محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832519422
- گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامههاي صبح امروز سرمقالههاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "بازگشت به سال صفر "به قلم سيد جواد سيدپور آورده است: از نقطهنظر توسعهاي، آنجايي كه اكنون ايستادهايم جاي خوبي نيست و ملت ايران سزاوار بهتر از اين هستند. اما رسيدن به آن سر منزل و آن جايگاه و هدايت كشور به آن نقطه وظيفه دولتهاست تا با اجراي درست برنامههاي درست چرخهاي توسعه را به حركت درآورند. اما آيا دولتي كه مكلف به انجام برنامهها و مخصوصا برنامه چهارم توسعه است نسبت به آن مقيد هم هست؟ بيتوجهي و عدم تمكين دولت نسبت به برنامه چهارم توسعه و سند چشمانداز 20 ساله، نشاني از اين روشنتر ندارد كه گفته شود سال آينده از اجراي برنامه پنجم توسعه خبري نخواهد بود و احتمالا برنامه چهارم توسعه يك سال تمديد خواهد شد. امري كه تاكنون و در تاريخ برنامهريزي در ايران سابقه نداشته است. تنها در شرايط ويژهاي كه كشور در جنگ تحميلي دچار گرديد مجبور به ناديده گرفتن برنامه توسعه شديم و پس از آن بلافاصله دولتهاي پس از جنگ همواره خود را مقيد به اجراي برنامههاي پيشبرنده توسعهاي كردهاند. زيرا برنامههاي توسعه نقشه راه و مسير حركت ملي يك كشور محسوب ميشوند كه مورد اجماع نخبگان سياسي، اقتصادي و اجتماعي است و كشوري كه در دنياي جديد بخواهد بدون برنامه حركت كند محكوم به درافتادن در سيكلها و مدارهاي عقبماندگي است. بياهميتي نسبت به برنامههاي توسعه كه پروگرامهاي اجرايي رشد و بالندگي را ترسيم ميكنند، سبك شمردن سند چشمانداز بلند مدت جمهوري اسلامي ايران را از پي خواهد آورد كه جزو اصليترين افقهاي ملي به شمار ميآيد. معلوم نيست اگر قرار باشد برنامه چهارم توسعه يك سال ديگر تمديد شود آيا افق سند چشمانداز هم يك سال به تاخير خواهد افتاد يا نه ولي هرچه هست اين تاخير و تمديد ضمن آنكه يك بدعت در برنامهريزي به شمار ميآيد زمينه را براي كم اهميت دانستن چنين اموري به وجود خواهد آورد. روا نيست كه چنين برخوردي با سند چشمانداز و برنامههاي توسعه در كشور صورت گيرد و مسائل حاشيهاي اصل و مقولات اصلي به حاشيه رانده شوند. چه چيزي و چه مسئوليتي مهمتر و خطيرتر از توسعهيافتگي و گسترش رفاه براي آحاد ملت شريف ايران ميتوان سراغ گرفت و دولتها چه كاري مهمتر و اساسيتر از اين دارند كه به آن بپردازند؟ متاسفانه دولت نه گزارش عملكرد برنامه چهارم توسعه را ارائه داده تا بتوان عملكرد آن را به سنجش گذاشت و نه در زمان مناسب لايحه برنامه پنجم توسعه را براي تصويب به مجلس ارائه كرده است. اين تاخيرها هزينهزاست، شايد امروز و فردا نشاني از زيان ديده نشود ولي در درازمدت قطعاً به فرآيندهاي توسعه صدمه خواهد زد زيرا سادهترين پيام چنين رويكردي بيتوجهي به قانون و بيارزش دانستن آن است چرا كه برنامهها قوانين توسعهاند و تخطي از قانون بايد هزينه داشته باشد و گرنه هيچ ضمانتي براي انجام درست آن وجود ندارد. شرايط ويژه ايران و منطقه اقتضا ميكند كه از كمترين فرصتها بيشترين بهرهبرداري را صورت دهيم نه اينكه از بهترين فرصتهاي تاريخي كمترين بهره را نصيب خود سازيم. بدون شك سند چشمانداز بيستساله ابلاغي از سوي رهبر معظم انقلاب زمينهساز ايجاد فرصتي بينظير در تاريخ برنامهريزي محسوب ميشود كه متاسفانه دولت تاكنون هيچ گزارش متقن و مناسبي از نحوه اجرا و شرايط شاخصها و آرمانهاي آن ارائه نكرده است. از ياد نبايد برد كه برنامههاي توسعه «تجلي همزمان دو عنصر هدفمندي و عقلانيت در نظام اجتماعي است» و فقدان برنامه ميتواند به فقدان اين عناصر در زيست اجتماعي تلقي شود. مسالهاي كه قطعا براي كشوري با اين همه نخبگان فرهيخته، امري گران و سنگين است. توسعه، رفاه و تعالي اجتماعي «حق» مردم و توسعهخواهي و تعاليجويي «وظيفه» دولتهاست و نبايد آن را به تاخير اندازند زيرا زندگي به تاخير انداختني نيست. عنصر زمان در مديريت توسعه مقولهاي فراموش شده است كه بايد آن را براي تكميل زنجيره ادبيات توسعه بازشناخت و بازكاويد، شايد با احيا و توجه به چنين امري بتوان اهميت زماني كه اكنون در آن ايستادهايم را بهتر درك كنيم. جام جم روزنامه جام جم در ديدار اول با عنوان "تغيير قانون اساسي "به قلم بيژن مقدم آورده است: در مقاله روز گذشته به 3 تصميم تاريخي امام در واپسين سال حيات اشاره و تلاش شد به اختصار موضوع پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ و نقش امام در اين فراز تاريخساز كشورمان بازكاوي شود. در اين شماره به موضوع بازنگري در قانون اساسي خواهيم پرداخت. قانون اساسي جمهوري اسلامي در 12 فروردين 58 با رفراندومي 98 درصدي از سوي مردم مورد تاييد قرار گرفت. قانون اساسي كشورمان پس از انقلاب توسط مجلس خبرگان قانون اساسي كه با راي مستقيم مردم انتخاب شده بودند، مورد تصويب قرار گرفت. با گذشت 10 سال از اجراي قانون اساسي و بروز نقاط ضعف و قوت آن در صحنه عمل و اجرا، امام در تاريخ 4/2/68 تصميم گرفتند با تشكيل هياتي مركب از شخصيتهاي حقيقي و حقوقي، بازنگري در اصولي از قانون اساسي مورد بررسي قرار گيرد. در فرمان امام با اشاره به ضرورتهاي اين امر تاكيد شده بود كه: چه بسا تاخير در آن موجب بروز آفات و عواقب تلخي براي كشور و انقلاب گردد. بسياري از صاحبنظران و سياسيون معتقد بوده و هستند كه اگر امام در زمان حيات خويش دست به چنين اقدامي نميزد، چه بسا اين اقدام پس از امام بسيار سخت و دشوار ميشد و افرادي با تمسك به اين موضوع كه قانون اساسي ميراث امام است، مانع تغييرات لازم به ويژه در اصول راهبردي آن ميشدند. موضوع انتخاب رهبري از مهمترين تغييراتي بود كه در جريان بازنگري در قانون اساسي صورت گرفت. حضرت امام با حذف شرط مرجعيت از رهبري، راه را براي انتخاب فقيهي جامعالشرايط (كه الزاما مرجع تقليد نيز نميباشد) باز كرد. از جمله تجربيات اجراي قانون اساسي در 10 سال اول انقلاب، ناكارآمدي مديريت شورايي در مسووليتهاي كلان بود، لذا در متمم قانون اساسي، شوراي رهبري، شوراي عالي قضايي و اصل اداره صدا و سيما توسط 3 قوه حذف و انتخاب رئيس صدا و سيما در زمره اختيارات رهبري آمد . از سوي ديگر، به دليل تجربه بروز ناهماهنگي بين نخستوزير و رئيسجمهور، پست نخستوزيري حذف و اختيارات رئيسجمهور بيشتر شد و مكانيسم اصلاح قانون اساسي (با پيشنهاد رهبري پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام و ارجاع به شوراي بازنگري) نيز پيشبيني شد. بحثهاي مربوط به حدود اختيارات وليفقيه يا حكومت و دولت اسلامي نيز فصلي قابل اعتنا در سالهاي آخر حيات امام است كه مجال پرداختن به آن نيست. فقط به دو نكته اشاره ميشود؛ اول آنكه امام بارها از اختيارات ولايت مطلقه فقيه فراتر از آنچه در قانون اساسي آمده بود، استفاده نمودند كه تشكيل شوراي بازنگري قانون اساسي از جمله اين موارد بود. و دوم اصرار امام به تعبير «ولايت مطلقه امر» كه در اصلاح قانون اساسي در اصل 57 مورد تصريح قرار گرفت. و از آنجا كه اختلاف بين مجلس و شوراي نگهبان قانون اساسي گاه بنبستهايي را ايجاد ميكرد، در قانون اساسي اصلاح شده با تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام و ارجاع اين اختلافات به آن مجمع، مرتفع گرديد. بدينوسيله امام با بنبستشكني، امكان اصلاح قانون اساسي براي سالهاي آينده پس از خود را نيز فراهم نمودند. در شماره بعد به فراز سوم تصميم تاريخي امام در عزل قائممقام رهبري خواهيم پرداخت. رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "پيام مردم شيراز " به قلم صالح اسكندري آورده است: 1 - ديروز و امروز استقبال گسترده و پر شور شيرازيها از رئيس جمهور در صدر اخبار و تحليلهاي رسانههاي مختلف قرار گرفت. به گزارش خبرنگاران، رئيس جمهور از مسير فرودگاه تا ورزشگاه حافظيه شيراز مورد استقبال پرشور و صميمي مردم اين شهرستان بويژه جوانان قرار گرفت. در جريان اين استقبال، تعدادي از مردم در برخي مناطق شهر سنج و دمام مينواختند. ورزشگاه حافظيه در هنگام سخنراني احمدي نژاد مملو از جمعيتي مشتاق بود كه با شعارها و ابراز احساسات خود رئيس جمهور را همراهي ميكردند. 1 - ديروز و امروز استقبال گسترده و پر شور شيرازيها از رئيس جمهور در صدر اخبار و تحليلهاي رسانههاي مختلف قرار گرفت. به گزارش خبرنگاران، رئيس جمهور از مسير فرودگاه تا ورزشگاه حافظيه شيراز مورد استقبال پرشور و صميمي مردم اين شهرستان بويژه جوانان قرار گرفت. در جريان اين استقبال، تعدادي از مردم در برخي مناطق شهر سنج و دمام مي نواختند. ورزشگاه حافظيه در هنگام سخنراني احمدي نژاد مملو از جمعيتي مشتاق بود كه با شعارها و ابراز احساسات خود رئيس جمهور را همراهي ميكردند. نوعا برداشت تحليلگران بر اين است استقبال از احمدي نژاد در دور سوم سفرهاي استاني نه تنها نسبت به دورهاي قبلي كاهش نيافته بلكه بيشتر نيز شده است. برخي بر اين اعتقادند اين دست سفرها مانند ساير كنشهاي سياسي روند طبيعي جامعه پذيري سياسي خود را طي ميكند و روز به روز از ويژگي نهادمندي بيشتري در جامعه برخوردار ميگردد. اما فراتر از اين مهم حضور گسترده تر مردم در دور سوم سفرهاي استاني بايد پيام ويژهاي نيز به همراه داشته باشد و اساسا مردم استانهاي مختلف با استقبال از خادمان خود در هيئت دولت و بخصوص شخص رئيس جمهور ميخواهند حرف جدي را در داخل و خارج منعكس كنند. پيام استقبالهاي پرشور از رئيس جمهور محكوم كردن رفتار عدهاي است كه با تجاوز به حقوق اساسي و انتخاباتي مردم سعي دارند راي آنها را در اقصي نقاط كشور ناديده بگيرند. جرياني شكست خورده موسوم به فرقه سبز از فرداي انتخابات بنا را بر انكار راي مردم، قانون شكني، اهانت به مقدسات مردم، تعارض با دولت، ارائه يك تصوير مشوه از وحدت ملي، تعميق شكاف بين مردم و مسئولين و... گذاشت و با كوبيدن بر كوس رسوايي محرك و مسبب موجي از ناآرامي ها و التهاب در برخي نقاط كشور گرديد. ابراز احساسات، شعارها و پوسترهايي كه در دست استقبال كنندگان از رئيس جمهور و ساير اعضاي هيئت دولت است بيانگر اين پيام مهم است كه مردم نه تنها تحت تاثير جنگ رواني دشمنان انقلاب قرار ندارند، بلكه حتي بسيار بيشتر از برخي خواص اوضاع سياسي كشور را درك ميكنند و اجازه نخواهند داد كه بيگانگان از برخي شكافها و تفرقهها بهره برداري كنند. مردم با حضور پرشور خود در سرما و گرما ميخواهند به اين طيف ساختار شكن گوشزد كنند كه هر چه شما بيشتر با نظام معارضه كنيد مردم ضرورت همراهي و حمايت از سياستهاي كلان نظام را بيشتر احساس ميكنند. 2- رئيس جمهور در بخشي از سخنان خود در شيراز با بيان اينكه دشمنان ايران قبل از انقلاب ديكتاتوري را بر ملت ما حاكم كردهاند، خاطرنشان كرد :” از روزي كه ملت ما پيروز شده است هر روز مزاحمت ايجاد ميكنند بدانند بنده جمعي را مامور كردهام خسارتهاي جنگ جهاني اول و اشغال انگليس را حساب كنند تا به صورت سند رسمي به سازمان ملل بفرستيم و اين حق را مطالبه خواهيم كرد ملت اين خسارتها را از حلقوم استعمارگران بيرون خواهد كشيد.” موضوع خسارتهاي وارده به ايران در جنگ جهاني اول و دوم از جانب روسها، انگليسيها، عثمانيها و آمريكاييها فراتر از يك مسئله معمولي براي ملت ايران است. مسئله، فاجعه نسل كشي ميليونها ايراني در فاصله سالهاي1296 -1298 است كه متاسفانه چنين موضوع پر اهميتي از ديد مورخان به اصطلاح روشنفكر دور مانده است. علاوه بر اين در طول جنگ جهاني دوم نيز به رغم اعلام بي طرفي دولت ايران بر اثر قحطي، بيماري تيفوس و نيز جابه جايي مردم ايران تعداد بي شماري از ايرانيها كشته شدند. بر اساس تحقيقاتي كه پروفسور محمد قلي مجد استاد دانشگاه پنسيلوانيا تحت عنوان “قحطي بزرگ”انجام داده است ايران بزرگترين قرباني جنگ جهاني اول است. حدود چهار تا پنج ميليون نفر - حدود نيمي از جمعيت كشور در آن زمان - در اين قحطي تلف شدند. ايران، هنگامي بزرگ ترين فاجعه را تحمل ميكرد كه در اشغال نظامي انگليس بود. انگليسيها جز چند اقدام جزئي تسكيني و بي اثر، نه تنها براي كاستن از شدت قحطي كاري انجام ندادند، بلكه با خريد گسترده غله و مواد غذايي در ايران، وارد نكردن غذا از هند و بين النهرين، ممانعت از ورود غذا از ايالات متحده و اتخاذ سياستهاي مالي -از جمله نپرداختن درآمدهاي نفت به ايران- قحطي را شدت بخشيدند. در نتيجه، تعداد بيشتري از مردم ايران با سياستهاي انگليسيها از بين رفتند. اين اقدام را ميتوان با اطمينان، مصداق عيني جنايت عليه بشريت تلقي كرد. داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامي انگلستان و نماينده سياسي آن دولت در غرب ايران در سالهاي1918 و1919 درباره قحطي درغرب ايران اين گونه مينويسد: ”اجساد چروكيده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومي افتاده اند. در ميان انگشتان چروكيده آنان همچنان مشتي علف كه از كنار جاده كندهاند و يا ريشههايي كه از مزارع در آورده اند به چشم ميخورد؛ با اين علفها ميخواستند رنج ناشي از قحطي و مرگ را تاب بياورند. در جايي ديگر، پابرهنهاي با چشمان گود افتاده كه ديگر شباهت چنداني به انسان نداشت، چهار دست و پا روي جاده جلوي خودرويي كه نزديك ميشد ميخزيد و در حالي كه ناي حرف زدن نداشت با اشاراتي براي لقمه ناني التماس ميكرد. ” طبق اسناد آمريكايي، در سال1914 جمعيت ايران20 ميليون نفر بود كه در سال1919 به11 ميليون نفر كاهش يافت، يعني حدود ده ميليون نفر از مردم ايران از گرسنگي و بيماريهاي ناشي از كمبود مواد غذايي و سوءتغذيه مردند. چهل درصد از مردم ايران طي دو سه سال قلع و قمع و نابود شدند و36 سال بعد يعني سال1956 بود كه ايران توانست مجددا به جمعيت20 ميليوني سال1914 برسد. اقدام دولت در محاسبه خسارتهايي كه در اين دو جنگ به ايران وارد شده است و گرفتن غرامت از دول دخيل در اين اتفاق ناگوار قطعا مورد حمايت آحاد ملت است و مردم ايران از حقوق خود نخواهند گذشت. بقايا و ميراث حاكميت استعماري دول انگليس و آمريكا در ايران تا سال1979 آنقدر روشن و مستند است كه هر محكمه بي طرفي نميتواند حقوق ملت ايران را ناديده بگيرد. اما جاي بسي تاسف و نگراني براي عدهاي است كه در داخل و خارج از كشور بعد از مطرح شدن اين موضوع توسط رئيس جمهور سعي ميكنند مواضعي همسو با دول استعماري بگيرند و به بهانه غرامتهاي جنگ تحميلي عراق تلاش دارند اين موضوع مهم تاريخي را انكار كنند. هيچ دولتي اين اجازه را به خود نميدهد از خسارتهايي كه به ملت ايران در8 سال جنگ تحميلي وارد شد چشم پوشي كند و اين پرونده روند قانوني خود را طي مي كند. اما آيا اين مجوزي براي برخي مي شود كه مسئله نسل كشي انگليس ها در ايران را ناديده بگيرند. همانهايي كه حتي دو سوال علمي احمدي نژاد درباره هلوكاست را برنتابيدند و مدعي شدند كه طرح اين مسائل برخلاف منافع ملي است. واقعا چرا عده اي برآيند عموم موضع گيري هايشان منطبق با مطامع و منافع دول استكباري و استعماري است؟ كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "مردم عوام نيستند " به قلم حميد اميدي آورده است: 1- ذي الحجه سال 60 هجري بود. كوفه، شهر ناملايمات و بي وفايي ها، قدمگاه سفير و فرستاده حجت خدا روي زمين شده بود. مسلم به مسجد شد و رقعه حضرت را براي مردم خواند. ولوله اي در شهر افتاد، همه اظهار ارادت كرده و دست بيعت به سوي ابن عقيل دراز كردند. نامه پشت نامه نوشته شد. آنهم نه از سوي مردم عادي بلكه كساني خود را پاي ركاب آن حضرت معرفي كردند كه «خواص» آن دوران به حساب مي آمدند. فرماندار كوفه «نعمان بن شبير» مرد ضعيف و ملايمي بود. كاري به اين كارها نداشت و مزاحم مسلم نشد. «عوام» نيز- كه قدرت تحليل نداشته و قادر به تصميم گيري نبودند- به تبع «خواص» آمدند و بيعت كردند و پاي بيعت نامه ها امضاء شد؛ بنابر بعضي از اقوال تا 18 هزار نامه و امضاء! برخي از خواص نابكار كوفه و طرفدار بني اميه دست به كار شدند. براي يزيد نامه نوشتند كه اگر مي خواهي پايه هاي حكومتت نلغزد و كوفه را از دست ندهي، اميري ديگر به اينجا بفرست. كسي كه ناي مبارزه داشته باشد آنهم با فرزند رسول خدا(ص)! عبيدالله بن زياد از بصره روانه كوفه شد. خواص از آنچه كرده بودند اطلاع داشتند و انتظار ورود امير جديد را مي كشيدند. عبيدالله صورت خود را پوشاند و شب هنگام، سوار بر اسب وارد شهر شد. عوام تا ديدند مردي اسب سوار با تجهيزات و خدم و حشم آمده و نقاب بر صورت دارد، به گمان آنكه امام حسين(ع) است به ركاب وي دويدند و گفتند: السلام عليك يا بن رسول الله! عبيدالله كه خود از «خواص باطل» بود وقتي «عوام» را اينگونه ساده و بي بصيرت يافت، بي اعتنا به آنان يكسره روانه دارالاماره شد و همان شب نقشه مقابله با مسلم را پياده كرد. هاني دستگير و مضروب شد. خبر در شهر پيچيد. 30هزار نفر گرداگرد سفير امام حسين(ع) جمع شدند. هزاران نفر شمشير به دست اطراف محل اقامت مسلم از او مراقبت مي كردند تا مبادا ماموران ابن زياد دستشان به وي برسد. بار ديگر «خواص» باطل و نابكار وارد گود شدند. نفوذ در مردمي كه تابع جو موجود بودند. قدرت تصميم گيري و انتخاب نداشتند. بنابر شانس و اقبالشان اگر به پست خواص حق مي خوردند، راه نجاتي برايشان باز مي شد و اگر در دام خواص باطل گرفتار مي آمدند، سقوطشان حتمي بود. آنها را انذار مي دادند كه «بني اميه پول و شمشير و تازيانه دارند، جان خود را مي خواهيد براي كه به خطر بيندازيد؟! اگر مي خواهيد در امان باشيد و صاحب زن و فرزند، به خانه هايتان برويد...» و آنها هم رفتند! به همين راحتي!... وقت نمازعشا، وقتي مسلم به پشت سر خود نگاه كرد، هيچكس نبود! همان شب ابن زياد به مسجد كوفه رفت و گفت؛ همه بايد نماز عشايشان را به امامت من بخوانند. طولي نكشيد شمشيرهايي كه در دفاع از مسلم بن عقيل از نيام برآمده بود، روي طاقچه خانه هاي كوفيان جا ماند و همه پشت سر عبيدالله به نماز ايستادند! مسلم تنها شد و به خانه «طوعه» پناه برد... آن روز همه خواص امتحان خود را بد پس دادند و نمره مردودي گرفتند. چه آنهايي كه خواص باطل بودند و در باطن طرفدار بني اميه چه آنهايي كه خواص حق بودند و كنار كشيده و يا سكوت اختيار كردند. عده اي از آنان در كربلا به جمع ياران امام حسين(ع) پيوستند و شهيد شدند و اشتباهشان را جبران كردند. اما عده زيادي جا مانده و بعد از واقعه كربلا كه آن حادثه عظيم اتفاق افتاد، جزو توابين شدند. اما ديگر چه سود كه خون فرزند رسول خدا و ثارالله بر زمين ريخته شده بود؟! حسرت بزرگ تاريخ آن است كه شمار توابين از عده اصحاب امام حسين به چند برابر بيشتر است! كاري كه نبايد، اتفاق افتاده بود و پشيماني ديگر سودي نداشت. 2- رهبرمعظم انقلاب درباره واقعه كربلا مي فرمايند:«عاشورا يك حادثه تاريخي صرف نبود، عاشورا يك فرهنگ، يك جريان مستمر و يك سرمشق دائمي براي امت اسلام بود. حضرت ابي عبدالله(ع) با اين حركت يك سرمشق را براي امت اسلامي نوشت و گذاشت. اين سرمشق فقط شهيد شدن هم نيست. يك چيز مركب و پيچيده و بسيار عميق است.» قرار است واقعه كربلا برايمان عبرت باشد. اگر مي گوييم «خواص»، منظور فقط طبقه خاصي از جامعه كه احياناً باري از مسئوليت نيز بر دوش مي كشند، نيست. خواص؛ آنهايي هستند كه از روي فهم و آگاهي و با قدرت تصميم گيري راه خود را انتخاب كرده و اقدام مي كنند. بيش از 30 سال از انقلاب مي گذرد و بخشي از دهه چهارم را نيز پشت سر گذاشته ايم. انقلاب و نظام اسلامي در طول حيات طيبه خود با مسايل، دشمني ها و فتنه هاي زيادي مواجه شد. از ترورهاي دهه 60، تجزيه طلبي هاي برخي مناطق، ماجراي طبس، يكي دو كودتاي نافرجام، جنگ تحميلي، محاصره اقتصادي، تهاجم فرهنگي، جنگ نرم و... كه بگذريم، فتنه اخير يكي از مهمترين وقايعي بود كه طي آن ماهيت برخي خواص هويدا شد. عده اي شجاعانه پاي انقلاب و ولايت و آرمانهاي امام راحل(ره) ايستادند، عده اي به گوشه عزلت يا عافيت خزيدند و رفوزه شدند و عده اي نقاب از چهره اشان فرو افتاد و در صف «منافقان جديد» جاي گرفتند. خاصيت انقلاب همين است. پاي امتحان كه پيش مي آيد، سره از ناسره جدا مي شود. مردودي برخي خواص كه مطامع دنيايي آنان را به ارتكاب خطا كشاند، از يك نقطه كوچك شروع شد. عدم جلوگيري از فساد و دل سپردن به مظاهر دنيوي كار آنها را خراب كرد. رهبري انقلاب از سالها پيش، خواص را از فرو افتادن در دامان فساد بر حذر مي داشتند و با اعلام صريح بر مردودي برخي خواص در امتحان پيش آمده، نفاق امروز آنان را ناشي از فسادپذيري شخصي و اصرار بر اشتباهات قبلي دانسته و مي فرمايند:«نكته ديگري كه فعالان سياسي، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئوليت هاي گوناگون و منتقدين به شدت بايستي مراقب آن باشند، مسأله انحراف و فسادپذيري شخص است. گاهي لغزش هاي كوچك انسان را به لغزش هاي بزرگ و بزرگتر و گاهي به پرتاب شدن در اعماق دره هايي منتهي مي كند. خيلي بايد مراقب بود... اين فساد به انحراف در عمل و گاهي به انحراف در عقيده منتهي مي شود... انسان گاهي در بعضي از حرفها در بعضي از اقدام ها و تحركات اين را احساس مي كند.» بعضي ديگر از خواص نيز «سكوت» مي كنند و يا «دير» به ميدان مي آيند. سكوت آنان به معناي «عدم موضع» و يا «بي طرفي» تفسير نمي شود. آنان عملاً با اين سكوت، خواسته يا ناخواسته آب در آسياب دشمن مي ريزند و سنگر دفاع از انقلاب را خالي مي كنند. آنهايي هم كه دير به ميدان آمده و لب به سخن گشودند نيز اگر چه جبران اشتباه كردند، اما بايد در كوتاهي اوليه خويش تأمل كنند تا خداي نخواسته به تكرار مبتلا نشوند. كار به اين جا ختم نمي شود. هشدارهاي رهبري انقلاب ناديده گرفته مي شود. عده اي از دوستان ديروز انقلاب، در سنگر مبارزه عليه نظام ايستاده و پياده نظام دشمن شدند. آنها با دشمنان تابلودار و قسم خورده انقلاب پالوده خوردند و طرح دوستي ريختند. كار به آشوب طلبي و اغتشاشات خياباني و اهانت به رهبري انقلاب، تقابل با اركان نظام و حتي توهين به امام راحل(ره) كشيد. آنان ديگر مجالي براي صبوري نظام و رأفت اسلامي باقي نگذاشته اند. مردم منتظرند تا دستگاه عدالت آنها را پاي ميز محاكمه بكشاند. 3- فرق خواص و عوام زمانه ما و زمانه امام حسين(علیه السلام) در اين است كه انحراف خواص در ماجراي كربلا توانست 30 هزار بيعت كننده با مسلم را -جز اندكي- به 30 هزار سرباز شقي در سپاه عمر سعد تبديل كند. اما انحراف خواص در فتنه اخير باعث انحراف اندك شماري شد كه در مقابل سيل توفنده ملت در دفاع از نظام و امام و رهبري، كف روي آب هم به حساب نمي آيند. فقط پرده ها افتاد، مردم هوشيارتر شدند، دشمن بسان گذشته نااميد شد و دست آنهايي كه بايد، براي مردم رو شد.اين زمستان هم از سر انقلاب گذشت و روسياهي به آناني ماند كه هيزم كش آتش فتنه بودند. جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "ضرورت ابهام زدائي از مذاكرات قاهره " آورده است: آقاي دكتر علي لاريجاني در حاشيه گردهمائي جهاني بين المجالس در مصر با حسني مبارك رئيس رژيم قاهره و برخي مقامات اين رژيم از جمله « احمد ابوالغيظ » وزيرخارجه و « عمر سليمان » رئيس سازمان اطلاعات و امنيت مصر ديدار و مذاكره داشته است . در پايان ديدار 2 5 ساعته با حسني مبارك آقاي لاريجاني ضمن ابراز رضايت از نتايج مذاكرات فيمابين از فرصت بدست آمده براي مذاكره نيز استقبال كرد و در مصاحبه مطبوعاتي اعلام داشت : « دو طرف علاقمندي زيادي به برقراري روابط و همكاريهاي مشترك دارند و نگاه من در اين خصوص مثبت است . ترديدي نيست كه رژيم صهيونيستي هرگز علاقه ندارد كه ايران و مصر بهم نزديك باشند و عقل حكم مي كند كه اين دو كشور به هم نزديكتر باشند. » تا اينجاي قضيه را شايد با اغماض بتوان در چارچوب تعارفات ديپلماتيك از نوع غيرمتداول آن ارزيابي كرد و از كنار آن گذشت ولي با توجه به اظهارات صريح « عمر سليمان » رئيس سازمان اطلاعات و امنيت مصر در پايان ديدارش با رئيس مجلس شوراي اسلامي مسئله به كلي فرق مي كند. « عمر سليمان » در پايان اين ديدار ادعا مي كند كه ايران و مصر درخصوص مسئله فلسطين ديدگاههاي مشتركي دارند و فقط در برخي از موارد اين ديدگاهها با « اختلاف نظرهاي جزئي » همراه است ! صرفنظر از اينكه آقاي لاريجاني در جريان ديدارها و مذاكرات خود با مقامات مصري تا چه ميزان درصدد برآمده مواضع انحرافي آنان در مساله فلسطين و ساير مسائل منطقه را نقد كند و چقدر در اين زمينه توفيق داشته سئوال جدي و مطرح اينست كه در اين ديدار 2 5 ساعته چه مسائل و محورهائي مطرح شده كه قرار است حسني مبارك در جريان ديدار با برخي سران عرب حوزه خليج فارس نتايج و دستاوردهاي آن را به اطلاع برساند. متاسفانه خبررساني در حوزه هائي از اين دست كه از حساسيت و اهميتي فراوان برخوردار است عموما باتعلل ترديد سكوت و تكذيب همراه است و معلوم نيست اين نقيصه بزرگ چگونه و چه زماني رفع و جبران خواهد شد! در بررسي و كنكاش امروز حول 3 محور تامل خواهيم داشت تا ببينيم آيا اختلاف نظر طرفين واقعا جزئي است 1 ـ بررسي اجمالي كارنامه سياه رژيم كمپ ديويد قاهره طي دهه هاي اخير 2 ـ بررسي اجمالي عامل قطع رابطه جمهوري اسلامي ايران بامصر 3 ـ بررسي اينكه آيا مصر تغيير كرده و درصدد تجديدنظر در عملكرد و مواضع خود برآمده يا ما جمع بندي اين هر 3 محور نشان مي دهد كه در كجا هستيم چه اهدافي را تعقيب مي كنيم و قدم بعدي چيست رژيم قاهره پس از امضاي قرارداد كمپ ديويد به « سرپل ارتباطي اسرائيل » در دنياي عرب تبديل شد. حال آنكه پيش از آن « فخر عرب » بود و در خط مقدم جبهه مبارزه ضد صهيونيستي قرار داشت و پرچمدار عزت و افتخار دنياي عرب در برابر اشغالگران محسوب ميشد. شهيد خالد اسلامبولي و همرزمانش سعي كردند با اعدام انقلابي سادات خائن اين لكه ننگ را از دامان ملت بزرگ و سلحشور مصر بزدايند و مصر را دوباره به آغوش اسلام و دنياي عرب باز گردانند ولي عملكرد خائنانه حسني مبارك نه تنها چنين هدفي را پايمال كرد بلكه مصر باحمايت همه جانبه از صدام جنايتكار تلاش كرد ماشين جنگي صدام عليه ايران را در جنگ 8 ساله تجهيز و تقويت كند . قاهره براي سالها رايزني با اسرائيل و برخي دربارهاي عرب فلسطيني ها را به سازش وادار كرد و پيمان اسلو پيمان مادريد و دستاوردهاي اجلاس « آناپوليس » را بايد به حساب قاهره نيز گذاشت كه سرانجام به خلع سلاح تدريجي و تحقير فلسطيني ها منجر شد و صهيونيستها را به قدرت برتر عليه اعراب تبديل نمود. وادار كردن رژيم اردن به امضاي پيمان صلح جداگانه با رژيم صهيونيستي نيز بافشارهاي مشترك مصر دربارهاي عرب آمريكا و اسرائيل ميسر شد. نقش رژيم قاهره در دو جنگ اخير صهيونيست ها عليه لبنان و غزه آشكارتر شد . البته صهيونيست ها در هر 2 جنگ با شكست خفت باري مواجه گرديدند ولي رژيم قاهره تلاش كرد عليرغم شكست سنگين رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه عليه لبنان و جنگ 22 روزه عليه مردم غزه اين رژيم را در موضع برتر قرار دهد و چنين وانمود كند كه صهيونيست ها « ابتكار عمل » را در اختيار دارند. تشكيل اجلاس شرم الشيخ بفاصله چند ساعت پس از برقراري آتش بس يك جانبه از سوي رژيم صهيونيستي و شناسائي و انهدام كانالهاي زيرزميني كمك رساني به مردم مظلوم غزه كه فشار سنگين اسرائيل عليه غزه را بيشتر محسوس مي كند و فلسطيني ها را از دسترسي به سوخت غذا دارو و كمكهاي اصلي و اوليه در زندگي روزمره محروم مي سازد از خيانتهاي رژيم قاهره است . رژيم مبارك اخيرا با همكاري آمريكا رژيم صهيونيستي و ارتجاع عرب درحال احداث يك ديوار فولادي عظيم در مرز مصر و نوار غزه است كه زمينه هاي « محاصره ابدي » غزه در حقيقت اقدامي شرم آور در جهت تكميل محاصره غزه محسوب مي شود. كارشكني هاي مصر در خلال مذاكرات وحدت گروههاي فلسطيني و تلاش براي تحميل خواسته هاي صهيونيست ها بر فلسطيني ها در جهت ادامه حاكميت محمود عباس و جناح خائن فتح از اقدامات شرارت آميز قاهره است كه با عنايت به آموزش خرابكاري و اقدامات تروريستي به افراد اعزامي محمود عباس ابعاد شرم آوري به خود گرفته و كارنامه سياه رژيم قاهره را پليدتر جلوه مي دهد. علاوه بر اين دشمني آشكار قاهره عليه حزب الله حماس و ساير گروههاي مقاومت اسلامي زبانزد خاص و عام است . اكنون خوبست به يادآوري اجمالي علل قطع رابطه ايران و مصر بپردازيم . امام خميني (ره ) در واكنش به امضاي قرارداد ننگين كمپ ديويد توسط سادات خائن دستور قطع رابطه با رژيم قاهره را صادر فرمودند. اين نكته قابل درك است كه هر قدم رژيم قاهره از صهيونيستها فاصله بگيرد مي تواند به همان اندازه به ايران اسلامي نزديكتر شود. اين سياست متين و منطقي ايران طي سالهاي اخير بوده است لكن هرگز قابل درك و پذيرش نيست كه رژيم قاهره همچنان بعنوان « سرپل ارتباطي اسرائيل » عمل كند و كارنامه سياه خود را هر لحظه در جهت خيانت به فلسطين و دنياي اسلام قطورتر سازد ولي درعين حال گفته شود كه ايران با رژيم قاهره درخصوص فلسطين هم عقيده است و اگر اختلاف نظري هم وجود دارد « جزئي » است ! اين نكته مورد قبول است كه مصر بايد به آغوش دنياي اسلام و دنياي عرب باز گردانده شود ولي اين مهم فقط مي تواند با درهم شكستن حلقه هاي اسارت در چنگال صهيونيستها عملي شود و محقق گردد. قاهره بايد از شيطنت هايش براي ايجاد تفرقه در صفوف فلسطيني ها دنياي عرب و دنياي اسلام دست بردارد. اكنون قاهره با همكاري ارتجاع عرب سعي دارد زمينه هاي انصراف هميشگي فلسطيني ها از حقوقشان در يكپارچگي تمامي سرزمين فلسطين حاكميت كامل بر قدس شريف و حق بازگشت 4 5 ميليون مهاجر فلسطيني و ساير موارد جدي در پرونده فلسطين را اعلام كنند و به راحتي آثار و تبعات آنرا بپذيرند. اكنون طبعا فرصتي براي طرح سئوال سوم به وجود آمده و آن اينكه آيا مصر تغيير كرده يا نه در اينكه رژيم قاهره در مواضع غيرانساني و ضد فلسطيني خود وقيح تر نيز شده ترديدي نيست . از طرف ديگر ترديدي وجود ندارد كه انعطافي در مواضع نظام جمهوري اسلامي در قبال رژيم صهيونيستي پديد نيامده است . اين بدان معني است كه آنچه بعضي دولتمردان مصري گفته اند لازم است با واكنش مسئولان ايراني مواجه شود مواضع يكبار ديگر بازگو گردند و محورهاي مذاكرات قاهره بدور از هرگونه ابهام اعلام شود تا زمينه اي براي شايعه پراكني ها ايجاد نگردد. مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "عصر ميانه روي با امر به معروف و نهي از منكر "به قلم فروزان آصف نخعي آورده است: نهضت امام حسين (علیه السلام) با اصلا ح دين پيامبر(صلی الله علیه و آله)، كه در آن انحراف ها، خرافه ها و... راه يافته بود مي خواست جامعه اي را بسازد كه افراط و تفريط در آن جايي نداشت و ميانه روي و اعتدال روش زندگي توام با آرامش، تعادل و توازن بود. امت وسطي كه موسس آن يعني پيامبر(ص) در مدينه فاضله اش به دنبال آن بود جامعه و حكومتي اخلا قي بر اساس بيعت مردم است.بيعت در قالب عهد و پيمان (قرار داد گرايي) به دنبال رضايت با ابتنا» بر اصل «آن چه برخود نمي پسندي بر ديگران نيز نپسند» روحيه عرب جاهلي را به اخلا ق الهي صيقل داد و افراد به حاشيه رانده شده از جمله زنان را به متن آورد.در زمان معاويه و فرزندش يزيد همه اين اصول به بوته فراموشي رفت و امام حسين(ع) براي برگرداندن اصول مذكور امر به معروف و نهي از منكر را سرلوحه حركت خويش قرار داد. به كارگيري اصل امر به معروف و نهي از منكر در همه زمان ها كه از قرآن اخذ شده اصل اساسي مبشران و منذران است تا با به كارگيري آن، همواره راه اصلا ح و اصلا ح گري را هموار كنند. قرآن به صراحت علت اصلي پيشرفت و پيشتازي جامعه اسلا مي و مسلمانان را به كارگيري اصل امر به معروف و نهي از منكر مي داند با حضور اين اصل ميانه روي و اعتدال زمينه ظهور و بروز بيشتري مي يابد. اين اصل در جامعه امروزي نيز در صورت نهادينه شدن مي تواند آثار و بركات زيادي را به همراه داشته باشد امر به معروف و نهي از منكر در قالب نهادهاي مختلف از جمله رسانه هاي مكتوب قادراست: 1- جنبش اعتراضي در مرحله كنوني را به جنبش مدني تبديل سازد. 2-گفت و گو و تعامل را جايگزين حذف و روابط افراطي و تفريطي مي كند. در شرايطي كه ايران زمين نيازمند نهادينه سازي اين اصل قرآني در قالب هاي مختلف از جمله رسانه هاي ديداري- شنيداري، رسانه هاي مكتوب و احزاب براي برون رفت از بحران است كه استقرار اقتدار در حوزه اجتماعي و انسجام قدرت در حاكميت سياسي، امكان غلبه يكي بر ديگري را كاملا منتفي ساخته است. در صورتي كه واقعيت موجود به درستي درك شود،راه بر هر گونه تفاهم ملي باز مي شود. ازاين منظر هوشياري اصولگرايان ميانه رو و اصلا ح طلبان اقتضا مي كند تا در برابر اصولگرايان افراطي، بر اساس يك خط مشي روشن و هوشمندانه جنبش اعتراضي به جنبش مدني تبديل شود. بي ترديد تبديل جنبش اعتراضي به جنبش مدني داراي اقتضائات و لوازمي است كه عدم پي گيري آن مي تواند ضربه هاي جبران ناپذيري به منافع ملي ايران وارد سازد كه خطر دامن زدن به انتظارات به ويژه مصرفي در جامعه از آن جمله است اين خطر نه تنها اصول گرايان افراطي و دولت بلكه نيروهاي اجتماعي ديگر را نيز شامل خواهد شد و به استهلا ك ملي شدت و عمق خواهد بخشيد علا وه بر اين تبديل جنبش اعتراضي به جنبش مدني مستلزم آن است كه در درجه اول اغلب انتقادها(نهي از منكر) با نظريه كارشناسي براي اصلا ح امور (امر به معروف) همراه باشد و در درجه دوم جنبش مدني در مرحله عمل بايد ميزان بهره وري خود در حوزه هاي تخصصي و اداري را بر اساس آنچه در آمارهاي رسمي اعلا م شده بهبود بخشند. اين بدان مفهوم خواهد بود كه جنبش مدني در زندگي روزمره جاري و ساري بوده و اعضاي جنبش خود را از دروغگويي در عمل در محيط كار و خانواده بري مي دانند. افزايش بهره وري بدان معني است كه جنبش توانسته مقوله دروغگويي را علا وه بر حوزه زباني در مرحله عمل و مصاديق جزيي آن و از زندگي خود خارج سازد و بر اساس آن خود را در افزايش سرمايه ملي و ميزان بهره برداري از آن شريك و محق بداند. از همه مهمتر آنكه جنبش همه مشكلا ت را در مقوله هايي خاص از جمله دولت خلا صه نكرده و سعي مي كند موتور تمدني ايران اسلا مي را براي ورود به عصر ميانه روي و دمكراسي درحوزه اجتماعي- فردي و خانوادگي مستقر سازد. در اين صورت است كه توازن به وجود آمده ميان اقتدار اجتماعي و قدرت سياسي به نفع بينش هاي قدرت گرا و افراطي هيچگاه رقم نخواهد خورد. از اين رو اصل «امر به معروف و نهي از منكر»، قادر است جنبش مدني مردم ايران را نهادينه ساخته و آن را به عصر ميانه روي و اعتدال وارد سازد. جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "تفاوت قم " به قلم عبدالله گنجي آورده است: حضرت امام (ره) بارها بر اين مسأله تأكيد كردند كه... قم با جاهاي ديگر فرق ميكند كارهايي كه در جاهاي ديگر ميشود نبايد در قم انجام گيرد. اگرچه تأكيد امام بيشتر به عرصه محتوا و نشر بود، اما جهان معاصر، قم را كانون بازتوليد و استمرار تفكر و فقه شيعي ميدانند كه همچون بنيان المرصوص در مقابل هجمههاي فكري و فرهنگي دشمنان ايستاده است. اما متأسفانه قداست و جايگاه قم نيز همانند «جمهوري اسلامي» ، «روز قدس» ،«حضرت امام (ره)» و... به تمسخر گرفته شد، حواشي تشييع پيكر آيتالله منتظري نشان داد كه ضد انقلاب براي عبور از انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي هيچ حد و مرزي نميشناسد و هيچ فرد و مكاني را محترم نميشمارد. آنان ارادتمندان آيتالله منتظري نبودند، اگر اين چنين بودند در شهر اهل بيت، آنچنان بيشرمانه پرخاش نميكردند و قلب مراجع تقليد را به درد نميآوردند، بنابراين شهر اهل بيت و حرم اهل بيت نيز به اغراض دشمن آلوده گشت و سوژههاي ديگري براي امپراتوري رسانهاي غرب توليد كرد. ارادت اين دسته به آيتالله منتظري همانقدر است كه به امام (ره) نشان دادند و فلسفه گراميداشت ارتحال آيتالله منتظري براي آنان همانقدر ارزش دارد كه براي بيبيسي و كاخ سفيد ارزش دارد اما از اتفاقي كه افتاد سران فتنه چه درسي ميگيرند؟ آيا آنان ميپذيرند مردمي كه در مقابل اين جماعت اندك، به پاسداشت حرم و قم به خيابانها آمدند بخشي از مردماند؟ يا آنان را «لباسشخصي»،«عمال حكومت»،«بسيج» و... خطاب ميكنند؟ حضور كمنظير مردم در مقابل فتنهگران در قم و در روزهاي 13آبان و 16آذر در تهران نشان داد كه ملت به صحنه آمده است و اردوكشي از شهرهاي ديگر به قم هم نتوانست آمار فتنهجويان را در مقابل خيل عظيم مردم پررنگ كند. اين جماعت نه حرمت حرم را ميشناسد و توصيه صاحب عزا را محترم ميشمارد، نه به سران فتنه گوش ميدهد و نه آبشخور حق را ميشناسد، قطعاً اين جماعت، تشييع آيتالله منتظري را بستري براي اجراي فرامين رسانههاي سياهپوشيدهBBC و صداي آمريكا ميدانستند و درصدد اثبات اين فرمانبري بودند. جا دارد به پاس شكستن حرمت حرم، قم يكپارچه سياهپوش شود و مراجع تقليد از سران فتنه به خاطر اين آلودگي نگذرند. اين ننگ در تاريخ اسلام و تشيع به پاي چه كساني نوشته خواهد شد؟ بايد منتظر قضاوت نسلهاي آينده باشيم. همانگونه كه نسل ما همچنان جنايات پهلويها در قم را به صورت مستمر بازخواني و ابراز انزجار ميكنند. آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله خود با عنوان "از استاديوم تبريز تا خيابانهاي قم " آورده است: مطابق معمول در ساعات اوليه بامداد، سري به نسخه اينترنتي چند روزنامه صبح سهشنبه زدم. بعضي از خبرها با تفاوت اندك در اغلب روزنامهها وجود داشت. گرايش سياسي يا علاقهمنديهاي خاص دستاندركاران بعضي از روزنامهها نيز از لابلاي »خبرنماها« خودنمايي ميكرد. اما ادعاي خبري يكي از روزنامههاي مدعي اصولگرايي را ميتوان برجسته ترين نـكـتـهاي دانـسـت كــــه روز گـذشته در رسانههاي ايران منعكس شد. به موجب اين ادعا، تعداد شركتكنندگان در مراسم تشييع مرحوم آيت الله منتظري حدود 5 هزار نفر بوده است. البته كساني كه روحانيون محبوب آنها تا چند سال قبل اعلام ميكردند »اكثريت، نشانه حقانيت نيست« نبايد فكر خود را با اعداد و ارقام مشغول كنند. اما آيا آنها حق دارند تا اين حد دست به تحريف بزنند؟ راستش را بخواهيد نميتوانستم همكاران مطبوعاتي خود را به تحريف متهم كنم لذا به خود شك كردم كه شايد عكسهايي را كه ديدهام از منابع غيرموثق و رسانههاي ضدانقلاب بوده است. بلافاصله به اين نتيجه رسيدم هيچ رسانه ضدانقلابي، واقعا از امثال منتظري كه وجودشان اعتبار براي كشور و نظام بود دلخوشي ندارد تا بخواهد تجليل از او را بزرگنمايي كند. پس خود را متهم ساختم كه شايد تصاويرِ مربوط به مراسم ديگري را به اشتباه ملاحظه كردهام. پس تصميم گرفتم بار ديگر به رسانههاي رسمي كشور و خبرگزاريهاي اصولگرا متوسل شوم تا حقيقت برايم آشكار شود. لذا به سراغ خبرگزاري ايسنا رفتم كه با تعويض 5 مدير در چهار سال گذشته، روز به روز به دولت نزديكتر شده است.تصاوير منتشر شده توسط اين خبرگزاري نشان ميداد كه جمعيت، دهها برابر بيشتر از رقمي بوده كه روزنامه مدعي اصولگرايي نوشته است. براي اطمينان بيشتر قلبي به سراغ يك خبرگزاري ديگر رفتم كه در نخستين خبر خود از فوت مرحوم منتظري، حاضر نشده بود از عنوان »آيتالله« براي ايشان استفاده كند. جمعيت قابل مشاهده در تصاوير مخابره شده توسط اين خبرگزاري هم هيچ تناسبي با رقم اعلام شده توسط روزنامه اصولگرا نداشت. خبرگزاري ديگري هم كه مواضع آن به روزنامه موصوف بسيار نزديك است اگرچه تصويري از كثرت جمعيت- آنگونه كه واقعيت داشت- منتشر ننمود اما نتوانست تصويري كه نشاندهنده ابتدا و انتهاي جمعيت و ثابتكننده رقم 5 هزار نفري باشد در اختيار مخاطبان بگذارد. ناگهان به ياد آوردم كه بعضي روزنامهها، در جريان سفر يكي از مقامات به تبريز هنرنمايي را به اوج رسانده و تصاويري را منتشر نمودند كه با عكسهاي منتشره توسط خبرگزاريهاي اصولگرا تفاوت عمده داشت. مثلا درحالي كه عكسهاي مـنـتـشـرشـده تـوسط همه خبرگزاريها، سكوهاي خالي ورزشگاه- محل سخنراني - را به خوبي نشان ميداد اين روزنامهها عكسي را چاپ كردند كه همان سكوها مالامال از جمعيت بود. البته با توجه به شرايط آب و هوايي آن روز تبريز، خالي بودن بخشي از ورزشگاه، موضوع عجيبي نبود اما ظاهرا شدت علاقه، باعث شده بود كه تكنولوژي را براي خوشحال ساختن دوستان خود به خدمت بگيرند و جمعيت حاضر در محل سخنراني را چند برابر نشان دهند. وقتي آن قصه را به ياد آوردم با خود گفتم كه شايد خواستهاند جبران مافات كنند و لذا، جمعيت افزوده شده بر آن تصوير را از جـمـعيت حاضر در تشييع جنازه مرحوم منتظري كم كردهاند. اما متوجه شدم اين مسئله نيز نميتواند رقم پنجهزار نفري را توجيه كند زيرا حتي اگر معادل گنجايش آن ورزشگاه را از تشييعكنندگان روز دوشنبه كم كنيم باز هم به رقمي به مراتب بالاتر از 5 هزار نفر خواهيم رسيد. پس تصميم گرفتم به جاي خسته كردن ذهن خويش، منتظر بمانم تا منصفاني از جناح اصولگرا براي حل اين معما، پيشقدم شوند. در عين حال وجود يك فرض در ارائه آمارهاي اينچنيني، موجب نگراني جدي است. اين نگراني از آنجا آغاز ميشود كه ظاهرا تعدادي از تريبونداران و صاحبنفوذان در كشور، اطلاعات مندرج در يكي دو روزنامه را به راحتي ميپذيرند و همين اطلاعات را مبناي تحليلها- و شايد تصميمگيريها- قرار ميدهند. به نظر ميرسد مخاطب اصلي تصوير بازسازي شده يا رقم 5 هزار نفري هم، همين افراد صاحب نفوذ ميباشند وگرنه بعيد است دستاندركاران اصلي همين روزنامه، تصاوير مخابره شده از آن سخنراني و اين تشييع جنازه را نديده باشند و ندانند كه جمعيت واقعي در قم چه قدر بود يا سكوهاي آن ورزشگاه، چه وضعيتي داشت. به عبارت واضحتر، شايد براي القاي كثرت طرفداران يك تفكر و قلّت حاميان يك جريان، گاه تنظيم يك تصوير ضرورت مييابد و گاه تعديل آمار يك جمعيت! البته ممكن است آن تصوير و اين آمار، هر دو ناشي از ضعف قدرت محاسبه و تـحليل چند خبرنگار يا مصلحتانديشي بالاتري مانند روحيه بخشي به دوستان باشد كه نگارنده از آن بيخبر است. اما به هر حال هرچه باشد اين نگراني همچنان وجود دارد كه »اعتمادكنندگان صاحب نفوذ به رسانههاي اينچنيني، براساس همين خبرها، تصاوير و آمارها، تصميماتي بگيرند كه اگر آمار واقعي مراسمي مانند تشييع جنازه قم و سخنراني تبريز را بدانند، در اتخاذ آن تصميمها، قدري تامل به خرج دهند«! اين نحوه خبررساني از بُعد ديگري نيز ميتواند براي كشور و نظام هزينهساز باشد. ترديدي وجود ندارد كه فرصتها و تهديدهاي فراواني در برابر ايران و انقلاب اسلامي وجود دارد كه هم براي بهرهگيري از فرصتها و هم براي مقابله بهينه با تهديدها جلب اعتماد مردم يك ضرورت اجتنابناپذير است. كساني كه بنابر بعضي مصلحت سنجيها يا خداي نخواسته براي برخي تسويهحسابها، واقعيات آشكار را دستكاري ميكنند آيا به روزي انديشيدهاند كه همين رسانههاي داخلي بايستي در برابر خبرسازيهاي شيطنت ا~لودِ مخالفان نظام،بـه نـقش ا~فريني بپردازند و از مردم براي استفاده بهينه از فرصتها يا كاهش هزينه براي رفع تهديدها كمك بگيرند؟ آيا روشهاي فعلي، اعتمادي به رسانههاي داخلي باقي ميگذارد؟ /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 482]
-
گوناگون
پربازدیدترینها