گیرد. هیئت، تحریک مقامات را نسبت به یکدیگر مانع گردد و طبق بیانیه امام باید آن ها را به مردم معرفی کند. ... باید تصمیم ها و مطالب در قضاوت مردم قرار گیرد.» سال60، سال حاکمیت قانون سال حاکمیت قانون اما این پایان اختلافات نبود. درحالیکه هیئت تازه شروع به کار کرده بودو هنوز کاملاً مطالب را بررسی نکرده بود، بنی صدر و اطرافیانش (خصوصا منافقین) با شدت، مدام اعلام میکردند که اوضاع کشور بحرانی است و کشور به بن بست رسیده است. البته این فضای تبلیغاتی بنی صدر و اطرافیانش و تأکید مداوم بر بحران و بن بست تا زمان عزل بنی صدر ادامه داشت. در چنین فضایی سال 59 به پایان رسید و سال 60 آغاز شد. حضرت امام این سال را سال حاکمیت قانون نامیدند. با این حال کارهای خلاف بنی صدر (که عموما در پوشش شعار اجرای قانون به منصه ظهور می رسید) همچنان ادامه داشت و موجب ناراحتی دوستداران انقلاب بود ولی امام در 26 فروردین 60 جمله ای گفتند که امید را در دل دوستان انقلاب زنده کرد. ایشان در یک سخنرانی عمومی فرمودند: «مرگ مخالفین با اسلام و جمهوری اسلامی نزدیک است.» دلیل حرکات بنی صدر در مخالفت با نظام اما دلیل این کارهای بنی صدر چه بود و چرا با وجود میل امام بر اینکه او داخل کشتی نظام بماند او خودش سعی داشت در جایی غیر از این کشتی ادامه مسیر دهد؟ ظاهراً دلیل این امر آن بود که بنی صدر این توهم را در سر داشت که کشتی انقلاب به زودی غرق خواهد شد و او باید برای آینده خود برنامه بریزد. در دیداری که با شورای عالی سپاه داشت وقتی از او سؤال شد که چرا اعضای این شورا به سختی می توانند با او ملاقات کنند ولی مسعود رجوی هر وقت که بخواهد به او دسترسی دارد جواب داد: «من باید این گروه ها راداشته باشم زیرا وقتی که ما از دولت آلمان علت شرکتشان را در تحریم اقتصادی نسبت به ایران ... پرسیدیم به ما گفتند ما با مطالعه بولتن های پزشکی امام به این نتیجه رسیده ایم که امام بیش از سه ماه دیگر زنده نیست بنابراین امام سه ماه دیگر فوت می کند و روحانیت دسته دسته می شوند. تنها این گروه ها هستند که به علت داشتن تشکیلات در ایران باقی می مانند و قدرت را در دست می گیرند. من باید این گروه ها را داشته باشم.» (غائله 14 اسفند، تألیف دادگستری جمهوری اسلامی ایران، صفحه 641) البته برخی اعضای گارد حفاظت منزل بنی صدر هم گزارش کرده اند که او به صورت مرتب با سران منافقین (مثل موسی خیابانی) و سران چریک های فدایی (مثل اشرف دهقانی) و حتی برخی سران حزب دموکرات کردستان دیدار های مستمر و طولانی داشته است. و همین مطلب بود که در این دوره منجر به پیوند هرچه بیشتر این گروه ها با بنی صدر و رویارویی بیشتر او با نظام می شد. ادامه التهابات گذشت زمان موجب تلطیف فضا نمی شد و کارهای بنی صدر و اطرافیانش و مثائلی که گروهک ها با قلم و با سلاح برای نظام می آفریدند کماکان فضا را در التهاب نگه می داشت. در این میان بنی صدر هم چنان در توهم رأی 11 ملیونی از مقاومت و ایستادگی سخن می گفت. تجمع و راهپیمایی بدون مجوز منافقین و هشدار امام او در مصاحبه ای در 5 اردیبهشت 60 گفت: «همه باید بایستیم و مقاومت کنیم و نگذاریم آنچه را که انقلاب به ما داده است مفت از دست برود. ... بهتر است ما بایستیم و استقامت کنیم تا رادیو تلویزیون ما برگردد به مرزی که قانون اساسی برای آن قرار داده یعنی بازگو کننده واقعیت برای مردم، همان طور که هست.» دو روز بعد از این صحبت ها در 7 اردیبهشت 60 منافقین یک تجمع و سپس راهپیمایی بدون مجوز برگزار کردند که درجریان اغتشاشات حاصل از آن دو نفر کشته شدند. پس از این تجمع، در حالی که امام کماکان با منافقین مدارا می کرد و خطاب به منافقین می فرمود که به آغوش ملت بازگردند و البته در کنار آن می فرمود: «نیاید آن روزی که به ملت ما تکلیف معلوم بشود که با شماها چه کند»، بنی صدر و روزنامه متعلق به او (یعنی روزنامه انقلاب اسلامی) با تمام توان از منافقین حمایت می کردند. این وقایعِ داخل کشور نه تنها با ذوق زدگی رسانه های خارجی ضد انقلاب مواجه شده بود بلکه کسانی نظیر علی امینی (نخست وزیر دوره پهلوی) و برخی نمایندگان مجالس فرمایشی رژیم پهلوی را هم به توهم انداخته بود که به زودی نظام جمهوری اسلامی سقوط می کند و آنها به حکومت بازمی گردند و البته سخنان این قبیل افراد را همان رسانه های ضد انقلاب پوشش می دادند. توطئه چند لایه ضد انقلاب و هوشمندی حضرت امام در چنین فضایی یک واقعه مهم رخ داد که بررسی آن هم از نقشه های چندلایه ضد انقلاب پرده برمی دارد و هم از هماهنگی کامل آنان با بنی صدر و هم از هوشمندی حضرت امام. در اردیبهشت 1360، منافقین نامه ای خطاب به امام نوشتند و از امام خواستند که روزی معین شود تا سران منافقین به همراه همه هوادارانشان به جماران بروند و با امام صحبت کنند. ظاهراً منافقین این طور گمان کرده بودند که پس از ارائه این طرح، یا امام آن را می پذیرد یا نه. اگر پذیرفت، یا آنها با رژه میلیشیا و به صورت مسلح به جماران می روند که این خود یک نمایش قدرت کامل و البته موجب کسب وجهه ای نیمه قانونی می شد؛ یا آنکه بدون سلاح به راهپیمایی تا جماران می پردازند که در آن صورت هم با کمک رسانه های خارجی و رسانه های ضد انقلاب داخلی (نظیر مجاهد، انقلاب اسلامی، جبهه ملی و میزان) تعداد خود را با آگراندیسمان کردن، چند برابر جلوه داده و به جو سازی برای دیگر شهرستان ها (که طبعا مردمش در تهران نیستند تا تعداد واقعی تظاهرات کنندگان را ببینند) و باج گیری از مسئولین می پردازند؛ اگر هم امام نپذیرفت که باز با همان رسانه ها دست به شانتاژ و مظلوم نمایی می زنند و چنین وانمود می کنند که آن ها قصد مسالمت داشتند ولی امام حتی حاضر نشد سخن آنان را بشنود. این به ظاهر نقشه ای کامل بود که اصطلاحاً مو لای درزش نمی رفت، ولی حضرت امام این نقشه را با چنان پاتکی جواب دادند که صحنه کلاً تغییر کرد. البته این نامه مفصل منافقین حاوی مظلوم نمایی های فراوان از قبیل این که در زمان شاه هم تا این حد تحت افترا نبودند و اینکه تمام افرادشان به دلیل فشار ها هر لحظه در معرض مرگ هستند و جانشان در خطر است و همه وصیت نامه نوشته اند و ... بود و از طرف دیگر مجددا بر بحرانی بودن اوضاع کشور تأکید می کرد ولی در این بین باز هم دست از تهدید برنداشته بودند و نوشته بودند: «تا آنجا که به ما مربوط است ... و تا آنجا که انضباط آهنین تشکیلاتی ما کشش داشته باشد تلاش خواهیم نمود ... از عکس العمل های خشونت بار و قهرآمیز بپرهیزیم.» پاسخ امام به نامه منافقین حضرت امام منافقین را لایق جواب مستقیم ندیدند ولی در یک سخنرانی عمومی در 21 اردیبهشت جواب بحث های منافقین و بنی صدر و از جمله جواب این نامه را بیان کردند: «آن هایى که این طور هم با قلم هایشان، علاوه بر تفنگ هایشان، با ما معارضه دارند ما به آنها کراراً گفته ایم و حالا هم مى گوییم که مادامى که شما تفنگ ها را در مقابل ملت کشیده اید، یعنى در مقابل اسلام با اسلحه قیام کرده اید، نمى توانیم صحبت کنیم و نمى توانیم مجلسى با هم داشته باشیم. شما اسلحهها را زمین بگذارید و به دامن اسلام برگردید، اسلام شما را مىپذیرد و اسلام هوادار همه شماها هست ... شما به قوانین اسلام سر بگذارید، گردن فرو بیاورید، کشور اسلامى ما، همه شما را مىپذیرد و من هم که یک طلبه هستم با شما حاضرم که در یک جلسه، نه در یک جلسه، در ده ها جلسه، با شما بنشینم و صحبت کنم، لکن من چه بکنم که شما اسلحه را در دست گرفته اید و مى خواهید ما را گول بزنید. ... من اگر در هزار احتمال یک احتمال مىدادم که شما دست بردارید از آن کارهایى که مى خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم؛ لازم هم نبود شما پیش من بیایید. ... شما در همین نوشته اظهار مظلومیت و اظهار اینکه ما مىخواهیم کارها درست بشود و تفاهم بشود، وقتى در همین جا تهدید به قیام مىکنید، ما نمى توانیم از شما این طور مسائل را قبول کنیم، لکن بهتر است که شما با این جمهورى مخالفت نکنید. » مخالفین وقتی با جواب این چنینی امام مواجه شدند و هیچ کدام از فرض هایشان محقق نشد، به کار تازه ای دست زدند که از مجموع قضایا به نظر می رسد با هماهنگی خود بنی صدر بوده است. منافقین نامه ای به بنی صدر (به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا) نوشتند و در آن اعلام کردند که حاضرند اسلحه خود را تحویل دهند، به شرطی که ضمانت شود قانون درباره آن ها اجرا می شود و از آن ها محافظت می شود. اما بنی صدر در جواب اعلام کرد که نمی تواند هیچ تضمینی بدهد که پس از تحویل سلاح منافقین، به آن ها تعرضی نشود. این جواب از جانب یک مسئول سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی توجیهی بود جهت آنکه منافقین سلاح خود را حفظ کنند و مخالفین هم نتوانند این کار آن ها را غیر قانونی بخوانند. ادامه دارد .../2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]
-
گوناگون
پربازدیدترینها