واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: يك روانشناس براي حذف پديدههاي خطرناك عنوان كردجامعهاي استاندارد بسازيم
يوسف بهمنآباديعكس: حميد جانيپوربخش اولپرخاشگري و رفتارهاي فرانابهنجار نشان از اين دارد كه بخشي از گروههاي جامعه هنوز اجتماعي نشدهاند و در مواجهه با موقعيتهاي شكست به بدترين رفتارها دست ميزنند. افزايش اين رفتار در جامعه، بهانهاي شد تا با دكتر مسعود غفاري، روانشناس به مصاحبه بنشينيم. او معتقد است براي تغيير رفتار افراد، بايد جامعهاي استاندارد بسازيم.

پرخاشگري چيست؟
پرخاشگري يعني وارد كردن آسيب عمدي به فرد و در مقابل چنانچه غيرعمدي باشد به آن رويداد ميگويند. درواقع هر آسيبي هر اندازه بزرگ باشد اما غيرعمدي باشد پرخاشگري محسوب نميشود همانند تصادف رانندهاي با مسافران ايستگاه اتوبوس اما پرخاشگري حركتي عمدي براي آزارگري است. اين آزارگري ممكن است جنبه مالي داشته باشد مانند فردي كه با ماشين به عمد ماشين ديگري را خط مياندازد يا جنبه گفتاري همچون غيبت و ناسزا گفتن داشته باشد. جنبههاي ديگر پرخاشگري جسمي و اجتماعي (شايعه پراكني براي لكهدار كردن حيثيت ديگران) است.
درواقع شاخص پرخاشگري خشم است.
دلايل شكلگيري پرخاشگري كدامند؟
در اين باره سه علت وجود دارد. ديدگاه اول، پرخاشگري را پديدهاي سرشتي ميداند. زيگموند فرويد از جمله كساني است كه از اين ديدگاه حمايت ميكند. وي كه به دو غريزه مرگ و زندگي تاكيد داشت معتقد بود تمام سازگاري و سازندگي كه از انسان مشاهده ميشود ناشي از غريزه زندگي است و هر چه كه باعث نابودي شود ناشي از غريزه مرگ است از اين رو، فرويد پرخاشگري را ناشي از غريزه مرگ ميداند.
كن رادلورنز، جانورشناس نيز بر اين باور است كه پرخاشگري پديدهاي سرشتي است اما وجه تفاوت وي با فرويد اين است كه فرويد پرخاشگري را منفي تلقي ميكند اما وي آن را مثبت ارزيابي ميكند و معتقد است پديده پرخاشگري براي بقاي جانداران لازم است و دلايل وي اين است كه پرخاشگري در طبيعت موجب ميشود جانوران حريم خود را حفظ كنند تا بتوانند بقا داشته باشند. همچنين پرخاشگري در طبيعت موجب اصلاح نژاد ميشود. از لورنز پرسيدهاند «چرا در ميان جانداران تنها انسان، همگونه خود را ميكشد» كه در جواب ميگويد كه حيوانات دو گروه ميشوند. گروهي كه از ابزار جنگي خوبي همچون شاخ، سم، آروارهها و غيره برخوردارند و گروهي كه عاري از ابزار جنگي هستند. گروه اول، هر گاه با خطر مواجه شوند وارد نبرد ميشوند اما گروه دوم همانند كبوتر و خرگوش فرار ميكنند. علاوه بر اين، گروهي كه از ابزار جنگي خوبي برخوردارند درون آنها نيروي بازدارنده حمله به همگونه خود وجود دارد اما چون در طبيعت انسان ابزار جنگي مناسبي نيست از نيروي بازدارنده حمله به همگونه خود نيز برخوردار نبوده است.
اما اتفاق شگرفي كه رخ داد اين بود كه تكنولوژي آمد و خنجر و بعدها اسلحه گرم و امروز سلاح هستهاي كه ميليونها بار بيشتر از ابزارهاي حيواني چون سم، شاخ و پنجه خطرناكتر است. گرچه انسان به نيروي بازدارنده حمله به همنوع مجهز نيست اما مجهز به خطرآفرينترين و مهلكترين سلاحها شد كه توانست در جنگ جهاني 50ميليون نفر را به خاك و خون بكشد.
گروه ديگر ديدگاه دانشمندان زيستشناسي است كه معتقدند در مغز انسان مركز تشنگي، گرسنگي، گفتار و پرخاشگري هم هست به طوري كه با تحريك الكتريكي روي نقطه خاص كه نام آن را مركز پرخاشگري گذاشتهاند معتقدند كه جانور واكنش پرخاشگرانه نشان ميدهد.
از سوي ديگر، هورموني به نام آدرنالين در بدن ما وجود دارد كه از غدههاي فوقكليوي يا آدرنال ترشح ميشود. نام اين هورمون جنگ و پرخاشگري است. آنها در تحقيق خود به اين نتيجه رسيدهاند كه چنانچه هورمون آدرنالين بيش از اندازه در خون فرد تزريق شود، پرخاشگر ميشود.
به عنوان مثال، بچهها صبح كه مدرسه ميروند شاد و شنگولاند اما ظهر كه از مدرسه برميگردند اولين سوالي كه از مادرشان ميپرسند اين است كه ناهار چه داريم و ناهار هم هر چه باشد هماني است كه با آن مخالف است.
رفتارش صلحآميز نيست چرا كه در طول روز فعاليت كرده و قند خونش پايين آمده است. در نتيجه كاهش قند خون علتي براي پرخاشگري است.
از اين رو گروه نخست پيوسته دلايل بيوشيميايي، نورولوژيكي (مغز و اعصاب به عنوان مركز پرخاشگري) را بيان ميكنند. گروه دوم، پرخاشگري را نتيجه يادگيري، تربيت و ناكامي ميدانند. اين گروه باور دارند كه رفتار بر پايه غريزه است و غريزه عبارت است از الگوي رفتاري كه به يكگونه در همه جاي دنيا يكسان ديده شود و قابل پيشبيني باشد. مانند آواز خروس كه از آمريكاي جنوبي تا چين و كاستاريكا و غيره در همهجاي دنيا يكي است و از هزاران سال پيش نيز به همين شكل بوده است. اما رفتار انسان غريزي نيست اين كه ما مهريه را بالا ميبريم و از همديگر تضمين و تعهد ميگيريم به اين علت است كه رفتار طرف مقابل تا حدود زيادي قابل پيشبيني نيست. رفتار در انسان آگاه، معتقد، با ايدئولوژي و پيرو اخلاق به انگيزه تبديل ميشود. در واقع رفتار انسان غريزي نيست؛ چرا كه در غير اين صورت رفتارهايمان متفاوت ميشد به عنوان مثال به محضي كه تشنه ميشديم كنار جوي خيابان خم ميشديم و آب مينوشيديم. در صورتي كه رفتار ما اين گونه نيست و چنانچه پنج ساعت هم تشنگي بكشيم دست به چنين عملي نميزنيم.
تحليل شما از رفتارهاي غيرعقلاني برخي افراد همچون اسيدپاشي چيست؟
انسان باانگيزه زندگي ميكند و آنهايي كه غريزي رفتار كنند كساني هستند كه آگاهي ندارند، ايدئولوژي ندارند، باورهاي اخلاقي ندارند، تربيت نشدهاند و در نتيجه غريزي رفتار ميكنند. از ديدگاه روانشناسي رفتار بسيار تحت تاثير عوامل پيراموني است. بسياري از روانشناسان معتقدند كه انسان را مادرش نميزايد؛ بلكه محيط اين امر را انجام ميدهد. محيط هم عبارت است از هر عامل پيراموني اعم از فيزيكي، غيرفيزيكي، مادي و معنوي كه پس از بسته شدن سلول نطفه تا هنگام مرگ روي انسان تاثير ميگذارد. اسيدپاشي از نظر ما رفتاري فرانابهنجار است و از آن جا كه به عنوان يك روانشناس معتقدم رفتار در خلاء روي نميدهد و هر رفتار پاسخي به يك محرك است، اين محرك ميتواند فيزيكي باشد همچون نور، گرما، سرما، صدا، بو و مزه يا اينكه ميتواند غيرفيزيكي همانند تبليغات در رسانهها باشد. گاهي هم رفتارها نتيجه محركهاي دروني هستند. بنابراين هرگاه عاملي از بيرون باعث يك رفتار شود به آن محرك ميگوييم و هرگاه از درون وارد شود انگيزه نام دارد. بدترين محركها، محركهاي دروني است كه نتيجه ناكامياند به اين معنا كه فرد هرگاه از نظر زيستي، رواني، اجتماعي و معنوي احساس ناكامي كند، نخستين واكنش او پس از ناكامي، پرخاشگري دومين واكنش، افسردگي و سومين واكنش، بيتفاوتي است. از اين رو، اگر بر پايه يك ديدگاه غير بيولوژيكي به مساله نگاه كنيم كساني پرخاشگرند كه در فاز نخست پس از ناكامي قرار دارند.
اگر افسردگي ژرف شد به اعتياد و خودكشي ميانجامد.
چنانچه فردي را كه اقدام به اسيدپاشي ميكند مورد بررسي قرار دهيم كسي است كه 1- به اخلاق پايبند نيست 2-فردي ناكام است
3 -مشكل تربيتي دارد و آموزش درست را نديده است.
ادامه دارد
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]