واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آیا دوران قیصر به پایان رسیده است ؟ بهزاد عشقي از منتقدان مشهور سینما به تازگی باانتشار یادداشتی انتقادات شدیدی از فیلم جدید کیمیایی ومنتقدان حامی و شیفته او مطرح کرده است . به گزارش جهان ،عشقی نوشته است :فيلمهاي مسعود كيميايي در سالهاي اخير صاحب مولفههاي ويژه و تكرارشوندهاي شده است. به گونهاي كه بدون امضاي كارگردان نيز آثارش براي اهل فن قابل تشخيص است. يك داستانك شبهپليسي، چند صحنه اكشن، مقداري شعار و خطابه، چند بازيگر قديمي و نامي، چند ستاره جوان و خوشچهره و البته فرزند كارگردان نيز همچون نگيني در ميان جمع قرار ميگيرد. /همسایه ها یاری کنید تا پولاد بدرخشد/ این منتقد سینما درادامه نوشته :درواقع قديميهاي خوشسابقه و نوآمدگان جذاب، فقط ميبايد كمك كنند تا پولاد ديده شود و بدرخشد و آيا واقعا ميدرخشد؟ البته هيچكس از اين فيلم سردر نميآورد و متوجه نميشود كه داستان از كجا شروع شده و به كجا ختم ميشود و اصولا فيلمساز چه ميخواسته بگويد و دغدغهاش چيست. /منتقدان دلداده کیمیایی/ بهزاد عشقی می افزاید : اينها البته مهم نيست و ياران به كمك ميآيند و براي فيلمهايي كه تا حدي بيمعنايي سردرگماند، معناتراشي ميكنند. چون كيميايي دلدادگاني دارد كه نامشان منتقد فيلم است. اين دلدادگان نقد را با نامههاي عاشقانه خلط ميكنند و تمام آثار فيلمساز محبوبشان را بيقيد و شرط مورد ستايش قرار ميدهند. تازه جدا از نقد، نقش روابط عمومي و باديگارد فيلمساز را نيز بازي ميكنند و در مقابل منتقدان مستقل موضع ميگيرند و نقدهاي مخالف را برنميتابند و مورد سرزنش قرار ميدهند. /فیلمهای کیمیایی فراموش می شوند/ این منتقدسینما درادامه می نویسد : البته مخالفان نيز ديگر خسته شدهاند و معمولا وارد بازي كيميايي و دلدادگانش نميشوند. ديگر صداي رسايي چون صداي استاد كاوسي شنيده نميشود كه به سهم خود ايجاد ترديد كند و دريچه تازهاي به سوي فيلمهاي كيميايي بگشايد. فيلمها به همين نام كارگردان و حضور ستارگان و آوازهگريهاي رسانهاي البته دخل و خرج ميكنند. اما اين فيلمها پس از اكران به فراموشي سپرده ميشوند و ديگر نميتوانند همچون قيصر و گوزنها به خاطره جمعي چند نسل بدل شوند. /آیینه معوج مجیز گویان کیمیایی/ به اعتقاد این منتقد : كيميايي ديگر نميتواند خود را در دوران اوجش بازتوليد كند. چرا كه پيشتر خود را در آیينه معوج مجيزگويانش ميبيند و از نگريستن چهره واقعي خود در آیينه نقدهاي مستقل خودداري ميكند. درواقع منتقدان مجيزگو، نقش سانچوپانزا را بازي ميكنند و كيميايي را همچون دنكيشوت در هم فرو ميبرند. حالا همان عده ندا در ميدهند كه كيميايي با محاكمه در خيابان پوست عوض كرده است و مدرن شده است و مردان ناموسپرست خود را به روز كرده است. آيا واقعاً چنين است؟ /خود را داناي كل ندانيم / بهزاد عشقی درادامه مطلب خود می نویسد :به ظاهر كيميايي داستانگويي خطي را رها كرده و دو ماجراي به ظاهر بيارتباط را به شكل موازي نقل ميكند. آيا اين كفايت ميكند كه كيميايي را مدرن بدانيم؟ شكل مدرن به درك مدرن احتياج دارد و آيا كيميايي از نظر نگرش مدرن شده است؟ درك مدرن به ما كمك ميكند كه جهان را به شكل خردورزانهاي درك كنيم و خود را مركز جهان ندانيم و پديدهها را به شكل نسبي تفسير كنيم. گوش براي شنيدن حرف ديگران داشته باشيم و خود را داناي كل ندانيم و حقيقت را تنها در انحصار خود نينگاريم. دچار آپارتايد جنسي نباشيم و زن را به شكل مايملك مرد كه ميبايد در پسله باشد نگاه نكنيم. يا اينكه خيانت را براي زن، گناه كبيره و براي مرد نشان مردانگي فرض نكنيم. در فيلم قيصر، قيصر به خاطر خواهرش، قيصر را به خون ميكشد، اما به راحتي ميپذيرد كه شبي را با محبوبه يكي از برادران آقامنگل بگذراند. حالا كيميايي با همين درك قبيلهاي و پدرسالارانه در فيلم محاكمه در خيابان به مصاف جامعه مدرن آمده است. جامعهاي فريبكار كه مردان غيرتمند را ميفريبد و به حاشيه ميراند. شريك نكويي همسر او را ميفريبد و خودش را نيز با چاقو به هلاكت ميرساند. امير كه جوان اول فيلم است و غيرت از رگ گردنش بيرون ميزند، ميرود كه فاسق نامزدش را به قتل برساند. اما فاسق، ملهم از جامعه مدرن و با ترفند تساهل و تسامح و گفتوگو، او را ميفريبد و حالا امير ميرود كه عمري با زني خيانتپيشه زندگي كند. درواقع او نميتواند همچون قيصر تا آخر خط برود و با قتل و كشتار، مردانگياش را به اثبات برساند. در جامعه مدرن و امروزي زن از پسله بيرون آمده است و جملگي فريبكار و خيانتپيشه شده است؟ بنابراين كيميايي مدرن نشده، پوسته مدرنيسم گرفته است و با درك قبيلهاي خود آمده تا مختصات جامعه مدرن را به چالش بگيرد و درواقع از موضع بالا خود را طلبكار اين جامعه ميانگارد. /کیمیایی سالهاست در قیصر در جا می زند/ این منتقد در پایان مطلب خود می نویسد :از نظر پرداخت فيلمنامه و اجراي سينمايي نيز، كيميايي كوچكترين تغييري نكرده است و همان معايب قبلي را دوباره مكرر ميكند. باز هم قصهاي نقل ميكند كه فاقد منطق است، آدمهايي ميپرورد كه فقط با شعارگويي و كلمات قصار خود را تعريف ميكنند. آدمهايي يكبعدي كه منش فردي ندارند و فقط با زبان كيميايي سخن ميگويند. كيميايي سالها است كه در قيصر درجا ميزند و حتي از آن فيلم نيز جا مانده است و به نظرم اين جفا را مريدانش در حقش روا داشتهاند. اما به باور من كيميايي هنوز تمام نشده است و كاش در پرده آخر بازي بالاخره به خود بيايد و شاهكارش را بيافريند. آيا ميتواند؟ /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]