تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835051699
- گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جمهوري اسلامي: نااميدي مشترك «نااميدي مشترك» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ اطلاعات غيررسمي اما متنوع از تلاش دولت آمريكا براي ابراز و انتشار اين نكته حكايت دارند كه واشنگتن قصد ندارد به ايران حمله نظامي كند. نشريه « القدس العربي » در تحليل اظهارات رئيس اداره سياسي و امنيتي ارتش رژيم صهيونيستي كه خواستار مقابله جهانيان با جمهوري اسلامي ايران به خاطر آنچه او تلاش تهران براي توليد سلاح اتمي ناميده شده بود نوشت : « وي اين سخنان را درحالي بيان داشته كه گروهي از كارشناسان نظامي آمريكا در اسرائيل بسر مي برند تا به مقامات اسرائيل توضيح دهند كه آمريكا هيچگاه تمايلي به حمله نظامي عليه ايران نداشته و مقامات اسرائيلي نيز نبايد بدون هماهنگي با واشنگتن دست به كاري بزنند كه منطقه را بيش از اين متشنج كند.» آموس گليعاد رئيس اداره سياسي و امنيتي رژيم صهيونيستي گفته بود : « امسال (سال ميلادي جاري كه از حدود دو ماه قبل آغاز شده ) سالي است كه جهانيان بايد تكليف خود را با ايران روشن كنند و در آزموني سخت ايران را بر سر جايش بنشانند » . براساس خبري كه نشريه القدس العربي منتشر كرده گليعاد در توجيه سخنان خود گفته است : « ايران كشور عراق را در اختيار دارد و در سوريه و لبنان و جنبش حماس نفوذ دارد و به زودي به بمب هسته اي دست پيدا مي كند اما دنيا در سكوتي بي معنا تنها شاهد اين اقدامات خصمانه است » . اين مقام ارتش رژيم صهيونيستي براي آنكه بتواند خواسته شيطنت آميز خود عليه جمهوري اسلامي ايران را با پشتوانه قوي تري همراه كند افزوده است : « اروپائي ها بدانند برد موشك هاي ايران به آن سوي اروپا هم خواهد رسيد و آن زمان كه ايران به بمب هسته اي دست پيدا كند چه كسي خواهند توانست تهران را كنترل كند.» اظهارات « آموس گليعاد » آميخته اي از مطالب راست و دروغ است كه با هدف « ايران هراسي » بيان شده و بخشي از اين سياست شيطنت آميز اردوگاه استكبار غربي را تشكيل مي دهد. اينكه روابط ايران با عراق و سوريه و لبنان و جنبش حماس و حتي ساير جنبش هاي ضد صهيونيستي و ضداستكباري در منطقه كاملا دوستانه است مطلب درستي است كه از نفوذ معنوي ايران در ميان ملت ها و دولت هاي منطقه حكايت دارد. اينكه ايران از قدرت دفاعي بالائي برخوردار است كه اين مقام ارتش رژيم صهيونيستي به آن اعتراف كرده است. اما در كنار اين دو واقعيت انكارناپذير سخن گفتن از تلاش ايران براي دستيابي به بمب اتمي نكته ايست كه صهيونيست ها با مطرح ساختن آن درصدد ايجاد حساسيت در افكار عمومي جهان به ويژه اروپا و آمريكا هستند تا از اين طريق به سايت « ايران هراسي » دامن بزنندو اگر بتوانند بعضي دولت هاي غربي را براي حمله به ايران با خود همراه نمايند. اعزام چند ناو جنگي رژيم صهيونيستي به خليج فارس كه دو هفته قبل صورت گرفت و رژيم كمپ ديويدي قاهره نيز تسهيلات زيادي براي عبور اين ناوها از كانال سوئز و عزيمت به خليج فارس فراهم ساخت نيز بخشي از اقداماتي است كه رژيم صهيونيستي در چارچوب سياست « ايران هراسي » انجام داده است . مقامات اين رژيم هر چند هدفشان از اعزام اين ناوها به خليج فارس را شركت در مانور اعلام كرده اند ولي ترديدي وجود ندارد كه آنها اهداف ديگري از اين اقدام دارند كه صلاح نمي دانند آنها را اعلام نمايند. درباره حضور كارشناسان نظامي آمريكائي در فلسطين اشغالي و گوشزد كردن اين نكته كه آمريكا هيچگاه تمايلي به حمله نظامي به ايران نداشته و ندارد و توصيه آنها به مقامات رژيم صهيونيستي مبني بر اينكه بدون هماهنگي با آمريكا نبايد دست به كاري بزنند كه منطقه را بيش از اين دچار تشنج كنند نيز چند نكته قابل تامل را بايد مورد توجه قرار داد. اول آنكه آمريكائي ها دروغ مي گويند كه هيچگاه تمايلي به حمله نظامي به ايران نداشته و ندارند. آنها بعد از انفجارهاي برج هاي دوقلوي نيويورك و حمله به پنتاگون در 20 شهريور 1380 مصمم بودند به ايران نيز مثل افغانستان و عراق و البته بعد از اين دو كشور حمله نظامي كنند اما به دلايل متعدد احساس كردند قدرت اين اقدام را ندارند. گرفتار باتلاق شدن در افغانستان و عراق وجود نظام قدرتمند جمهوري اسلامي با پشتوانه مردمي در ايران برخورداري ايران از امكانات پيشرفته دفاعي و تجربيات ارزشمند جنگي ضعف هاي شديد اقتصادي و سياسي خود آمريكا و منفي بودن شرايط سياسي جهان و منطقه به زيان آمريكا از جمله عواملي بودند كه مقامات آمريكائي را در سالهاي بعد از اشغال افغانستان و عراق از تهاجم نظامي به ايران برحذر ميداشتند. اكنون نيز آمريكائي ها علاوه بر آنكه با همان شرايط مواجه هستند با مشاهده حضور بي سابقه مردم ايران در راه پيمائي 22 بهمن امسال به اين نتيجه رسيده اند كه تهاجم نظامي به ايران با شكست سختي همراه خواهد بود. بنابر اين آمريكائي ها عليرغم ميل قلبي خود در محاسباتشان به اين نتيجه رسيده اند كه حمله نظامي به ايران به صلاحشان نيست. دوم آنكه بعد از شكست طرح خارج ساختن اورانيوم 3 5 درصدي ايران توسط گروه 1 +5 و اصرار مقامات ايراني بر معاوضه آن با اورانيوم 20 درصدي در خاك ايران مقامات آمريكائي در نيمه بهمن ماه رسما ايران را به يكي از دو گزينه تشديد تحريم ها و يا حمله نظامي تهديد كردند. اين تهديد نشان مي دهد آمريكائي ها در ادعايشان مبني بر اينكه هيچگاه تمايلي به حمله نظامي به ايران نداشته و ندارند صادق نيستند. و سوم آنكه عقل سياسي هرگز اجازه نمي دهد ما به آنچه از محتواي مذاكرات كارشناسان نظامي آمريكا با مقامات رژيم صهيونيستي اعلام گرديده اعتماد كنيم و تصورمان اين باشد كه در اين مذاكرات مطلب ديگري مطرح نشده است . احتمال قوي تر اينست كه آنها درصدد بررسي راه هائي هستند كه بتوانند بدون آنكه با شكست مواجه شوند به ايران حمله نظامي كنند. قطعا اگر اين كارشناسان درك صحيحي از واقعيت ها داشته باشند به اين نتيجه خواهند رسيد كه چنين حمله اي هيچ نتيجه اي جز شكست مهاجمان نخواهد داشت هر چند ممكن است به مصلحت ندانند اين نتيجه را اعلام نمايند. ناكامي وزير خارجه آمريكا در سفر دوره اي هفته گذشته اش به خاورميانه عربي از جمله نشانه هاي نااميدي دولتمردان آمريكا در چنين طرحي است . آنچه رئيس اداره سياسي و امنيتي رژيم صهيونيستي با لحني ملتمسانه اما تحريك آميز درباره خطر ايران براي منطقه و اروپا به زبان آورده است نيز از قدرت دفاعي جمهوري اسلامي ايران و نااميدي مشترك آمريكا و رژيم صهيونيستي از تهاجم به ايران خبر مي دهد واقعيتي كه آنها چاره اي جز اعتراف به آن ندارند. ابتكار: پيامدهاي فاجعه بار نئوليبراليسم «پيامدهاي فاجعه بار نئوليبراليسم»عنوان يادداشت روز روزنامهي ابتكار به قلم مايکل هادسون و جف سامرز است كه در آن ميخوانيد؛در حالي که اکثر تمرکز رسانه هاي جهان بر کشورهايي نظير يونان (همچنين اسپانيا، ايرلند و پرتغال) به عنوان متشنج ترين کشور منطقه از نظر اقتصادي است، به نظر مي رسد اقتصاد ديگري از کشورهاي شوروي سابق و حوزه درياي بالتيک نيز به دليل تبعيت از سيستم نئو ليبراليسم فلج شده است. شکي وجود ندارد که فلج شدن اقتصاد برخي کشورها در اروپا به خاطر تجربه استفاده از سيستم مخربي همچون " نئوليبراليسم" است. اجراي اصول سيستم نئو ليبراليسم در اروپا نه تنها به توسعه کشورهاي اين قاره کمک نکرده بلکه اقتصاد بيمارگونه براساس بساز و بفروشي و زمين خواري که اثر مثبتي در زير ساخت هاي اجتماعي ندارد، بنا شده است. لتوني يکي از بدترين بحران هاي اقتصادي جهان را تجربه کرده است. اين بحران نه تنها اقتصادي بلکه بحران مربوط به امور جمعيت شناختي بوده است. لتوني طي دو سال گذشته با کاهش 5.25 درصدي توليد ناخالص داخلي روبرو شده است. همچنين براساس پيش بيني صندوق بين المللي پول توليد ناخالص داخلي لتوني چهار درصد ديگر کاهش خواهد يافت که با اين وجود لتوني پس از آمريکا با شديدترين رکود اقتصادي روبرو مي شود. به علاوه اينکه دولت لتوني به سرعت در حال مواجه با کسري بودجه و افزايش بدهي است. بدهي هاي لتوني در سال 2007، 9.7 درصد توليد ناخالص داخلي اين کشور بود، اين در حالي است که اين آمار در سال جاري به 79 درصد توليد ناخالص داخلي رسيده است و در خوشبينانه ترين حالت تا سال 2014 به 89 درصد توليد ناخالص داخلي خواهد رسيد که اين براي لتوني يک فاجعه تمام عيار به حساب مي آيد. هنوز هيچ کس در غرب اين سوال را مطرح نکرده که چرا لتوني با اين سرنوشت فاجعه بار اقتصادي رو به رو شده است. تقريبا 20 سال پس از فروپاشي شوروي سابق در سال 1991 و استقلال لتوني به سختي مي توان سيستم دوران شوروي سابق را تنها عامل مشکلات لتوني معرفي کرد. با اندکي بررسي مشخص شده که اين سيستم نئو ليبراليسم غرب بوده که درون اقتصادهاي کشورهايي همچون لتوني نفوذ کرده و عامل اصلاحات اقتصادي در اين کشورها بوده که از سوي بانک جهاني، واشنگتن و بروکسل مورد تقدير قرار گرفته است. داستان فروپاشي نظام اقتصادي غرب که به دليل انباشته خارق العاده سرمايه در آن به آهستگي انجام مي گيرد، هر روز در ديد تحليل گران اقتصادي بيشتر و بيشتر عيان مي شود و ريشه هاي آن شکافته مي شود. در لتوني امروز بيکاري 22 درصد اعلام شده، فرار مغزها در سطح بالايي قرار دارد و زاد و ولد به دليل شرايط اقتصادي در سطح پاييني قرار دارد. قوانين ضد کارگري و مالياتهاي غيرمستقيم که بر فقيرترين اقشار جامعه اثر دارد، در اين کشور بيداد مي کند. کشورهاي حوزه بالتيک به دليل تبعيت از اصول سرمايه داري و سيستم نئو ليبراليسم با نرخ بيکاري بالا، رشد اقتصادي کم، کاهش استانداردهاي امور بهداشتي و مهاجرت شهروندان به کشورهاي اسکانديناوي رو به رو بوده اند. جوزف استيگلينتر، جيمز توبين و ديگر اقتصاددانان برجسته جهان شروع به تشريح اين موضوع کرده اند: خطايي در سيستم اقتصادي و مالي غرب که در برخي کشورهاي شوروي سابق نفوذ داشته، وجود دارد.حتي پيوستن برخي از اين کشورها به منطق يورو نيز نتوانسته در اقتصاد آنها تاثير چشمگيري داشته باشد. اين کشورها از جمله لتوني اميدوار بودند که با پيوستن به منطق يورو از سياستهاي با ثبات در امور اقتصادي بهره ببرند.به عکس غرب، اين کشورها از درآمد و يا سرمايه چشمگير از ماليات ها بهره مند نبوده اند. اگر دهه نود قرن پيش دهه فروپاشي ديوار برلين و نظام کمونيسم بود، دهه حاضر فروپاشي سياستهاي سرمايه جهاني يا به اصطلاح نو ليبرال است. نئو ليبراليسم در عرض دو دهه بهبار نشست ولي اکنون رو به افول حرکت مي کند. دقيقا مشخص نيست که پيامد سقوط سيستم نئو ليبرالي چه خواهد بود اما يکي از پيامدهاي آن دوري کردن بسياري از کشورهاي دنيا از کنترل اقتصادي توسط دلار و تضعيف يورو خواهد بود.کلمه اصلاحات امروز در کشورهاي حوزه بالتيک تعبير منفي دارد چون پيامدهاي اين نوع اصلاحات که بر گرفته از نظام سرمايه داري و نئو ليبراليستي غرب بوده، فاجعه بار بوده است. دو دهه از ظهور سيستم نئو ليبراليسم مي گذرد اما نتايج آن فاجعه بار بوده است.نمي توان گفت که جنايت عليه بشريت بوده اما فاجعه عليه بشريت به بار آمده است. تحت اين سيستم رشد اقتصادي به بار نيامده و دارايي هاي کشورهاي شوروي سابق که از سيستم نئو ليبراليستي تبعيت مي کردند، به بدهي هاي سنگين براي آنها تبديل شده است. *مايکل هادسون تحليل گر سابق روزنامه وال استريت ژورنال و پرفسور دانشگاه ميسوري در کانزاس آمريکا است. رسالت: نسل تازه نفس انقلابي «نسل تازه نفس انقلابي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد؛رهبر معظم انقلاب اسلامي جمعه گذشته در مراسم بهره برداري از ناوشکن جماران فرمودند: “کليد اقتدار و پيشرفت کشور، سپردن کارها به جوانان مومن و دلهاي پراميد و انگيزه هاي پرشور آنان است.” ايشان، شناخت توانايي ها و استعدادهاي خودي، قدرشناسي علمي از اين نعمت بزرگ و شجاعت ورود به کارهاي عظيم را “ اساس و مبناي پيشرفت و اقتدار کشور “ دانستند و خاطرنشان کردند: “برخي خواست ها در ابتدا، بلند پروازانه به نظر مي رسد اما همت هاي بزرگ در پرتو ايمان و اعتماد، هر کار به ظاهر ناشدني را ممکن مي سازد.” 31 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد ولي نظام اسلامي هنوز تازه نفس است و گزافه نيست اگر بگوييم انقلاب در دهه چهارم عمر خود پرتوان تر، باهوش تر و خلاق تر از سه دهه گذشته است. اين تکامل تدريجي و اين برتري نسبت به گذشته معلول اعتماد انقلاب به نسل هاي سوم و چهارم خود است. رهبر معظم انقلاب اسلامي جمعه گذشته در مراسم بهره برداري از ناوشکن جماران فرمودند: “کليد اقتدار و پيشرفت کشور، سپردن کارها به جوانان مومن و دلهاي پراميد و انگيزه هاي پرشور آنان است.” ايشان، شناخت توانايي ها و استعدادهاي خودي، قدرشناسي علمي از اين نعمت بزرگ و شجاعت ورود به کارهاي عظيم را “ اساس و مبناي پيشرفت و اقتدار کشور “ دانستند و خاطرنشان کردند: “برخي خواست ها در ابتدا، بلند پروازانه به نظر مي رسد اما همت هاي بزرگ در پرتو ايمان و اعتماد، هر کار به ظاهر ناشدني را ممکن مي سازد.” 31 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد ولي نظام اسلامي هنوز تازه نفس است و گزافه نيست اگر بگوييم انقلاب در دهه چهارم عمر خود پرتوان تر، باهوش تر و خلاق تر از سه دهه گذشته است. اين تکامل تدريجي و اين برتري نسبت به گذشته معلول اعتماد انقلاب به نسل هاي سوم و چهارم خود است. انقلاب اسلامي به عنوان يک موجود زنده و تکامل پذير اگر چه ساختاري است که به طور مستمر کارگزاران و مردمي انقلابي پرورش دهد اما در عين حال حيات و زوال اين ساختار بسته به جامعه و مسئولان انقلابي است. در حقيقت ساختار انقلاب اسلامي هم متغيري مستقل و هم متغيري وابسته نسبت به انقلابيون است که به طور چرخشي زمينه را براي حيات31 ساله و بازسازي گفتماني و رفع نواقص خود در گذشته و گفتمان سازي براي دهه هاي آينده مهيا نموده است. رمز ماندگاري انقلاب اسلامي پايبندي و استقامت مردم و کارگزاران نظام بر آرمان ها، شعارها و گفتمان انقلاب است، در عين حال که در دامن گفتمان انقلاب نسل هاي انقلابي تازه نفسي پرورش مي يابند. پرورش نسل هاي انقلابي و يا به تعبيري نخبه پروري سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و ... در محيط گفتماني انقلاب علاوه بر تربيت و آموزش، مرهون اعتماد به جوانان و سپردن امور مختلف کشور به اين نسل تازه نفس انقلابي است. تجربه چند سال گذشته نشان داده است که اعتماد به جوانان در کشورداري نه تنها “ريسک نابخردانه” براي نسل اول انقلاب نيست بلکه اهداف و شعارهاي انقلاب و همچنين اقتدار و پيشرفت کشور با حضور اين جريان جوان، خلاق، انقلابي، متخصص و انگيزه مند؛ پر توان تر و با جسارت مضاعف پيگيري مي شود. هر چند لاجرم جابجايي نسل ها و چرخش نخبگان رخ مي داد اما اين رخداد در حضور نسل اول انقلاب فرصت مناسبي براي استفاده از تجارب مديريتي گذشته و انتقال ميراث انقلابي در بين نسل هاست. در حقيقت رويکرد نظام اسلامي در اعتماد به جوانان به معناي پشت پا زدن به ذخاير مديريتي، سياسي و اقتصادي کشور نيست بلکه مولد نوعي خاصيت تعاملي بين تجارب گذشته و دانش و خلاقيت جوانان است.اما در حالي که اعتماد روزافزون انقلاب به جوانان و چراغ سبز براي ورود آنها به عرصه هاي مديريتي و سياسي کشور روز به روز بيشتر مي شود دشمن بر طبل شکاف بين نسلي به خصوص در دهه گذشته بارها کوبيده است و سعي در القاي اين موضوع دارد که نسل هاي سوم و چهارم انقلاب نسل هاي شورشي هستند که از گفتمان انقلاب بريده اند. مفهوم “شکاف “ در جامعه شناسي به آن دسته از تمايزات و تفاوت هاي مستمري اشاره دارد که در جريان تقابل هاي سياسي و اجتماعي بروز مي کنند. دشمن در حوادث بعد از انتخابات تمام هم و غم خود را مصروف اين توطئه کرد که از فرصت غفلت عده اي ازخواص مردود، پروژه القاي شکاف بين نسلي را به پيش ببرد. اما حماسه تاريخي نهم دي و22 بهمن آب سردي بر آتش برافروخته توسط دشمن بود. حضور چشمگير جوانان و نسل هاي سوم و چهارم انقلاب در اين دو رفراندوم دهها ميليوني از مشخصه هاي غرور آفريني بود که القائات دشمن را برملا کرد. واقعيتي که از آن تحت عنوان رويش هاي انقلاب ياد مي شود. رويشهايي که به مراتب بيشتر از ريزشهاي انقلاب بوده، هستند و خواهند بود. البته تفاوت هاي آشکار و پنهاني بين نسل اول و دوم انقلاب با نسل سوم و چهارم انقلاب وجود دارد از اين قبيل که نسل سوم و چهارم دوران پيروزي انقلاب، رهبري امام راحل (ره) و جنگ تحميلي را نديده و بلکه با شنيده ها و يافته هاي مطالعاتي به تصويري از آن دوران رسيده است و يا اينکه نسل سوم انقلاب به واسطه توسعه روزافزون فناوري اطلاعات در قالب اينترنت، ماهواره و... از منابع اطلاعاتي بيشتري برخوردار است اما اين تفاوت ها به معناي بريدن اين نسل از گفتمان انقلاب نيست. انقلابي که مي تواند پس از گذشت سه دهه از عمر خود 40 ميليون نفر را پاي صندوق هاي راي بياورد و يا حاکميتي که قادر است در دفاع از بنيان هاي مرصوص خود راهپيمايي هاي دهها ميليون نفري در سرتاسر کشور با فاصله محدود زماني برپا کند که بالغ بر70 درصد راهپيمايان را جوانان و نسل سوم و چهارم انقلاب تشکيل مي دهند، چگونه مي توان مدعي شکاف و يا کشمکش بين نسلي در اين جامعه انقلابي شد. امروز آمادگي جوان نسل سوم انقلاب و شجاعت و غيرت او براي دفاع از هويت ديني و انقلابي خود، از جوان نسل اول انقلاب که در دفاع مقدس حضور داشت، کمتر نيست و شايد هم جلوتر از او باشد و به صراحت بايد اذعان کرد که نسل سومي هاي جامعه ايراني و در يک نگاه کلان تر، جوانان جهان اسلام به مراتب از اسلاف خود در دفاع از ارزش ها و آرمان هاي اصيل اسلامي جلوتر هستند. امروز به خاطر بيداري اسلامي جوانان مسلمان در کشورهاي مختلف منطقه، جبهه استکبار در موضع ضعف قرار گرفته است و هر کنشي براي جدايي جوانان مسلمان از اسلام سياسي با واکنشي توفنده در سطح ايران، منطقه و نظام بين الملل روبرو مي شود. نسل سوم و چهارم انقلاب در ايران امروز طالب اعتماد مضاعف براي ورود به حوزه هاي کلان سياسي که در دولت هاي قبلي محدوده ممنوعه تلقي مي شد، جسارت و شجاعت مسئولان در تصميم گيري هاي کلان، پايبندي مستمر به گفتمان انقلاب اسلامي، کارآمدي دولت اسلامي، تامين مطالبات اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي جوانان در حوزه هايي مثل ازدواج، مسکن، اشتغال، تحصيلات و...، حرف هاي جديد در عرصه فرهنگ، سياست و اقتصاد و... است. اگر چه انقلاب اسلامي ماهيتا جوانگراست و با ذات خلاق و پرنشاط جواني تجانس دارد اما در چند سال گذشته ذيل هدايت هاي هوشمندانه رهبر معظم انقلاب و رويکرد هاي ديناميک دولت نهم و دهم موضع جوانگرايي نظام اسلامي تقويت شده است. به کارگيري مديران جوان در عرصه هاي کلان تصميم گيري، شکستن حصارهاي حلقه ممنوعه مديراني که از مادر مدير متولد شده بودند، تکيه بر دانش و خلاقيت هاي دانشمندان جوان ايراني در عرصه هاي مختلف فناوري نظير هسته اي، هوافضا، نانو، سلول هاي بنيادين و...، تاکيد بر مطالبات واقعي جوانان مثل مسکن، ازدواج و اشتغال، اهتمام به وضعيت تحصيلات عالي جوانان با افزايش ظرفيت ها و اصلاح بوروکراسي برخي از دانشگاه ها، تنظيم سرعت و شتاب دولت با روحيات و اقتضائات يک جامعه جوان مثل ايران و ... بخشي از فرايندهاو تلاش هايي است که به منظور تقويت موضع جوانگرايي نظام اسلامي در چند سال اخير صورت پذيرفته است. البته اين اقدامات و سياستگذاري ها نه تنها کافي نيست بلکه هنوز با الگوهاي تحليلي مطلوب فاصله دارد. در ذهن و عين جامعه جوان ايران، پرسشها و مطالبات فراواني وجود دارد که بايد در چند سال آينده به آنها پاسخ داد. نيازسنجي مستمر مبتني بر داده هاي واقعي و علمي يکي از فرايندهاي زيردستي براي پاسخگويي به مطالبات و انتظارات جوانان است. البته مآلا با حضور جوانان در عرصه هاي تصميم گيري کلان بخش مهمي از اين مطالبات پوشش داده مي شود و زمينه هاي پيشرفت و اقتدار کشور فراهم مي شود. كيهان: نخ نماي حقوق بشر! «نخ نماي حقوق بشر!»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛بدون ترديد آيندگان از تمامي ماه هاي گذشته سال جاري به عنوان فصل هوشياري و پايداري ملت ايران ياد خواهند كرد. ملتي كه طي سه دهه گذشته علي رغم كارشكني هاي دشمنان و جريان استكبار توانسته بود از گذرگاه هاي پرپيچ و خم و صعب العبور به سلامت عبور كند يكبار ديگر توطئه هاي پيچيده و تودرتوي دشمنان را به خوبي تشخيص داد و نقشه هاي شيطاني آنها را نقش برآب كرد. هر چند در وقايع و حوادث ماه هاي گذشته، دشمنان بيروني و فريب خوردگان داخلي با لطايف الحيل و ساز و كاري متفاوت و شمايلي بزك كرده فتنه اي را به راه انداختند تا خروجي آن بنابر برداشت و محاسبه مادي گرايانه آنها تضعيف ساختار نظام جمهوري اسلامي باشد اما تودهني محكم و ضرب شصت سنگين مردم در 22 بهمن نشان داد كه دشمنان نه تنها از مجموعه تحركات و تكاپوها و ترفندهاي خود طرفي نبسته اند بلكه خود عاملي براي انسجام و ايستادگي هرچه بيشتر ملت ايران شده اند و از سوي ديگر در فتنه اخير چهره منافقانه جرياني كه مو به مو فرمول هاي دشمنان بيروني را در داخل عملياتي مي كرد عيان شد و آنچه در پايان كار برجاماند پيروزي ملت ايران و شكست سهمگين دشمنان ملت و نظام اسلامي بود. همچنانكه رهبر بصير و فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار پرشور مردم آذربايجان شرقي با ايشان تأكيد و تصريح فرمودند كه جمهوري اسلامي ايران امسال براي چند دهمين بار در مبارزه خود با مستبكرين پيروز شد و آنها شكست خوردند. جالب اينجاست كه برخي از رسانه هاي غربي و صهيونيستي- از جمله سي.ان.ان و الحيات - پس از حضور چند ده ميليوني آحاد ملت ايران در راهپيمايي 22 بهمن تأكيد كردند اين رفراندوم تاريخي ايرانيان نشان داد كه دشمنان و مخالفان نظام جمهوري اسلامي ايران طعم تلخ شكست را ناگزير چشيده اند. افزون بر اين، سفر هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا به منطقه و تلاش براي احياي پروژه سوخته «ايران هراسي» صرفنظر از اهداف آن، اعتراف آشكار به اقتدار ايران اسلامي است، چرا كه اگر جمهوري اسلامي ايران تضعيف شده و اقتدار خود را از دست داده بود، ترساندن كشورهاي منطقه از ايران مفهوم و معنايي نداشت. و اما، شكست سخت و سنگين آمريكا و اروپا در مصاف اخير با جمهوري اسلامي ايران را نبايد پايان درگيري ايران اسلامي با نظام سلطه جهاني دانست، چرا كه تقابل اين دو اردوگاه از ماهيت طرفين درگير ريشه مي گيرد و مادام كه جمهوري اسلامي ايران بر اسلام ناب و ظلم ستيز تأكيد دارد و آمريكا از خوي استكباري خود دست بر نمي دارد، اين درگيري ادامه خواهد داشت و اكنون در پي شكست فتنه اخير بايد منتظر ترفند بعدي نظام سلطه جهاني بود. رهبر معظم انقلاب در ديدار مردم آذربايجان شرقي با تأكيد براينكه جمهوري اسلامي ايران از موضع خود كه سخن دل ملت ها و بسياري از دولت ها است كوتاه نخواهد آمد و به هيچ وجه از اين مخالفت ها و تهديدها نيز نمي هراسد فرمودند: «به صراحت اعلام مي كنيم ما با استكبار و نظام سلطه و تسلط چند كشور بر جهان مخالفيم و با آن مبارزه مي كنيم و نخواهيم گذاشت اين چند دولت با سرنوشت دنيا بازي كنند.» بنابراين از يك طرف ايران اسلامي زورگويي ها و چپاولگري هاي جريان استكبار به سركردگي آمريكا را برنخواهد تافت و از طرف ديگر اين جريان افزون طلب و زيادت خواه كه منطقي جز غارت و چپاول و جنگ و خونريزي را به رسميت نمي شناسد تلاش خواهد كرد تا در برابر فرياد بلند عدالت خواهي نظام اسلامي در هر مقطعي ترفند و نيرنگ جديدي را به صحنه آورد. از همين روي؛ هر چند مجموعه وقايع و اتفاقات اخير در ماه هاي گذشته اقتدار و صلابت ايران اسلامي را به نمايش گذاشت و 22 بهمن، 9 دي، 16 آذر، 13 آبان، روز قدس و... برگ هاي زريني را در كتاب قطور انقلاب اسلامي ثبت كرد و مردم ثابت كردند كه تحت هيچ شرايطي از آرمان ها و اصول انقلاب و نظام دست نخواهند كشيد اما اكنون بايد مراقب سوژه هاي بعدي بود. دشمنان نظام جمهوري اسلامي به مانند تاجري ورشكسته به تقصير هستند كه تمام سرمايه و دارايي خود را به ميدان آوردند و از تمام اهرم هاي سياسي و رسانه اي خود استفاده كردند با اين اميد كه به منفعتي دست يابند ولي سرانجام كار هيچ سودي عايدشان نشده است و آنچه از ماه ها برنامه ريزي و طراحي و نقشه هاي كذايي و بذر فتنه درو كرده اند مصداق «هباء منشورا» است. اكنون آمريكايي ها به دنبال اين هستند كه از طريق ترفند نخ نماشده ايران هراسي به اعمال تشديد تحريم ها عليه ايران بپردازند و اين در حالي است كه علاوه بر اينكه آنها نتوانسته اند و نمي توانند يك اجماع جهاني عليه ايران سروسامان دهند تجربه سه قطعنامه تحريمي بر ضد ايران نيز نشان داده است كه تحريم ها كارايي خود را از دست داده است. به طوري كه اكثر تحليلگران و كارشناسان و رسانه هاي مطرح غربي بر بي خاصيتي تحريم ها به صراحت و بي پرده اعتراف دارند كه ذكر اين موارد مثنوي هفتاد من كاغذ است. در بحث برنامه هسته اي ايران نيز آنچه امروز افكار عمومي دنيا دريافته است و بسياري از دولت ها نيز بر آن صحه مي گذارند اين است كه بايد اين واقعيت را پذيرفت كه ايران يك كشور توانمند هسته اي است و تنها راه سخن گفتن با ايران هسته اي، گزينه تعامل و ديپلماسي است و ادبيات سخت و تحكم گونه با ايران راه به جايي نخواهد برد. ظاهرا غرب به سركردگي آمريكا بازي تبليغاتي جديدي با عنوان «حقوق بشر» را در دستور كار كنوني خود دارد. موضوع و چالشي كه چيز تازه اي نيست و محافل غربي همواره در سه دهه گذشته با ژست حاميان سرسخت حقوق بشر! اتهامات بي اساسي را به ايران نسبت داده اند و كوشيده اند از اين ماجرا به عنوان يك اهرم سياسي عليه ايران اسلامي استفاده كنند. كه از جمله مي توان به نشست هفته گذشته «گروه كاري حقوق بشر» در ژنو اشاره كرد كه در اين نشست كشورهاي غربي و آمريكا سعي كردند با پيش كشيدن اتهام نقض حقوق بشر در جمهوري اسلامي ايران و به دنبال آن مطرح كردن ادعاها و اتهامات واهي و پوچ، ايران اسلامي را محكوم نمايند اما با روشنگري هيئت ايراني در آن نشست بسياري از كشورها نسبت به بهره برداري سياسي آمريكا ازموضوع حقوقي و فني «حقوق بشر» واكنش نشان دادند و مخالفت خود را با نظر و منطق غرب اعلام كردند. به طوري كه علي رغم جوسازي گسترده غربي ها و آمريكايي ها در اين نشست، نمايندگان كشورهاي اسلامي تلاش هاي ايران در زمينه ارتقا و تحكيم حقوق بشر را تمجيد و تحسين كردند. آمريكا در شرايطي از گزينه حقوق بشر به عنوان يك اهرم سياسي عليه ايران اسلامي استفاده مي كند و آن را در دستور كار سياسي خود براي اعمال فشار بر ايران قرار مي دهد كه اعتراض شديد فعالان و سازمان هاي حقوق بشري به نقض پي درپي «حقوق بشر» در ايالات متحده از جمله چالش هاي اصلي دولت اوباما است. وضعيت زندان هاي آمريكا بنا بر آمار نشريات آمريكايي - از جمله مجله آمريكايي هارپر - به نحوي است كه سوءرفتار، تجاوز جنسي و شرايط اسفبار بهداشتي اعتراض عمومي مردم آمريكا و بخصوص فعالان حقوق بشر را برانگيخته است و آمريكا كه بيشترين زنداني را در سراسر جهان دارد علاوه بر زندان هاي داخل در كشور خود نسبت به زندان هاي «گوانتانامو» و «ابوغريب» نيز در معرض اعتراض جدي افكار عمومي دنياست و علي رغم تمامي اين اعتراضات رئيس جمهور آمريكا كه اتفاقا جايزه صلح نوبل را نيز دريافت كرده است! هرگونه پيگرد درباره زندان هاي گوانتانامو و ابوغريب رامتوقف كرد و حتي صريحا اعلام كرد كه تخلف نيروهاي امنيتي - بخوانيد شكنجه گران - نبايد پيگيري شود. علاوه بر همه اينها آمريكا علي رغم گزارش قاضي گلدستون - رئيس كميته حقيقت ياب سازمان ملل در مورد جنگ غزه - كه رژيم صهيونيستي را به ارتكاب كلكسيوني از جنايات جنگي و ضدبشري در غزه محكوم كرد متعهد شده است كه مانع از ارجاع گزارش گلدستون به شوراي امنيت شود و در صورت ناتواني اين گزارش را در شوراي امنيت وتو نمايد. اكنون مقامات آمريكايي اگر در مخيله شان عقلي باشد بايد بدانند كه اولا استفاده از سوژه حقوق بشر عليه ايران به مانند استفاده از ترفندهايي كه در ماه هاي گذشته بكار بستند و از آن طرفي نبستند نه تنها منجر به تضعيف ايران نمي شود بلكه نظام اسلامي اين فرصت را پيدا خواهد كرد تا علاوه بر تشريح فعاليت هاي حقوق بشري خود، رويكرد تبعيض آميز و استفاده دوگانه از موضوع حقوق بشر توسط آمريكا را به چالش بكشاند و ثانيا همانطور كه با برگزاري اجلاس هاي متعدد بستر خيزش و خروش افكار عمومي دنيا را نسبت به جنايات سبعانه رژيم صهيونيستي فراهم نمود اين بار با پرچمداري حقوق بشر اسلامي، تابلوي تقلبي و دروغين حقوق بشر آمريكا را به زير كشد. سياست روز: فرصتسوزي تا کي «فرصتسوزي تا کي»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن ميخوانيد؛حضور يکپارچه مردم در راهپيمايي 22 بهمن يک بار ديگر اتحاد، انسجام و عظمت ملت ايران را به رخ جهانيان کشيد. وحدت نه تنها يکي از عوامل مهم پيروزي انقلاب اسلامي بوده است بلکه از کارآمدترين سلاحهاي جمهوري اسلامي در دفاع از ارزشها و مرز و بوم اين کشور در طي سي و يکسال گذشته محسوب ميشود. گرچه حضور آگاهانه و هوشيارانه امت حزبالله در صحنههاي دفاع مقدس و شرايط حساس انقلاب از اهميت خاصي برخوردار بوده است اما اين بار که هنوز همراه با بصيرت در شناخت موقعيت زماني همراه بود از ويژگي منحصر به فردي حکايت ميکرد چرا که دشمنان انقلاب اسلامي در پي ناکاميهايي که در جريان راه اندازي و هدايت فتنه بعد از انتخابات دهمين دوره رياست جمهور نصيبشان شده بود درصدد جبران شکست خود با کمرنگکردن حضور مردم در اين راهپيمايي بودند که به لطف پروردگار قهار و قادر مهربان و رهبري داهيانه حضرت آيتا... خامنهاي و حضور به موقع و زمانشناسانه مردم که نشان از بصيرت آنان پشت تمام نقشههاي از پيش طراحي شده استکبار را نقش بر آب نمود و مشت محکمي بود بر دهان بدخواهان و بددلان و بدانديشان نظام مظلوم جمهوري اسلامي. مردم براي چندين بار با حضور يکپارچه خود در صحنه دفاع از کيان انقلاب اسلامي فرصت ديگري را براي دولتمردان فراهم کردند در اين روز همه آمده بودند، بزرگ و کوچک، زن و مرد، پيرو جوان با ديدگاههاي مختلف و سليقههاي متفاوت اما همه علاقمند به اسلام عزيز و رهبري و انقلاب و کشورشان يقينا اين حضور به معني نداشتن اختلاف سليقه نيست. به معني نبود مشکلات در زندگي روزمره آنها نيست اين حضور به معني رضايت کامل از عملکردهاي دولتمردان در سه قوه نيست. بلکه اين حضور اعلام آمادگي و جانبازي براي دفاع از کليت نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران است. مردم آمده بودند بگويند با گذشت سي و يک سال از عمر انقلاب ذرهاي ترديد در اراده آنها راه نيافته و همچنان پشتيبان انقلاب اسلامي و ولايت مطلقه فقيه هستند. آمده بودند بگويند پاسدار خون شهدايي هستند که براي پيروزي انقلاب و تداوم آن بيگناه بر زمين ريخته شده است. آمده بودند قدرشناس آزادگان عزيز باشند که سالها شکنجههاي قرون وسطايي صدام و بعثيان کافر را مردانه تحمل کردهاند آمدند تا با رنجهاي جانبازان قطع نخايي و شيميايي همدردي کنند که هر از چند صباحي شاهد پر کشيدن جمعي از آن سبک بالان عاشق هستند. آمدند تا از سر تعظيم به خانواده معظم شهدا بگويند که شما براي هميشه چشم و چراغ ملت هستيد. آمده بودند که براي چندمين بار صحبت را بر دولتمردان تمام کنند و بگويند فرصتسوزي تا کي؟ آمده بودند تا حماسه 22 خرداد را پس از هشت ماه دوباره تکرار کنند وبصيرت خود در شناخت راهي که برگزيدهاند را به رخ جهانيان کشيده و نقشههاي استکبار را نقش بر آب نمايند. آمدند تا در عين عوامي مسئلهآموز خواصي باشند که در فتنهها نمره قابل قبولي نگرفته و مردود شدند و چون پشتيبان يا راه را درست تشخيص نداده و به بيراهه رفتند و يا شجاعت طي طريق در راه ثواب را نداشتند و يا اينکه دل در گرو چرب و شيرين دنيا داشته و اسير زن و فرزند شدند و يا اصلا خواص نبودند. استکبار جهاني با تسلط بر رسانهها ديداري و شنيداري جهاني تلاش کرد شکست خود را در حماسه حضور دهها ميليون ايراني در جاي جاي ايران اسلامي را به بهانه نداشتن خبرنگار مقيم سانسور نمايد.اما مطمئنا تصاوير راهپيمايي را در مقابل چشمان بهتزده برنامهريزان و تحليلگران خود به کرات پخش خواهند نمود و ساعتها بحث ميکنند تا نقشههاي شيطاني جديدي را طراحي نمايند. اظهارات اخير آنان در تهديدهاي جديد و ابراز ناراحتي از ملت ايران از کاري بودن ضربه جانانهاي است که از حضور آگاهانه و هوشيارانه مردم دريافت کردهاند. عربدهکشي آنها از روي دلخوشي و بدمستي نيست بلکه از ترس خود آواز کوچه باغي سر دادهاند. اينک فرصت طلايي در دست دولتمردان ايران است تا در تعاملات بينالمللي و مذاکرات وچانه زنيهاي سياسي از دست بالا بگيرند و از پتانسيل مشارکت ميليوني مردم در پشتيباني از نظام جمهوري اسلامي فعالانه و بهينه استفاده نمايند. در مسائل داخلي هم حداقل انتظار مردم ميتواند اولا پايان دادن به فتنهها با محاکمه عادلانه عاملان و سردمداران آن باشد. ثانيا بيدار شدن برخي از مسئولان از خواب غفلت و دست کشيدن از تخريب يکديگر اين مناقشات با هر توجيهي که انجام شود بازي در زمين جنگ نرم دشمن است. ثالثا: تداوم سازندگي کشور با رويکردي عدالتمحور در حل معضلات و مشکلات اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي جامعه است. دولتمردان به ياد داشته باشند که مردم با حضور چهل ميليوني و مشارکت هشتاد و پنج درصدي در پاي صندوقهاي راي انرژي متراکمي را ايجاد کردند که اگر خباثت دشمنان و بيتدبيري برخي از مسئولان نبود ميتوانست خيلي از مشکلات داخلي و خارجي کشور را مرتفع کند که متاسفانه غفلتها باعث از دست رفتن فرصتها شد. اين بار هر نوع بيتوجهي به مطالبات مردم پذيرفته نخواهد بود يقينا عملکردها در پاي صندوقهاي راي انتخابات بعدي دقيقا ارزيابي خواهد شد. آفرينش: صدا و سيما،رقابت پذيري يا مخاطب گريزي «صدا و سيما،رقابت پذيري يا مخاطب گريزي»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش است كه در آن ميخوانيد؛جهان قرن بيست و يکم را از آن جهت عصر رسانه ها ،دهکده جهاني و عصر ارتباطات لقب داده اند که رسانه گسترده تر،همه گير تر،متنوع و با افزايش قابل توجهي روبرو شده است. اين تحولات بي شک موجب شده است تا به ويژه رسانه هاي ديداري و شنيداري نسبت به دهه هاي قبل از آن کارکردگراتر و متنوع تر باشد به گونه اي که رقابت جهاني بر سر جذب مخاطب همواره از دغدغه هاي تمام رسانه هاي پويا بوده است.در اين راستا نگاه به رسانه از قالب هاي پيشين خود فاصله گرفته و دانش رسانه اي،مخاطب شناسي و اصل رقابت پذيري مورد توجه اکيد مديران رسانه اي در کشورهاي توسعه يافته قرار گرفته. در اين حال جهان شمولي برخي از اين شبکه ها مي تواند مورد توجه قرار گيرد.صدا و سيما در کشور ما نيز به عنوان نهادي دولتي هرچند در يک دهه اخير کوشيده است تا حدي از قالب هاي تعريف شده سنتي و پيشين فاصله بگيرد اما آنچه صورت گرفته است عدم رقابت پذيري با رسانه هاي خارجي ،کاهش سطح مخاطبان داخلي و افت برنامه هاي مختلف توليدي و پخش شده است.اين در حالي صورت مي گيرد که مسئولان اين رسانه با وجود افزايش انتقاد ها از سوي جناح ها و گروه هاي سياسي مختلف بر عملکرد صحيح خويش اصرار ورزيده و آن راغير قابل انتقاد خوانده اند. در دو دهه اخير تحولات اجتماعي جامعه ،افزايش سطح سواد،ورود اينترنت و ماهواره،افزايش شبکه هاي فارسي زبان در داخل و خارج از کشور، سطح سليقه و افزايش گزينه هاي انتخاب مخاطبان ايراني را نيز بالا برده است.در اين حال ورود شبکه هاي قدرتمند و بالقوه فارسي زبان در يک سال اخير در خارج از مرزها همچون ( ام بي سي فارسي ) persia MBC، (بي بي سي فارسي) persian BBC و( فارسي وان ) 1 Farsi که گام در رقابت با صدا و سيماي کشور گذاشته اند باعث کاهش محسوسي در مخاطبان داخلي صدا و سيماي کشور شده است.اين در حالي است که خبرها حکايت از راه اندازي شبکه فارسي زباني ديگر همانند يورو نيوز،TRTفارسي توسط ترکيه و حتي شبکه فارسي زبان عربستان دارد. در اين حال صدا وسيما که در چند سال اخير ،"رسانه ملي" لقب گرفته است،نتوانسته است ضمن کاهش ضعف هاي ساختاري ،مديريتي،محتوايي و توليدي نقشي اساسي در افزايش مخاطبان داخلي ايفا کند و به باور برخي از کارشناسان عملکرد يکطرفه آن در يک ساله اخير جدا از تفاوت اين رسانه در نقشي همه گير و ملي بيشتر محصول يکسونگري ها و عدم پوشش تمام تفکرات و سلايق در جامعه بوده است.اين روند بي شک منجر به گريز مخاطبان داخلي و رو آوردن به رسانه هاي جايگزين خارج از کشور شده است.امري که کارشناسان بارها بر آن هشدار داده اند . اما به نظر مي رسد که عليرغم تشکيلات گسترده صدا و سيما(با داشتن کارکنان بسيار و بودجه کلان)گاه نتوانسته است در رقابت با شبکه هاي خارجي فارسي زبان(با بودجه و کارکنان بسيار محدود)موفق باشد.اين عدم توانايي رقابت پذيري صدا و سيما در حالي است که به نظر مي رسد مسئولان اين رسانه فن و وظيفه اصلي يعني جذب مخاطب را به فراموشي سپرده اند.چرا که ارتباط رسانه و مخاطب بيش از آنکه ارتباطي يک سويه باشد شاهراهي است دوجانبه که جز با شناخت و احترام به سلايق و گروه هاي گوناگون مخاطب و حرکت در آن مسير قابل دسترس نخواهد بود.اينکه چرا صداو سيما و شبکه هاي داخلي فارسي زبان نتوانسته است عملکردي مناسب داشته باشد نيازمند واکاوي ،آسيب شناختي و تامل بسيار است;تاملي که در اين مقال نمي گنجد. در اين راستا نگاه ما صرف توجه به افزايش شبکه هاي تلويزيوني نيست(که در اين آمار ما از کشورهايي نظير افغانستان و عراق نيز چندان جلوتر نيستيم)بلکه توجه به رقابت پذيري ،افزايش محتوا و توليد،توجه به واقعيت هايي همچون افزايش طنز،برنامه هاي سرگرمي و ... است. در اين جا شايسته است نگاهي به چند مورد استثنا طنز موفق در چند سال پيش داشته باشيم.طنزهايي که حتي باعث مي شد تا شبکه هاي فارسي زبان خارج در زمان پخش اين سريال برنامه هاي غير مهمي پخش کنند. تهران امروز: سفره مردم با آمار چيده نميشود «سفره مردم با آمار چيده نميشود»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم سيد جواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛بحران اعداد و شاخصهاي اقتصادي نادرست همچنان پابرجاست و روزانه بر تعداد و ميزان آنها افزوده ميشود و هر لحظه رنگ و شكلي تازه مييابد. جديدترين نوع از اين سنخ مسائل، ابهامي است كه پيرامون رشد واقعي اقتصاد ايران بروز كرده است. در حالي كه رئيسجمهور در كنفرانس اخير مطبوعاتي خود از رشد اقتصادي 6.9 درصدي براي سال گذشته (سال 87) خبر داده، رئيس كل بانك مركزي با حضور در جلسه كميسيون تلفيق مجلس رشد همان سال را 2.3درصد ذكر كرده و نه 6.9 درصد. در كنار اين اظهارات، رئيس مركز پژوهشهاي مجلس نيز از احتمال 1.5 تا 2 درصدي رشد اقتصادي براي سال جاري خبر داده و با بيان تذكري جدي از احتمال صفر شدن رشد يا منفي شدن آن در سال آينده خبر داده است. اين در حالي است كه براساس قانون برنامه چهارم توسعه دولت بايد به رشد اقتصادي هشت درصدي دست يابد كه فاصلهاي بسيار فاحش با وضعيت موجود دارد. اگرچه آقاي رئيسجمهور در كنفرانس اخير مطبوعاتي اين رشد را بلندپروازانه ذكر كرده و 2.5 درصد آن را به بهرهوري احاله داده كه غيرواقعي بوده ولي نبايد از نظر دور داشت كه اين برنامهها مبتني بر سند چشمانداز 20 ساله تهيه شده و افق آن سند نه تنها زياد آرمانخواهانه نيست بلكه حق طبيعي كشوري با ظرفيتهاي بيشمار چون ايران اسلامي است. اما اكنون هشدار، بسيار جديتر از رشدهاي حداقلي است زيرا براساس پيشبينيهاي مركز پژوهشهاي مجلس، رشد اقتصادي در سال آينده با اجراي هدفمندسازي يارانهها يا صفر خواهد شد يا منفي؛ مسالهاي كه در صورت وقوع ميتواند به ركود، بيكاري و بحران اقتصادي در كشور منجر شود. رشد اقتصادي صفر يعني درجا زدن يك كشور و تعطيلي توليد و بازگشت به عقب و از بين رفتن ظرفيتهاي ساخت و ساز كه باعث دگرگونيهاي اجتماعي ميشود و كاهش درآمد سرانه، سقوط توليد ناخالص داخلي و فروكاستن توليد ناخالص ملي. اگر نتوان چنين چيزي را بحران ناميد، پس چه ميتوان گفت و اگر ارائه آمار درست از فعاليتهاي مناسب اقتصادي اهميت ندارد پس چه چيزي حائز اهميت است و اگر براي اين مسائل نبايد هشدار داد و زنگها را به صدا درآورد پس براي چه چيزي بايد آژير خطر را نواخت. واقعيت تلخ اين است كه ما به درستي نميدانيم «آيا اقتصاد ايران به مراحل خطرناكي رسيده يا خير؟» زيرا اعداد و ارقام مدام در سيكل تاييد و تكذيب قرار گرفته و حتي دو عدد مسئولان اجرايي و مديران دولتي با هم همخواني ندارد چه رسد به منتقدان يا كارشناساني كه خارج از بدنه دولت، دلسوزانه به افقهاي آينده چشم دوختهاند. ولي اگر ما گفته رئيس مركز پژوهشهاي مجلس را قريب به صحت بدانيم،كه دادهها و شواهد اقتصادي آن را بيشتر تاييد ميكنند، بايد از هماكنون فكري جدي براي رفع چنين پديده خطرناكي انديشيد. هم دولت و هم مجلس بايد به خاطر داشته باشند كه سال آينده سال آغاز برنامه پنجم توسعه به شمار ميآيد كه از حساسيت ويژهاي برخوردار است. ضمن آنكه بر اساس بند21 سياستهاي كلي برنامه پنجم توسعه كه سال گذشته از سوي رهبر معظم انقلاب به دولت ابلاغ شد بر« تحقق رشد مستمر و پرشتاب اقتصادي به ميزان حداقل هشت درصد رشد سالانه توليد ناخالص داخلي» تاكيد شده است. سياستگذاريهاي مناسب و نظارت مستمر بر اجرا و همچنين تن دادن بدون قيد و شرط به قانون و تشكيل و تقويت خرد جمعي هماهنگ براي عبور از چنين گردنه سختي ميتواند يكي از اساسيترين راهكارها باشد زيرا بسياري از مشكلات رخ داده يا در شرف وقوع، ناشي از عدم آشنايي با اقتصاد نيست بلكه بيشتر به جهت تكروي و تن ندادن به قانون و هماهنگي همهجانبه براي رفع مشكلات اقتصادي كشور است. اگر وحدت در عرصه سياسي ضروري است هماهنگي و همكاري در زمينه اقتصادي ضروريتر و حتميتر است چرا كه نميتوان اقتصاد كشور را با سياستهاي گاه متناقض و متنافي پيش برد و صرفا با ارائه آمارها كه آن نيز گاهي متناقض از كار درميآيند به آينده چشم دوخت زيرا وضعيت اقتصاد ارتباطي تنگاتنگ با معيشت مردم دارد و نميتوان سفره مردم را با آمار چيد. آرمان: روسيه صادق نيست «روسيه صادق نيست» عنوان سرمقالهي روزنامهي آرمان به قلم دکتر بهرام امير احمديان است كه در آن ميخوانيد؛ روسيه در گفتهها و تعهدات خود در مقابل ايران صادق نيست. اين کشور در زمينه تحويل سيستمهاي موشکي اس- 300 خلاف وعدههاي خود عمل ميکند؛ مسکو تلاش دارد با توجه به شرايطي که در مورد ايران در محيط بينالمللي ايجاد شده از فرصت استفاده کند.رفتار روسيه در زمينه تحويل اس 300 طبيعي است چراکه اين کشور صادق نيست، رفتار غير طبيعي روسيه از ديد ايران براي روسها کاملا طبيعي است. ايران بايد در مقابل عدم صداقت مسکو اعتراض قدرتمندي ابراز کند. تاکنون شاهد اين اعتراض از سوي تهران نبودهايم اما به نظر ميرسد که اکنون اعلام موضع صريح ايران در مورد رفتارهاي غير صادقانه روسيه ضروري است. با اين کار ايران به روسيه نشان ميدهد در زماني که مسکو در روابط و تعهدات و قراردادهايش با کشورمان خلل ايجاد ميکند، بايد شاهد عکس العمل متقابل ايران باشد. اکنون براي اين واکنش تهران زمان مناسبي است؛ ميدانيم که روسيه سالهاست براي تامين سوخت نيروگاه اتمي بوشهر نيز ايران را در انتظار گذاشت، از اين رو روسيه همسايه صادقي براي اجراي قراردادهاي دوجانبه نيست. روسيه بر اساس منافع خود عمل ميکند، قدرتگيري ايران طبيعتا به نفع روسيه نيست به همين جهت مسک�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]
-
گوناگون
پربازدیدترینها