تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836777416
موسوي خوئينيها گفته بود که زمان امام راحل هم ولايت فقيه را قبول نداشت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت:موسوي خوئينيها گفته بود که من زمان امام(ره) هم ولايت مطلقه را قبول نداشتم اما از آنجايي که امام جاذبه فوقالعادهاي داشت و ما نيز از شاگردان ايشان بوديم رويمان نميشد که جلوي امام مخالفت کنيم اما حالا که اين شرايط نيست، من ميگويم که از ابتدا هم اين مسئله را قبول نداشتهام. به گزارش ايرنا، "محمدحسين صفارهرندي" در نشست مجمع جوامع اسلامي دانشجويان دانشگاههاي سراسر گفت: براي تحليل آنچه در ماههاي اخير در جامعه اتفاق افتاده است، بايد دو سطح سياسي و اجتماعي جامعه را تحليل کرد. وي با اشاره به اينکه در سطح سياسي بايد کنشهاي فعالان اين عرصه يعني اشخاص، چهرهها و شخصيتهاي برجسته و فعال در عرصه سياسي، احزاب و گروهها را تحليل کرد، افزود: در سطح اجتماعي بايد فعاليتها، تلاشها و کنش و واکنشهاي جريانات عمومي تودههاي مردم، نيروهاي اجتماعي و جريانات نخبه و تاثيرگذار در سطح اجتماعي را منظور کنيم. صفارهرندي اظهار داشت: در بحث سياسي بايد بپذيريم که از اوايل دهه هشتاد تا سال 82 تحولات صورت گرفته در ساحت سياسي کشور تدريجا به ضرر جريان حاکم سياسي آن زمان که قوهمجريه، قوه مقننه، شوراي شهر و شهرداري را در اختيار داشت، حرکت ميکرد، اما از سال 82 و با روي کارآمدن شوراي شهر دوم تغيير و تحول عظيمي در تهران و ديگر شهرهاي بزرگ رخ داد و شوراها از دست اصلاحطلبان خارج و به دست جريان اصولگرا افتاد. وي با اشاره به اينکه تحولات صورت گرفته متاثر از حوادثي بود که از سال 76 و با روي کارآمدن اصلاحطلبان رخ داده بود، افزود: چنانچه در دوران اصلاحات برنده تمام انتخابات برگزار شده اصلاحطلبان بودند اما در طول اين مدت قضايايي اتفاق افتاد که خود به خود بر روي وجهه جريان اصلاحات اثر گذار شد. وي گفت: بخشي از اين اتفاقات برخوردهايي بود که در بين خود اصلاحطلبان که حدود 18 گروه را شامل ميشدند، اتفاق ميافتاد، يعني اين اختلافات در بين اصلاحطلبان روي ميداد و سر به بيرون ميزد و بر روي جريان اجتماعي جامعه تاثير ميگذاشت. وي اظهار داشت: جريان اصولگرايي با اين نام و عنوان سابقه طولاني ندارد و پيش از دوم خرداد نيز مقولهاي به نام اصولگرايي در صحنه سياسي کشور نداشتيم و در آن زمان بيشتر بحث دو جناح راست و چپ مطرح بود. وي افزود: اختلافات ميان اصلاحطلبان دليلي بود تا جبهه سياسي مقابل که نيروهاي اصولگرا بودند، وارد صحنه شوند و اين تحرکات معادله سابق را به مناقشه ميان جريان اصولگراي وفادار به انقلاب و جريان اصلاحطلب که پس از مدتي اصلاحطلبي آن بوي تجديدنظرطلبي و خروج از انقلاب و نظام را ميداد، تبديل شد. صفارهرندي اظهار داشت: خروج از موضع جناح راست و ظاهر شدن در موضع جريان اصولي وفادار به اصل انقلاب موفقيت بزرگي براي نيروهاي خودي در ساحت سياسي بود چراکه توانستند با چنين عنواني به ماهيت حرکت خود اعتبار ببخشند اما در اين ميان نقش اول و برجسته را رهبر معظم انقلاب بر عهده داشتند. وي افزود: ايشان با رهنمودهايشان اين جريان اصولگرا را هدايت کردند و عمده اين راه را هم بر عهده دانشجويان گذاشتند که اثر عملي اين قالبشکني در انتخابات شوراهاي دوم به صورت محدود و در مجلس هفتم به صورت مفصل و گسترده ديده شد. وي اظهار داشت: اين رويه تا اواخر دهه هفتاد به صورت جسته و گريخته ادامه داشت و اين جريان وفادار به انقلاب به آرامي و با تغييرات جديد خود را معرفي ميکرد، عملا وارد مرحلهاي شديم که يک جناح جديد به اسم جريان اصولگرايي در کشور شکل گرفت، که هم گفتمانش با گذشته متفاوت بود، هم آرمانهاي متعاليتري داشت و هم اهل زد و بندهايي از جنس نشستن در اتاقهاي دربسته و فارغ از جامعه تصميم گرفتن نبودند و اين يک موفقيت بزرگ براي اين جناح بود. وي با اشاره به اينکه در صحنه سياسي طرف مقابل، به موازات توفيقاتي که براي اين طرف حاصل ميشد، در موضع تدافع قرار گرفته بود و سعي داشت وحدت در گروه را براي خود حفظ کند،اظهار داشت: اين موضوع شدني نبود و دليلش نيز اين بود که آنها آرمان مشترکي نداشتند و سليقههايشان در اداره کشور با يکديگر متفاوت بود، اين تعارضي که بين گروهها و احزاب اصلاحطلب وجود داشت، خود به خود زور اين جماعت را کم ميکرد و در موقع انتخابات شانس آنها را براي دسترسي به قدرت را کاهش ميداد. وي افزود: شکل گيري شوراي شهر دوم در تهران و شهردار برآمده از اين شورا، اولين آزمون عملي جريان اصولگرا در صحنه اداره کشور ارزيابي ميشد. وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار داشت: زماني که مجلس هفتم شکل گرفت جامعه با مجلسي مواجه شد که گفتمان اصلي خود را از مباحث دل آزار سياسي که مجلس ششم اسير آن بود و به جامعه منتقل ميکرد، جدا کرده بود و تمام تلاشش بر روي اين بود که چه طور ميتوان بهتر خدمت کرد و بر احوال معيشت و روزمره مردم تاثير بيشتري گذاشت، در واقع گفتمان قالب تغيير کرده بود و مردم اين را حس مي کردند. صفارهرندي افزود: يکي دو سال آخر به دولت اصلاحات سخت گذشت، از اين جهت که عليرغم ميلش بايد تغيير گفتمان ميداد لذا آنها شروع کردند به درآوردن شکلک از اين نوع که ميخواهند به وضعيت معيشت مردم رسيدگي کنند، حقوق برخي طيفها را بالا بردند و سعي کردند به رغم ميلشان جلوي گراني را بگيرند. وي اظهار داشت: با روي کار آمدن دولت نهم آخرين سنگري هم که متعلق به جريان اصلاحطلب بود، از هم فروپاشيد، همه کانونها در کنترل و اختيار جناح اصولگرا قرار گرفت، حالا تصوري که در ذهنها مينشست اين بود که عليرغم برآورد قبلي طرف مقابل که معتقد بود جريان وفادار به خط اصيل انقلاب و ايستاده در برابر غرب و آمريکا و جريان مدافع محرومين و مخالف برخورداري زيادهخواهان عرضه حکومت کردن ندارد، يک مرتبه چشم باز کردند و ديدند مردم به اين جريان اعتماد کردند و همه قواي کشور را به آن سپردند. وي با اشاره به اينکه يکي از دلايل و انگيزههاي اصلي موسوي براي آمدن به صحنه نيز همين قضيه بود،اظهار داشت: تا پيش از آن در بين خود اصلاحطلبان نيز گفته مي شد که ديگر کسي نميتواند با مدل حکومت داري دهه 60 و زمان امام اين مملکت را اداره کند. وي افزود: تا قبل از دولت نهم چندين بار به موسوي پيشنهاد شده بود که نامزد انتخابات شود اما او پاسخ داده بود که شرايط با گذشته فرق کرده و ديگر جامعه پذيراي کسي مثل من که مدل خاصي را در دهه 60 براي اداره کشور داشتم، نيست، اما وقتي دولت احمدينژاد سرکار آمد و مجلس، مجلس اصولگرا شد، مردم اعتماد کردند و در مجلس هشتم هم دوباره همان گفتمان مجلس هفتم قالب شد، موسوي به فکر افتاد که وارد صحنه شود. وي افزود: دليل اصلي اغوا شدن موسوي براي اينکه ميتواند به صحنه بيايد و بزند و ببرد، اين بود که وقتي مدل احمدينژاد جواب ميدهد يعني مدل انقلاب جواب ميدهد پس من ميآيم، مني که نسخه اصلي آن هستم و او بدل من است. وي افزود: آنها ميدانستند که قانون اساسي را نميتوانند تغيير دهند، چون به اراده رهبري بند است و رهبري نيز محکم ايستاده بود لذا چارهاي نداشتند جز اينکه اين جمهوري را به يک جمهوري سکولار و عرفي تبديل کنند و به دنبال يک گفتمان جمهوري غيرديني باشند که ظاهرا از عناصر الهامبخش پشت صحنه آن افرادي همچون رامين جهانبگلو، حسين بشريه و کيان جانبخش بودند که آن زمان تاثيرگذاري فراواني در هدايت اين جمع به اين نقطه داشتند. وي اظهار داشت: البته حجاريان هم از کساني بود که اين اتفاق را باور کرده بود، منتها او از اينکه دست به ترکيب قانون اساسي زده شود و يا برخلاف آنچه که در قانون اساسي پيش بيني شده بخواهد حرکتي انجام شود، ميترسيد. وي افزود: قبل از ترور شدن حجاريان، من در برنامههايي در دانشکده کشاورزي کرج دعوت داشتم که دعوتکنندگان آن اصلاح طلبان بودند، سخنران قبل از من حجاريان بود؛ وقتي من رسيدم بحثها و سوالاتي که مطرح ميشد در اين باب بود که چرا کار جمهوري اسلامي را يکسره نميکنيد؟ و حجاريان ميگفت که عبور از قانون خسارتهاي زيادي براي ما دارد، ما بايد بگرديم و راهي پيدا کنيم که اين خسارت بزرگ را متحمل نشويم. وي افزود: در آن حال و هوايي که طرف مقابل گمان ميکرد که ديگر بايد فاتحه جمهوري اسلامي خوانده شود، دولتي سرکار آمد که با اوج وفاداري به نظام و انقلاب توانايي جذب مردم را به اين گفتمان داشت. وي تاکيد کرد: دولت توانسته يک نشاط سياسي را به بدنه اجتماعي منتقل کند و استقبال مردم از احمدينژاد در سفرهاي استاني او نشانه جذب مردم به اين گفتمان بود. وي افزود: تا پيش از وقايع دوم خرداد و پس لرزههاي پس از آن استنباط عمومي جناحهاي خودي و توده مردم و اجتماعات حزبالهي اين بود، اما پس از دوم خرداد و ضربهاي که به نظام وارد شد، مشخص شد که بزرگان ما چندان هم حواسشان جمع نيست، باخت اعجابآور نامزد اين طرف و پيروزي شگفتآور نامزد اصلاحطلبان در اوج ناباوري، تکان بزرگي را در بين جبهه خودي و نيروهاي اجتماعي ايجاد کرد و آنها را از رخوتي که دچارش شده بودند، جدا کرد. وي افزود: بخش عمده اين جوشش و تحرک در جبهه دانشجويان و قشر دانشگاهي نيروهاي خودي اتفاق افتاد و در کنار آن نيز تحرکي در بين جامعه جوان حوزوي ما ايجاد شد همچنين بخش ديگر اين تحرک و نشاط را جايي به نام بسيج ايجاد کرد، که نبايد از آن غافل شد. وي تصريح کرد: تا قبل از دوم خرداد مديران سياسي از مردم واهمه داشتند و هاشمي رفسنجاني نيز هميشه در مسائل اداري کشور مدل فکرياش اين بود که انتخابات حداقلي به نفع مرکزيت انقلاب است اما در آستانه انتخابات دوم خرداد، مقام معظم رهبري بر حضور حداکثري مردم در انتخابات تأکيد کردند. وي اظهار داشت: هاشمي نيز بعدها گفت که من براي همين ميگفتم که اگر اکثريت مردم به صحنه بيايند جريان مورد علاقه شما روي کار نمي آيد ولي در انتخابات بعدي نيز باز هم مقام معظم رهبري فرمودند: من اميدوارم حداکثر مردم در انتخابات شرکت کنند. صفارهرندي افزود: در جوامع ما سه دسته جناح و گروه به صورت توده و انبوه تجمع کردهاند، گروه اول کساني هستند که در پاي حفظ اين سيستم تا آخرين قطره خون ايستادهاند، اينها جريان حافظ و نگهبان نظام هستند؛ دسته دوم جرياني است که تمام تلاشش واژگون کردن اين سيستم است که آنها اپوزيسيون انقلابي هستند که ميخواهند ريشه اين انقلاب را بزنند وي افزود:يک جماعت ديگر نيز هستند که نه به اين نگاه تعلق دارند و نه به نگاه ديگر و اکثريت مردم جامعه را شامل ميشوند در نتيجه ميتوان اينطور گفت که نسبت کلي جمع دو گروه اول بيست تا سي درصد حداکثر جمعيت جامعه را شامل ميشود و بين 70 تا 80 درصد جامعه به جريان سوم که جريان عمومي جامعه است، تعلق دارند. وي افزود: ناطقنوري در انتخابات دوم خرداد در گفتماني ظاهر شد که مردم ميخواستند آن را به زير بکشند، چراکه مردم از هاشمي گسسته بودند و از آنجايي که ناطق گفت من دنباله رو همان دوره هستم مردم به او رأي ندادند. وي اظهار داشت:، با اينکه هاشمي از خاتمي طرفداري ميکرد اما احساس جامعه اين بود که هاشمي پشت سر ناطق است لذا جريان زمان هاشمي رفت. وي گفت: در دوره احمدينژاد اين ماجرا معکوس شد يعني سال 84 وقتي که انتخابات بين احمدينژاد که شعاري جديدي داشت و هاشمي که دنباله رو خودش و جريان دوم خرداد بود، وي در پاسخ به سوالي مبني بر اينکه چه دليلي موجب شد تا موسوي و افرادي از اين دست دچار نوعي تجديدنظرطلبي در افکار و گفتمان انقلاب شدند؟ گفت: اينکه چطور يک نفر ممکن است به وادي بازگشت از گفتمان انقلاب و اسلام و جمهوري اسلامي برسد، از چندين جنبه قابل بررسي است. وي افزود: در مباحثي که مقام معظم رهبري در بخش عوام و خواص مطرح کردهاند به اين مسئله پرداخته شده است، اما موضوع ديگري که بايد مد نظر قرار بگيرد اين است که انسانها وقتي از نقطه کانوني يک واقعه فاصله ميگيرند با غفلت و فراموشي مواجه ميشوند. وي اظهار داشت: به طبع وقتي از انقلاب دور ميشويم ممکن است از انديشهها و انگيزههاي آن نيز دور شويم، براي مثال موسوي خوئينيها پس از رحلت امام(ره) و در دوران ابتدايي رهبري حضرت آيتالله خامنهاي با رهبري ايشان مخالف بود و هميشه نسبت به موضوع رهبري ايشان واکنش منفي نشان ميداد که بخشي از شيطنتهاي کنوني وي نيز متاثر از همان نگاه قديمي است. صفارهرندي ادامه داد: موسوي خوئينيها در يکي از کلاسهاي درسش در يکي از واحدهاي دانشگاه آزاد عنوان ميکند که ولايت مطلقه فقيه اساسا مسئله قابل قبولي نيست و نميشود آن را پذيرفت. از وي سوال ميشود که شما که جزو گروه محوري بوديد که در زمان امام کساني را که نسبت به مسئله ولايت فقيه تشکيک عملي کرده بودند به ضديت با اسلام متهم کرده و گفتيد که ضد انقلاب و طرفدار اسلام آمريکايي هستيد پس چطور اين حرف را ميزنيد؟ وي اضافه کرد: موسوي خوئينيها گفته بود که من زمان امام(ره) هم ولايت مطلقه را قبول نداشتم اما از آنجايي که امام جاذبه فوقالعادهاي داشت و ما نيز از شاگردان ايشان بوديم رويمان نميشد که جلوي امام مخالفت کنيم اما حالا که اين شرايط نيست، من ميگويم که از ابتدا هم اين مسئله را قبول نداشتهام. وي افزود: مشابه اين صحبتها را نيز ميتوان در صحبتهاي آدمهاي کوچکتر اين جريان نيز ديد، از آن جمله ميتوان به سخنراني کديور در کانادا پس از فتنههاي اخير و در مراسمي که براي کشتهشدگان اين ماجرا گرفته شده بود اشاره کرد که ميگويد "اين اتفاقات نشان داد که حکومت ديني بر پايه جمهوري ولايي اساسا موضوعيت ندارد و در دوره امام نيز اين حکومت به دليل رابطه امام با مردم و نقش و سيطره معنوي ايشان قابل تحمل بود، اما پس از امام تضاد بين دين و سياست برجسته شد. " وي اظهار داشت:از صحبتهاي اين افراد ميتوان فهميد که اين عده از ابتدا نيز با نظام اسلامي و ولايت فقيه زاويه داشتند و اکنون مشکلاتشان در حال بروز کردن است يعني تجديد نظرطلبي اکنون اينها موثر از زمينههاي قبليشان بود. وي افزود: در جايي ديگر يک عده هستند که موضعشان مسائل فکري و نظري نيست، اينها افرادي هستند که در صحنه عمل و وقتي منافعشان به خطر ميافتد ديدگاهشان عوض ميشود که طلحه و زبير نمونه تاريخي اين افراد هستند، کساني که حاضر بودند براي به حکومت رسيدن امام علي (ع) شمشير بزنند اما زماني که ميخواستند ويژهخواري کنند بر سر امتيازطلبي با امام علي(ع) جنگ کردند. صفارهرندي افزود: بخش ديگري از اين افراد کساني هستند که مرعوب ميشوند، اين افراد زماني که احساس کنند جايگاه و موقعيتشان به خطر افتاده مرعوب شده و زير بار هر فشار و تهديدي ميروند و حتي حاضرند با دشمنان نيز بر سر ميز مذاکره بنشينند. وي افزود: عده ديگري از اين جمع نيز کساني هستند که همواره متاثر از فضاهايي ميشوند که در اطرافشان به وجود ميآيد که از اين دست افراد نيز در مسئولين مکرر داشتهايم، يعني کساني که دائم موضع اصولگرايانه افراطي ميگرفتند و حالا معکوس شدهاند و حتي در ضديت با ولايت فقيه قرار دارند. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]
-
گوناگون
پربازدیدترینها