واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

امروز به اهواز، از خرمشهر خرم دل تا آبادان آباد دل، سلام نخل ها روان است، سلام نخل هایی شیرین که یک روز سلامشان، بی سر و سوخته بود اما این روزها شهد خرمای سلامشان را به هر دل مسافری سوغات می شوند تا سوغاتی ات از این خاک، سلام شیرین نخل هایش باشد! آقای رئیس جمهور! کارون آمده! من که می دانم دلت بی تاب دل پرآب کارون است، کارونی که دریای دلت را چشم به راه ساحل رسیدن بود! آخر، این جا تو دریایی و کارون، چشم به ارمغان دریایی ات دوخته! روز صید است. دریا که تویی و کارون و اهالی اش صیاد! تورها و قلاب ها را به پهنه دلت انداخته اند و هر صیاد، ارمغانی می خواهد! آقای رئیس جمهور! ارمغان دریا چیست؟ یادت که هست، دل کارون و اهالی اش کم از دریا نیست! دل اهالی ای که به سیم های خاردار، زخمی شد و به زخم شقایق ها، خون! دل اهالی ای که به مین ها پاره پاره و... دل اهالی ای که با هر نفس لاله ها، شهید می شد و یک بار نه و...بار، ...بار، ...بار، ...بار، ...بار، ...،...، ...، ...، ...، ...، ...، ...، ...، ... شهید شد! آقای رئیس جمهور! من که می گویم هنوز هم دل کارون و اهالی اش زخمی است! راستی حال شقایق ها چه طور است؟ به اهواز که راهی سفر می شوی، مسافر نیستی و همسفر عشقی! تو عاشقی و معشوق، شقایق است! آقای رئیس جمهور! شقایقت را یافتی؟ نه! یک شقایق کم است، مگر می شود عاشق بود و یک شقایق را معشوق؟ این جا شقایق ها صف به صف، لیلی شدند و تو باید صف به صف، مجنون شوی! آقای رئیس جمهور! شقایق کدام دشت را می خواهی؟ از هویزه تا شلمچه، از فکه تا... آقای رئیس جمهور! امروز به اهواز، هر نفس از هوا ،بوی همیشه بهار می دهد و انگار هوایش پیراهنی از هوای ” آقای رئیس جمهور! کارون آمده تا بگوید: « سیدی الرئیس الجمهور! اهلاً و سهلاً بیک یا نظر عینی! » “همیشه بهارها را به تن پوشانده! آخر، این جا خاک همیشه بهار همیشه بهارهاست! امروز به اهواز، از خرمشهر خرم دل تا آبادان آباد دل، سلام نخل ها روان است، سلام نخل هایی شیرین که یک روز سلامشان، بی سر و سوخته بود اما این روزها شهد خرمای سلامشان را به هر دل مسافری سوغات می شوند تا سوغاتی ات از این خاک، سلام شیرین نخل هایش باشد! آقای رئیس جمهور! و حالا درود تو به سلام شیرین این نخل ها باید پر شود از شهدخرمای آبادانی و شکوفایی که به خوزستان هنوز هم حال هر شهر و دیارش خوب نیست! سوسنگرد را می گویم! اهالی بی ادعای کرخه که رنگی به چهره شهرشان نیست و تا بخواهی، زنان و پیرزنان دستفروش با نجابت همیشگی شیله و عبایشان به خیابان ها و پیاده رو ها، بی سقف و دکان به تشتی، ماهی می فروشند و به حصیری سبزی و هر نگاهشان التماسی است به خریدن! و خدا کند حالا که تو آمدی، حال سوسنگرد نیز خوب شود! حال بستان، هویزه، ایذه ... آقای رئیس جمهور! حالا که اهواز همیشه بهار، به بهمنشیر جوشان و به کارون خروشانش از برایت به عاشقی خروشیده و خوان کرم را از رامشیر تا رامهرمز، ار شوش تا شوشتر، از بهبهان تا شادگان به صفا و سخای جنوبی اش گسترانیده و اینچنین به رقص شمشیر برایت ساز و دهل شده و به آوازی می خواند: « بالروح، بالدم ـ نَفدیک یا محمود! » پس تو نیز نقشی به پلاک شقایق این خاک باش، نقشی از سخاوت آفتاب که مزارع آفتابگردان چشمان گرم اهالی نیشکر و کارون، هر بامداد نور به نگاهت روشن شود! آقای رئیس جمهور! کارون آمده تا بگوید: « سیدی الرئیس الجمهور! اهلاً و سهلاً بیک یا نظر عینی! » /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]