تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860783654
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: سيماي شريعتي refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
سيماي شريعتي
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سيماي شريعتي
![](http://www.ettelaat.com/new/newdata/2008/06/06-18/12-11-25.jpg)
آنچه در پي ميآيد، تعدادي سند درباره جايگاه دكتر شريعتي در نهضت اسلامي ايران است كه از مجموعه اسناد لانه جاسوسي آمريكا اقتباس شده است. در اقتباس مطالب مربوط به دكتر شريعتي عين مندرجات متن بدون هيچ گونه دخل و تصرف نقل گرديده است. مجموعه شامل چهار سند از جلدهاي (6ـ1) و 14 و 15 و 24. چاپ اول از دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ميباشد.
جلد 6ـ1 صفحه 497
از: سفارت تهران
به: سفارت پاريس
موضوع: روزنامه فرانسوي در مورد شريعتي
شماره 1/1327
تاريخ: ندارد
گزارشگر: پترس
1ـ سفارت فرانسه با ما تماس گرفت و گفت مجله هفتگي در پاريس به نام LESN NOVELLITTERAIRES اختصاص داده، تمام مطالب خود را در هفته 14 ـ 7 دسامبر به متفكر ايراني دكتر علي شريعتي (كه عقيدهاش اهميت زيادي را در موقعيت كنوني در اينجا دارد) اختصاص داده. ممنون خواهم شد اگر يك كپي از اين مجله را در اسرع وقت به عمارت آمريكا (قسمت سياسي) ارسال فرماييد ـ مخارج آن نيز تأمين ميشود.
2ـ در نظر بگيريد كه اداره يك يا دو عدد كپي ميخواهد (براي ايران و INR)
***
سند شماره 26
جلد چهارده صفحه 134 ـ 132
تاريخ 23 آوريل 1979 ـ 13/2/1358
موضوع تجديد حيات و احياي بنيادگرايي اسلامي: در ايران
مولف: ويليام، اي، گريفت
محل ـ مركز مطالعات بينالملليـ مؤسسه تكنولوژي ماساچوست
كمبريج، ماساچوست
ايدئولوژي افراطي اسلامي علي شريعتي
علي شريعتي (1977ـ1934) ايدئولوگ اصلي راديكاليسم فعلي در ايران، يك جامعهشناس تحصيلكرده بود كه دو سال پيش در لندن درگذشت. او يك فرد مذهبي غيرروحاني، ايدئولوگ سياسي روشنفكران مسلمان، دانشجويان و بورژوازي شهرنشين ايران مورداحترام است.
مانند ساير روشنفكران آزاديخواه و مشروطهطلب غربزده سابق، وي نيز اسلام را تفسير مجدد كرد. او اين كار را با درآوردن اسلام به صورت يك ايدئولوژي خواهان دگرگوني ريشهاي سياسي و اجتماعي انجام داد. او نيز مانند اسلاف قرن نوزدهم خود كه كمتر راديكال بودند، اين كار را عموماً با تبعيت از تفكر شيعي كه تفكري خلاف تلقي رايج از شرع است، يعني اعتقاد به ظهور سلطنت الهي در آخرالزمان، حكومت برگزيدگان و مخالفت با صاحبان مناصب ديني و دنيوي، انجام داد. و اين كار به مراتب بيشتر از آن چيزي بود كه وي تحت تأثير نفوذ غرب انجام داده بود.
در دنياي عقبمانده منجمله كشورهاي مسلمان، چندين ايدئولوژي سعي بر اين داشتهاند كه ناسيوناليسم (يعني پان عربيسم) را با تغييرات ريشهاي اجتماعي تركيب نمايند؛ از قبيل بعث در سوريه 1 و عراق و سوسياليسم عربي بعث رسماً نه مذهبي است و نه ضدمذهبي و ناصر يك مسلمان بود؛ اما شريعتي اولين كسي بود كه اسلام را براي اينكه جزو غيرقابل انفكاك چنان ايدئولوژي جامع راديكال نمايد، مجدداً تفسير كرد، بنابراين او به طور نظري فاصله بين سنتطلب و تجددطلب را در ايران از بين برده است.
وجه اشتراك و اختلافي بين مجتهدان سنتي شيعه و شريعتي موجود است. هر دو اسلام شيعه را قبول دارند؛ هر دو انحطاط غرب را مردود ميدانند؛ هر دو معتقد به سلطنتالهي در آخرالزمان هستند؛ ولي شريعتي معتقد است كه اين حكومت در روي زمين است نه در بهشت. شريعتي معتقد با تكيه بر يك تعبير تحركزا، خواستار تفسير ريشهاي در اجتماع و دگرگوني شكل در سياست از اسلام شيعي ميشود. در حالي كه علما معمولاً مبلغ يك معناي كمتحرك و متفكرانه تر از خط مقدم طرفداري از تفسيرات سريع اجتماعي بسيار به دور بودهاند.
او معتقد است كه علما اسلام را تنها به قوانين محدود كردهاند؛ در حالي كه اسلام حقيقتاً بايد يك باور اجتماعي انقلابي باشد. دموكراسي سرمايهداري رسمي است و به اكثريت محافظهكار حق ميدهد تا اقليت ترقيخواه را تحت زورگويي خود قرار دهند. او خواهان نوعي پروتستانتيسم اسلامي است كه در آن تشيع يك دين معترض ميگردد كه دائماً به تناسب شرايط متغير، تغيير ميپذيرد.
او بر اين عقيده است كه روشنفكر اغلب بهتر از عالم حقيقت را درك ميكند. حقيقتاً روشنفكر بايد نقش رهبري سياسي را داشته باشد؛ زيرا آنها از اين مسئله كه آنها در عين نزديكي و شعور به تودهها، جزيي از آنها نيستند، اطلاع دارند.
جهانبيني روشنفكر بايد مختص و در رابطه با كشور باشد، نه عام جهاني؛ چرا كه صورت اخير نظريهاي است كه متأسفانه از اروپا وارد شده است. برگزيدگان روشنفكر بايد بر تودهها استيلا داشته باشند و از طريق انقلاب، آنها را به سوي يك جامعه بيطبقه سوق دهند. روشنفكران اغلب نبايد حقيقت را براي تودهها بازگو كنند، مبادا كه موجب گمراهي آنها شود. خود روشنفكران بايد توسط يك قهرمان و يك شخصيت پرجذبه، رهبري شوند همان طوري كه امام دوازدهم عاقبت خواهد آمد تا مسلمين را به سوي يك جامعه كامل رهبري كند، اعتقاد شريعتي نسبت به دين كه خلوص آن واضح نميباشد، براي انقلاب و براي تبلوربخشيدن به يك هويت فرهنگي مبارزهجويانه است.
تشابه عقايدش مخصوصاً در مورد تشكيلات تحت رهبري نخبهها، به عقايد لنين بسيار آشكار است؛ ولي در مبنا اسلامي ميباشد، نه لنينيسم. فقط با فهميدن اين مطلب است كه ميتوان پي برد امروز دانشجويان، روشنفكران و بورژوازي غربزده چرا آنقدر به اسلام كشش پيدا كردهاند، وقتي آنها براي آيتالله خميني فريادهاي تحسينبرانگيز سر ميدهند. خيلي از آنها در فكر شريعتي هستند. انگار كه شريعتي از آنها خواسته است كه اين كار را انجام دهند.
كاملاً به حقانيت آراي شريعتي و سهولت تحقق آنها معتقد ميباشند. دلايل بسيار ديگري جز اسلام نيز براي انقلاب ايران وجود دارد. قيام ملي بر ضد ظلم، شكنجه، فساد، جنبة پليد تجديد نفوذ بيش از حد آمريكا، سياست خارجي و نظامي پرهزينه و تركيب اختناق شاه و بعد از آن اعطاي آزادي و عدم قاطعيت. ولي چيزي كه در اين بين تازه به نظر ميرسد و فقط با درك قسمت اسلامياش ميتوان آن را فهميد، جذابيت عمومي اين تركيب عقيده به اسلام و راديكاليسم اجتماعي بيش از همه براي جوانان شهري است تا آگاهي از قسمت دوم اين تركيب خيلي براي ما وقت مانده است. جلد 14، ص 132 تا 134)
***
جلد 15 صفحه 59 ـ 48
سند شماره 10
موضوع مذهب و پيشرفت در ايران
مايكل. ام. جي فيشر
رشتاه انشانشناسي ـ دانشگاه هاروارد
رساله گزارش ـ سمينار وزارت امور خارجه درباره ايران
25 مي 1979 ـ 4/3/1358
ايران به عنوان سرمشق
ايران در دهه 1980 همچنان يك مورد محك بزرگ خواهد بود. اين بار براي فعل و انفعالات هيجان و اضطراب در جهان اسلامي، از سواحل اقيانوس اطلس سرگرفته تا مجمعالجزاير فيليپين و از اندونزي گرفته تا اتحاد شوروي، عوامل و عناصر اين محك، حوادثي خواهد بود كه تحت شرايط انفجار جمعيتشناسي و فشار اقتصادي مردمي كه احساس ميكنند خودشان تحت فشار بيگانگان اروپايي (يا نيروهاي اقتصادي جهاني) قرار گرفتهاند و به عنوان اصلاح بيعدالتيها، ايدئولوژي اسلام را به عنوان يك وسيله به كار ميبرند، اتفاق ميافتد. قسمتي از آنچه در معرض مبارزه قرار گرفته، بازسازي و ايجاد يك «دنياي پرمعني» و دنيايي كه در آن مردم خود را دستخوش احساس كمارزشي در نتيجه فرهنگ بيگانه نميكنند و دنيايي كه در آن ميتوانند احساس تداوم نسبت به گذشته به عنوان شالودهاي براي ساختمان آينده داشته باشند و دنيايي كه در آن ميتوانند نسبت به هويت خود احساس افتخار كنند، ميباشد.
اتحاد روي يك مورد است كه ميتواند احتمالاً با ايران در موازات قرار گيرد: با توجه به جمعيتهاي اسلاوي و غيراسلاوي كه سريعتر از جمعيت روسي رو به افزايش است و با توجه به اينكه ارتش آن بهنحو فزايندهاي غيراسلاوي ميشود و با توجه به روبهزوال رفتن كوششهايي كه براي روسي كردن جمعيت به عمل ميآمد (مقدار تكلمكنندگان به زبان روسي، در آسياي مركزي، اكنون كمتر شده است) با توجه به تسلط ايدئولوژي ناسيوناليستي و همه اينها تحت شرايط فشار اقتصادي. نمونههاي ديگر نيز در جهان اسلامي ميتوان به خاطر آورد مانند تركيه و پاكستان.
ايران سرمشق با منحصر به فرد ـ بنيادگرايي: عكسالعمل و تعريف مجدد: مطبوعات اين انديشه را به جريان انداختهاند كه بادهاي عكسالعمل بنيادگرايي در سراسر جهان اسلامي وزيدن گرفته است. در اين انديشه عناصري كه حقيقت وجود دارد، ولي سه چيز بايد تميز داده شده و درباره آن تحقيق به عمل آيد؛ يعني اول ميزان تأثير حوادث ايران به ساير كشورها، دوم رابطه گذشته و حال و آينده حوادث كنوني در محدودة تاريخ ملي ايران، سوم درجه انعطافپذيري اسلام به عنوان يك عبارت يا زبان انعطافپذير، يعني درجهاي كه اسلام تا آن اندازه بنيادگرايي بازگشت كننده به خود يا توجه بومي به گذشته نبوده، بلكه يك وسيلة فرهنگي حساس براي انديشههاي ترقيخواهانه است. (ص 49)
عوامل منطقهاي و جهاني
(1) ـ همزمان بودن نهضتهاي اسلامي: انقلاب در ايران زماني فرارسيد كه در تركيه آشوبي شامل عناصر اسلامي بر پا شده است و در مصر نيز ظاهراً چيزي شبيه خيزش اخوانالمسلمين به چشم ميخورد و ژنرال ضياءالحق در پاكستان نيز نظام اخلاقي دقيق شديد و جديدي را وارد عمل كرده است و رژيم تَرَكي در افغانستان در معرض مخالفت عناصر غديريه و عوامل اسلامي درگير قرار گرفته و كويت به حوادث ايران و نداهاي اسلامي وسيعتر لبيك گفته و كوششهايي براي احداث تسهيلات بانكي اسلامي به عمل آورده است.
علاوه بر اين بين جو ايدئولوژيك بين سالهاي دهه 1970 و دهه 1930 تفاوتهاي جالبي وجود دارد. اكنون ديگر مانند دهه 1930 عملي نيست كه آشكارا درباره انكار وجود خدا يا درباره اسلام به عنوان اينكه جهان اسلامي را عقب مانده نگه ميدارد صحبت كنيم. اين ديگر درواني نيست كه درباره چهرههايي مانند آتاترك و طهحسين در مصر يا كسروي در ايران صحبت كنيم. اين تغيير در جو ايدئولوژيك سه ريشه دارد:
الف) ـ پيچيدهتر شدن: يعني شناسايي اين اصل كه براي مردم زندگي كردن بدون رابطة پرمعنا نسبت به سنتها و گذشته خود ممكن نيست.
ب) ـ تاكتيك: يعني بسيج كردن تودههايي كه شما براي به كار بران مذهب لازم داريد.
ج) ـ پاسخ به شكلهاي ديكتاتوري: يعني سركوب كردن بحثهاي سياسي آزاد باعث ميشود كه اصطلاحات مذهبي به عنوان اصطلاحات چتري براي تنوع منافع گروهي به كار ميرود. (ص 50)
2ـ .....
3ـ آثار ظاهري در مقابل تماسها و نفوذهاي عملي: همزمان بودن ثابت ميكند كه جريانات در كشورهاي مختلف با يكديگر مربوطند. معذلك آثار ظاهري (جلوهگر شونده) روشني وجود دارد. درست در زمانيكه آتاتورك سرمشقي را براي رضاخان در ايران و اماناللهخان در افغانستان در دهه 1920 فراهم كرد، امروز ايران آن امكان بالقوه را دارد و در صورتي كه موفق شود يك جمهوري مدرن اسلامي انساني برقرار كند و به نهضتهاي اسلامي در ساير كشورها انرژي مجدد بدهد. به ترتيبي كه پاكستان و عربستان سعودي و ليبي نتوانستهاند در آن موفق شوند. (ج 15، از ص 48 تا 50)
شكاف قديمي ايدئولوژيك بين اسلام تشيع و اسلام تسنن در نتيجه بخشهايي از انقلاب ايران و به ويژه پيروان دكتر علي شريعتي از اهميت خود كاسته است. شريعتي در پاريس تحصيل كرده است و ظاهراً انديشههاي مسلمان سني ليبرال را جذب كرده و بدون شك از قانون (نويسنده الجزايري) اقتباس كرده است. (51 ص)
تشيع، قسمتي از تعريف سنتي از خود تشيع از طريق تضادهايي با اسلام سني بوده است. اين تا اندازهاي فرآيند ملي هويت ايراني بوده است؛ ولي در عين حال داراي جنبههاي چندگانه نمادي نيز هست. هنگامي كه دكتر علي شريعتي ابتدا از فرانسه بازگشت خواست امكانات بالقوه ترقيخواهانه اسلام را اعتلا بخشد.
او كوشيد تا اختلاف بين سني و شيعه را تخفيف دهد. و همچنين كوشيد تا استدلال كند كه اسلام داراي سنتهاي دمكراتيك است و بدين مناسبت انتخاب 4 خليفه اوليه را به عنوان مثال ذكر كرد. دانشمندان مذهبي بلافاصله با او به احتجاج برخاستند و اصرار ورزيدند كه انتخاب 4 خليفه اول غيرقانوني بود و اينكه سنيها باعث مرگ شهداي متعدد شيعه بودهاند. (ص 52)
شريعتي و گروه زيادي از جوانان و جبهه ملي غير مذهبي از اين جمله هستند. در همين قضاي ايدئولوژيك است كه انقلاب در مرحله تكوين قرار گرفته.
چهره كليدي در اين زمينه شايد شريعتي باشد؛ زيرا او بود كه شرايط انديشهاي را كه اسلام و نوآوري ميتوانند به اتفاق وجود داشته باشند و كار كنند، پيش كشيد و مثلاً به بركت او بود كه آيتالله خميني لقب امام را دريافت كرد. شايد اين يك نمونه بيان كننده باشد، هر چند حائز اهميت كمتري است. طبق اظهار پيروان شريعتي، يك امام چهره حائز جاذبهاي است كه از ميان مردم برميخيزد و اراده عمومي را بيان ميكند.
از نظر خود شريعتي در سالهاي دهه 1960 و اوائل 1970، اين اصطلاح صرفاً ترجمه يك عبارت سنتي الهي بود و امام را ميتوان در مقوله جامعه شناسي «وبر» به عنوان يك رهبر پرجاذبه تشريع كرد. معذلك براي انقلابيون سالهاي 79ـ1977 يك منطق غامض به آنها اجازه ميدهد كه لقب امام را به [آيتالله] خميني اطلاق كنند. [آيتالله] خميني از ميان مردم برخاست و بيان كنندة اراده آنهاست....(ص58)
در واقع شريعتي سالهاي 1960 و اوائل 1970 عبارت بود از مطالعهاي در كوشش، براي گفتگو با دو مخاطب يعني در عين حال و همواره بين اين دو كه عبارتند از روحانيون سنتي و جوانان با تحصيلات غيرمذهبي. به مرور زمان فرمول بنديهاي او هرچه بيشتر با فرمولبندي علما تطبيق پيدا كرد، در حالي كه وي همچنان در راه منطبق ساختن اسلام با جهان مدرن پافشاري ميكرد. از جانب بخش غير مذهبي فشار كمتري ديده ميشد و بدين ترتيب شريعتي آنقدرها نيز نقش پلي براي ارتباط با جهان غيرسنتي آن طوري كه مورد تمايل ميبود، ايفا نكرد. اين شايد يكي از منابع ابهام انقلابيون كنوني درباره برنامههاي خود باشد؛ زيرا عده بسيار كمي از آنها با فرمول بنديهاي سياسي كلنجار رفتهاند. (ص59)
***
سند4
جلد 24 صفحه 67ـ68
محرمانه
شماره سند: 0066
تاريخ: 2 ژانويه 1979ـ12/10/57
از: سفارت آمريكا در تهران
به: وزارت امور خارجه ـ واشنگتن
گزارشگر: استمپل
موضوع: (توضيحات) كاتم درباره خميني، نهضت آزادي و جبهه ملي
2ـ [آيتالله] خميني اظهار داشت كه علاقهمند نيست ملاها دولت را به دست بگيرند و اين احساس را به جا گذاشت كه موقعيت جاري نهضت تقدير خداوند (و) حتمي بوده است.
كاتم از اين كه به نظر ميرسد خود [آيتالله] خميني چقدر در نهضت درگير است و از فقدان موارد اختلاف در بين آنهايي كه اطراف [آيتالله] خميني هستند، متعجب شد. كاتم اشاره ميكند كه اين شدت، غيرعادي است و احتمالاً انعكاس مساوات ايدئولوژي اجتماعي اسلام است كه به وسيله علي شريعتي كه جريان روشنفكري مسلط در جنبش [آيتالله] خميني ميباشد، تفسير شده است.
اطرافيان [آيتالله] خميني نيمي فارغ التحصيلاني هستند كه براي كار كردن براي نهضت درس را رها كردهاند و نيمي ملاهاي جواني كه در پيش استاد درس ميگيرند.
3ـ كاتم اين مشاهده (برداشت) را ارائه داد كه به خاطر قبول كردن سوسياليسم اسلامي شريعتي در جنبش[آيتالله] خميني، ملاهاي محافظه كار در ايران (گروه شريعتمداري را بخوانيد) به او اعتماد ندارند. كاتم حس ميكرد كه قسمتي از اين درك دروغين به خاطر تصميم آگاهانه يزدي و [آيتالله] خميني براي تاكيد نكردن روي ارتباطات با مصدق ميباشد. منظور اين بود كه نشان دهند جنبش جديد اسلامي با پايه محكم ايدئولوژيكي كه در نوشتههاي [آيتالله] خميني و شريعتي دارد، به همان ميزان كه سياسي است، مذهبي نيز هست
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]
-
گوناگون
پربازدیدترینها