واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

کتاب"بابا نظر" مثل فیلمی سینمایی است که کارگردانش خداست : من این کتاب چهار صد و چند صفحهای را خواندم و احساس کردم یک فیلم سینمایی است که بازیگرانش بابانظرند و شریفیها و قالیبافها و همه عزیزانی که اسمشان در این کتاب آمده است و کارگردانش خداست. این بازیگر نامآشنای سینما، تلویزیون و تئاتر در لوح فشردهای که با نام "درد دلهای پرویز پرستویی درباره کتاب بابا نظر" منتشر شده است عنوان کرد: با توجه به این که افتخار داشتم لباس این غیورمردان را به تن کنم وظیفه داشتم که این کتاب را با دل و جان بخوانم اگرچه می دانستم پایان کتاب قرار است خیلی تلخ تمام شود بدون آنکه یک کلمهاش را خوانده باشم. وی گفت: وقتی کتاب را خواندم در تمام لحظات با بابا نظر بودم، در تمام تاریکیها و روشناییها، در تمام زمستانها و تابستانها. من طول این هشت سال را با بابا نظر رفتم. ترکش خورد، احساس درد کردم، گرسنگیهاش، مقاومتهاش، لجبازیهاش و دعواهاش را فهمیدم. من با این کتاب خندیدم، گریه کردم، غصه خوردم و بغض گلویم را گرفت. پرستویی سپس به صحنهای از کتاب "بابا نظر" اشاره کرد و گفت : هیچوقت این صحنه یادم نمیرود که دردانه بابا نظر - که اگر اشتباه نکنم تنها دختر اوست ـ به اتاق بیمارستان می رود و بابا نظر چشمهایش را باز می کند دختری که خیلی دوستش داشت و تمام اوقاتی که به مرخصی می آمد شاید یکی از علاقههایش این بود که دخترش را ببیند.در بیمارستان طبق صحنهسازیای که شده بود دکتر دو تا سیلی توی گوش دختر میزند. ببینید پدر چه قدر علاقمند به دختر بوده که با سیلی خوردن دختر از روی تخت بلند میشود این چیزی بود که دکترها میخواستند. این بازیگر که در چند فیلم دفاع مقدسی نیز نقش ایفا کرده است افزود: بابا نظر از نوجوانی در جنگ شرکت کرد و تا انتها رفت و با 160 ترکش از جنگ دست کشید. آخر هم در منطقهای به شهادت رسید و نقطه پایان را گذاشت. حالا من میفهمم که ما چقدر فیلم درباره دفاع مقدس ساختهایم و چقدر فیلمهایمان ناکام بوده است فبه خاطر این که از دل بر نیامده است. وی همچنین یادآور شد: در همین تهران خودمان هر روز یا هفتگی برایمان بولتنها یا مجلاتی میفرستند که در آنها آدرس پیتزافروشیها و ساندویچیها را می نویسند.ای کاش شرایطی فراهم شود که به خانه هر شهروند ایرانی یک کتاب "بابا نظر " فرستاده شود. من فکر می کنم به دردمان می خورد. پرستویی در ادامه گفت: بابا نظرها هیچ چیز نخواسته اند و نمی خواهند. من در تمام این هشت سال غذا خوردن بابا نظر را ندیدم. شاید در نوشتن از قلم افتاده ولی احساس من این است که از قلم نیفتاده. چون هر بار هم که غذایی بار می کردند آن غذا نصیب باروتها و انفجارها میشد. این بازیگر سپس به صحنه دیگری از کتاب"بابا نظر " اشاره کرد و گفت: وقتی بابا نظر از سنگر خودش بیرون میزند و یک کبک میزند و می خورد من می فهمم که چقدر گرسنگی به او فشار آورده است، آن هم با بدنی تکه پاره شده بدنی که بدون هیچ ادعایی، توقعی، ادعایی، طلبی، میزی، مسندی و پستی آمد و این کارها را کرد. پرستویی در بخش دیگری از صحبتهایش در این لوح فشرده اظهار کرد: من امیدوارم این کتابها خوانده شود نه به خاطر اینکه کتابی خوانده شود بلکه به خاطر اینکه به خودمان بیاییم و ببینیم که در این دنیای بزرگ وانفسا چه بر ما می گذرد. وی در پایان گفت: یادمان نرود که این آدمها هستند و خواهند بود و هر زمانی هم که اتفاقی بیفتد حتماً باز هم در صف اول خواهند ایستاد. من دست همه آنها را می بوسم و عرض ادب دارم و سر تعظیم فرود می آورم در مقابل خانواده بابانظر چرا که وجب به وجب این خاک را بابا نظرها حفظ کردند. کتاب "بابا نظر" شامل خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد ( معروف به بابا نظر) در مصاحبه با حسین بیضایی است که توسط دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری تولید شده و هم اکنون به چاپ دوازدهم رسیده است. این کتاب براساس خاطرات شفاهی شهید نظرنژاد جانباز 95 درصد است که 140 ماه حضور در جبهههای جنگ را در کارنامه خود داشت. "بابا نظر" با ویراستاری احمد دهقان و تدوین مصطفی رحیمی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است /1001/ /div>
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]