تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 26 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كار خير و صدقه، فقر را مى‏بَرند، بر عمر مى‏افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806613731




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- بني صدر را بزرگ كردند و قائم مقامي را تحميل كردند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

  ¤ تفاوت فضاي سياسي پيش از انقلاب و بعد از انقلاب در چيست؟ - فضاي سياسي قبل از انقلاب و پس از آن به علل مختلفي تفاوت هاي بسياري دارند. امروز معيارهايي داريم كه آن روز اصلاً با اين معيارها آشنايي هم نداشتيم. در يك جمله حتي براي متديننين كه براي امام حسين(ع) اشك مي ريختند و آرزوي شهادت داشتند، نوعي حيرت بود. با توجه به شرايط جامعه، مبارزه با رژيم شاه يك اصل مسلم بود. يعني مبارزه نكردن با اين رژيم، براي مسلمانان مساوي با عدم باور به راه انبياء و كربلا و عاشورا بود. واقعيت اين است كه اين تحير موجب شد همه قشر ها و جريانات سياسي با سئوالات بسياري مواجه شوند. سوالاتي كه پاسخي براي آن نداشتند. حتي در ماركسيست هايي هم كه با رژيم مقابله مي كردند و حتي ممكن بود جانشان را هم بدهند، اين تحير بود. همه گرفتار حصارها و چارچوب هايي بودند. اين حصارها به شكل هاي مختلفي وجود داشت و حتي مبارزين مذهبي هم به نوعي گرفتار آن بودند. پس از انقلاب، يك روز با آقاي شريعتمداري به سمت دفتر سياسي سپاه مي رفتيم. من گفتم؛ حسين جان! اگر امام نيامده بود و ما امام را به عنوان ولي و رهبر و چراغ راه نداشتيم، الان چه حرفي براي گفتن داشتيم؟ آيا غير از حرف هاي منافقين بود؟ اين زماني بود كه منافقين خيلي ادعاي اسلامي بودن و تشيع داشتند. آقاي شريعتمداري هم جواب داد؛ نه! احتمالاً حرف ما هم همين حرف ها بود. حالا كمي پايين تر يا بالاتر. در گذشته كه خيلي از ما با تعليمات مبارزاتي برخاسته از اجتهاد و اسلام ناب آشنايي نداشتيم، امام در تعريف اسلام ناب در برابر اسلام آمريكايي جمله اي دارد كه مي فرمايد؛ اسلام عارفان مبارزه جو. امام يك گونه اي از مبارزه را به ما تعليم داد كه اگر غير از اين بود به هيچ جا نمي رسيديم. ¤ تاثير اين معيار و چارچوب جديد در چگونگي و سرنوشت مبارزه چه بود؟ بگذاريد از قول امام پاسخ بدهيم. يك مرتبه حسنين هيكل - انديشمند مصري كه كتاب هاي زيادي دارد و ارادت فوق العاده اي هم به امام داشته است- در سال 1357 در نوفل لوشاتو به ديدار امام رفته و مصاحبه اي با ايشان انجام مي دهد. اين مصاحبه خيلي خواندني است. در اين مصاحبه، هيكل از امام مي پرسد؛ «من در سالهاي 1950 و 1951 »در اوج مبارزات مردم ، عليه انگليسي ها« در ايران بودم و اولين كتاب خود را درباره ايران نوشتم . (بر قله هاي آتشفشان) نظر شما در مورد تفاوت مبارزات ، در آن سالها و مبارزات كنوني چيست ؟ و چرا امپرياليسم جنبش را در آن سالها شكست داد؟» اين سئوال خيلي كليدي است و نشان مي دهد حسنين هيكل از شكست انقلاب واهمه داشته است. حضرت امام در پاسخ مي فرمايد؛ « نظر من اين است كه جنبش فعلي خيلي عميقتر است ، تا جنبش زمان مرحوم دكتر مصدق .جنبش در آن وقت صرفا سياسي بود؛ و الان در جنبش جنبه ديني غلبه دارد. در مملكت ايران ، مردم همه مسلمان هستند. اقشار زيادي از سياست بي خبرند؛ اما به دين علاقه دارند. تمام دهات - كه خوب است برويد و ببينيد - همين شعارهاي شهر را مي دهند ودرخواستهاي آنان را دارند. تمام مردم از كوچك - طفل دبستاني - تا پيرمرد در حال نزع ، يكصدا همين مطلب را مي گويند. اين درخواستها و شعارها به طوري ملي شده است ، كه كسي نمي تواند مناقشه كند. اين جنبش داراي يك معناي اسلامي - سياسي است ؛ و جنبش گذشته فقط سياسي بود. جنبش كنوني عمقش بيشتر، و اميد به پيروزي اش بيشتر است ؛ اميد كه اين نهضت را نتوانند خاموش سازند.» هيكل در ادامه مي پرسد؛ « چند سال قبل من شاه را در ايران ملاقات كردم . همه تصور مي كردند كه اوضاع تثبيت شده است. سئوال اين است كه چرا اين وضع اتفاق افتاد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ و اين توسعه عظيم جنبش از كجاناشي مي شود؟» حضرت امام كه از نزديك شاهد ماجراهاي كودتاي 28 مرداد سال 32 بوده اند و حتي تحليل خود از علل شكست آن حركت را به صورت مكتوب به آيت الله كاشاني رسانده بودند. با توجه به اشرافيت ايشان به مسائل، اينگونه به سئوال هيكل پاسخ مي دهند؛ «اين قدرت ، ناشي از اسلام است . در زمان كاشاني - مصدق ، اصل سياست بود. جنبه هاي سياسي جنبش قوي بود. در زمان كاشاني ، هم به وي نوشتم و هم گفتم ، كه بايد جنبه هاي ديني را توجه كنيد. نتوانستند و يا نخواستند. ايشان به جاي تقويت جنبه هاي ديني و به جاي آنكه جهات ديني را به جهات سياسي غلبه بدهند، خودشان سياسي شدند؛ رئيس مجلس شدند، كه اشتباه بود. من گفتم كه بايد براي دين كار كنند نه آنكه سياسي بشوند. اما حالا جنبش در همه جهات ، ديني است ، اسلامي است ؛ سياست هم داخل آن است . اسلام ، دين سياسي است ؛ سياست در بطن اين جنبش است . خوب است حالا هم سري به ايران بزنيد و ببينيد - از نزديك - كه امروز چيست و آن روز چه بود.» ¤ اين ملاك ها در برخورد با افراد و جريان ها مثل منافقين چطور بروز پيدا مي كرد؟ يك كتاب سه جلدي درباره مجاهدين خلق يا همان منافقين چاپ شده كه خيلي خواندني است. زمان تبعيد حضرت امام، منافقين بارها نماينده مي فرستند و دنبال تاييد گرفتن از ايشان هستند. بسيار هم از داخل ايران سفارش اينها را مي كردند. مثلاً يك بار نماينده اينها با يك نامه سري به نجف مي رود. نامه را حرارت مي دهند و كلمات آشكار مي شود. در نامه، منافقين به جوانان اصحاب كهف تشبيه شده بودند. ولي امام مي ديد اعتقاد اينها مشكل دارد. امام هيچوقت منافقين را تاييد نكرد. ¤ عده اي الان مي گويند امام در آن دوران خطوط تمايز را با گروه هاي مختلف و غير ديني روشن نكرد و به نوعي همه زير چتر ايشان و انقلاب بودند. با اين تفاسير چنين اشكالي كه به انقلاب وارد مي كنند نمي تواند صحيح باشد. - اگر چنين اشكالي به امام وارد باشد، قبل از ايشان به پيامبر وارد است. وقتي پيامبر مكه را فتح كرد، يكي فرياد زد كه امروز روز انتقام است اما پيامبر فرمود روز رحمت است. خانه امثال ابوسفيان ها را خانه امن قرار داد. شيوه انبياء و اولياء ، اتمام حجت و نصيحت و هدايت است. امام هم چنين شيوه اي داشت. تا اگر كسي زمينه هدايت دارد، هدايت شود. به عنوان نمونه بني صدر شايعه كرده بود كه امام به من راي داده است. خب! امام مي توانست همان اول بگويد نه، من به بني صدر راي نمي دهم و راي نداده ام. اما چنين كاري نكردند. صبر كردند تا قدم به قدم مردم با آگاهي پيش بروند. چيزي را به عنوان اينكه فقط امام گفته است، نپذيرند. موارد زيادي بود. در مورد نهضت آزادي، يا آقاي منتظري. الان هم مقام معظم رهبري همين روش و منش را دارند. مي خواهند مردم خودشان به بصيرت و آگاهي برسند. افراد و جريان ها را بشناسند. اينها وارث انبيا و ادامه دهنده اين راه هستند. امام قدم به قدم ما را با اين راه آشنا كرد. شما فكر مي كنيد جوانان امروز با جوانان انقلاب قابل مقايسه هستند؟ والله اينطور نيست. الان جوانان ما يك تجربه 30 ساله دارند. اين آگاهي و تعليم را امام به جوانان داد. ¤ اگر حضرت امام اين روش و سيره خاص را ارائه نمي كردند چه اتفاقي مي افتاد؟ حضرت امام پيامي دارند به روحانيت. در بخشي از آن مي فرمايند؛ « در مدرسه فيضيه فرزندخردسالم ، مرحوم مصطفي از كوزه اي آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مي گفتم . ترديدي ندارم اگر همين روند ادامه مي يافت ، وضع روحانيت و حوزه ها، وضع كليساهاي قرون وسطي مي شد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان ومجد واقعي حوزه ها را حفظ نمود. علماي دين باور در همين حوزه ها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جداكردند. قيام بزرگ اسلامي مان نشات گرفته از همين بارقه است . البته هنوز حوزه ها به هردو تفكر آميخته اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايي دين از سياست از لايه هاي تفكراهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند. » امام كسي است كه عرفاي بزرگ در برابر ايشان خشوع مي كنند. ايشان كه مصباح الشريعه را نوشته مي فرمايد؛ «اينكه در روايت است كه اسلام غريب است ، از اول غريب بوده و الان هم غريب است ، براي اينكه غريب آن است كه نمي شناسند او را. در يك جامعه اي هست او، اما نمي شناسند، نمي شناسند اسلام را، هيچ وقت شناخته نشده به آن طوري كه بايد باشد.مگر پيش خودمان ، هميشه يك ورق را گرفته اند، آن ورق ديگر را حذفش كرده اند؛ يامخالفت با آن كرده اند. يك مدت زيادي گرفتار عرفا ما بوديم ، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاري براي اين بود كه همه چيز را برمي گردانند به آن ور. هر آيه اي دستشان مي آمد مي رفت آن طرف . مثل تفسير ملا عبدالرزاق. خوب بسيار مرد دانشمندي ،بسيار مرد با فضيلتي ]است [ اما همه قرآن را برگردانده به آن طرف ؛ كانه قرآن با اين كارها كار ندارد. يك وقت هم گرفتار شديم به يك دسته ديگري كه همه معنويات رابرمي گردانند به اين ، اصلا به معنويات كار ندارند؛ كانه اسلام آمده براي اينكه ]دنيا رابگيرد[ اسلام هم طريقه اش مثل هيتلر كه او آمد كه دنياگيري كند و كشورگشايي كند،اسلام هم آمده كشور گشايي كند! عرض مي كنم هر چه مربوط به زندگي است و هر چه مربوط به طبيعت است و هرچه اينها را گرفته اند؛ هر چه معنويات است برگردانده اند به اين طرف . بعضي از تفسيرها، بعضي از اشخاصي كه مي خواهند اظهار فضيلت بكنند، ملاحظه كنيد همه مسائل را برگردانده اند به اين آب و خاك ؛ همه چيز را فداي حيوانيت كرده اند. عرفا همه چيز را فداي انسانيت كرده اند، خوب ، باز او، باز او اما اينهاغفلت از آن كرده اند. اسلام همه چيز]است [ آقا. اسلام آمده انسان درست كند و انسان همه چيز است ؛ همه عالم است انسان .» ¤ يك مورد عيني و در عين حال ناگفته از سيره حضرت امام مي فرماييد؟ - اين موردي كه مي خواهم بگويم، براي اولين بار است كه جايي نقل مي كنم. بني صدر در ظاهر معتقد به مردم بود اما در باطن به هيچ وجه چنين اعتقادي نداشت. مي گفت بايد مردم و روحانيت را گول زد. يكي از صحنه هاي حضور مردم، سپاه بود. به همين جهت دشمني خاصي با سپاه از خود نشان مي داد. هر چه از دستش بر مي آمد عليه سپاه انجام مي داد. به همين خاطر بنده به عنوان يكي از اعضاي شوراي فرماندهي سپاه درگيري زيادي با بني صدر داشتم. آن زمان آقاي صفوي مسئول چند يگان درنزديكي آبادان بود. يك طرح عملياتي با همان چند يگان محدود داشت. در سفري كه با مقام معظم رهبري با شهيد چمران و اينجانب بعنوان نماينده سپاه به مناطق جنگي جنوب داشتيم ضمن بازديد اين طرح را به آيت الله خامنه اي و شهيد چمران ارائه كرد. آنها خيلي پسنديدند و گفتند بيا و اين طرح را در دزفول ارائه كن. مسئولين سياسي و نظامي مرتبط با جنگ در اين جلسه بودند. ما هم رفتيم. بني صدر اجازه نداد من وارد جلسه شوم. بعلت همان درگيري ها كه عرض كردم. آقاي رحيم صفوي رفت طرحش را گفت و اضافه كرد كه مقداري اسلحه و مهمات مي خواهد. طرح را همه استقبال مي كنند. بني صدر يادداشتي برمي دارد وانمود مي كند و روي آن يادداشت چيزي مي نويسد و در پاكت مي گذارد و به دست برادرمان آقاي رحيم صفوي مي دهد. آقاي صفوي خوشحال بيرون آمد و گفت تمام شد و ما راه افتاديم. در راه گفتم نگاهي به نامه بيندازم. پاكت هم درش باز بود. نامه را درآوردم، ديدم رويش نوشته؛ جناب سرهنگ فروزان، گويا آقا رحيم طرحي دارد. بررسي كنيد! من از فرط عصبانيت داشتم منفجر مي شدم. گفتم اصفهاني و اينقدر سادگي؟! چرا نخواندي؟ آقا رحيم هم گفت با شرايط جلسه و حرف هاي خود بني صدر، من گفتم حتماً نوشته اسلحه و مهمات بدهيد. ما اين وضع را كه ديديم تصميم گرفتيم با عده اي از شوراي فرماندهي سپاه خدمت امام برويم و شكايت كنيم. در اينجور جلسه ها هم معمولاً من حرف مي زدم. رفتيم خدمت امام. ايشان هم تازه از بيمارستان مرخص شده بودند. با بغض و گريه شروع كردم به حرف زدن و از مشكلات جبهه و كارشكني هاي بني صدر گفتم. اول فرمودند بيايد جلوتر. كمي رفتيم جلو. گفتند بازهم بياييد. آنقدر جلو رفتيم كه 30 يا 40 سانت بيشتر با ايشان فاصله نداشتيم. امام سرشان را هم خم كرده و جلو آوردند. فرمودند شما حرفتان را زديد، بگذاريد من هم بگويم. فرمودند؛ بسم الله الرحمن الرحيم. من اين حرف ها را در محضر خدا مي زنم. بعد انگشت اشاره شان را دوراني حركت دادند و ادامه دادند؛ شما خيال مي كنيد من اين اطرافيانم را قبول دارم؟ حالا يادم نيست دقيقاً كه فرمودند خيلي يا بعضي از اينها را قبول ندارم. ولي دندان روي جگرم مي گذارم پيغمبر اكرم هم همينگونه بودند. برخي از اطرافيان خواستند ايشان را ترور كنند.ولي ايشان دندان روي جگر مي گذاشت من بخاطر اسلام اعتقاد اسلامي ام را نمي گويم دندان روي جگر مي گذارم. شما هم دندان روي جگر بگذاريد و برويد بجنگيد. اگر هم نمي توانيد دندان روي جگر بگذاريد، برويد هر كاري مي خواهيد بكنيد اما يادتان باشد بايد روزي جواب بدهيد. اين را در نظر بگيريد كه ما براي چه رفته بوديم. رفته بوديم از بني صدر شكايت كنيم. با اين حرف ايشان مي خواستند بگويند خبرهايي است بايد تحمل كرد. البته ايشان همين حرف را بصورتي ديگر آشكارا زده است. در جلد 18 صحيفه صفحه 254 كه فرموده اند؛ « ما بايد امروز تحمل كنيم ، صبر بايد بكنيم . فاستقم كما امرت و من تاب معك اين چيزي بود كه پيغمبر اكرم گفت ، شيبتني سوره هود به واسطه اين ، آن هم به خاطر اينكه و من تاب معك بود، براي اينكه مي ديد نمي تواند استقامت كند، ما بايداستقامت كنيم ، بايد حفظ كنيم ، بايد صبر كنيم .» يا مثلا در صفحه 436 همين جلد كه شبيه همين حرف را زده اند. ¤ با اين شرح، همه كساني كه با امام بودند علاوه بر اينكه ملاك حال فعلي آنهاست، در آن همراهي هم بايد دقت كرد. - بله. شما در رابطه با جريان آقاي منتظري و يا بني صدر ديديد كه گفتند من با اينها موافق نبودم و عده اي بني صدر را بزرگ كردند و قائم مقامي را تحميل كردند. اين مربوط به الان هم نيست. سبقه تاريخي دارد. حضرت عيسي مگر حواريونش چند تا بودند؟ يكي از همين ها رفت و محل اختفاي ايشان را لو داد. مگر اطرافيان پيامبر، شتر ايشان را پي نكردند؟ پس اين مسائل مال امروز و ديروز نيست و ريشه در تاريخ دارد.   /1001/  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن