محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826761677
گفت وگو با ايرج کريمي :شهوت فيلمسازي ندارم
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ايرج کريمي با کارنامه يي که فيلم هايي همچون «از کنار هم مي گذريم»، «چند تار مو»، «باغ هاي کندلوس» و «نسل جادويي» در آن وجود دارد اين روزها سراغ تلويزيون رفته است. او يکي ديگر از کارگرداناني است که فعاليت هايش در زمينه تلويزيون افزايش يافته و قرار است بيشتر هم بشود. ساخت دو اپيزود تونل و سفيد در مجموعه «يک لحظه ديرتر» و همچنين ساخت اپيزود «تحقير» از مجموعه راه شيري فعاليت هاي اين روزهايش است. او البته پيش از اين نيز با تلويزيون همکاري داشته است؛ ساخت تله فيلم «روابط» که اکنون به قول خودش در بقالي ها عرضه مي شود. او از اين موضوع دلخور و عصباني است و احساس مي کند به اعتمادش خدشه وارد شده است. اما فيلم او از دو منظر قابل بررسي است. بازيگر فيلمش در يکي از گفت وگوهايش آن را چنان بد مي داند که حتي تلويزيون راضي به پخش آن نشد و از طرفي عده يي آن را پر از پيچيدگي مي دانند. فيلمي که مي تواند تجربه يي باشد در زمينه فيلم هاي جنايي. هرچند بخشي از اين گفت وگو درباره عملکرد تهيه کننده بود. --- -شما هم وارد تلويزيون شديد و مدت ها است که با آن رسانه کار مي کنيد اما چطور شد فيلم تان پخش نشد؟ سه سال پيش بود که فيلم ساخته شد. فيلمنامه اش را خودم در ژانر جنايي نوشته بودم. اگر قرار بود خودمان دنبال ساخت و تصويب آن مي رفتيم مدت ها طول مي کشيد. نيمه دوم سال 85 توسط دستيارم بهرنگ توفيقي که در فيلم هاي قبلي ام با بنده همکاري داشت با آقاي سيدکمال طباطبايي تهيه کننده آشنا شدم و فيلمنامه «روابط» را به شبکه يک صدا و سيما ارائه کردم و دو ماه قبل از پايان سال 85 با بنده تماس گرفتند و گفتند فيلمنامه تصويب شده است و قرار بود در ماه هاي پاياني سال کليد بزنيم، اما درگيري آقاي طباطبايي براي کار تهيه فيلم آقاي صدرعاملي که در مشهد فيلمبرداري شد و تعطيلات نوروز که در کار وقفه مي انداخت شرايطي را به وجود آورد که ترجيح داديم بعد از تعطيلات کار را شروع کنيم. اين فيلم به صورت تله فيلم توليد شد. در آن زمان حتي بحث حضور فيلم در جشنواره فيلم فجر بود. اول که فيلم ساخته شد کلي به به و چه چه کردند و قرار بود با سلام و صلوات از سينما يک که فيلم ايراني نشان نمي دهد پخش شود. حتي آقاي صباح هم گفت از لحاظ فني يک موقعيت و زمان خوب پيدا مي کنم و فيلم را پخش مي کنم. اما اين حرف ها هيچ کدام راست نبود. -خب مگر الان تعداد بيشتري آن را نمي بينند. چه اشکالي دارد از تلويزيون پخش نشده است؟ توجه کنيد اين تله فيلم براساس هزينه ها و بودجه تلويزيون فوقش با 70 ميليون ساخته مي شود. حالا به دليل حضور آقاي فروتن 20 ميليون تومان بيشتر از هزينه هاي معمول براي ايشان در نظر گرفتند. بقيه عوامل با تعرفه تلويزيون با آن نحوه بد پذيرايي کار کردند. من تب داشتم اما سر صحنه رفتم. من فيلم را با ميکس محمد حقيقي دوست خوبم به عنوان صدابردار و صداگذار تحويل دادم که حتي به صورت مجاني اين کار را انجام داده بود اما فيلم را بدون آن منتشر کردند. تلويزيون در اين ميان تنها نقش يک واسطه را بازي کرده است و تمام قراردادها را به سود تهيه کننده مي بندد. در اين ميان هرچه کارگردان يا نويسنده فيلمنامه جانفشاني کند اصلاً مهم نيست. وقتي فيلم را از بقالي مي خرند که ديگر شانسي برايش قائل نيستند. آن هم به صورت وي سي دي که از رده خارج است. با آن طراحي جلد نه چندان متعارف که عکس يک نفر را گذاشتند که در تيتراژ آخر از همه است. اسم من را هم به عنوان نويسنده ننوشته اند. -خيلي از فيلم هايي که اين گونه عرضه مي شوند بيشتر با مردم ارتباط برقرار مي کنند. اين نوع عرضه حرمت ندارد. اين طور با فيلم برخورد کردن فقط نگاه اقتصادي و سودآور داشتن به فيلم است. اين فقط کالاي سودآوري است براي تهيه کننده. سوال من اين است که اين سياست يک بام و دو هوا يعني چه؟ اين گونه رفتارها باعث مي شود من نويسنده و کارگردان هميشه تصور کنم تهيه کننده مي خواهد به من کلک بزند. در اين مدت هم به نظر نمي رسد مردم ارتباط برقرار کرده باشند. در اين مدت هيچ بازتابي نديدم. -اگر برويم سراغ خود فيلم شايد کمي از اين تلخي شما کمتر شود. فيلمنامه را خودتان نوشته بوديد؟ بله. مال خودم بود. اگر خودمان مي خواستيم تهيه کنيم شش ماهي طول مي کشيد اما اين فيلم خيلي زود تصويب شد. فيلمنامه «روابط» کمتر شباهت به سه فيلم قبلي ام «از کنار هم مي گذريم»، «چند تار مو»، «باغ هاي کندلوس» و همين طور «نسل جادويي» دارد. به نظرم «روابط» بيشتر از فيلم هاي ديگرم داستانگو است. -اسم فيلم را به نظر عادي و معمولي انتخاب کرده ايد کاملاً خاص تلويزيون. از کسي که نام هايي همچون «چند تار مو» را انتخاب مي کند، انتظار بيشتري هست؟ چنين هدفي نداشتم. من مي خواستم قصه آدم ها را بنويسم؛ قصه کسي که خودش را جاي کاراکترهاي مختلف مي گذارد. اين قالب تجربه خوبي بود. دوست داشتم مردم را به اين ژانر جلب کنم البته به همراه جاذبه هايي که در کنارش ايجاد مي کنم و يک تلفيق به وجود مي آورم. -مثلاً چه جاذبه هايي؟ هميشه درام هاي زناشويي براي تماشاگر جذاب است. موضوع اخاذي و آدم دزدي و اکشن است که آن هم براي مردم جالب است؛ دکتري که تعادل رواني ندارد. به هر حال يکسري گريزهايي هم به کتاب هاي مختلف زده شده است. -تئوري هايتان را هم گفته ايد، به نظرتان اين سوژه براي مردم جذاب است؟ شايد نقش اول آن خيلي کليشه درستي نباشد يعني دکترهاي روانپزشکي که خودشان مختل هستند. من فقط مي خواستم به آن وفادار بمانم. به همين دليل عدم تعادل او نه به عنوان يک پزشک بلکه به عنوان يک نويسنده ناکام را به عنوان شخصيت در فيلم گذاشتم. درصدد بودم شخصيت ها را در قالب هميشگي شان حفظ کنم. مي خواستم يک کار کلاسيک را به همراه رنگ آميزي مدرن و امروزي ارائه دهم. -خودتان بازيگرها را انتخاب کرديد؟ بله، من به عنوان کارگردان اين حق را از آن خودم مي دانم که هنرپيشه را تعيين کنم. حتي وقتي قرار بود محمدرضا فروتن در فيلم باشد، به صورت جداگانه به هزينه اضافه شد. -اين تجربه جديدي در زمينه ژانر ترسناک براي شما بود؟ فضاي ترسناک را خيلي دوست دارم. جنبه شخصي برايم دارد. سعي کردم در قالب مدرن، مجموعه خاطراتي را از فيلم نوآر با همان سبک کلاسيک دنبال کنم و به رغم امکانات محدود فيلم را ساختم. -اين فيلم مجموعه روابط متفاوت از نويسنده تا روانپزشک است؟ بله، روانپزشکي که قصه آدم را مي نويسد و خودش و اطرافيانش را جاي کاراکترها مي گذارد. قصه برقراري ارتباط ها با يکديگر. -اما پيچيده است و مدام ماجراها جابه جا مي شود. همين باعث مي شود با فيلم هاي تلويزيوني فرق کند. من قرار نيست فيلم راحت الحلقوم بسازم. بلد نيستم. اين نوع کاري است که با ميزان دانشم مي توانم ارائه دهم. بايد مخاطب جدي گرفته شود، به فکر واداشته شود تا سطح فرهنگ و نگاه بصري اش بالا بيايد. با ساختن اين فيلم ها اين اتفاق مي افتد. تلويزيون با همان فيلم هاي سطحي و لوده خود سليقه مردم را پايين آورده است. عادات تماشاگر را براي ديدن کار جدي تغيير داده است. -به همين خاطر شما بازيگري همچون فروتن را داخل فيلم آورديد؟ بله به نظرم نه شايد بهترين بازي اش اما يکي از بهترين بازي هاي اوست. جنس بازي او وقتي به عنوان روانپزشک بود با انتهاي داستان که به عنوان يک دکتر عادي وارد خانه مي شود، فرق دارد هرچند من خودم دوست داشتم در نهايت فيلم با يک تعليق تمام شود و اين نگراني حتي در روابط عادي نيز وجود داشته باشد. -حضور فروتن اين بار تفاوت هايي با فيلم قبلي تان مثلاً «باغ هاي کندلوس» داشت. اين بار کاملاً ملايم و دروني بود. من کل انتخابم براي فروتن در فيلم باغ هاي کندلوس به خاطر سکانس نماز بود. دوست داشتم اظهار عشقش پرخاشگرانه باشد. يک جور ترس و نگراني. انگار بچه يي که مي خواهند عروسکش را از او بگيرند. مي خواستم همين را نشان دهد. فروتن بهترين بازي ها در قالب جلوه هاي مردانه و پرخاشگرانه دارد. من مي خواستم اين بار در فيلم هم سن او بالا برود و هم حرکاتش عمق داشته باشد. -و انتخاب خانم مقدمي چطور؟ براي بازيگران تئاتر احترام قائل هستيم. اگر ذوق و قريحه داشته باشند راحت مي شود با آنها کار کرد. از نظر فرهنگي اهل مطالعه و کتابخوان هستند. به قواعد پايبند مي مانند مي توانند سريع تر و ساده تر به نقش برسند. -خانم افشاري هم براساس همان کارشان در تلويزيون انتخاب شد؟ نه اتفاقاً من سريال «او يک فرشته بود» را نديدم. وسط هاي کار بود که يک بخش کوتاهي از آن را در ماهواره ديدم. اما هنگامي که به دفتر آمدند من بلافاصله گفتم «انگ شخصيت» است. خود جنس بود. مهم نبود بازي کند. خودش بود حتي اگر بازي نمي کرد. -از فيلم راضي هستيد؟ درباره اين فيلم مي توانم بگويم اين کار را دوست دارم، فيلم دلم است. من عشق به سينما دارم. اين ژانر کلاسيک فراموش شده است. اين فيلم يک جور اداي دين به خاطرات بچگي و نوجواني من است. کاراکتري که به دنبال خلق و آفرينش است و در نهايت هم ناکام از دنيا مي رود؛ کسي که حاضر است براي اينکه متن خوبي بنويسد پايش بميرد و زندگي اش را بگذارد. حتي آن جمله يي را که در موقع مرگ مي گويد هم واقعاً دوست داشت و از ته دلش گفت. -جمله يي که به کارآگاه مي گويد؟ بله، جمله اين بود؛ «داستان نويسنده يي که مي دانست نمي تواند شاهکار خلق کند و ترجيح داد در قصه بميرد.» -شايد اگر اينقدر پيچيده فيلم را نمي ساختيد راحت تر بيننده با آن ارتباط برقرار مي کرد. من بچه تهرانم. از همان سال 39 که تلويزيون آمد پدرم خريد و ما در خانه مان تلويزيون داشتيم. يکي از ژانرهايي که دائم از تلويزيون مي ديديم آثار رنوار بود. يکي از آنها سريال تسخيرناپذيرها بود که رابرت دساک ساخته بود و در دهه 40 پخش مي شد. -فکر مي کنيد دليل اينکه به اين گونه ژانرها کمتر مي پردازند چيست؟ به دليل محدوديت از نظر حضور شخصيت زن فتان زيبا نيست؟ آن شخصيتي که مي گوييد زن فتان است قرار نيست در همه اين فيلم ها وجود داشته باشد. -اما در اين فيلم شما هست؟ بله يک سايه کمرنگ آن هم نه از نوع باهوش آن بلکه کودن. اما يک نکته هم يادم آمد. يکي از کساني که اين ژانر را کار مي کرد ساموئل خاچيکيان مرحوم بود و يکي از بهترين هايش هم «پرده آخر» بود که اتفاقاً شخصيت اول آن هم يک هنرمند ناکام نمايشنامه نويس بود. يا مورد ديگر هم ساخته داريوش فرهنگ «طلسم» بود. اين ژانر در سينماي ما جا نيفتاده است. فقر امکانات فانتزي است. -شايد اين سوال را هم بايد مطرح کرد که چرا براي تلويزيون کار مي کنيد؟ براي من کار در تلويزيون هم مثل سينما جدي است. برايم فرقي نمي کند که فيلم را به صورت 35 بسازم يا ويدئويي. ما «چند تار مو» را هم اول به صورت دي وي دي ساختيم و بعد تبديل کرديم. 30 سال است که ما شاهکارهاي سينما را در قاب کوچک تلويزيون مي بينيم. به هر حال تلويزيون اهميت خودش را دارد و اين ماجراها و ماجراهاي نظير آن نشان داد که فقط با کارگردان خوب نيست که سطح تلويزيون بالا مي رود بايد تهيه کننده هاي باشعور و صالح نيز باشند. اکثر تهيه کننده ها سودجو هستند و مدام مي خواهند از هزينه ها کم کنند. به همين خاطر است که کيفيت اين تلويزيون و برنامه هايش پايين است. من اصول خودم را دارم. اعتقادات خودم را دنبال مي کنم نه اصول آقاي ضرغامي و صباح را. خيلي از کارگردان ها مي ترسند که اين موقعيت کار کردن با تلويزيون را از دست بدهند اما من نمي ترسم. شهوت فيلمسازي ندارم. به اصولم پايبندم. صادق هدايت، صمد بهرنگي و فروغ فرخزاد الگوي من بودند. الان هم مي خواهم خودم براي جوان ها چنين الگويي باشم. برايم مهم نيست که تلويزيون استانداردهايش را رعايت نمي کند اما من مي خواهم اين کار را طبق استانداردم انجام دهم. آن طوري هم نيست که بگويم فيلم نمي سازم قرار نيست که با باد هوا زندگي کنم. -اما سختي هاي خودش را هم دارد که خودتان هم با آن درگير شديد. هميشه مديران تلويزيوني فکر مي کنند اين تهيه کننده ها هستند که رعايت مي کنند در حالي که ترس از کارگردان ها بيجا است. اين کارگردان ها هستند که همه مسائل را از نظر سياسي و شرعي رعايت مي کنند. در تله فيلم هايي که ساخته ايم خيلي هم از هزينه ها خورده مي شود و مدام از کيفيتش کاسته مي شود. خيلي ها که براي خودشان اصولي نداشته باشند مي گويند بگذاريد کارمان را انجام دهيم و تمام مي شود. پول مان را بگيريم برويم. اما اگر طبق اصول باشد روزگار قريب از توش در مي آيد. اگر عياري خودش تهيه کننده نبود سريال مطمئناً به اين خوبي نمي شد. او از آدم هاي تحت قراردادش پولي را نخورده است. ولي به هر حال با من به شکل فرهنگي رفتار نشده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]
-
گوناگون
پربازدیدترینها