محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827637840
پيوند سنت با هويت ايراني
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پيوند سنت با هويت ايراني
طرح اين پرسش كه آيا واژهاي عربي است يا فارسي؟ به نظر نامعقول ميآيد، ولي حقيقت اين است كه اصطلاح مذكور به معنايي كه در دهههاي اخير در زبان فارسي در زمينههاي ديني، فلسفي و جامعهشناسي به كار ميرود، همانند اغلب كلمات مستعار فقط ظاهري عربي دارد و معناي اصلي خود را در پيوند با فرهنگ ايراني از دست داده است. اين كلمه در عربي معاني متعدد دارد كه معروفترينشان عبارتند از: روش؛ آيين؛ رسم؛ عادت و دستور. در حوزه دين نيز تقريبا با همين معاني به كار ميرود كه بهطور خاص مبين گفتار و كردار معصومان است. اصطلاحاتي از اين دست كه در فارسي مفهومي كاملا مغاير معناي اصلي خود يافتهاند، فراوانند. حتي برخي از مفردات و تركيبات قرآني كه يكي از آنهاست، بهرغم شان نزولشان و اينكه در آنها جايز نيست، معناي ديگري يافتهاند كه كاملا عكس معناي اصلي آنهاست. ازجمله تركيب معروف كه اصلا به معناي ، و است، حال آنكه در فارسي به معناي از ميان رفتن(destruction) و چيزي يا اساس كاري را در هم ريختن است.1
ديگر مثال بارز، كلمه است كه آن هم در قرآن به كرات آمده و در اصل به معناي و است، حال آنكه در فارسي خلاف مفهوم اصلي و معادل يا به كار برده ميشود. كلمه نيز به مفهومي كه در دهههاي اخير در گفتارها و نوشتارهاي فارسي مصرف ميشود، ابدا داراي مفاهيمي نيست كه در واژهنامههاي عربي آمده است. دين پژوهان و دينانديشان در بحث از سنت و سنتگرايي توجه به مفهومي دارند كه در مقابل بنيادگرايي است، يعني آن نوع دينداري و دينانديشي كه نظر به احكام و تعاليم اصيل در بستر تسامح ديني دارد و امر به معروف را به حضور در عرصه سياست و سررشتهداري امور دنيوي ترجيح ميدهد.
از سوي ديگر اهل فلسفه و جامعهشناسان از معنايي را در نظر دارند كه با تجددخواهي يا با اندكي تسامح با مدرنيته در تقابل است. به عبارت ديگر سنت از منظر غالب فيلسوفان و بخصوص جامعهشناسان به فرهنگ، انديشه و آداب و رسومي اطلاق ميشود كه از حركت و پويايي باز ايستاده و تبديل گشتهاند به موانع مزاحمي در مسير مدرنيته.
در اين زمانه مفاهيم غالب براي واژه مواردي است كه به اختصار ياد شد، ولي اگر نيك بنگريم، در بطن جامعه ايراني معنائي دارد بهكلي متفاوت از آنچه دينانديشان، فيلسوفان و جامعهشناسان ميانديشند. اين معنايي است كه بايد از درون ايران فرهنگي بيرون كشيده شود. بسياري از اهل فلسفه و دينانديشان ايراني هرگاه كه سه حرف ، و را كنار هم ميبينند، بيدرنگ ذهنشان متوجه نظراتي ميشود كه در نوشتههاي آقاياني امثال نصر يا رنهگنون مطرح شده. ولي سنتگرايي چشمانداز ديگري هم دارد و آن سنتگرايي ايراني است. اين سنتگرايي با تعريفي كه دينانديشان از سنت دارند، وفق نميدهد؛ زيرا به رغم وابستگي به ريشهها با فرهنگ و عقل جمعي جامعه يا به عبارت ديگر با تاريخ در حركت است. يعني كه تحول ميپذيرد و گرچه بر بنياد انديشههاي كهن است، ولي شمايلي امروزين دارد. اين سنتي است كه به قول هانري كربن است. سنتي كه در حكمت اشراق تبلور يافت، در عرفان ايراني چهره نمود و تشيع را در دامانش پرورش داد. اين سنت نه در اساطير اولين محصور است و نه با مدرنيته در تضاد، زيرا ديدگاهي است كه از آغاز پيدائي اقوام ايراني شكل گرفته و در طول تاريخ كه متجاوز از چندهزار سال است راه پوييده، خرده فرهنگها را جذب يا دفع كرده، مورد تاييد نسلهاي مختلف قرار گرفته تا به عصر حاضر رسيده. بنابراين نوانديشي و تجددگرايي اكنون بخشي از اين سنت است. سنت ايراني به گواهي تاريخ در هركجا كه مانعي فرهنگي در مسيرش ديد، آن را درخود هضم نمود و بيآنكه هويتش را از دست بدهد، بهصورت تازهاي بر بنياد انديشههاي كهن ظاهر شد. بهقول ويلدورانت: .
در اينجا شايد اين تصور پيش آيد كه تعريف مذكور را ميشود براي فرهنگ نيز به كار برد؛ ولي بايد توجه داشت كه فرهنگ در بستر سنت يعني بر بنياد ديدگاههاي مقطعي پديد ميآيد كه يا باقي ميماند و يا از بين ميرود. فرهنگ ممكن است از ميان برود، ولي سنت از ميان نميرود. زيرا اگر از ميان برود ديگر سنت نيست.
نسبت فرهنگ با سنت همانند نسبت صفات و حالات است با ماهيت شيء. صفات و حالات عرضي هستند و تحت تاثير زمان قرار دارند، ولي حقيقت و ماهيت شيء بيزمان است و از بين نميرود. ماهيت به عبارت ديگر همان هويت يا ذات چيزي است. اين سه اصطلاح گاه به صورت مترادف هم به كار ميروند و معرف مجموع عناصر تشكيلدهنده هر چيزي ميباشند.
سنت ايراني ديدگاههاي درهم تنيدهاي است كه شناخت هريك از آنها به حوزه خاصي از فرهنگ مربوط ميشود. چنين مفهومي از سنت بسيار استثنايي است و هيچ سرزميني را نميتوان يافت كه همانند ايران همه عوامل سنتساز آن از دين گرفته تا زبان و ديگر عناصر فرهنگي چنان در هم ممزوج شده باشند كه واحدي غيرقابل تفكيك را تشكيل دهند.
كهنترين سرزمينهاي جهان عبارتند از چين، مصر، يونان، هند و ايتاليا كه در هيچيك سنت به معنايي كه در ايران حضور دارد ديده نميشود. از اين روست كه همه ايرانيان را بايد سنتي دانست. هيچ ايرانيي نيست كه پايبند سنت نباشد، براي مثال هر ايراني با هر عقيده و انديشهاي نوروز و آئينهاي وابسته به آن را پاس ميدارد. همين سنتها بودهاند كه عامل اصلي حفظ تماميت ارضي اين سرزمين در درازناي تاريخ شدهاند. غالبا گفته ميشود كه زبان فارسي عامل اصلي پيوند اقوام ايراني است، حال آنكه اگر نيك بنگريم تاثير سنتهاي ايراني از اين منظر بيش از زبان فارسي است. بسياري از ايرانيان با زبان اصلي يا زبان مادر يعني زبان فارسي آشنايي درست ندارند و در نتيجه داراي زبان مشتركي نيستند، ولي سنتهايشان مشترك است. همين سنتهاي مشترك مهمترين عامل در پيوند ميان آنان است و لاجرم مهمترين عنصر در حفظ تماميت ارضي كشور. وقتي گفته ميشود يعني سنت و باوري كه مورد قبول و احترام هر فردي است. بنابراين سنت براساس جامعهشناسي ايراني جرياني است چندان كهن كه بدايتش پيدا نيست و همچنان پوياست. چنين سنتي كه تمدنها و فرهنگهاي مختلف را در خود پروريده و هضم كرده و آنها را بدانگونه كه خود ميپسنديده شكل و سامان داده و همچنان نظر به آينده دارد، نميتواند با مدرنيته در تضاد باشد و آن را به واپسگرايي و كهن انديشي متصف كرد. سنتي كه اكنون حضور دارد و پوياست، يعني تفكرات نوين هر عصري را آزموده و آن را جذب كرده يا پشت سر نهاده.
در اينجا لازم به ذكر است كه مقصود از سنت ايراني، سنتي است كه در ايران فرهنگي و نه جغرافيايي حضور دارد. اين سنت با فرهنگها و خردهفرهنگها كه به غلط نام سنت بر آن مينهند، تفاوت دارد.
سنت چنانكه گفته شد، ديدگاهي است مورد تاييد يك جامعه بزرگ، ظرفي است كه مظروف آن آميزهاي است از زبان و فرهنگ و باورها و آداب و رسوم و دانش و ادب و هنر. سنت گرچه هيچيك از اينها نيست، ولي مجموعهاي از همه آنها و در عين حال مقوم يكايك آنهاست. از همينرو ميتوان گفت شعر سنتي، پوشاك سنتي، موسيقي سنتي، غذاي سنتي، انديشه سنتي و امثال اينها؛ ولي هيچيك از اينها به خلاف آنچه پنداشته ميشود، مبين كهنه بودن آن چيز نيست، بلكه حكايت از اصالت آن موضوع دارد. آنان كه را با كهنگي و عدم پويايي مرادف ميگيرند، نظر به معناي غيرايراني آن دارند كه غالبا معادل تراديسيون(tradition) است. معادل واقعي مفهوم سنت در فرهنگ ايراني است، يعني هرآنچه داراي نسب و گوهري شريف است. از اينرو tradition را نميتوان در فارسي به ترجمه كرد؛ زيرا تراديسون عاملي دستوپا گير و بازدارنده در فرهنگ غرب بوده و هست و معادل انديشهها و آداب كهن به كار ميرود كه نقشي در دنياي امروز ندارند.
بنابراين نميتوان آن را با سنت به مفهومي كه در فرهنگ ايراني استنباط ميشود، برابر گرفت. نمونه بارز آن بسياري از عقايد آيين كاتوليك و منطق ارسطويي است.3
كلمه را در واقع بايد اسم خاصي دانست براي فرهنگي خاص كه معادل نيست و اگر نخواهيم آن را به ، ، ، ، و امثال اينها ترجمه كنيم، ميشود عين اين كلمه را كه داراي بار معنايي خاصي است همانند همه نامهاي خاص به كار برد، چنانكه عينا به عنوان اسم خاص در زبان فارسي به كار برده ميشود، زيرا با تفاوت دارد. آنان كه سنت را در برابر به كار ميگيرند آيه را كه براساس آن احكام الهي دانسته ميشود، چگونه با tradition منطبق ميكنند؟
همچنين مترجمان، نويسندگان و همه كساني كه را برابر به كار ميبرند، ابيات زير را كه نمونههاي آن در شعر فارسي بسيار است، چگونه معنا ميكنند؟
آيا از چنبر اسلام دايم برده سر بيرون
زسنت كرده دل خالي، ز بدعت كرده سرمشحون
و يا:
جهان يكسر همه پر ديو و پر غول است و امت را
كه يارد كرد جز اسلام و جز سنت نگهباني5
عدم توجه به چنين نكات و ظرايفي نشان از عدم تعمق كافي در فرهنگ خودي دارد.
حقيقت را اگر بخواهيم، صفت به مفهوم ايراني، معنايي نزديك به geniune(اصيل) در زبان انگليسي دارد. بنابراين مترجماني كه بر روي جلد كتابهايشان و را بهعنوان اضداد در مقابل هم قرار دادهاند، اگر كتابشان را براي فارسيزبانان ترجمه كردهاند، به معناي ايراني توجه نداشتهاند و ندانستهاند كه سنتهاي ايراني به خلاف تراديسون در پس پشت جامعه نيستند، بلكه در كنارش حركت ميكنند و مشوق او براي پويايي و حركت هستند. سنتهاي ايراني هويت او را شكل ميدهند، چگونه ميتوان آنها را ناكارآمد دانست و طرد كرد؟ آيا شعر سنتي ايران يا به عبارت ديگر شعر اصيل پارسي فرض غزلهاي حافظ ميتواند همتايي تا ابد داشته باشد؟ آيا كسي ميتواند تا آخرالزمان شيرينتر از سعدي به فارسي سخن بگويد؟ ارزيابي ارزشها در قالب زمان، و هر آنچه را كه قديمي است، ناكارآمد دانستن و براساس مفهوم تراديسيون مهر بر آن زدن با فرهنگ ايراني در تضاد است؛ زيرا سنت از منظر ايراني مجموعه ديدگاههاي اصيل است. همچنين كساني كه سنت را به و تقسيم ميكنند، دقيقا آن را به معناي عادت و روش در زبان عربي به كار ميبرند، وگرنه سنت به مفهوم مورد بحث كه گفتيم، پرورده جامعهاي بزرگ و ملتي كهنسال است كه به دليل توانمندي نظر به آينده دارد، نميتواند باشد. زيرا سنت خلق و خو و آداب و روش نيست كه به نيك و بد قابل تقسيم باشد. اگر سنتهاي ايراني بد ميبود، دوام نميآورد و چند ميليارد انسان در طول تاريخ آنها را تاييد نميكردند.
سنت ايراني عقايد و آراي مورد پسند خود را كه در طول زمان با آنها مواجه شده، در خود جذب نموده، ولي ريشه و هسته مركزي آن به عنوان معيار اصلي باقي مانده است. سنت به اين معنا ديگر مشمول نيك و بد نميشود. اگر در ارتباط با سنت ايراني گفته شود چنان است كه گفته شود: پريروي زيبا، يا عسل شيرين كه از حشو قبيح هم دلگزاتر است، زيرا نيكي و بودن در نهاد سنت ايراني مكتوم است!
از اين سنت است كه فنون ايراني از شعر و موسيقي و خط و تذهيب گرفته تا قاليبافي و معماري و هنرهاي وابسته به آنها هويتي خاص يافته و به اوج زيبايي رسيدهاند. اعتبار هريك از اين هنرها به ميزان بهرهاي است كه از سنتهاي ايراني دارند.
نتيجه آنكه سنت مورد بحث قاعده و رسم و رسوم نيست، سيئه و حسنه ندارد، با تجددخواهي و مدرنيته در تضاد نيست، نميشود آن را از ميان برداشت؛ زيرا حذف آن برابر با حذف يك جامعه عظيم است. اين سنت متعلق به يك ملت است، ملتي كه سابقهاي كهنتر از تاريخ دارد، بدون سنت نميشود هويت ايراني داشت. سنت ريشه درخت تناور فرهنگ و هويت ايراني است. سنتهاي ايراني نو ميشوند و خود را با زمان تطبيق ميدهند، برخي از آنان چندان قدرت دارند كه در رويارويي با فرهنگهاي مهاجم پيوسته پيروز بودهاند و توانستهاند با زمانه ناسازگار بستيزند و آن را تحت تاثير خود قرار دهند.
گمان مبر كه به پايان رسيد كار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاك است6
ايرانيان زندگي خود را پيوسته بر بنياد سنتهايشان سامان داده و استوار ساختهاند. پشت كردن به سنت، حذف سنت يا سنتشكني كه به مدد مترجمان بيخبر از فرهنگ ايراني به صورت اصطلاحات ارزشي و باب روز درآمده، يعني حذف هويت فردي و جمعي. سنت را ميشود با زمانه هماهنگ كرد؛ ولي نميتوان و نبايد آن را شكست يا حذف كرد.
اكنون بعد از اين تفاصيل ميتوان انتظار داشت كه در مباحث مربوط به سنت گاهي هم مفهوم ايراني آن در نظر گرفته شود؛ زيرا اينجا ايران است.
پي نوشتها:
1 لغتنامه دهخدا، ذيل به نقل از فرهنگ لغات عاميانه جمالزاده.
2 تاريخ تمدن.
3 ر.ك: تصحيف غربزدگي، فصل دوم، دين و اصل عدم قطعيت، نوشته م.ب. ماكان، انتشارات نامك .1385
4 سوره فتح، آيه 23
5 هردو بيت از سنايي
6 علامه اقبال
* اطلاعات حكمت و معرفت، سال سوم، ش 2
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]
-
گوناگون
پربازدیدترینها