محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826054023
- گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان " ملغمه بيقانون كنشهاي متنافي "به قلم سيدجواد سادات رضوي آورده است:آسيبشناسي حوادث تلخ پس از انتخابات نشاندهنده وجود دستاني مرموز براي به حاشيه راندن عقل باوران، خردمندان و در محاق قرار دادن عقلانيت سياسي حاكم بر فضاي اجتماعي ايران است، زيرا آنچه در اين زمان رخ داده مورد پذيرش هيچ خردورز و خردمند دلسوز اسلام و انقلاب نيست. كدام خردمند و خردورزي در درون بدنه انقلاب پيدا ميشود كه هتك حرمت عاشورا را بپذيرد؟ كدام عقلانيتي، ساختارشكنيهاي متجاسرانه عدهاي قليل را تاب ميآورد و با آن مماشات پيشه ميكند؟ چه متفكري دست در دست حرمتشكنان مينهد و عمل ناصواب آنها را توجيه ميكند؟ كدام سياستورز خردمندي حمله به حسينيه امام خميني(ره) و بيحرمتي به عدهاي عزادار را ميپسندد؟ آيا غير از اين است كه همه اين اتفاقات در فقدان عقلانيت سياسي و اجتماعي است كه بروز مييابد و تداوم پيدا ميكند؟ كشاكش هفت ماهه اين افراطيون و ميدانداري آنها چه نتيجهاي جز آشوب، هرج و مرج، حرمتشكني، ناامني، بيثباتي، ضعف و افزايش سوءتفاهمات، ضربه به اتحاد ملي و وحدت فرزندان انقلاب به بار آورده است؟ يكي از اين گروه بنشيند و جمع و تفريق كند و سود و زيان چنين رويكردي را بسنجد و به ساير عقلا هم بگويد كه اين درخت چه به بار خواهد آورد زيرا هرچه نگريسته ميشود هيچ چشمانداز مطلوبي در اين افق پيدا نميشود. كنشهاي كور، واكنشهاي كوري را در پي خواهد آورد كه جز پايمال شدن خون عدهاي و از دست دادن بهترين فرصتهاي تاريخي براي رشد و توسعهيافتگي نتيجهاي در بر نخواهد داشت. اما به راستي اين ملغمه بيقانون كنشهاي متنافي قرار است تا كجا ادامه يابد و چه چيزي براي ملت ايران به ارمغان آورد؟ در اين اتمسفر آنچه به چشم ميآيد اين است كه احساسات جاي عقلانيت را ميگيرد و در نبود عقلانيت هر اتفاقي ممكن است رخ دهد بدون آنكه هيچكس به عاقبت آن بينديشد و نتيجهاي براي كشور داشته باشد و يا مسئوليت آن را بپذيرد. زيرا هر چيزي كه به دست آيد قطعا و قهرا به ضرر و زيان ملت است. افراط، افراط بيشتر ميزايد و تندرويهاي متجاسرانه را دامن ميزند آنگاه تبعات اشتباهات افراطي، موجي ديگر از نارضايتي را بهوجود خواهد آورد تا اين سيكل معيوب همچنان به بازتوليد خود بپردازد. آن وقت قطعا دشمنان انقلاب بسيار شادمان خواهند شد تا فرزندان انقلاب را درگير با هم ببينند و از اين اختلاف، ضعف ايران عزيز را به جشن بنشينند. آيا جنايت كهريزك نتيجه افراط خياباني نبود و آيا افراط خياباني، خشونت زنداني از پي نياورد؟ و آيا اين سيكل همچنان قادر به باز توليد خود در ابعادي وسيعتر و خطرناكتر براي اسلام، انقلاب و ايران نيست؟پس چرا عدهاي عقل را تعطيل كرده و دلخوش به احساسات بيمبنا به امنيت ملي كشور، كه شالوده همه هويت ماست، ضربه ميزنند؟ هشدار بايد داد، هشداري جدي كه اگر روند به همين شكل ادامه يابد دير نيست كه افسار حوادث و رخدادهاي افراطي از دست سران مناقشه و مجادله بد فرجام كنوني خارج گردد و نتايجي را به بار آورد كه جز خسران ملي در پي نخواهد داشت. البته جمهوري اسلامي اين توانايي را دارد كه با مخالفان خود در هر سطحي برخورد كند ولي در عين حال اين ويژگي بارز را هم داراست كه از مخالف خود معاند نسازد و معاند را به مخالف تبديل نمايد به شرط آنكه افراطگرايي و تفريط محوري كه دوسوي قيچي نفاق هستند، در پيش نباشد و عقلانيت سياسي بر رفتارها و كردارها حاكم باشد. شكي نيست كه گسل به وجود آمده در بين فرزندان انقلاب بهترين فرصت را براي دشمنان ايجاد كرده تا به وسيله آن به وحدت ملي كشور آسيب برسانند و ايران را به مجمع الجزاير خودباوريهاي كاذب هدايت كنند. اما اين غارتها را غيرتهايي از پي خواهد آمد آنگاه كه خردمندان و عاقلان به ميدان مبارزه براي امنيت، آسايش و رفاه ايران اسلامي درآيند و حاشيهپردازان بيباور و كمخرد به كنجي رانده شوند. سياست روز روزنامه سياست روز در سرمقاله خود با عنوان "حوادث عاشورا از نگاهي ديگر "به قلم مهدي عزيزي آورده است: آنچه كه روز يكشنبه (عاشوراي حسيني) در خيابانهاي تهران رخ داد يك ساختار شكني آشكار و تقابلي مغرضانه در برابر هنجارهاي ديني و ارزشهاي مذهبي بود كه به آساني نميتوان آنرا توجيه كرد. در حقيقت اين اتفاقات تلخ تفسير همان سياستهايي بود كه پيشتر نيز با هدف دينزدايي و حذف ارزشهاي ديني و اخلاقي دنبال ميشد و در 3 دهه گذشته به طور زيركانهاي در اولويت سياست خارجي واشنگتن و غرب قرار گرفت. رخ دادهاي روز يكشنبه نشان داد كه آنچه را كه يك گروه خاص اكنون در تجمعات غير قانوني و مديريت شده دنبال ميكند، ديگر در دايره مخالفت با سياستهاي دولت و حتي نظام جمهوري اسلامي ايران محدود نميشود، بلكه اين گونه اقدامات، اساس مقدسات اسلامي و ارزشهاي ديني را نشانه گرفته ... به عبارتي ديگر اينها اهدافي زيركانه كه دستيابي به آن در چارچوب اولويت سياستهاي استعمارگران تعريف ميشود. اين اتفاقات اگرچه ناگوار و تلخ بود اما نتايجي و پيامدهايي را به دنبال داشت كه با بهرهگيري از آن ميتوان مانع از تكرار اينگونه حوادث شرمآور شد: 1ـ نشانه رفتن ارزشهاي ديني: حوادث يكشنبه نشان داد كه محدوده مخالفت با دولت به دايره معارضه با نظام جمهوري اسلامي و مقدسات ديني تبديل شده است تا با پيروي از سياست دينزدايي زمينه براي خالي شدن جامعه از مفاهيم اخلاقي فراهم شود. يعني همان هدف كه در طول 3 دهه گذشته، محور اصلي ترورها، آشوبها، جنگ داخلي و ... بوده است. شعارهاي موهن عليه ولايت فقيه و محدود شدن دايره آشوبگران، قشري خاص عمدتا رفاه زده و بيدين ضرورت هوشياري جامعه مبني بر تلاش و توطئه آشكار براي تقدسزدايي از ارزشهاي دين را مطرح ساخت. 2-مديريت خارجي و رسانههاي بيگانه. رخدادهاي 6 ماه گذشته و روز عاشور، يك نقطه اشتراك داشت كه در مديريت خارجيها و رسانههاي بيگانه خلاصه ميشد. اين در حالي است كه رسانههايي چون العربيه، الجزيره، بيبيسي و ... پيش از وقوع اين رويدادها به تريبون مخالفان تبديل شد و حتي فراتر از آن نوع تعامل و شعارها نيز از طريق همين رسانهها در اختيار اين افراد قرار ميگرفت اما آنچه كه در روز تاسوعا و عاشورا به طور صريح و بيپرده مطرح شد، تقدسزدايي از عاشورا و اصل قيام امام حسين(ع) بود، به گونهاي كه شبكه العربيه در گزارشي سعي كرد تا وانمود كند قيام حسين بن علي به دليل يك مساله شخصي انجام شده است و اين جمهوري اسلامي است كه تلاش ميكند اين موضوع را سياسي و از آن بهرهبرداري كند. 3- ضرورت هشياري نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي متاسفانه آنچه كه بايد به آن توجه ميشد و ضعف آن در اين رخداد نمايان است، قدرت بازدارندگي و تعيين برنامهاي صحيح براي مقابله با اين رويدادها بود كه ماموريت اصلي آن برعهده نهادهاي امنيتي است اين در حالي است كه رسانههاي بيگانه قبل از هرگونه تجمعي از آن خبر ميدادند. از اين رو انتظار ميرود نهادهاي امنيتي با تحليل دقيق و ارزيابي موشكافانه از اوضاع و كنترل شرايط زمينه را براي چنين اقداماتي از بين ببرند. 4-نقش خواص اكنون زمان آن فرا رسيده است كه خواص و سران جريانهاي سياسي مرز خود را از جريان آشوبگر و مخالف ارزشهاي ديني جدا كنند. در چنين شرايطي بديهي است كه سكوت اين افراد به منزله همراهي با اين جريان است. از اين رو كوچكترين انتظار مردم از اين افراد، اظهار مواضع صريح درباره اين رخدادهاست. 5- ضرورت وفاق گروههاي سياسي گروههاي احزاب سياسي كه تمام داشتههاي خود را از مرهون انقلاب اسلامي و حركت بزرگ امام خميني هستند، اكنون بايد صرفنظر از و وابستگيها و سياسي و حزبي به صفوف عظيم مردم پيوسته و با اتخاذ مواضعي محكم، اين گونه اقدامات را محكوم كند . جام جم روزنامه جام جم در يادداشت خود با عنوان " انتحار سياسي "به قلم عباس سليمينمين آورده است:اتفاقات تاسفبار ظهر روز عاشوراي حسيني در تهران در حالي كه عزاداران به اقامه نماز در برخي خيابانها پرداخته يا به مساجد و تكايا بازگشته بودند ، از جنبههاي مختلف قابلتامل است. الف: «خشونت» تنها امكاني است كه ميتواند اهداف تفرقهبرانگيزان را تامين كند. در اين زمينه بايد دقت داشت برخي قرائن حكايت از آن دارد كه پارهاي رفتارها اساسا به قصد تحريك و تهييج صورت ميگيرد. چرخه خشونت مورد نظر، زماني تحقق مييابد كه رفتارهاي بيمنطق، پاسخي مشابه خود دريافت كند. همگان بر اين واقعيت واقفند كه جماعتي اندك اما تشكيلاتي، با سوءاستفاده از ايام ويژه قادرند شيشههايي را بشكنند، سطلهاي زبالهاي را به آتش بكشند، اتوبوسي را مشتعل سازند و... بر اين قبيل اعمال نه ارزش سياسي مترتب است و نه انسانهاي فرهيخته و بافرهنگ را همراه خواهد ساخت. اما قطعا اين اعمال زماني به نتيجه مورد نظر نزديك خواهد شد كه بتواند نيروهاي دلسوز كشور را نيز به چرخه خشونت وارد كند. ب: دست يازيدن به اعمال خشونتآميز در ظهر عاشورا و خلق صحنههاي انزجارآميز را با كف و سوت به جشن نشستن، براي هر آشنا به فرهنگ اين ملت تعبيري جز انتحار سياسي نخواهد داشت. اين خود گواهي بر اين واقعيت است كه رهبري آن جريانات كاملا به بيرون از مرزها انتقال يافته است. برخلاف نيروهاي خارجنشين، نخبگان ناموفق در انتخابات دهم از درك اين واقعيت عاجز نيستند كه چنين رفتارهايي حتي غيرسياسيترين افراد جامعه را نيز منزجر ميكند. از اينرو ميتوان به مردودشدگان در جبهه داخلي كه تصور ميكردند ميتوانند مسيري را هموار ساخته و انحصارا در خدمت گيرند، يادآور شد هر نوع تضعيف جايگاه قانون در نهايت خدمتي جبرانناپذير به بدخواهان اين مرز و بوم است. ج: توسل به رفتاري كه نامي جز انتحار سياسي بر آن نميتوان نهاد، نشاندهنده به آخر خط رسيدن تحركي است كه بنا داشت ملت را در برابر ملت قرار دهد و آن گاه با نقاب فرشته صلح، پيروزمندانه وارد ميدان شود؛ ترفندي كه نمونههاي بارز آن را در همسايگان خود شاهد بودهايم. بنابراين با درك اين واقعيت كه تنها با صبر و بردباري ميتوان اهداف دشمنان استقلال را در چنين شرايطي خنثي كرد، با تمام توان در مسيري بايد قرار گرفت كه زمينه آگاهي در جامعه قويتر شود. خشونت و آگاهي در برابر يكديگر قرار دارند. به همين دليل هرگز نبايد پايگاه فرهنگي داخلي اين جريان، با تصميماتي نسنجيده مظلوم جلوهگر شود. شناخت جامعه را هنگامي ميتوانيم تقويت كنيم كه نيروهاي پرسشگر با مقايسه استدلالها، به رشدي درخور نايل آيند. برخي بيتدبيريها در عرصه فرهنگ ميتواند تشخيص را سختتر سازد. د: گرچه قرائن و شواهد دلالت بر آن دارد كه هدايت حركت هدفمند براي ايجاد چرخه خشونت در جامعه كاملا به خارج از كشور انتقال يافته اما با وجود اين، ضعف قدرت تبيين در داخل و راحتطلبي دستاندركاران امور رسانه مانع از نيل به شفافيت مورد نياز براي تحليل اينگونه فتنههاست. مزيد بر اين امر، برخي نخبگان زيادهطلب و خودمحور، همچنان از اذعان به خطا طفره ميروند لذا صرفا تاكيد بر ابعاد پنهان اين حوادث نميتواند موجب بصيرت سياسي در جامعه شود. از طرف ديگر متاسفانه بعضا سهلپنداري و بيمبالاتي متصديان امور اجرايي، حركت اقناعي را دشوارتر ميسازد. ه: قدرتهايي كه به واسطه مباني تئوريك انقلاب اسلامي منافعشان بشدت به خطر افتاده، در پي آنند تا اين اصول را در خيابانها آن هم توسط جماعتي بيمنطق لوث كنند. در حالي كه طي چند ماه گذشته تا حدود زيادي هدف اوليه اين جماعت مبني بر تقابل با ميراث امام آشكار شده است، عرصه اصلي تبيين آنچه را كه موجب نگراني نظام سرمايهداري است، نبايد فراموش كنيم. مباني نظري انقلاب اسلامي امروز كانونهاي تحولات منطقه و جهاني را به خود معطوف كرده است. اگرچه سلطهجويان بينالمللي به غلط ميانديشند با هياهوهاي خشونتبار خياباني ميتوانند پاسخي به انديشه امام بدهند، اما آنچه ميتواند توفيقي هرچند اندك را متوجه اين تماميتخواهان مستاصل كند، خطاي ما در اين عرصه خواهد بود. و: قربانيان روز يكشنبه مستقلا خود موضوعي قابل تحليل به شمار ميآيند. اقداماتي كه به كشته شدن چند تن از هموطنانمان منجر شد پرتاب كردن فردي از روي پل، مضروب ساختن منجر به قتل افراد با خودرو و نيز استفاده از سلاح گرم براي ترور افراد خاص حاكي از در دستور كار قرار گرفتن روشهاي مختلف به منظور التهابآفريني است. به طور قطع اينگونه روشهاي غيرانساني فتنهگران ميتواند از تنوع بيشتري نيز برخوردار شود. ز: مشاهده اين واقعيت كه جريان فتنه ديگر به حفظ عقبهاي براي خود نميانديشد كه مصداق بارز آن را در حملات كور به دستههاي عزاداري مردم شاهد بوديم ميبايست ما را به اين احتمال نزديك كند كه كاركرد خارجي اين تبليغات براي كشورهايي چون آمريكا و انگليس داراي اهميتي ويژه است. القاي اين مساله كه پايگاه انقلاب اسلامي در درون خود نسبت به مباني نظري اسلام دچار تشتت شده، از جمله اهداف مهم كارتلهاي رسانهاي همچون سيانان و بيبيسي در اين مقطع است، هرچند اين تبليغات از سوي اين رسانهها، انقلاب اسلامي را بيش از گذشته در كانون توجه قرار خواهد داد. رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "اهانت به شعائر الهي " به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: كار باند تبهكار فتنه در روز عاشورا به جايي رسيد كه در عزاي امام حسين (ع) كف وسوت زدند و رقصيدند و ادا و اطوار لشكر عمر سعد را درآوردند. كار آنها پس از اهانت به امام امت(ره) در روز16 آذر به اهانت به اهل بيت پيامبر(ص) ، اهانت به امام حسين و ياران شهيدش و اهانت به شعائر الهي كشيده است . آنها خطوط قرمز را يكي پس از ديگري پشت سرگذاشته و درست به همان جايي مي روند كه منافقين در روز30 خرداد سال60 رفتند. ظهر عاشورا كه خبر آتش افروزي لشكر شمر در پايتخت جمهوري اسلامي به هيئت هاي عزاداري رسيد موجي از خشم و نفرت از اين شرارت پديد آمد. ظهر عاشورا وقتي خبر آتش زدن قرآن و حمله به دستجات عزاداري در پايتخت به مردم ايران رسيد همه عزم آمدن به تهران را داشتند. راستي ما با چه جماعتي روبرو هستيم كه روز عزاي حسين (ع) را جشن مي گيرند، روزي كه همه سينه مي زنند و عزادارند آنها سوت مي زنند و مي رقصند. آنها تا كجا پيش خواهند آمد، با حريم امام حسين (ع) و حرمت عاشورا چه كردند؟ آنها با فراخوان رسانه هاي شام به كوفه آمده بودند. اينجا كوفه نيست، اينجا تهران است، مركز انقلاب اسلامي ، مركز بيداري و فرياد عليه مظالم آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس! پاسخ مردم به تبهكاريهاي روز عاشوراي لشكر عمر سعد، آنها را عقب راند. اما آنها باز خواهند آمد. گونه شناسي شعارهاي جريان فتنه طي6 ماه اخير نشان مي دهد آنها دست اندركار تحريف تمامي شعارهاي انقلاب هستند. آنها با هجوم به شعائر الهي، درست فرهنگ انقلاب و اسلام را هدف قرار داده اند. اينكه آنها در راهبرد خود فرهنگ اسلام و انقلاب را هدف قرار داده اند نشان مي دهد هدف را خوب تشخيص داده اند اما اينكه روي اراذل و اوباش و مشتي بي فرهنگ و ضد دين تكيه مي كنند يك اشتباه بزرگ و استراتژيك است . اين جماعتي كه آنها روي آن تكيه كرده اند نمي توانند خودشان را سرپا نگه دارند، تا چه رسد به اينكه بخواهند در بازگشت استبداد و استعمار به ايران كاري بكنند. دستگيري شماري از منافقان قديم در آتش افروزي روز عاشورا سرنخ استمرار شرارت ها را نشان مي دهد. منافقين يك بار در خرداد سال60 پاسخي شايسته از ملت دريافت كردند كه مجبور شدند براي نوكري صدام به بغداد بروند. امروز بار ديگر در صحنه سياسي كشور با بسترسازي سران فتنه به ميدان آمده اند، مردم در شناخت آنها اشتباه نمي كنند، اين بار آنچنان ادبشان خواهند كرد كه مجبور شوند فقط در پادگانهاي آمريكا در منطقه كار كنند. پروژه كشته سازي آنها نگرفت علي رغم آنكه حساب شده و سازمان يافته حضور يافته بودند. در همان لحظات اوليه پاسخ مردم ، نظم سازماني خود را از دست دادند. شرارت منافقين در عاشوراي امسال يك نقطه عطف است چرا كه دو سوال كليدي در ذهن مردم شكل گرفته است : 1 - سكوت برخي خواص تا كجا ادامه دارد؟ 2- آيا حساب سران فتنه با جريان نفاق همچنان جداست؟ يا سران فتنه در خدمت جريان نفاق ماموريت بسترسازي دارند؟ مردم مي خواهند برخي خواص سكوت خود را بشكنند، مردم مي خواهند سران فتنه با اعلام برائت از منافقين حساب خود را از آنان جدا كنند. هر كس كه كمترين هوش سياسي را داشته باشد مي داند اين دو از اصلي ترين مطالبات سياسي مردم است. مردم هر چه را تاب بياورند اهانت به شعائر الهي را تاب نمي آورند. كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "رد پاي يزيد از آن عاشورا تا اين عاشورا " به قلم حسين شريعتمداري آورده است: 1-كاش از ميان بودجه هاي فراواني كه همه ساله- بخوانيد همه ماهه و گاه هرهفته- براي تشكيل سمينارها و همايش هاي رنگارنگ هزينه مي شود و بسياري از آنها تشريفاتي و كم فايده و يا اساساً بي فايده هستند، بودجه اندكي نيز به اهداي يك جايزه اختصاص داده مي شد. جايزه براي كسي كه بتواند با ارائه دليل و سند و يا شاهد و قرينه اي قابل قبول، اثبات كند سران فتنه كارگزاران اسرائيل نيستند! و يا دستكم به يكي از اقدامات و مواضع و عملكرد آنها طي چندماه گذشته اشاره كند كه دستورالعمل آن پيشاپيش و با صراحت -تاكيد مي شود كه با صراحت و نه با اشاره و تلويح- از سوي محافل رسمي صهيونيستي صادر نشده باشد. كيهان طي چندماه گذشته اسناد غيرقابل انكاري را با ذكر مأخذ و منبع آن منتشر كرده است كه در وابستگي سران فتنه به محافل صهيونيستي و نقش آنها به عنوان ستون پنجم اسرائيل در داخل كشور جاي كمترين ترديدي باقي نمي گذارد. با استناد به همين اسناد بود كه كيهان مسير حركت جريان فتنه را گام به گام و پيش از وقوع آن پيش بيني مي كرد. باور نمي كنيد؟! به نسخه هاي كيهان مراجعه كنيد، تمامي اين اسناد به آساني قابل دسترسي است و البته جاي اين گلايه هست كه مراكز مسئول با كم توجهي غيرقابل توجيه از كنار اين ماجرا عبور كردند و... بگذاريم و بگذريم. 2- عاشورا در كنار تمامي ويژگي هاي منحصر به فرد خود، «رسواكننده» نيز هست و همواره ميدان آزموني براي جدا كردن «سره» از «ناسره» بوده است. رضاخان در آغاز حاكميت تحميلي خويش، نه فقط روزهاي عاشورا در دستجات سينه زني و عزاداري شركت مي كرد، بلكه براي فريب بيشتر، پيشاني و شانه هاي خود را گ ل اندود نيز مي كرد. اما، عاشورا «رسواكننده» است و از جمله آن كه پرده نفاق از چهره منافقين كنار مي زند و اجازه نمي دهد «كفر» خود را در پوشش ايمان به بازار آورند. رضاخان كه ماموريت مقابله با اسلام را داشت و تنها با همين شرط از سوي ضياءالدين طباطبايي -عامل مشترك انگليس و صهيونيست ها- براي پادشاهي به ژنرال آيرون سايد معرفي شده بود، نمي توانست اقدامات ضداسلامي خود را براي هميشه پنهان نگاه دارد و از اين روي خيلي زودتر از آنچه انتظار مي رفت شناخته شد و شمشير از رو بست و در اقدامي احمقانه عزاداري براي امام حسين(ع) را ممنوع كرد! همان رضاخاني كه با ماليدن گ ل بر پيشاني و شانه ها در مجالس عزاداري و سينه زني شركت مي كرد. شايد تعجب كنيد كه رضاخان هم شعار «اصلاحات» مي داد. انگار صهيونيست ها فقط همين يك پوشش را براي منافقان تحت پوشش خود در چنته دارند! عجيب آن كه خداوند سبحان نيز در وصف منافقان مي فرمايد«هنگامي كه به آنها گفته مي شود در زمين فساد نكنيد، پاسخ مي دهند كه ما در پي اصلاح-بخوانيد اصلاح طلب!- هستيم». اين نكته نيز گفتني و عبرت انگيز است كه سيدضياءالدين طباطبايي- چه نامي و چه سيدي؟!- از سال 1327 هجري قمري، يعني چند سال قبل از آن كه رضاخان را به عنوان فرد مناسب پادشاهي به ژنرال آيرون سايد انگليسي معرفي كند، روزنامه شرق را در تهران منتشر مي كرد. اين روزنامه بعد از مدتي به جرم تخلف از قوانين جاري و اهانت به اسلام توقيف شد و سيدضياء بلافاصله روزنامه «برق» را منتشر كرد كه انتشار اين روزنامه نيز به همان جرم ممنوع گرديد. و او در فاصله چند روز بعد از توقيف روزنامه دوم، روزنامه «رعد» را منتشر كرد. جالب است بدانيد كه در گوشه چپ از صفحه اول روزنامه رعد- و به عنوان لوگوي دايمي روزنامه- نوشته شده بود «دانستن حق مردم است»! اين شعار را كه به خاطر داريد؟ شعار روزنامه هاي زنجيره اي وابسته به مدعيان اصلاحات بود. و بالاخره گفتني است كه سيدضياءالدين طباطبايي بعد از معرفي رضاخان به ژنرال آيرون سايد، بلافاصله به فلسطين رفت و در خريد زمين از فلسطيني ها براي صهيونيست هاي مهاجر به كار گرفته شد! عبرت انگيز نيست؟ البته كه هست و با مسير حركت سران فتنه چه شباهت عجيبي دارد! چرا؟! چون هر دو از يك آبشخور، آب مي خورند! با اين تفاوت كه اگر هويت سيدضياءالدين طباطبايي بعد از پايان مأموريت او برملا شد، هويت منافقان جديد در ضمن مأموريت افشا شده است. 3- عاشورا، روزي است به درازاي همه روزها و كربلا، سرزميني است به پهناي همه سرزمين ها، كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا.... الف: راستي! هزار و سيصد و چند ده سال قبل، يعني در عاشوراي سال 61 هجري، بهانه امويان براي مقابله با مولاي شهيد مان، حضرت اباعبدالله الحسين(ع) چه بود؟ همه مي دانند و مي دانيم و در تاريخ نيز به روشني ثبت و ضبط است. جان مايه ادعاي امويان اين بود كه خلافت مسلمين و حاكميت بر دولت اسلامي «حق يزيد بن معاويه» است! و فرزندان رسول خدا(ص) به ناحق خود را شايسته اين جايگاه و برگزيده خدا و پيامبر خدا(ص) مي دانند! و... عاشورا شكل گرفت. چند ماه بعد از واقعه عاشورا و شهادت مظلومانه حسين بن علي و يارانش- سلام الله عليهم- و در آن شب كه سر مبارك امام مظلوم و شهيدمان را به قصر يزيد بردند، يزيدبن معاويه در حالي كه كار را تمام شده مي ديد و با چوب خيزران بر لب هاي مطهر و مبارك امام شهيد مي كوبيد، به صراحت از مقصود خود خبر داد و آشكارا اعلام كرد كه وحي و اسلام و پيامبري در كار نبوده است، اينها همه افسانه است! ما فرزندان ابوسفيان براي بازگرداندن حاكميت به خاندان خود در بدر و احد و حنين با محمد(ص) جنگيديم، اسلام را به مصلحت پذيرفتيم و اكنون كاش پدرانم كه در صدر اسلام كشته شدند، زنده بودند و مي ديدند كه حاكميت از دست رفته آنان بار ديگر به خاندانشان بازگشته است!... يادتان هست كه مدعيان اصلاحات، آن هنگام كه دولت و مجلس را به نفاق در اختيار داشتند با صراحت نوشتند كه حسين بن علي در كربلا قرباني خشونت جدش- يعني رسول خدا(ص)- در جنگ هاي بدر و احد و حنين شده بود! و نوشتند، خشونت يزيد در عاشوراي 61 نتيجه طبيعي!! خشونت جد حسين(ع) در جنگ هاي صدر اسلام بود؟! يادتان كه نرفته، روزنامه «صبح امروز» موجود است به آن مراجعه كنيد. راستي ميان ديدگاه اصلاح طلبان آن روز- سران فتنه امروز- با ديدگاه يزيد بن معاويه چه تفاوتي هست؟! يزيد، يزيد است و چه فرقي مي كند كه لقب او، اموي باشد يا ...؟! ب: اكنون به زمان حال برمي گرديم، بازهم عاشورا و باز هم رسوايي منافقان. سران فتنه كه در ماموريت آنها از سوي صهيونيست ها كمترين ترديدي نيست، در آغاز فتنه ادعا مي كردند كه به اسلام، امام و جمهوري اسلامي اعتقاد كامل دارند! و بهانه آنها براي فتنه اي كه به انجام آن مأمور شده بودند، اين بود كه، دولت كنوني را قبول ندارند و معتقدند در انتخابات تقلب شده است و هنگامي كه قانون گريزي ها، ساختارشكني ها، همراهي و همكاري آشكار آنان با سازمان هاي اطلاعاتي بيگانه، حمايت مالي و تبليغاتي آمريكا و اسرائيل و اروپا از آنها، شعارهاي ضداسلامي و ضدانقلابي آنان، عبور صريح از آموزه هاي امام(ره) و ... كه تماماً از بي اعتقادي سران فتنه به نظام اسلامي و امام و انقلاب حكايت مي كرد به آنها گوشزد مي شد، رگ گردن سيخ مي كردند و قلم مي كشيدند و چاك دهان مي گشودند كه اينها همه اتهام است!! آيا غير از اين بود؟ اما روز عاشورا، روز رسواكننده منافقان، در پيش بود و سران فتنه در اين روز به صراحت اعتراف كردند كه با اساس نظام اسلامي، انقلاب و امام سر جنگ دارند و دولت و انتخابات فقط يك بهانه بوده است. سران فتنه در عاشوراي 1388 كينه عميقي را كه از اباعبدالله الحسين(ع) در سينه داشتند بيرون ريختند، دقيقاً و بي كم و كاست مانند پدر عقيدتي و سياسي خود يعني يزيد بن معاويه. سران فتنه در روز عاشورا همه پرده ها را كنار زدند و آشكارا به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام تاختند و باز هم بي كم و كاست مانند سپاهيان يزيد كه در عاشوراي 61 هجري قمري بر پيكر مطهر و غرقه به خون حسين بن علي(ع) اسب تاخته بودند! يزيد، يزيد است و چه فرقي مي كند كه لقب او «اموي» باشد يا نام ديگري مشابه آن؟! 4- عصر عاشورا، هنگامي كه مولاي مظلوم ما حضرت اباعبدالله(ع) همه ياران خود را از دست داده- بخوانيد به دست آورده- بود و تنها مانده و با تني خونين و چاك چاك در ميان انبوه حراميان بر زمين افتاده بود فرياد هلهله و سوت و كف سپاهيان ابن سعد را شنيد كه با تيغ هاي آخته و مشعل هاي افروخته به سوي خيمه ها مي تازند. حراميان مادام كه حسين و يارانش برپا ايستاده بودند، جرأت نزديك شدن به خيمه ها را نداشتند. حسين(ع) فرياد برآورد «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد و به زنان و كودكان يورش نبريد». اما، حراميان اگر دين داشتند با فرزند پيامبر خويش به مقاتله برنمي خاستند و اگر از آزادگي و جوانمردي كمترين نشانه اي در قاموسشان بود، به زنان و كودكان بي پناه حمله نمي كردند و حريم آل الله را به آتش نمي كشيدند.... ولي بندگان زرخريد يزيد را به دين و آزادگي چه كار؟! 5- از دو هفته قبل سايت وزارت خارجه اسرائيل، شبكه هاي تلويزيوني فارسي زبان بي بي سي و آمريكا و فضاي اينترنتي توئيتر - كه رسما از سوي وزارت خارجه آمريكا براي كمك رساني به موسوي و خاتمي فعال شده است- براي عاشوراي امسال دستورالعمل هاي صريح و بي پرده اي خطاب به عوامل داخلي خود صادر مي كردند و مخصوصا سايت وزارت خارجه اسرائيل كه دو روز قبل از روز قدس شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را به آشوبگران ديكته كرده بود، طي دو هفته اخير تاكيد مي ورزيد، آشوبگران بايد از فرصت نيمروز عاشورا كه مردم به طور سنتي در هيئت ها و دسته هاي سينه زني به عزاداري مشغولند براي حضور در خيابان استفاده كنند! و روز عاشوراي 88 يزيديان- يا به قول شهيد مطهري، اسرائيليان- همان كردند كه سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي از دو هفته قبل بر آن تاكيد ورزيده بود. جماعتي از اراذل و اوباش اجاره اي با بهره گيري از حضور مردم در مراسم عزاداري حسيني(ع) در چند نقطه تهران دست به آشوب زدند، شيشه منازل و مغازه ها را شكستند، موتورهاي پارك شده عزاداران حسيني(ع) را به آتش كشيدند، شعارهايي عليه اسلام، امام حسين(ع)، حضرت امام(ره) سردادند، تعدادي از مردم را با قمه و چماق مجروح كردند- كه چند نفر از آنها در حالت كما و بيهوشي در بيمارستان ها بستري هستند- سينه يكي از موتورسواران را كه به آنها اعتراض كرده بود، دريدند، با كف و سوت به طور مختلط رقصيدند و.... در عاشوراي امسال، يزيديان دست به همان جنايتي زدند كه اسلاف عقيدتي آنها در عاشوراي هزار و سيصد و چند ده سال پيش مرتكب شده بودند، با اين تفاوت كه در عاشوراي امسال، حسين زمان تنها نبود و هنگامي كه خبر حمله دزدانه بزدلان يزيدي به انبوه عزاداران حسيني(ع) رسيد و با فرياد يا حسين به پياده نظام اسرائيل يورش بردند، مراسم جشن و پايكوبي آنان به فرار خفت بار تبديل شد و.... بعد از شكست اسرائيل از حزب الله در جنگ 33 روزه لبنان، ژنرال «زئيف شف» استراتژيست معروف رژيم صهيونيستي در مصاحبه با هاآرتص گفته بود، سربازان ما فقط براي حمله به زنان و كودكان در خيابان ها آموزش ديده اند و در مقابل صلابت حزب الله تنها راه پيش روي را فرار از ميدان مي دانند. و پياده نظام هاي اسرائيل چه شباهت عجيبي با يكديگر دارند! 6- اگرچه از آغاز فتنه، تمامي شواهد و قرائن و اسناد غيرقابل انكار از وابستگي سران فتنه به صهيونيست ها و دستور گرفتن مستقيم آنها از موساد- و يا از طريق سازمان سيا و براي موساد- حكايت مي كرد ولي آنچه روز عاشورا همگان شاهد بودند براي ديرباورترين افراد هم كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه سران فتنه و آشوبگران آن روز، مصداق بي چون و چراي «فئه باغيه» و دشمنان اسلام، امام، نظام و مردم هستند. دشمنان وحشي و خونريز و مأموران حلقه به گوش اسرائيل كه حتي از برنامه ريزي براي كشتن خواهرزاده خود نيز دريغ نمي ورزند! سران فتنه در حالي نقش ابن سعد و شمر و خولي را برعهده گرفته اند كه امروز در عاشوراي سال 1388 شمسي برخلاف آن روز در عاشوراي سال 61 قمري، حسين زمان تنها نيست و ديدند كه پياده نظام بزدل و اندك آنها بلافاصله بعد از حضور مردم مومن و پاكباخته چگونه به سوراخ ها خزيدند. از اين پس توده هاي عظيم و انبوه مردم، در مقابل سران فتنه و اراذل و اوباش اجاره اي آنها ساكت نمي نشينند و اگر مسئولان نيز امروز و فردا كنند، آنان حسين زمان را در ميانه ميدان تنها نمي گذارند. باور نمي كنيد؟! بگرديد تا بگردند. جمهوری اسلامی روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "بازبيني پيروزي مقاومت در جنگ غزه " آورده است: يك سال از جنايت فجيع صهيونيستها در حمله به غزه و به خاك و خون كشيدن هزاران فلسطيني گذشت درحالي كه ساكنان اين منطقه همچنان در حلقه محاصره صهيونيستها در وضعيت رقت بار و شرايط طاقت فرسائي بسر مي برند. هم اكنون طبق گزارش منابع بين المللي 80 درصد جمعيت 1 5 ميليون نفري غزه در تامين معاش روزانه خود دچار مشكل هستند و بيش از يك ميليون نفر نيز تنها با تكيه بر كمك هاي بين المللي امكان ادامه زندگي دارند. بسياري از مردم كه منازلشان در جنگ نابود شده به علت محاصره قادر به بازسازي آن نيستند و در ويرانه ها و يا منازل خويشاوندان خود زندگي مي كنند . در يورش صهيونيستها 4300 باب خانه به طور كامل ويران و 2900 خانه ديگر دچار خسارت شد . همچنين 46 مسجد بطور كامل نابود و 55 مسجد ديگر آسيب ديد . در يورش وحشيانه ارتش صهيونيستي 1411 فلسطيني شهيد شدند كه 355 نفر آنان زير 18 سال سن داشتند . رژيم صهيونيستي تهديد كرده است در آينده نزديك بار ديگر غزه را مورد هجوم قرار خواهد داد. اين تهديد ناشي از بي تفاوتي مجامع جهاني و به ويژه جهان عرب نسبت به جنايات رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه غزه و فشارهاي يكسال اخير اين رژيم بر مردم اين منطقه است . فجايع تلخي كه در جريان يورش بي رحمانه ارتش صهيونيستي به ساكنان غزه رخ داد قلب همه مسلمانان و انسانهاي آزاده را در سراسر جهان متاثر ساخت . مردان و زناني كه هيچگونه امكان دفاع از خود نداشتند در هجوم ارتش تا بن دندان مسلح رژيم صهيونيستي در كوچه و خيابان به خاك و خون غلطيدند كودكان در آغوش مادرانشان جان دادند و خانه ها بر سر ساكنان آوار شد. اما جنگ غزه در كنار اين تلخي ها و فجايع بعد ديگري نيز داشت و آن مقاومت حماسي و استقامت مثال زدني ملتي مظلوم بود كه در برابر جبهه اي وسيع متشكل از هجوم ارتش صهيونيستي حمايت حاميان غربي آن رژيم و خيانت ارتجاع منطقه قهرمانانه ايستادند و در ميان حيرت و ناباوري جهانيان توانستد يك پيروزي تاريخي كسب كنند. اين پيروزي آنچنان مهم بود كه زلزله اي شديد در اركان رژيم صهيونيستي ايجاد كرد و اين رژيم را كه پس از تحمل شكست مفتضحانه در جنگ 33 روزه لبنان دچار بحران شده بود رسواتر و بي اعتبارتر ساخت و پايه هاي موجوديت اين رژيم اشغالگر را متزلزل تر كرد. دستاورد جنگ غزه به اين موارد محدود نمي شود و جا دارد ابعاد ديگر اين حادثه مهم و پيروزي فلسطيني ها مورد به مورد بررسي شود. 1 ـ سردمداران رژيم صهيونيستي با به راه انداختن جنگ غزه درصدد بودند شكست مفتضحانه اي را كه در جنگ 33 روزه از حزب الله لبنان متحمل شده بودند جبران كنند و به زعم خود با اين عمل هم حيثيت از دست رفته خود را باز گردانند و هم روحيه باخته و درهم شكسته جامعه اسرائيل را قوت بخشند كه نه تنها چنين چيزي محقق نشد بلكه با شكست در غزه كابوس ديگري بر كابوس هاي قبلي اين رژيم و جامعه رژيم صهيونيستي افزوده شد و صهيونيستها تحقير بيشتري را متحمل شدند. 2 ـ به تسليم كشاندن مسئولان حماس و ساقط كردن دولت اسماعيل هنيه ديگر هدف صهيونيستها از تهاجم به غزه بود كه اين هدف نيز با شكست كامل مواجه شد. پيروزي چشمگير جنبش حماس در انتخابات سراسري فلسطين و تشكيل دولت در چهار سال قبل ضربه كمرشكني به رژيم صهيونيستي وارد كرد. سران اين رژيم پس از آنكه از اين شوك خارج شدند با تمام توان براي ساقط كردن دولت حماس وارد عمل گرديدند و پس از آنكه 3 سال محاصره همه جانبه مردم غزه حاصلي براي تحقق اهداف صهيونيستها در پي نداشت وارد عمليات نظامي شدند كه در اين حربه نيز ناكام مانده و با رسوايي ديگري مواجه شدند و پس از 22 روز حملات وحشيانه هوايي زميني و دريايي به غزه با سرافكندگي خاتمه جنگ را اعلام كردند. 3 ـ دولت جرج بوش نيز درصدد بود با حمايت همه جانبه از يورش رژيم صهيونيستي به غزه اندك آبرويي براي شكست هاي پي در پي خود در منطقه از جمله در عراق و افغانستان و به ويژه پس از شكست طرح « خاورميانه بزرگ » دست و پا كند كه اين هدف نيز تحقق نيافت و شكست و خفت بزرگي كه نصيب صهيونيستها شد دامن دولتمردان كاخ سفيد را نيز گرفت و بوش را بيش از پيش بي اعتبار و مفتضح ساخت . 4 ـ جنگ غزه ماهيت سازمان هاي بين المللي و در راس آن ها سازمان ملل را نيز كه با سكوت خود به تداوم جنايات صهيونيستها امكان بخشيدند روشن تر ساخت و عمق وابستگي آنها به قدرت هاي سلطه گر و استعماري را كاملا آشكار نمود. 5 ـ سران وابسته عرب و مجامع منطقه اي از قبيل اتحاديه عرب نيز به دليل عملكرد خيانت بار خود در اين جنگ كاملا رسوا شدند . آنها در تمام مدت جنگ سكوت شرم آوري را پيشه كردند و شاهد به خاك و خون كشيده شدن زنان و كودكان فلسطيني و تكان دهنده ترين جنايات بودند به اين اميد كه حماس در اين جنگ شكست بخورد. با پيروزي مردم غزه و حماس خفت ديگري نصيب سران مرتجع عرب شد و برگ ديگري بر پرونده خيانت آنها افزوده گرديد و شايد بتوان گفت جنايات سران مرتجع عرب هيچ گاه به اندازه جنگ غزه آشكار نشده بود. 6 ـ اروپايي ها نيز همانند متحد خود آمريكا در جنگ غزه رسوا شدند چرا كه با آنهمه ادعاها در رعايت حقوق بشر صدايي به جز همنوايي آنان با رژيم صهيونيستي به گوش نرسيد. اين مدعيان كه براي موارد بسيار جزئي فرياد اعتراضشان گوش فلك را كر مي كند در برابر جنايات فجيع غزه و كشته شدن بيش از 1100 نفر از فلسطيني ها كه يك سوم آنها را كودكان تشكيل مي دادند هيچگونه اقدامي نكردند. 7 ـ حمايت هاي گسترده مردمي در منطقه از مردم بي دفاع غزه و برگزاري تظاهرات ضد صهيونيستي گسترده در كشورهاي عربي فاصله و شكاف عميق بين دولت هاي مرتجع و وابسته منطقه با ملت ها را آشكار كرد و نشان داد كه مردم عليرغم نظر حاكمانشان با فلسطيني ها همراه و متحد هستند. اين پديده بيانگر اين واقعيت نيز بود كه زمينه براي بروز تحول در كشورهاي منطقه و ساقط شدن حكومت هاي غيرمردمي فراوان است . 8 ـ اين جنگ براي گروه هاي افراطي و پرمدعائي همچون القاعده و طالبان نيز آزموني بود و آنها را نيز به دليل سكوتشان رسوا ساخت و نشان داد كه داعيه اين گروهها در دفاع از منافع مسلمانان دروغين و پوچ است و آنها به محافل استعماري وابسته هستند. به اين ترتيب جمع بندي جنگ غزه اين است كه آرمان فلسطين با پيروزي مهمي كه در اين جنگ نصيب مقاومت فلسطين شد در مسير پيروزي نهايي قرار گرفت و روند فروپاشي رژيم صهيونيستي سريع تر شد. علاوه بر اين نهضت بيداري ملت هاي منطقه قوت و انرژي جديدي كسب كرد و همچنين گواهي بود براين واقعيت كه طرح هاي صهيونيستي و استعماري كاملا كارآيي خود را از دست داده اند. مردمسالاری روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "رياست اوپك با غيبت وزير امكان پذير نيست "به قلم حميدرضا شكوهي آورده است: نشست كشورهاي عضو سازمان اوپك، هفته گذشته در شرايطي در لوانداي آنگولا برگزار شد كه مسعود ميركاظمي، وزير نفت ايران در اين نشست شركت نكرده بود. دلايل متفاوتي براي عدم حضور وزير نفت در اين نشست اعلام شده است. از يك سو گفته شد كه علت اصلي عدم حضور وزير نفت در نشست اوپك، شركت در جلسه فوق العاده اي در ارتباط با بودجه سال 89 كل كشور است و از سوي ديگر اعلام شد كه ضرورت حضور وزير نفت در سفر استاني دولت به استان فارس موجب شده ميركاظمي در اجلاس اوپك شركت نكند. هرچند كه مدتي بعد زماني كه عدم حضور ميركاظمي در اجلاس اوپك قطعي شد، محمدعلي خطيبي نماينده ايران در هيات عامل اوپك اعلام كرد كه در اين اجلاس، تصميمي در مورد تغيير توليد اوپك اتخاذ نمي شود و توليد ثابت خواهد ماند و به همين دليل وزير نفت در نشست اوپك شركت نمي كند. البته اجلاس اوپك برگزار شد و سازمان كشورهاي صادركننده نفت تصميم گرفت كه توليد خود را بدون تغيير حفظ كند. اما آيا مي توان دلايل ذكر شده براي توجيه عدم حضور ميركاظمي در نشست اوپك را پذيرفت؟ البته قطعا وزير نفت دلايل قانع كننده اي براي عدم حضور در اين اجلاس دارد اما اگر از زواياي ديگري به اين موضوع بنگريم شايد بپذيريم كه حضور ايشان در اين نشست مي توانست ثمرات مثبت بيشتري داشته باشد; ثمراتي كه صرفا در يك اجلاس يا در مدت زماني كوتاه، آثار آن روشن نمي شود و آن را بايد در درازمدت مورد سنجش و بررسي قرار داد. ابتدا بايد اين نكته را ذكر كنيم كه اين توجيه مبني بر اينكه چون احتمال تغيير توليد اوپك در اين نشست وجود نداشت، پس غيبت وزير نفت ايران در آن ضرري ندارد، چندان نمي تواند دليل قانع كننده اي باشد چرا كه اولا در اجلاس هفته گذشته اوپك، تقريبا تمامي وزيران نفت عضو اوپك- به غير از كويت- حضور داشتند و اين نشان مي دهد كه اجلاس اوپك براي تمامي كشورهاي عضو به حدي حائز اهميت است كه ترجيح مي دهند بلند پايه ترين مقام نفتي خود را در آن شركت دهند. ثانيا همگان مي دانند كه تصميم گيري در مورد حفظ ميزان توليد نفت كشورهاي عضو اوپك يا تغيير ميزان توليد، اگر چه مهمترين موضوع مورد توجه رسانه ها در اجلاس اوپك است، اما قطعا تنها موردي نيست كه در اين اجلاس مورد بررسي قرار مي گيرد. نه تنها در اجلاس اوپك، بلكه در ساير نشست هاي مشابه اقتصادي و سياسي نيز، آنچه در حاشيه اجلاس در ديدارها و رايزني هاي دوجانبه يا چند جانبه بين مقامات دولتي حاضر در آن مي گذرد، اگر اهميتي بيش از اجلاس نداشته باشد، كم اهميت تر از آن هم نخواهد بود. چرا كه در قالب همين مذاكرات و رايزني هاي دو يا چند جانبه است كه مي توان روابط اقتصادي با ساير كشورها را تحكيم كرد يا ميزان نفوذ خود را در عرصه بين الملل تقويت كرد. اين امر در مورد نشست اوپك براي كشور ما از اهميت به مراتب بيشتري برخوردار است. چرا كه كشور ما سالهاست از دستيابي به رياست اوپك به دلايل گوناگون بازمانده و اكنون نيز بيم آن مي رود همچون گذشته، بازهم رياست اوپك را از دست دهيم. در چنين شرايطي حضور موثر و پررنگ ايران در اجلاس اوپك، ضروري مي نمايد; چرا كه دستيابي به رياست اوپك با غيبت وزير در اجلا س اوپك امكان پذير نيست. حال، بگذريم از اينكه غيبت وزير نفت ايران به عنوان يكي از مهمترين كشورهاي توليد كننده نفت جهان در اين اجلاس، مي تواند از وزن ايران در معادلات انرژي در جهان بكاهد. البته در توانمندي آقاي خطيبي به عنوان نماينده ايران در اوپك ترديدي وجود ندارد، اما در اجلاسي كه وزراي نفت كشورهاي عضو اوپك حضور دارند سطح حضور كشورها در اجلاس با رتبه بندي مقامات و نمايندگان شركت كننده از سوي آن كشورها مورد سنجش قرار مي گيرد و اينجاست كه ضرورت حضور وزير نفت در اجلاس اوپك، محسوس تر مي شود. از سوي ديگر، از آغاز دوران فعاليت دكتر ميركاظمي به عنوان وزير نفت مدت زمان زيادي سپري نمي شود و او تنها در يك اجلاس اوپك شركت كرده است. با توجه به نقش مهم ايران در اوپك و ضرورت حضور پررنگ تر ايران در آستانه بر عهده گرفتن رياست اوپك، به نظر مي رسد كه بايد وزير نفت ما حضور موثرتري در اجلاس اوپك داشته باشد. فراموش نكنيم كه برخي از مقامات نفتي كشورهاي نفت خيز دنيا، صرفا به دليل حضور فعال و موثر در اوپك به چهره هايي جهاني تبديل شدند كه از آن جمله مي توان به زكي يماني از عربستان اشاره كرد. از سوي ديگر اجلاس اخير اوپك، آخرين اجلاس رسمي اوپك در سال 2009 ميلادي محسوب مي شود و تا 17 مارس- 26 اسفند- كه نشست بعدي اين سازمان در وين برگزار خواهد شد مدت زمان زيادي باقي مانده است. اجلاس آنگولا كه گذشت; اميد است در اجلاس وين، شاهد حضور فعال تر ايران باشيم. جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "شمر و خولي با لباس سبز " به قلم رسول سنايي راد آورده است: سوءاستفاده برخي از فريبخوردگان و فرصتطلبان حامي نفاق جديد از حواشي مراسم عزاداري حسيني در روزهاي تاسوعا و عاشورا بار ديگر ادامه توهم و لجاجت سران قدرتطلب و قانونگريز اين جريان را نشان داد كه پس از دريافت تودهني محكم از مردم و مرجعيت در قم، تلاش نمودند در برخي از نقاط شهر تهران، برگزاري يادبود و ترحيم يك چهره سياسي را بهانه برپايي اجتماعاتي براي هتاكي و اغتشاش قرار داده و البته مراسم عزاداري حسيني را حاشيه امن اين اجتماعات قرار دهند. در برخي نقاط وعده حضور سران فتنه براي انگيزه دادن به حاميان، جهت حضور بيشتر در دستور كار بود كه طبق معمول، اين وعدهها عملي نشد و تنها ابزاري براي فراخوان فريبخوردگان به حساب ميآمد كه وقتي با ادامه سناريوي فتنه يعني شايعاتي ساختگي و مظلومنمايي همراه ميشد، ميتوانست بار عاطفي و احساسي اين اجتماعات را اضافه و پتانسيل افراطيگري و به فضاي آشوب و اغتشاشطلبي دامن بزند. از اينرو در پارهاي موارد اجتماعكنندگان فريبخورده با اقداماتي از روي غريزه، رفتاري پرخاشگرانه و هيستريك از خود به نمايش گذاشتند كه گرچه در پوشش مراسم عزاداري بود اما در واقع رفتاري مشابه شمر و خولي داشتند كه تنها لباس و گريم آنان از رنگ قرمز و بنفش با سبز جابهجا شده بود. لذا اگر حمايت يزيدهاي روزگار يعني اوباما و نتانياهو هم از جنبش نفاق جديد نبود، خشونت و بيادبي اين جمعيت و هلهله و كف و سوت آنان پژواك رفتار لشكريان ابن سعد و جيرهخواران يزيد بود كه نفخ شكمهاي سير شده از مال حرام، منافذ شنوايي آنان را بسته و امكان شنيدن موعظهها و نصايح فرزند رسول خدا را از آنان گرفته بود. اين جماعت محدود كه با دنبالهروي كوركورانه از سران فتنه و اطاعت محض از تبليغات رواني دستگاه رسانهاي دشمنان نظام مقدس جمهوري اسلامي، پيش از اين با جسارت به تمثال مبارك امام خميني(ره) و انحراف از آرمانهاي ديني و انقلابياش مثل مبارزه با استكبار و اسرائيل، انحراف عملي خويش را از خط امام و همراهي با مظلومان به نمايش گذاشته بودند، در روزهاي تاسوعا و عاشورا نيز دهانها را با چشماني بسته، گشوده و همراه لشكريان عبيداللـه ابن زياد با دامنهاي پر از سنگ به ناسزاگويي و اهانت عليه مقدسات مردم رو آورده و در حمايت از سران بيبصيرت و قانونشكن خويش به حرمتشكني و خشونتورزي در روزهاي عزاي حسيني پرداختند تا با هلهله و فحاشي خواستههاي جبارانه خويش را پيش ببرند. اما غافل از اينكه دوران فريب و اغواي ناشي از جنگ رواني دستگاه اموي به پايان رسيده و حسينيها ديگر مرعوب ترفندهاي سياسي و جنگ رواني ابن زيادها نخواهند شد و دنياطلبان كوفه مدتهاست كارشان به رسوايي كشيده و با گريختن به شام امروز يعني انگليس و آمريكا فرصت خالي نمودن دل مردم براي حفظ منافع ماديشان را از دست دادهاند. لذا همانگونه كه لبيك يا حسين توسط شاگرد امام و رهبري در جنوب لبنان و جنود حسيني او روزگار يزيديان غاصب را
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]
-
گوناگون
پربازدیدترینها