تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبك و شيرين و بسا خواهش و هوا و هوسى كه لحظه اى بيش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820093615




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يک شب تا صبح گفتگو با ميلياردر خاک ريز نشين سينما


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

خيلي خوشحالم که رو به روي او نشسته ام. فکر نمي کردم در خواب هم بتوانم او را از نزديک ببينم. چه برسد به اينکه با او گفتگو کنم! مسعود ده نمکي را مي گويم. مردي که حالا فاتح مسلم گيشه هاست و با فروشي که آخرين فيلمش (اخراجي ها 2) داشته در تاريخ سينماي ايران يک رکورد به جا گذاشته ... اصلاً از چهره اش نمي توانم بخوانم چه در سرش مي گذارد يا درباره من چه فکر مي کند! اصلا مهم هم نيست! مهم اين است که وقتي اين مصاحبه را روي ميز سردبير بگذارم ديگر مرا به بي عرضگي متهم نمي کند که نمي توانم حتي يک قرار مصاحبه بگذارم چه برسد به اينکه يک مصاحبه را از اول تا آخر پيش ببرم و تنهايي اداره کنم... همين برايم کافي است... حالا من هستم و مسعود ده نمکي ... از کي به سينما علاقه مند شديد؟ از همان دوراني که مدرسه مي رفتم. البته اول بايد اين را بگويم که کلا من از بچگي به محيط اطرافم توجه و درباره مسائل مختلف فکر مي کردم و هميشه سئوال هايي در ذهنم به وجود مي آمد که گاهي خيلي طول مي کشيد به جواب آنها برسم. اين سوال ها درباره سينما هم پيش مي آمد؟ بله مثلاً يکي از مسائلي که مدتها ذهنم را به خودش مشغول کرده بود. «گيشه» بود و اين بود که اين آقا يا خانم فروشنده بليت که در اتاقک گيشه نشسته چطور با اين قد و هيکل از اين سوراخ به اين کوچکي که دست آدم براي خريد بليت به زور از آن رد مي شود، رد شده و رفته داخل ؟! به جوابي هم رسيديد؟ رسيدم ولي زياد برايم قانع کننده نبود. به هر حال به عنوان يک نظريه پيش خودم مطرح کردم و درباره اش بيشتر فکر کردم. و آن نظريه ؟ اينکه احتمالاً فروشنده بليت را در دوران نوزادي که به لحاظ جثه، کوچک بوده و از اين سوراخ رد مي شده، انداختنش داخل ! الان هم همينطور فکر مي کنيد؟ ديگر نه، چون وقتي اخراجي ها اکران شد، رفتم گيشه، يعني رفتم سينما و فهميدم پشت گيشه يک در هست که فروشنده بليت را از آن رفت و آمد مي کند. حالا اين همه سوال مي شد درباره سينما براي شما به وجود بيايد، چرا گيشه و فروشنده بليت ؟! چون آن زمان ما فقط از جلو سينما رد مي شديم و هم قدمان کوتاه بود و هم سرمان آنقدر پايين بود که همين گيشه را بيشتر نمي ديديم. آنوقت چرا؟! چون آن زمان سينما عيب داشت. هم داخلش، هم سردرش. آهان ! منظورتان فيلم هايي است که صحنه هاي غير اخلاقي داشت و پخش مي شد. صحنه هاي غير اخلاقي، يک بخش قضيه بود... مثلاً سر در سينما عکس خانم فلاني را با آن حجاب و لباس نامناسبش چسبانده بودند ولي وقتي مي رفتي داخل سينما تازه مي ديدي صدتا «دختر و پسر اونجوري تر از آن خانم و آقاي داخل فيلم» در سالن نشسته اند که صحنه غير اخلاقي شان به اندازه تمام فيلم طول مي کشيد! بله! بالاخره کجا تاريک تر از سينما؟! ولي شما که مي گوييد آن زمان سينما عيب داشت و داخلش نمي رفتيد، پس اينها را از کجا مي دانيد؟! بالاخره اگه نخورديم نون گندم. ديديم دست مردم. به به خودم حال کردم از اين ضرب المثل... با اينکه مي گويند شما راهي را مي رويد که محسن مخملباف رفت، موافقيد؟ ابداً. در دنيا هيچ دو آدم شبيه به هم وجود ندارند. من هم هيچ شباهتي بين خودم و اين شخصي که شما مي گوييد... اسمش چي بود؟ آقاي محسن مخملباف ؟ آهان ! همون ... نمي بينم. به هر حال، هر دو شما از فعاليت در عرصه هايي ديگر به سينما رسيديد و ... نه خير ... من بارها اين را گفته ام که از فعاليت هاي قبلي ام دست نکشيده ام و الان هم اگر کسي رويش را زياد کند تکليفم را با او روشن مي کنم. .. خلاصه ورودم به سينما مبني بر تغيير تفکراتم نبوده بلکه من حرف هايي براي زدن دارم که الان مي توانم با استفاده از ابزاري به نام سينما براي مردم و جامعه آن حرفها را بيان کنم. ببخشيد چرا ما به خاطر استفاده ابزاري از تصوير بازيگران که جزئي از سينما هستند از طرف وزارت ارشاد مورد تذکر و گاهي بيشتر (!) قرار مي گيريم ولي کسي به شما به خاطر استفاده ابزاري از کليت سينما تذکري نمي دهد؟! من با شما شوخي ندارم آقا! اختيار داريد من هم جرات شوخي با شما را ندارم! اين حرفها را چرا به من مي گوييد؟ مگر همين جشنواره اي که وزارت ارشاد برگزار مي کند. به من اجازه اکران فيلمم را در بخش مسابقه سينماي ايران داد؟ بي خود مرا به جايي وصل نکنيد! من پشتم به خدا گرم است و گرنه اگر به لطف دوستان بود که در جشنواره گفتند: « ده نمکي مگر از جنازه ما رد بشود که فيلمش را انتخاب کنيم؟» حالا آنها کجايند که ببينند فيلمي که آنها انتخاب نکردند. مردم انتخاب کردند؟! اصلا فکر مي کنيد اين آدمها را چه کسي انتخاب کرده بود؟ رئيس فارابي !... آن وقت شما فکر مي کنيد اينها به من يا من به اينها و کلا ما به هم وصليم ؟! البته اين مسئله خيلي جاي بحث دارد و منظور من هم اين نبود... بالاخره تنها فيلمي که وزير ارشاد در پشت صحنه اش حاضر شد و حتي پس از موفقيت آن در اکران، براي کارگردانش پيام تبريک فرستاد، فيلم شما بود و ... آهان! اينجاست که نظريه معروف «يا خودش خوبه يا دوروبري هاش» کاربرد دارد... بله ... نخير.... حالا خودتان را زياد ناراحت نکنيد!... نظرتان درباره اين ديالوگ طلايي محسن مخملباف در فيلم ناصرالدين شاه آکتور سينما چيست که مي گويد : «سينما آدم مي سازد»؟ اينقدر اين آقا را براي من پيراهن عثمان نکنيد! همين شماهاييد که توي دهان مردم، چو مي اندازيد: ده نمکي دنبال اين آقا مي رود! کدام آقا؟ بله آقا!؟! (روي صورتم براق مي شود) (به شدت مي ترسم) ببخشيد. آخرين سئوال مخملبافي ام بود. حالا نظرتان را مي گوييد؟ به نظرم. آدم و سينما يک رابطه دو سويه دارند. آدم ها سينما را مي سازند و سينما هم آدم ها را . احسنت! اين بهترين تحليلي بود که از رابطه آدم و سينما شنيده بودم. البته نوع مصالح ساختماني براي ساختن سينما خيلي مهم است. آدم بايد در اين زمينه دقت کند! صحيح! تازه متوجه منظورتان شدم... بگذريم... گفتيد: سينما ابزاري است براي بيان حرفهايي که داريد... به نظر شما ابزار در سينما چيست؟ (بدون مکث مي گويد) شريفي نيا ... (فکر مي کند)... نه نه ببخشيد، دوربين، تاورکرين، وقت طلايي و خودم! اول خودتان يا بقيه ؟ وارد اين بحث نشويم، بهتر است چون در اصل ماجرا تاثير ندارد. اتفاقا تاثير دارد ... (با لحن تند مي گويد) ندارد ! (جا مي خورم!) بله، ندارد ! ... بگذريم... حالا اگر در آينده شما را در زمينه ديگري ديديم که فعاليت مي کنيد به معناي آن است که حرفهايي داريد و با آن ابزار مي توانيد بيان کنيد؟ چرا که نه . اگر جايي بهتر، جامع تر و رساتر از سينما براي طرح فکر و بيان حرفهايم پيدا کنم. حتماً اين کار را مي کنم. به اين موضوع فکر هم کرديد؟ به هر حال ما از پخش اعلاميه در کوچه پس کوچه ها و تظاهرات خياباني شروع کرديم و به خاک ريز رسيديم... بعد هم مطبوعات و حالا هم سينما. ولي تفکرمان همان است که بود. شايد جامع تر از سينما هم پيدا کرديم و رفتيم. دقيقاً سوال من هم همين بود: مثلاً کجا بعد از سينما؟ شايد فوتبال. يعني در فوتبال چه کار کنيد؟ هنوز نمي دانم چون خيلي به آن فکر نکرده ام ولي مي توانم رئيس فدراسيون بشوم يا حتي سرمربي تيم ملي. سرمربي تيم ملي ؟! بله مگر اشکالي دارد ؟ آخر مربيگري خيلي فاکتورها نياز دارد. آن هم در تيم ملي ! بله دقيقا براي همين هم هست که بيست سال يک بار مي رويم جام جهاني! در ثاني : به عمل کار برآيد به سخنداني نيست. من کاري را انجام مي دهم که بلد باشم. مگر همين شماها نمي گفتيد: «ده نمکي از کارگرداني چه مي داند که آمده سينما فيلم بسازد؟» ديديد فيلمي ساختم که سالن هاي سينماي تان صبح تا شب شب تا دم صبح از تماشاچي پر و خالي شد! ديديد سينماي شما براي من کوچک است! حالا برويد سينمايي بسازيد که نصف مملکت در آن، جا بشوند! يا فيلمي بسازيد که بالاي هشت ميليارد بفروشد و هفت ميليون نفر هم آن را ببينند! همينجا از آقاي شريفي نيا هم تشکر مي کنم. من هم تشکر مي کنم ولي اينجوري که شما مي گوييد پس سرمربي تيم ملي نشويد چون بزرگترين استاديوم ما آزادي است که صدهزار نفر هم جا نمي گيرد. خب کار شما اشکال دارد که استاديوم تان هم اينقدر کم ظرفيت است. حتماً ما بايد بياييم سر تيم ملي تا شما بفهميد ملت، طرفدار فوتبال خوب و پرحرف هستند و اگر تيم ملي چنين فوتبالي بازي کند، حتماً از آن استقبال مي کنند؟ حالا که کار به برنامه نود و عادل فردوسي پور نکشيده بهتر است برگرديم به اخراجي ها و کارگردان ميلياردي اش. کارگردان ميلياردي نه . ميلياردها را سرمايه گذارها مي برند. يعني شما از اين فروش ميلياردي چيزي عائدتان نشده ؟! نمي خواستم بشود ولي نشد. من فقط مي خواستم دستمزد کارگرداني ام را بگيرم و فيلمم را بسازم ولي شريفي نيا خواست که من درصد کوچکي در سرمايه گذاري شريک باشم که ديگر نتوانستم درخواستش را رد کنم. بالاخره ما بچه پايين شهريم و رفيق باز. شريفي نيا هم بچه زعفرانيه است و چشم و دل سير! جداً که هر چي کار سخت است به شما مي سپارند... بگذريم... اگر يک روز فکر کنيد فرد ديگري هست که حرف شما را بهتر از خودتان مي تواند بيان کند. آيا اين کار را به او واگذار مي کنيد؟ مثلاً چه کسي ؟ در سينما مثلاً ابراهيم حاتمي کيا . اولا آن بنده خدا را که هر چقدر هم به رنگ هاي مختلف از جمله ارغوان در بيايد، نمي گذارند حرف خودش را بزند حالا بيايد حرف من را بزند؟! ضمن اينکه او چند بار بايد بگويد : « مسعود حرف من را مي زند» که شما باور کنيد؟ ثانياً هيچکس بهتر از خود آدم نمي تواند حرفش را بيان کند. پس اينکه يک نفر فيلمنامه مي نويسد و يک نفر ديگر کارگرداني مي کند، يعني چه؟ اينها کاسب کاري است يعني شغل آن افراد محسوب مي شود و گرنه کسي که حرف داشته باشد خودش مي نويسد خودش هم مي سازد. چون هيچکس به اندازه خود آدم نمي داند چه نوشته و چطور بايد آن نوشته را بسازد که آن مفهوم و حرف اصلي را در بياورد. در همه دنيا هم همين است. شما تا به حال ديده ايد مثلاً کسي مثل ميشلوفسکي غير از نوشته خودش را بسازد؟ چيشلوفسکي؟! (فکر مي کند) کيشلوفسکي! اصلا کيش يا ميش چه فرقي مي کند؟ لب مطلب درلوفسکي آن است که من درست گفتم!(لحنش تند مي شود) مي بيند شماها فقط بلديد ايراد بين اسرائيلي بگيريد! اصلاً به اصل مطلب توجه نمي کنيد! بله ... نخير... حق با شماست... خب بهتر نيست شما مثلا به جاي اينکه از محمدرضا شريفي نيا بخواهيد برايتان بازيگر انتخاب کند، خودتان اين کار را بکنيد تا بازيگرهايي انتخاب شوند که بيشتر به شما در رساندن آن مفهوم اصلي و مورد نظرتان کمک کنند؟ حساب شريفي نيا را از بقيه جدا کن که من اگر سرمربي تيم ملي هم بشوم او را با خودم مي برم و اتفاقاً انتخاب بازيکن را هم به او مي سپارم. يعني شما از الان يارگيري هم کرده ايد ؟ راستش يکي از سوالاتي که چند وقت است براي خودم به وجود آمده، همين است که : من در يارگيري شريفي نيا را برداشتم يا او مرا انتخاب کرد؟ خلاصه نمي دانم من يارگيري کردم يا او ... ولي خب اين در اصل ماجرا تاثيري ندارد. تاثير که دارد : اگر شما يارگيري کرده باشيد که در جهت بيان حرفهايتان بوده اما اگر ايشان يارگيري کرده باشد. در حقيقت از شما به نفع سينما استفاده کرده که اينقدر ميليارد تومان به جيب سينما ريخته ايد. (اخم مي کند) حالا اگر بگويم من شريفي نيا را يارگيري کرده ام. مشکل شما حل مي شود؟! خواهش مي کنم! من که مشکلي ندارم! ... به اين فکر کرده ايد که شايد روزي به اين نتيجه برسيد که بايد براي بيان حرفتان رئيس جمهور شويد؟ (تسبيحش را از جيب کتش بيرون مي آورد و زير لب مي گويد لا اله الا الله) البته از شما چه پنهان چند وقت است درباره اين موضوع هم فکر مي کنم. بالاخره اگر هر جا برويم به ما انگ غريبه بودن بزنند که بيخود مي کنند البته، ديگر در سياست نمي توانند. چون به هر حال، من تحصيلاتم علوم سياسي است و ... خيلي دوست دارم بدانم اگر رئيس جمهور بشويد، وزيرانتان را بر چه اساس و معياري در کابينه مي چينيد؟ به هر حال براي انتخاب اعضا و ترکيب آنها در کابينه با کساني که از نظر خودم صاحب صلاحيت و تخصص باشند، مشورت مي کنم. ممکن است براي اين کار، فردي را مسئول کنيد؟ منظورتان را نمي فهمم. يعني ممکن است کسي باشد که از او الهام بگيريد يا مثلاً اگر فردي را براي عضويت در کابينه تان انتخاب يا معرفي کرد، نظرش را بپذيريد. يا نه حتماً بايد خودتان فرد منتخب را بشناسيد تا قبولش کنيد؟ البته خيلي به ندرت پيش بيايد که در عالم سياست، من کسي را نشناسم ولي شايد هم پيش آمد! البته الهام گرفتن را بعيد مي دانم ولي بله اگر کسي را قبول داشته باشم هم انتخابش را هم منتخبش را مي پذيرم. آن وقت چنين فرد انتخاب کننده اي در کابينه شما چه پستي خواهد داشت؟ (فکر مي کند) .... يک وزارت انتخابات درست مي کنم و تمام امور انتخابي دولت را به او مي سپارم... (اخم مي کند) اصلاً مي دهم تمبر يادبود برايش چاپ کنند، که شماها فکر نکنيد ما بچه هاي پايين شهر، بي معرفتيم!... (لحنش تند مي شود) حالا که اينطور شد براي اينکه روي تان کم بشود چند تا پست هم بهش مي دهم! آقاي ده نمکي چرا عصباني مي شويد؟ من فقط يک سوال پرسيدم . دعوا که نداريم... بگذريم... اما با اين وصفي که از شما شنيدم بايد بگويم پس شما هم مي توانيد رئيس جمهور در سايه داشته باشيد؟ بله آقا؟! (به شدت عصباني مي شود) آخ خ خ ... ملاجم! ... چي بود؟ ... لوله جاروبرقي بود که مادرم به نشانه اينکه لنگ ظهر است. حياکن! رختخواب رو رها کن! بر سرم کوبانده! ... الهي دور سرش بگردم که به موقع نجاتم داد!... آخر مصاحبه را خراب کرده بودم... نزديک بود خواب به خواب بروم!... با سپاس فراوان و درود بيکران از مسعودخان ده نمکي خودمان، به خاطر تحملشان، که در اين خواب پريشان، به اين بنده حقير موج گير آويزان، منت گذاشته و پاسخ دادند دندان شکان، و پس از خواندن آن، حفظ مي کنند راکورد لبخندشان و نمي کشندمان به کلانتري و دادگاه و زندان، و يا نمي فرستندمان به آن جهان، به دست خودشان... خلاصه : الامان... مسعودخان.... الامان... منيع :  نقش آفرينان     /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن