واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : آیت الله محمود عبداللهي عضو شاخص جامعه مدرسين حوزه علميه قم در برنامه فقه و زندگي راديو معارف درباره جايگاه مرجعيت در عصر غيبت گفت: مجتهد يعني كسي كه قدرت و كارايي در استنباط احكام داشته باشد و پيش نياز آن هم آگاهي از علوم مختلف است كه ضروری است یک مجتهد براي استنباط احكام داشته باشد، منتها بايد توجه داشت اين اجتهاد بايد بر اساس مباني شناخته شده باشد يعني روشمند باشد. به گزارش راسخون ،وی افزود: هچنانچه در هر تخصصي يك مباني و منابع شناخته شده وجود دارد در اجتهاد نيز مجتهدي كه مي خواهد احكام را استخراج كند بايد روش منطقي و شناخته شده را بكار ببرد. اجتهاد بر اساس منابع الهي است آن منابع بايد شناخته شده باشد كه بتواند چنين كانالي در اختيار مجتهد قرار دهد. عضو شورای عالی حوزه علمیه قم تاکید کرد: منابع ما منابع كاملا شناخته شده اي است، كه شامل قرآن، سنت، عقل و اجماع مي شود. اجماع خودش مستقلا منبع نيست يعني كاشف از قول معصوم است يعني نشان مي دهد كه حكم در نزد ائمه يا سنت چنين است اما برخي از برادران اهل سنت اجماع را به عنوان يك منبع مستقل می دانند، يعني اتفاق يك عده از مجتهدين را يك منبع مستقل نگاه مي كنند، اين ديدگاه از نظر فقه شيعه صحيح نيست. مثال ديگر اتكا به قياس يا استحسان است يعني اينكه وقتي در تتبع شان به حكمي نرسيدند روي مي آورند به حدسيات شان، مي گويند اگر حكم چنين باشد خوب است.يا فرض كنيد در حكم شان اتكا مي كنند به قياس يعني يك حكمي را با حكم ديگر مقايسه مي كنند، با يك فلسفه قطعي حكم را سرايت مي دهند به فرد ديگر، يعني ملاك و معيار يك حكم را از متن ديني از شريعت بدست آورده اند و مي گويند حكم هم مشابه اين حكم است؛ در واقع قياس قطعي است. گاهي هم بر اساس ظنيات مي آيند حكمي را با حكم ديگر مقايسه مي كنند، اين مشمول" ان الظن لا يغني من الحق شيا" است؛ اين روش اجتهاد در شيعه شناخته شده نيست، غلط است، يعني نمي تواند اجتهاد بر اين اساس صحيح باشد ما را به احكام الهي برساند چون بر اساس حدسيات است. استاد مبرز حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: گاهي افراد اشتباه مي كنند و اجتهادشان بر اساس حدسيات است و از نظر فقها شناخته شده نيست و وقتی با چنین افرادی برخورد مي شود، مي گويند خوب، اختلاف آراء داشته اند! جوابش اين است كه درست است كه اختلاف آرا يك امر منطقي است و مجتهدين بر اساس تعداد افكار تعداد استنباط هاي مختلف دارند، اما اين اختلاف در صورتي صحيح است كه مبناي درستي داشته باشد و الا اگر اين طور باشد نتيجه اش اين مي شود كه گاهي بدعت در دين است بخاطر اينكه مبناي منطقي ندارد. مثلا با اينكه آيات قرآن در يك قضيه اي بطور صريحي حكم دارد و آيات متعدي نسبت به يك حكم هست يا از نظر فقها اجماع هست در خصوص يك مطلب، فرض كنيد نسبت به پسر خوانده، عامه و خاصه علما اتفاق نظر دارند يك احكام خاصه اي داريم كه پسر خوانده فرزند نيست؛ اما خوب يك آقایي هم مي آيد مي گويد با فلان عنوان ثانوي، پسر خوانده هم حكم فرزند دارد، براي آنهم استدلالي مي كند. یا مي گويد اجتهاد است ديگر! اجتهاد یعنی اینکه افراد از نظر فكري با هم تفاوت دارند!! در جواب مي گويم اجتهادي اجتهاد است كه بر اساس مباني صحيح و روش اجتهاد شناخته شده اي باشد. اين روش هایي كه معيار براي اجتهاد است خود يك بحث مستقلي است. آيت الله عبداللهي تصريح كرد: منظور از اجتهاد، استخراج فروع يا ملكه داشتن يا كارايي داشتن براي استنباط احكام از منابع خاصه مانند قرآن و سنت است كه بر مبنا و روش صحيح و شناخته شده باشد، وگرنه مبنايي مي شود براي بدعت و به وجود آمدن يك سلسله آراء كه بر خلاف کل نظرات فقها و بر خلاف روايات و متون و نصوص شناخته شده است. عضو جامعه مدرسين همچنين در پاسخ به این سوال که: "آيا حوزه هاي علميه راه حل مشخصي تعيين كرده اند تا اگر چنين انحرافي ديده شد جلوي آن گرفته شود و تذكر داده شود و اصلاح شود" گفت: البته در اين رابطه دو موضوع است: كانال و راهي كه براي مردم در فقه بيان شده براي رسيدن به كسي كه مي تواند مرجع باشد يعني آراء فقهي او مرجع باشد و مردم به او رجوع كنند. يعني شناخت مرجع از چه كانالي بايد انجام بگيرد خودش يك مسئله است. البته بین مرجع تقلید و مجتهد تفاوت وجود دارد. اجتهاد در واقع اصل قدرت و كارايي است اما اينكه اين مجتهد به فعليت برسد يعني شروع كند به استخراج احكام و بعد هم آراي خود را در معرض ديگران قرار دهد و ديگران به او مراجعه كنند اين چيزهاي است كه دنبال هم است اما يك مسئله مهمی وجود دارد كه در كتب فقهي است و آن، مسئله اوليه شناخت اجتهاد است، يعني به كدام مجتهد مراجعه كنيم؟ آيا به هر كس كه صاحب راي است مي توانيم مراجعه كنيم؟ از چه كانالي بشناسيم؟ اين خود يك مسئله است. يك مسيري كه مصونيت مي دهد در اين قسمت و برخي آسيب ها را بر طرف مي كند رعايت آن كانال هايي است كه در فقه گفته شده است، یعنی آن فقيهی مي تواند مرجع باشد که اجتهادش بر اساس مباني شناخته شده كه قبلا بيان شد و به دور از آسيب ها كه در اطرافش وجود دارد باشد. وی در پاسخ به اینکه: "حالا اين كه اجتهادی جلوي نص باشد را چه كسي بايد تشخيص دهد" گفت: شناخت مجتهد يك كار فني است همانطور كه اصل تقليد از يك مجتهد مراجعه به متخصص است و كار عقلايي است؛ در كتاب هاي فقهي آمده که سه روش براي شناخت مجتهد وجود دارد: راه اول اینکه خود طرف بشناسد، اين يك امر نادر است، افرادي كه خودشان در حوزه كار كرده اند و باید نظريه پرداز باشند تا مجتهد را بشناسند. راه دومی كه راه معمول، متداول و منطقي است مراجعه به بينه است يعني دو كارشناس، دو فقيه، كه خودشان صاحب نظر باشند و عادل هم باشند، يك فردي را معرفي كنند. راه سوم اشراف علمي است؛ افرادي كه فقيه نيستند ولي در جامعه بدون حساب و بررسي، فردي را مرجع مراجعه خود قرار نمي دهند، اين هم مي تواند منبع باشد. مسئله سياسي نيست كه يك گروه و جمعيت سیاسی، كسي را معرفي كنند. اين مراجعه به مجتهد بايد بر اساس آن كانال و راهي باشد كه در شرع معين شده است. استاد عبداللهی در پایان یادآوری نمود: غير از مطالب كه گفته شد، کسی که بعنوان مرجع تقلید مورد رجوع قرار می گیرد باید عادل و با تقوا نيز باشد. در جامعه كنوني ما با توجه به اين مسئله كه روابط اجتماعي وسيع تر شده است و جايگاهي كه مرجعيت در حال حاضر دارد صرفا جايگاه بيان احكام نيست و مراجع تقليد پناهگاه ها و شخصيت هاي طراز اول روحانيت و ملجأ اجتماعي هستند، طبيعي است كه بايد "مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه" باشند. بنا بر اين شناخت چنين مرجعي بايد حساب شده باشد، بر اساس معيار باشد، با مراجعه به كارشناس و اهل علم باشد، يك وقت نكند بی دقتی و عدم ظرافت در اين امور منتهي به آسيب هاي اجتماعي شود./2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]