تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 26 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند اِبا دارد از اين كه باطلى را حق معرفى نمايد، خداوند اِبا دارد از اين كه حق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1865611374




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چمران، شريعتي و درد مشترك


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: چمران، شريعتي و درد مشترك
«معمولاً دردها و غمهايي وجود دارد كه كشنده و نابود كننده است؛ روح را كثيف و چركين مي‌كند، قلب را به شدت مي‌فشرد، تنفس را برآدمي محال مي‌كنند، دنيا را تيره و تار مي‌نمايد، شمع حيات را در وجود آدمي خاموش مي‌كنند، روشنايي‌ها به تاريكي و زيبايي‌ها را به زشتي مبدل مي‌كنند.

و من اين نوع درد و غم را درد و غم كثيف مي‌نامم. در عوض دردها و غم‌هاي ديگري نيز وجود دارد كه مفرح روح و جلا دهنده قلب است، انسان را به آسمانها صعود مي‌دهد و روح را از زندان وابستگي‌هاي زميني آزاد مي‌كند. اين غم و درد همچون آتشي مقدس شمع وجود آدمي را روشن مي‌نمايد. جسم را مي‌سوزاند و عصاره حيات را به صورت اشك تقديم محبوب مي‌كند. و نتيجه اين سوزش، نور است و روشني و من اين نوع درد و غم را به زيبا و پاك، وصف مي‌كنم من آن راهي را و مكتبي را مقدس مي‌شمارم كه غمها و دردهاي كثيف آدمي را به زيبا و پاك مبدل كند و آن شخص را تقديس مي‌كنم كه روحش و احساسش و افكارش، قلب آدمي را صفا و جلا دهد و غمها و دردهايش را زيبا و متعالي كند. روح را از قفس جسم آزاد كند و به آسمانها صعود دهد.

بر اين حساب دكتر علي شريعتي بي‌نهايت قابل تقديس است، آدمي را منقلب مي‌كند. روح را از قيد زمان و مكان آزاد كرده و به ازليت و ابديت متصل مي‌نمايد و در آسمانها به سير و سياحت مي‌پردازد... همه علاقه‌هاي پست مادي و وابستگي‌هاي زميني را پست و بي‌مقدار مي‌كند و همه غمها و دردهاي شخصي و زميني و مادي را از بين مي‌برد...»(1)اين كلمات شگرف و معاني بلند و دور از دسترس، فروتراويده از قلم يك فيزيكدان برجسته‌ ايراني و استاد ممتاز فيزيك دانشگاههاي آمريكاست!اين كلمات، تراوشات ذهن و قلم سربازي رستگار از خيل سرفرازاني كه جان و دل خود را بر پاسباني از وطن و عقيده و ايمان خويش، به محبوب بي‌همتاي خويش هديه كردند.اين كلمات عزيز سوگنامه چمران بر سوگ دوست درست پيمان خويش، علي شريعتي است. همو كه «درد» را با همه معناي عظيم و لطيفش بر قنديل قنوت خويش مي‌بندد و اين‌گونه در آسمان راز و نياز به جلوه‌اش مي‌نشاند:

«خدايا، مرا به ابتذال آرامش و خوشبختي مكشان. اضطرابهاي بزرگ، غمهاي ارجمند و حيرتهاي عظيم را به روحم عطا كن. لذتها را به بندگان حقيرت بخش و دردهاي عزيز را برجانم ريز!»(2)

اين دو بزرگ، از كدام دردها و غمهاي مقدس مي‌گويند كه كام خويش را عطشناك جرعه نوشي ازنيام آن دردها و اندوه‌ها مي‌دانند. دست نياز به سمت پروردگار بي‌نياز، به تمناي هرچه تمام‌تر بلند مي‌كنند و از تاك طربناك دعا و نياز و راز، خوشه مي‌چينند. اين دو از كدام دردهاي عظيم و حيرتهاي ارجمند مي‌گويند؟

گويي تركيب اين كلمات با جنس سخنهاي سرگردان در روزمرگي ما جناس نمي‌شود. از يك سنخ نيستند. و موسيقي فروباريده در دامان اين واژه‌ها، نه آن ترانه‌اي است كه در گوشهاي صخره‌‌سان ما زمزمه مي‌شود و قفس سينه‌هاي عادت كرده به روزهاي پي در پي «نان» و روز مرگي‌هاي مداوم «نام» چه بيگانه است با اين دشت پر از گلهاي «درد» و سبزه‌زار سرشار از سبدهاي «داغ».

اگر چه تمام قامت اين واژه‌هاي سترگ را بايد در دشت پر از لاله و ريحان عرفان جست، تاجايي كه كاملترينشان، دردمندترين ايشان است. و اين سلسله مي‌خرامد تا بر خيمه دردمندترين قبيله درد و داغ، علي(ع)، يگانه نجواگر آسماني‌ترين كلمات در گوشناي زميني‌ترين نماد خاك، آن چاه گرامي!

چمران در همان‌ نامه مي‌گويد: «من اعتقاد دارم درجه شخصيت انسانها به اندازه غم و درد آنهاست و مي‌دانم كه خداي بزرگ بر بندگان مخلص و دلباخته خود رحمت مي‌كند و دريايي از درد و كوهي از غم به آنها ارزاني مي‌دارد.»

هرچند بهترين ميزان سنجش جنس اين دردها و غمها، وادي بي انتهاي معرفت است، اما در لابلاي اين كلمات نقش شده در صفحات خاك، به نظر مي‌آيد صورت ديگري هم اين درد دارد. صورتي از معاني ملموس‌تر.

درد اجتماع، درد مردم، درد ستمي كه از جولان استعمار و استثمار، به شلاق پر نفس زر و زور و تزوير، برگرده انسانهاي مظلوم فرود آمده بود. اين شلاق از فرود آمدن باز نمي‌ايستاد و اين شانه‌هاي ستم كشيده از فرياد كشيدن چاره نداشت.

درد ايشان فرياد درد آلود مردماني است كه ارابه سهمگين سلطنت و ستم از روي دوش‌هاي زخم خورده‌شان مي‌گذرد. و قرنها بود كه مي‌گذشت و كساني چون چمران و شريعتي به التيام اين همه درد و اندوه برمي‌خيزند و براي درمان كهنه زخمهاي جامعه خويش چاره مي‌انديشند. درد مشترك اين دو بزرگ، درد بشريت مظلوم و ستم كشيده است. درد مردماني بي پناه كه نان سفره‌هاشان را به غارت مي‌بردند تا نام ننگيني از خويش به جاي گذارند. بي‌آنكه بدانند يا بفهمند كه نام از نان سفره‌اي بي‌رنگ و تهي اندوختن، به خواري انباشتن و به ذلت پراكندن است.درد توده‌هاي انسانيي كه قرنهاي متمادي، سنگهاي سنگين قبور فراعنه را از فرسنگها به دوش كشيده و در زير تحمل بارگران بي‌عدالتي و تبعيض و ستم سلاطين ستم سفره، جان خود را از دست مي‌دادند و به دنبال روزگار نجات و رهايي از چنگال چنگ زنندگان بر جان و مال و حيات خويش بودند.

و همچنين فرياد بلند چمران و شريعتي، فرياد پنهاني 1400 سال رنجمويه‌هاي فروخفته تشيع است در روزگاري كه همهمه استثمار و هيمنه سياه استعمار، سايه بر سطح زمين و سر مستضعف پراكنده و هيچ حلقومي چون اينان، ياراي فرياد كشيدنش را نداشت.قرنها سلطه سلاطين در سرزميني كه به نور دانش و دين آراسته بود، شانه‌هاي اين كهن وطن را خسته‌تر از هميشه كرده بود و مردمان وادي ايمان و عقيده، در پي فرياد رساناني كه تاراج وطن را و ايمان را و سترگي تاريخ اين ديار را با زباني رسا و شيوا و كوبنده فرياد كنند.

از سوي ديگر، غم خفتگاني چند، 3 خواب را در چشمان بيدارشان مي‌شكند و آرامش و سكوت را از زندگي‌شان مي‌گيرد و نفسهاشان از گرماي دمادم «بازگشت به خويشتن» مي‌شود تا جماعت مخاطب خويش را به تكانه و تكاپويي آگاهانه وادارند. و چقدر به اندوه جامعه خويش نزديك شده و مأنوس مي‌شوند. دست نوازش و طبابت بر آلام كهنه هموطنان خويش مي‌كشند و فرياد مي‌زنند:

«خدايا! تو را شكر مي‌كنم كه مرا با درد آشنا كردي تا درد دردمندان را لمس كنم، و به ارزش كيميايي درد پي ببرم، و «ناخالصي‌»‌هاي وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواسته‌هاي نفساني خود را زير كوه غم و درد بكوبم، و هنگام راه رفتن بر روي زمين و نفس كشيدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پي‌ ببرم و موجوديت خود را حس كنم.»(4)

و چقدر مسئولانه لايه‌هاي گوناگون جامعه خويش را در مي‌كاود و متعهدانه به بيداريشان مي‌خواند و اندوه عميق خويش را در آيينه بلند آسمان ورانداز مي‌كند و با خداي خويش و خداي مردمان خويش، اينچنين فرياد مي‌زند كه:

«خدايا! به عوام ما علم، و به مؤمنان ما روشنايي، و به روشنفكران ما ايمان، و به متعصبين ما فهم، و به فهميدگان ما تعصب، و به زنان ما شعور، و به مردان ما شرف، و به پيروان ما آگاهي، و به جوانان ما اصالت، و به اساتيد ما عقيده، و به دانشجويان ما نيز عقيده، به نويسندگان ما تعهد، و به هنرمندان ما درد، و به شاعران ما شعور، و به محققان ما هدف، و به نوميدان ما اميد، و به ضعيفان ما نيرو، و به محافظه‌كاران ما گستاخي، و به نشستگان ما قيام، و به راكدان ما تكان، و به مردگان ما حيات، و به كوران ما نگاه، و به خاموشان ما فرياد، و به مسلمانان ما قرآن، و به شيعيان ما علي، و به فرقه‌هاي ما وحدت، و به حسودان ما شفا، و به خودبينان ما انصاف، و به فحّاشان ما ادب، و به مجاهدان ما صبر، و به مردم ما خودآگاهي، و به همه ملت ما همت تصميم و استعداد فداكاري و شايستگي نجات و عزت ببخش.»(5)و نيز گوياترين حقيقت زمانه را و حقيقي‌ترين نياز مردمان روزگارش را چه شيرين و ملتمسانه از پرودگار رحمن مي‌طلبد كه:«خدايا! مي‌دانم كه اسلام پيامبر تو با «نه» آغاز شد و تشيع دوست تو نيز به «نه» آغاز شد. مرا، اي فرستنده محمد(ص) و اي دوستدار علي(ع) به «اسلام آري» و به «تشيع آري» كافر گردان!

پي‌نوشتها:

1ـ بخشي از نامه مشهور چمران كه در سوگ شريعتي نوشته شد.

2ـ شريعتي، دكتر علي ـ نيايش ـ چاپ چهارم 1370 ـ انتشارات الهام ـ ص99.

3ـ اشاره به شعر «غم اين خفته چند، خواب در چشم ترم مي‌شكند» از نيما يوشيج.

4ـ بخشي از سوگنامه شهيد چمران.

5ـ شريعتي، دكتر علي ـ نيايش ـ چاپ چهارم 1370 ـ انتشارات الهام ـ ص117.




 چهارشنبه 29 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1043]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن