محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840605058
فرهنگ
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : فرهنگ Asalbanoo06-04-2007, 05:39 AMتعاریف تعریفهای گوناگون فرهنگ مردمشناسی فرهنگ عامٌه واژهٔ فرهنگ ”معادل واژۀ Culture“ مىباشد. اين واژه از واژههاى بسيار کهن در زبان فارسى است. معناى اصلى واژهٔ فرهنگ، ادب و تربيت است که در ابتدا معادل واژهٔ ”Education“ در زبان فرانسه گزيده شد؛ اما رواج واژۀ Culture و مفهومهاى وابسته به آن، نياز به يافتن برابرى براى آنرا ضرورى نمود و امروزه واژهٔ فرهنگ بهمعناى Culture بهکار مىرود و ”آموزش و پرورش“ جايگزين ”Education“ شده است. تعريفهاى گوناگون فرهنگ فرهنگ نه تنها در زبان فارسى و معادل آن در زبانهاى اروپائى در معانى گوناگون و متنوع بهکار رفته، بلکه در علوم اجتماعى نيز تعاريف متعددى از اين واژه بهعمل آمده است. بهطورىکه در حال حاضر بيش از سيصد تعريف از فرهنگ وجود دارد. ژاکبرگ (J.Bergue) جامعهشناس فرانسوى مىگويد: ”واژهٔ فرهنگ اکنون معناى پهناور و ژرفترى از هر زمان دارد ... فرهنگ تعريف وسيعترى دارد که به اسارت کلمه در نمىآيد ...“ برخى تعاريف فرهنگ بسيار جامع و کلى هستند و برخى صرفاً به يک جنبه از حيات انسان توجه دارند. در اينجا به اهمٌ تعاريف اشاره مىکنيم. تعريف ”تايلور“، انسانشناس انگليسي، در ”فرهنگ ابتدائي“ (۱۸۷۱) بهعنوان تعريفى جامع و مانع معروف است: ”فرهنگ مجموعهٔ پيچيدهاى است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، فنون، اخلاق، قوانين، سُنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطى است که فرد بهعنوان عضو جامعه، از جامعهٔ خود فرا مىگيرد و در برابر آن جامعه وظايف و تعهداتى را برعهده دارد.” ”گىروشه“ فرهنگ را چنين تعريف مىکند: ”مجموعه بههم پيوستهاى از شيوهٔ تفکر، احساس و عمل است که کم و بيش مشخص است و توسط تعداد زيادى افراد فرا گرفته مىشود و بين آنها مشترک است و به دو شيوهٔ عينى و نمادين بهکار گرفته مىشود تا اين اشخاص را به يک جمع خاص و متمايز مبدل سازد.“ ”مارگارت ميد“ مىگويد: ”فرهنگ پذيرشى از مجموع رفتارها و اعمال موجود در يک جامعه است که اعضاء و افراد آن با ضوابطى مشترک تمامى آنرا به کودکان خود و قسمتى از آن را به مهاجرينى که به عضويت جامعه در مىآيند، منتقل مىسازند.“ ادوارد ساپير، مردمشناس و روانشناس اجتماعى اشاره مىکند: ”فرهنگ يک گروه شامل انواع مدلهاى اجتماعى رفتار است که بهوسيله همه يا اکثريّت اعضاءِ گروه جامهٔ عمل بهخود مىپوشد.“ ”اتوکلاينبرگ“ نظر خود را چنين بيان مىدارد: ”فرهنگ از نظر عامهٔ مردم بهمعنى موفقيت هنرى و فکرى متعالى است و توسعه علم و هنر و ادبيات و فلسفه بيانگر بلوغ يک ملت است. ولى از نظر جامعهشناسان و مردمشناسان فرهنگ علاوه بر همه اينها شامل تمام چيزهائى است که فرد بهعنوان عضو، از جامعه کسب مىکند. يعنى همه عادات و اعمالى که فرد از راه تجربه و سُنت آموخته است به انضمام تمام اشياءِ مادى که توسط گروه توليد مىشود و آنچه را که مىتوان در آثار هنرى يا مطالعات علمى متجلٌى ديد ...“ ”مايرس“ مىنويسد: ”فرهنگ آن چيزى است که از گذشتهٔ آدميان بازمانده است، در اکنون ايشان عمل مىکند و آينده آنها را شکل مىدهد.“ گوستار کِلِم، انسانشناس آلمانى معتقد است: ”فرهنگ شامل آداب و رسوم، اطلاعات، تخصصها، علم و هنر، زندگى خانوادگى و مذهب است و بههنگامى مطرح مىشود که تجربيات گذشتگان و دانستههاى گذشتگان، به جوانان منتقل مىشود.” اين تعاريف هر چند در ظاهر تفاوتهائى دارند، ليکن همگى جزءِ تعاريفى هستند که بيشتر به جنبهٔ معنوى حيات انسان توجه کردهاند. مردمشناسى مردمشناسى (Ethnology) از ريشهٔ مردم و گفتار گرفته شده است. مردمشناسى مطالعهٔ مردمان ابتدائى است. در اين رشته، به تحليل حيات مادي، اجتماعي، فرهنگي، و همچنين هنرها، فنون، آداب و رسوم و اعتقادات اين مردم پرداخته مىشود. مردمشناسى شيوهاى مقايسهاى دارد. مفهوم مردمشناسى تا حدودى قلمرو انسانشناسى را مىپوشاند و مرزهائى دقيق بين اين دو رشته وجود ندارد. انسانشناسى دانشى است که انسان يا انسانيٌت را بهطور کلى مورد مطالعه قرار مىدهد. امروزه چند قلمرو اساسى را در اين رشته مىتوان جستجو کرد: انسانشناسى جسمانى انسانشناسى اجتماعى انسانشناسى فرهنگى انسانشناسى ساخت مردمشناسى بهعنوان يک علم، به جستجوى روابط متقابلى مىپردازد که بين انسان و محيط، انسان و فرهنگ و سرانجام فرهنگهاى مختلف وجود دارد. فرهنگ عامٌه (فولکور) فولکور کلمهاى انگليسى است که در سال ۱۸۴۸ م . براى نخستينبار بهوسيلهٔ آمبروز مرتن، در عنوان مقالهاى دربارهٔ دانش عاميانه و آداب و رسوم سنتى بهکار برده شد. ديرى نپائيد که اين اصطلاح در زبانهاى ديگر رواج يافت. رواج اين اصطلاح در زبان فارسى در حدود نيم قرن سابقه دارد. بهتدريج اصطلاح فولکور بهمعنى دانش عاميانه و دانستنىهاى تودهٔ مردم رواج يافت و فرهنگ عامه، فرهنگ عاميانه و فرهنگ توده و فرهنگ مردم ناميده شد. معمولاً تعاريف فولکور با تعاريف مردمشناسى و فرهنگ و سُنت بسيار نزديک است. فرهنگ عامه در زبان محاوره، هر جلوه از سُنن مردمى را در بر مىگيرد که کم و بيش در مواقعى خاص به منصهٔ ظهور مىرسند، جشنها، عادات، رقصها و حتى افسانهها، خرافات و يا حتى لهجهها و زبانهاى محلى موجبات بقاءِ آنرا فراهم مىآورند. فولکور اعمال و رفتارهاى جمعى و گروهى است که بين عامهٔ مردم رايج باشد؛ بنا به مقتضيات تکرار شود؛ شروع رفتارها و اعمال فولکورى معلوم نباشد و بهتدريج بهوسيلهٔ عامهٔ مردم بهوجود آمده باشد. فولکور عبارت است از باورها و اعمال گروهى بدون نظريهٔ علمى و فاقد پشتوانهٔ منطقي. منبع آفتاب Asalbanoo06-04-2007, 05:44 AMدر ادبيات فارسي، اصطلاح فرهنگ برحسب زمان و مورد (قبل و بعد از اسلام) با مفاهيم مختلف بهکار رفته است. اين واژه از ديرباز در واژهنامهها، متنهاى پهلوى و نثرها و نظمهاى فارسى مىتوان جستجو کرد. ريشهٔ واژهٔ فرهنگ صورت باستانى فرهنگ در متن باز مانده از اوستا و نوشتههاى فارسى باستان يافت نشده است. صورت پهلوى آن فرهنگ است. پيشوند فر به معناى پيش و ريشهٔ باستانيِ شنگ بهمعناى کشيدن است. از اين ريشه، واژههاى ”هَنگ“ بهمعناى قصد و آهنگ، ”هنجيدن“ و هيختن“ بهمعناى بيرون کشيدن و برآوردن، ”آهنگ“ بهمعناى قصد و اراده و نيز موزونى ساز و آواز، ”آهنجيدن“ بهمعناى نوشيدن و کشيدن، ”آهنگيدن“، ”آهيختن“ بهمعناى کشيدن و برآوردن و نمونههاى ديگرى وجود دارد. از همين ريشه فرهيختن را داريم بهمعنى تربيت کردن، ادب آموختن، تأديب کردن و فرهخته و فرهنجيده را بهمعناى ادب آموخته و فرهنگ و فرهنج را. در واژهنامهها فراهختن و فراهيختن به معناى ادب کردن آمده است. - فرهنگ در متنهاى پهلوى: و چون به دادِ (سنٌ) هنگامِ فرهنگ رسيد به دبيرى و سوارى و ديگر فرهنگ ايدون فرهت که اندر پارس نامى بود. (کارنامهٔ اردشير بابکان) اين نيز ايدون که از فرهنگِ نيکِ خِرَد نيک بود و از خردِ نيکِ خويِ نيک بود [...] و اين نيز ايدون که از فرهنگِ بد خردِ بد و از خردِ بدخويِ بد. (دنيکود) بههنگام به فرهنگستان دادندام و به فرهنگ کردنام سخت شتافتند. (خسرو و قبادان وريدک) - فرهنگ در واژهنامهها: فرهنگ، ادب باشد. (صحاح الفرس) فرهنج، عقل و ادب باشد. (معيار جمالى) فرهنج و فرهنگ، ادب و اندازه، و حدٌ هر چيزى و ادب کننده را مر به ادب کردن، بر اين قياس، فرهنجيدن و فرهنجيده و فرهنجيد و فرهنجد. (فرهنگ رشيدى) فرهنگ، ادب و دانش و بزرگي. (شرفنامهٔ منيرى) فرهنگ ... ادب و دانش و بزرگى و نيز نام کتابى در علم لغت . (کشفاللغات) بر وزن و معنى فرهنج است که : علم و دانش و عقل، ادب و بزرگى و سنجيدگي، کتاب لغت فارسي، نام مادر کيکاووس، شاخ درختى که در زمين خوابانيده و از جاى ديگر سر برآورند و کاريز آب را نيز گفتهاند چه دهن فرهنگ جائى را مىگويند از کاريز که آب بر روى زمين آيد. (برهان قاطع) - فرهنگ در نثر و شعر کهن فارسى: اى آن که سياوخش را توکشتى [...] و از مردى و قوٌتِ و فرهنگِ او نترسيدى و از مهر و وفا و جوانمردى او ياد نکردي. (تاريخ بلعمى) ... و تن خويش را بعث کن به فرهنگ و هنر آموختن، چيزى که ندانى بياموزى و اين تو را به دو چيز حاصل شود: يا بهکار بستن آن چيز که دانى يا به آموختن آن چيز که نداني. (قابوسنامه) گفتم اين جهان به چه در توان يافت؟ گفت به فرهنگ و سپاسداري. (ظفرنامه منسوب به ابوعلىسينا) هر ولايتى را علمى خاص است. روميان را علم طبٌ است [...] و هنر را تنجيم و حساب، و پارسيان را علومِ آدابِ نفس و فرهنگ؛ و اين علم اخلاق است. (تاريخ بيهقى) حکماى پارس گفتهاند که خرد رهنمونى بزرگ و پشتى قوى است و کليد دانشها -است؛ و دانش و فرهنگ انبازانِ خرد هستند. (تحفةالملوک) جهان پر بود از سباع و حوش و شياطين آدمى - صورتِ بىدين و ادب و فرهنگ و عقل و شرم. (تاريخ طبرستان) واجب است بر عاقل که اخلاق خويشتن فرهنگ کند و از شهوت و غضب بپرهيزد. (رسائل اخوان الصٌفا) بياموخت فرهنگ و شد برمَنِش برآمد زبيغاره و سرزنش (فردوسى) هيچکس را به بخت فخرى نيست زان که او جفت نيست با فرهنگ به يک اندازهاند بر درِ بخت مردِ فرهنگ با مُقامِرِ شَنگ (ناصر خسرو) هرچه خواهى کن که ما را با تو روى جنگ نيست پنجه - با - زورآوران - انداختن فرهنگ نيست (سعدى) بار ديگر برون کن از حجاب از براىِ عاشقانِ دَنگ را تا که عاشق گم کند مر راه را تا که عاقل بشکند فرهنگ را (مولوى Asalbanoo06-04-2007, 05:47 AMفرهنگها را به دو گروه کلٌى مىتوان بخشبندى کرد که از نظر فهم بحرانهاى فرهنگى جهان امروز داراى اهميت است. يعنى فرهنگ سنتى و فرهنگ مدرن. منظور از سنت (tradition) قالبهاى انديشه و زندگى و رفتار است که در هر جامعهاى بنياد زندگانى جمعى را شکل مىدهد و از نسلى به نسل ديگر انتقال مىيابد. در جامعه و فرهنگ سنتى کم و بيش همه چيز تابع حکمها و ارزشها و هنجارىهائى است که از گذشتگان به ارث رسيده است. اما فرهنگ ديگرى وجود دارد که بهنام فرهنگ مدرن ناميده مىشود. فرهنگ مدرن همان فرهنگى است که نه تنها علومى را براى شناخت طبيعت بلکه علومى را نيز براى شناخت انسان پديد آورد، که علوم انسان يا علوم فرهنگى ناميده مىشوند. علم فرهنگ يا فرهنگشناسي، علمى است که فرهنگ را بهمعناى مدرن آن دريافته و اين نام را بر کلٌ زندگى و رفتارهاى انسانى در همهٔ جامعهها نهاده و از جمله با دو مفهوم سنتى و مدرن ميان خود و جامعهها و فرهنگهاى پيش از خود فرق گذاشته است. Asalbanoo06-04-2007, 10:40 PMفرهنگ عام ولی خاص است فرهنگ ثابت ولی متغیر است پذیرش فرهنگ، اجباری ولی اختیاری است فرهنگ عام ولى خاص است برخى از وجوه فرهنگ در تمامى جوامع انسانى مشترک است و برخى ديگر اختصاص به سرزمين و واژهٔ تاريخى خاص دارد. فرهنگ بهعنوان اينکه يک معرفت بشرى است عام است. يعنى در هر جا و به هر نحو که جامعهٔ انسانى زندگى کند، ميراث مشترک و ثروت عمومى اين ”حيوان آفرينندهٔ فرهنگ“ ديده مىشود. برخى جنبههاى فرهنگ در تمام جوامع انسانى به دو دليل عموميت دارند: اولاً نيازهاى زيستي، روانى و اجتماعى انسانها مشترک است. بنابراين در هر دورهٔ زمانى و مکاني، شيوهٔ تقريباً مشابه در صدد پاسخگوئى به نيازهاى آنها برآمدهاند. چنانکه در تمامى اين جوامع بشري، زبان، ابزار و فنون براى بهرهبردارى از طبيعت، قوانين مالکيت، شبکه محارم و ... شکل يافته است. ثانياً يکى از خصوصيات اصلى فرهنگ اکتسابى بودن و انتقالپذيرى آن است که باعث شده عناصر فرهنگ از نسلى به نسل ديگر از جامعهاى به جامعهٔ ديگر انتقال يابند. باتوجه به اين ويژگى فرهنگ - عام و خاص - و تمايز ميان جنبهٔ مادى - تمدن و جنبهٔ معنوى - فرهنگ - مىتوان گفت. دستاوردهاى مادى بشر متعلق به يک گروه و ملت خاص نيست. بلکه تمامى جوامع بشرى در آن سهم دارند. اما هر جامعهاى بهدليل ويژگىهاى اقليمى و تاريخى و ... داراى فرهنگى متمايز از فرهنگهاى ديگر است. فرهنگ ثابت ولى متغير است فرهنگ ثابت بهنظر مىرسد؛ زيرا مواريث فرهنگى از نسلى به نسل ديگر منتقل مىشود و فرهنگ گذشته در حال تداوم مىيابد. همچنين اگر تغييرى صورت پذيرد، آرام و بطئى است و به سادگى قابل درک و رؤيت نمىباشد. اما از طرف ديگر، بهدليل طرح نيازهاى جديد زيستي، رواني، اجتماعى و تلاش در پاسخگوئى به اين نيازها و تفاوت در مقتضيات زمانى و مکاني، تغييراتى در فرهنگهاى بشرى حادث مىشود. از اين نظر مىتوان فرهنگ جوامع گوناگون را به دو گونه تقسيم کرد؛ يعنى فرهنگ ايستا و فرهنگ پويا. در فرهنگ ايستا (Static Culture) تغييرات به حداقل ممکن تقليل مىيابد و فرهنگ بهحال متحجر و تغييرناپذير باقى مىماند؛ اما برخى جوامع نقطه مقابل جوامع ايستا قرار مىگيرند؛ بهنحوى که وسعت و سرعت تغييرات در فرهنگ آنها زياد است. بهطور کلي، تغييرات، مداوم و اجتنابناپذير است و تفاوت در سرعت، جهت و زمينهٔ دگرگونى از فرهنگى به فرهنگ ديگر است. پذيرش فرهنگ، اجبارى ولى اختيارى است در ابتدا اينطور بهنظر مىرسد که فرهنگ، اجبارى است. به اين معنى که يکى از خصوصيات اصلى فرهنگ جمعى و جبرى بودن آن است. آدمى از بدو تولد تا مرگ بهطور اجبارى در جريان فرهنگپذيرى و جامعهپذيرى قرار دارد. هر چند ميزان فرهنگآموزى در دورههاى مختلف حيات او متفاوت است، ميراث فرهنگى نسل قبل دائماً به او منتقل مىشود. محتواى فرهنگ چنان با شخصيت فرد عجين مىشود که بدون احساس اجبار، عناصر و درونمايهٔ فرهنگى جامعه را در انديشه و عمل خود منعکس مىکند. اين فرآيند را در جامعهشناسى اصطلاحاً ”درونى شدن فرهنگ“ مىگويند. اگر فردى برخى از باورها و عقايد رايج در فرهنگ خويش را نپذيرد، بهميزان اهميت و ارزش آنها در چارچوب فرهنگ مورد نظر، در معرض فشار جمعى قرار مىگيرد. از طرفى فرهنگ، امرى اختيارى است و فرد به نوبهٔ خود نقش مؤثر و فعالى در آن مىتواند داشته باشد. يعنى فرهنگ بهصورت ميراثى از گذشته که بهطور غيرفعال پذيرفته شده باشد نيست، بلکه برعکس فرهنگ مستلزم شرکت فعال و خلاق اعضاءِ گروه يا قوم مربوط است. افراد در مقابل فرهنگ غيرفعال و بىاراده نيستند، بلکه هر فردى مىتواند از طريق پذيرش برخى از عناصر فرهنگ و عدم پذيرش برخى ديگر، در جهت تغيير در آن محدوده گام بردارد که اين خود معلول تفاوتهاى فردى و تفاوت در جامعهپذيرى و فرهنگپذيرى است. اين دو عامل بههمراه نيازهاى جديد، موجب نوآورى در فرهنگ يا تأثير فرد در فرهنگ مىشود. Asalbanoo09-04-2007, 10:51 AMيکى از تقسيمبندىهاى فرهنگي، فرهنگ مادى و فرهنگ غير مادى است. فرهنگ مادى به مجموعهٔ پديدههائى اطلاق مىشود که محسوس، ملموس، و قابل اندازهگيرى با موازين کمّى و علمى است. مانند فنون، ابزارهاى کاربردى و توليدي، داروهاى شيميائى و ... فرهنگ غير مادى شامل مسائل و موضوعاتى است که قابل اندازهگيرى با موازين کمى نيست و بهآسانى نمىتوان آنها را مقايسه و ارزيابى نمود؛ مانند: معتقدات، زبان، هنر، ادبيات و رسوم و ...، که هويت فرهنگى يک جامعه را تشکيل مىدهد و از دست دادن آن ضايعهاى است که قوميت يک گروه اجتماعى را تهديد مىکند. در حالىکه فرهنگ مادى را مىتوان با گرفتن از فرهنگهاى ديگر توسعه داد و غنى ساخت. در برخى تقسيمبندىها، فقط فرهنگ غير مادى را ”فرهنگ“ ناميده و مطالعهٔ آنرا کار مردمشناسى و فرهنگ مادى را ”تمدن“ دانسته و تحقيق دربارهٔ آن را موضوع جامعهشناسى مىدانند. بههم پيوستگى فرهنگ مادى و غير مادى هر چند در ظاهر آشکار نيست، ولى اين پيوند و تأثير بهتدريج و با کمى توجه مشخص مىشود. Asalbanoo09-04-2007, 10:52 AMجامعهشناسی خانواده .................. فرهنگ نه تنها براى انسان کارکرد تطابق با محيط طبيعى را ايفاء مىکند، بلکه موجب برقرارى و تطابق او با محيط اجتماعى نيز مىشود. فرهنگ و جامعه را تنها بهطور نظرى مىتوان از هم متمايز کرد. چنانکه يکى از خصوصيات مهم فرهنگ جمعى بودن آن است. يعنى فرهنگ در درون يک جامعه موجودّت دارد. از طرف ديگر، مهمترين تمايز ميان اجتماع انسانى و حيوانى اين است که انسان حيوانى است با فرهنگ. و آدمى به کمک فرهنگ مىتواند تعامل اجتماعى برقرار کند. پس جامعهٔ انسانى بدون فرهنگ متصور نيست. با نگاهى به نظرات مختلف در زمينه فرهنگ و جامعه، مىتوان تفاوتهاى اين دو را چنين خلاصه نمود: - هر فرهنگى در جامعه بهوجود مىآيد و شکل مىگيرد؛ ولى هر جامعهاى الزاماً داراى فرهنگ نيست. - تجربهٔ حيوانات با افراد آن جامعه مىميرد و به نسل بعد منتقل نمىشود، در صورتىکه تجارب انسان به نسل بعد و نسلهاى بعد انتقال مىيابد. - بعضى از خصوصيات اجتماعى مانند تعاون و همکاري، نظم و حفظ سلسله مراتب و ... که در برخى حيوانات ديده مىشود، غريزى است و تغيير و تحولى در طى زمان و مکانهاى مختلف در آنها ديده نمىشود. Asalbanoo14-04-2007, 09:23 AMتعریف ازدواج انواع و اشکال ازدواج انواع خویشاوندی تطور همسرگزینی انواع خانواده در بين تمامى نهادها، سازمانها و تأسيسات اجتماعي، خانواده نقش و اهميتى خاص و بهسزا دارد. هيچ جامعهاى نمىتواند ادعاى سلامت کند، چنانچه از خانوادههائى سالم برخوردار نباشد. باز بىهيچ شُبهه، هيچ يک از آسيبهاى اجتماعى نيست که فارغ از تأثير خانواده پديد آمده باشد. نوشتههاى انسانشناسي، مشحون از آراءِ دانشمندانى است که نه تنها خانواده را پايدار مىبينند، بلکه آثار عميقى از جانب آن بر فرزندان ملاحظه مىکنند. انسانشناسان در جوامع مختلف نشان دادهاند که طرز پرورش طفل در هر جامعه کليد فهم آن اجتماع و فرهنگ آنان است. خانوادهٔ انسانى از آغاز پيدائى خود، همچون حريم اَمن حيات انسان تجلٌى يافت. عصر ارتباطات جمعي، بر اين واقعيت رقم بُطلان زد و پايان اين دوران را بر حيات تاريخى خانواده اعلام داشت. بدينسان، ديوارههاى نفوذناپذير خانه فرو ريخت، و امواج راديو و تلويزيون سرتاسر آن را در تمامى شبانهروز انباشت. در خانواده هر لحظه جامعه جاى يافت و اين کانون امن حيات، مرکزى مباحث اساسى سياسي، اجتماعى و فرهنگى گرديد. بنابراين ديگر خانواده محدودهاى جدا و محصور بهحساب نمىآيد. خانواده در تمامى تاريخ، کانون کار و استراحت بود، اما امروز کانون فرهنگى - اجتماعى نيز هست. انسانها به خانه مىآيند تا بياموزند و باز به خانه روى مىکنند تا در آن از جهان آگاهى يابند. بنابراين خانوادهٔ جديد، چنان ابعادى دارد که هرگز در تاريخ نداشته است. اگر در تمامى قرنها، خانواده انحصار آموزشى و انتقال ارزشهاى حياتى را در خود مىديديد، حال چنين نيست. فرزندان امروز از سرچشمههائى ديگر و از جمله وسايل ارتباط جمعى بسيار چيزها فرا مىگيرند. آنان کمتر تحت تأثير والدين و بهطور کلى بزرگترهاى خانه هستند زمانى نيز که بين ارزشهاى خانه و آن ارزشها که از طريق وسايل ارتباط جمعى ارائه مىشوند تعارض رخ مىدهد، بهنظر چنين مىرسد که قدرت غالب از آن وسايل همهگير و همهجا حاضر ارتباط جمعى است. بنابراين، مىتوان گفت که خانهٔ جديد از بزرگترين امتيازات سنتى خود خالى گشته است. خانواده نزديکترين واحد حيات به انسان است. اکثريّت قريب به اتفاق انسانها در خانواده به دنيا مىآيند و نخستين گامهاى حياتى را نيز در آن بر مىدارند. باز اکثريّت قاطع انسانها خود نيز خانوادهاى بنا مىکنند و تمامى عمر را در آن بهسر مىآورند. لذا، شناخت اين واحد اجتماعي، به جهت نزديکى آن با انسان سخت دشوار خواهد بود. و اين مشکل براى تمامى جامعهشناسان خانواده در جهان و در هر بُرهه از تاريخ وجود دارد. Asalbanoo14-04-2007, 09:25 AMازدواج در زمرهٔ پيچيدهترين روابط انسانى است. بهدرستى مىتوان گفت هيچ يک از روابط انسانى داراى ابعادى وسيع و متعدد همانند ازدواج نيست. ازدواج مظهر برخورد فرهنگ و طبيعت است. به بيان ديگر، جامعه مىکوشد تا طبيعت (روابط غريزي) را مهار کرده و بر آن اَنگ فرهنگ زند. ميثاق زناشوئى داراى ويژگىهائى چون، پايائى (بهاستثناء ازدواج موقت)، اجتماعى بودن، جهات و ابعاد جسمانى داشتن و تاميٌت است. تأکيد مفرط بر قداست پيوند زناشوئى در بعضى از موارد موجب شده است که طلاق يا قطع ارادى پيوند ممنوع شود. Asalbanoo14-04-2007, 09:28 AMوجود و اهميت ازدواج در بين جوامع و در خلال همهٔ اعصار و قرون از طرفى و توجه خاص جوامع بشرى به آن، و لذا قرار دادن ازدواج در متن جامعه و بازيابى انگشت و نشان هر جامعهٔ خاص از طرف ديگر موجب شدهاند که حتى در درون هر جامعه با توجه به سبک زندگى مردمان شيوهها و صُوَر خاصى در زوجيٌت پديد آيد. ازدواج ربایشی ازدواج موقت ازدواج تنظیم شده ازدواج از طریق خرید همسر ازدواج مبادلهای انواع دیگر ازدواج ازدواج ربايشى در مورد وجود اين نوع ازدواج در ايران، راسخ و بهنام در اثر خود مقدمه بر جامعهشناسى ايران مىنويسند: ”تاريخ ايران که داستان جنگ و همچشمى سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 430]
-
گوناگون
پربازدیدترینها