واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فارس: يك پايگاه تحليلي آمريكايي با اشاره به سوابق استعماري آمريكا، اوباما را سكانداري جديد براي استعمار خواند كه توانست زير چهره آفريقايي آمريكايي كاريزماتيكش مردم آمريكا را با شعارهاي توخالي بفريبد. پايگاه تحليلي "ولترنت " در بخش نخست مقالهاي به قلم "جاشوا بلكني " با موضوع دروغهاي گستاخانه اوباما در تبليغات انتخاباتي، آورده است: با نگرش و تحليل موشكافانه ميتوان ردپاي مفهوم "آمريكاي آسماني " و سياست هاي ضد اقوام بومي آمريكاي شمالي را در دولت اوباما مشاهده كرد. اوباماي دو رگه كه پسر يك كينيايي استثمار شده است حالا اكنون خود يك استثمار كننده است. نويسنده اين مقاله در ادامه اوباماي جديد را -كه زماني قهرمان جنبش حقوق مدني بود و همين امر او را در مقابل نظاميگري پيروز ساخت و به قدرت رساند- سكاندار مهلكترين ماشين نظامي آمريكا ميداند، ماشيني كه در خدمت بزرگترين برنامه كشورگشايي قرار دارد. وي در ادامه مي افزايد: كدام از اين دو چهره اوباما را ميتوان باور كرد و چرا جناح چپ تاكنون تنها يكي از اين دو چهره را ديده است؟ "جرج اورول " در كتاب "روزهاي برمه " كه ارزش آن تاكنون شناخته نشده است مختصراً داستان فرمانروايي را بيان ميكند كه به كشورهاي ديگر ميرفته و اموال مردم را به سرقت ميبرده است. اورول زماني به عنوان كارگزار نيروهاي استعماري در ميانمار (كه بعدها برمه ناميده شد) كار ميكرد. يكبار وي مجبور شد كه برخلاف ميلش به فيلي كه در اطراف دهكده ديوانهوار حركت ميكرد شليك كند. اورول اين ماجرا را در مقاله "شليك به فيل " منعكس ميكند و ميگويد كه از نظر افرادي نظير وي، استعمار ديگر كشورها بعد از اتمام همه ماجراها تنها يك تقلاي طولاني خواهد بود كه نميتوان به آن خنديد. نويسنده سپس با اشاره به رونق نام تجاري اوباما مينويسد: هنگامي كه در حال تحقيق براي نوشتن اين مقاله بودم به طور اتفاقي به سايت "عصر تبليغات " برخوردم كه در آن "نام تجاري اوباما " بعنوان برترين نام تجاري حتي بالاتر از شركت اپل (كامپيوتر) اعلام شده بود. اين موضوع باعث خنده من شد چرا كه ماهيت ناصواب تفكر آمريكايي را در آن مشاهده ميكردم، تفكري كه يك ايدئولوژي استعماري است و اكنون به ياري باراك اوباماي جنگ طلب و دستياران رسانهاياش در حال تغيير ظاهري ميباشد. در واقع نام تجاري اوباما تلاشي از طرف يك قدرت استعماري براي كسب مشروعيت در هنگام سرقت اموال مردم در كشورهاي ديگر ميباشد. در حاليكه اين تلاش گاهي موجب خنده و بدبيني ميشود. روزنامهنگاري با نام كريس هجز اينگونه مينويسد: "نام تجاري اوباما رؤياي بازاريان است. اوباماي رئيس جمهور كاري را انجام ميدهد و نام تجاري اوباما شما را وادار ميكند تا به چيز ديگري بيانديشيد. اين اصل تبليغات موفق است. شما چيزي را ميخريد يا كاري را انجام ميدهيد كه تبليغ كننده ميخواهد چرا كه ميتواند حس چنين عملي را در شما بوجود آورد. " (گفتني است شركت كنندگان در كنفرانس سالانه شركتهاي تبليغاتي در سال 2008 نام "اوباما " را به عنوان برترين نام تجاري آمريكا در آن سال برگزيدند. آنها عقيده داشتند دنياي بازاريابي و تبليغات بايد از روش به قدرت رسيدن اوباما و تبليغات وي قبل از انتخابات رياست جمهوري درس بگيرد.) در ادامه اين مقاله ميخوانيم: طنز تلخ روزگار است كه فرزند يك كنيايي تحت استعمار اكنون خود استعمار كننده است و منافع نخبگان عمدتاً سفيدپوست آمريكايي را پيش ميبرد. اوباما با دولتمردان جنگطلب چاپلوس و توجيهكننده شكنجه در حال احيا كردن مفهوم "آمريكاي آسماني " است كه ريشه در سياستهاي توسعه طلبانهاي دارد كه عليه بوميان آمريكا اتخاذ شد. اعلاميه استقلال "سرخپوستان وحشي و بيرحم " را به عنوان "تروريست " معرفي كرد و با اين گناه عليه بوميان آمريكا، قتل عام انسانها بعنوان وجهي از رفتار كشور آمريكا درآمد. هر يك از افراد بومي كه در جهت حقوق خدادادي خود براي دسترسي به امكانات مادي تلاش ميكرد و در برابر "آمريكاي آسماني " مقاومت مينمود تحت فشار قرار ميگرفت مگر اينكه به غارت ذخاير سرزمين خود رضايت ميداد. بردهداري سياهان، دزدي زمينهاي مكزيك، مقهور كردن آمريكاي مركزي، كوبا و فيليپين همگي حاصل سياستهاي توسعه طلبانه اين حكومت استعماري است. نويسنده سپس فهرستي از فعاليت هاي استعماري آمريكا را در برابر مخاطبان خود قرار داده و مينويسد: پس از جنگ جهاني دوم، بسياري از سياستهاي ماشين ضد كمونيستي هيلتر و حاميان آمريكائيش مانند هنري فورد، آي بي ام و جنرال موتورز توسط آمريكا قرض گرفته شد. حاميان هيتلر او را در راهاندازي هولوكاست عليه كوليها، بردهها، يهوديان و همجنسگرايان كمك ميكردند و با اين كار از سيستم سرمايه داري در مقابل رشد سوسياليزم دفاع مينمودند. در بحبوحه جنگ سرد، آمريكا 50 دولت را ساقط كرد و 30 جنبش آزاديبخش را از ميان برد. (رجوع شود به اثر تحقيقي ويليام بلام) اين اعمال با توسعه امپراطوري ناآشكار آمريكا از طريق عمال خود و قاچاقچيان مواد مخدر و با پيروي از سنتهاي استعماري و حمايت از گروههايي مانند مجاهدين در افغانستان انجام مي گرفت (رجوع شود به اثر تحقيقي پيترديل اسكات در رابطه با همدستي دولت آمريكا در تجارت مواد مخدر). در وقايع مشكوك يازده سپتامبر 2001، سه ساختمان در نيويورك بر اثر برخورد دو هواپيما بكلي نابود شدند ودر اين ميان ساختمان شماره 7 مركز تجارت جهاني را ميتوان اولين ساختمان در تاريخ معماري دانست كه بر اثر آتشسوزي داخلي فرو ريخته است. اين رخداد بهانه اي شد براي "جنگ عليه ترور " كه اصطلاحي مبهم است. (به منظور مطالعه آثار علمي و مستدل درباره تفسيرهاي بيپايه دولت آمريكا از وقايع 19 سپتامبر رجوع كنيد به كارهاي: پروفسور پيترديل اسكات، پروفسور ديويد ري گريفين، پروفسور كوين بارت، پروفسور آنتوني جي هال، پروفسور استفان جونز، ريچارد گيج (معمار)، پروفسر مايكل كيفر و پروفسور گراهام مك كوين) اين تحليلگر با تاكيد بر اين كه عبارت "جنگ عليه ترور " اصطلاحي بي معني است، درباره ريشه و كاربرد اين مفهوم نوشته است: اين اصطلاح در سال 1979 توسط نخستوزير اسرائيل بنيامين نتانياهو كه متهم به ارتكاب جنايات جنگي است ابداع شد. اين عبارت نامفهوم به عنوان يك شعار توسط آمريكا استعمال شد تا بدينوسيله اشغال غيرقانوني افغانستان و عراق توجيه شود. اشغال اين كشورها كه موجب كشته شدن ساكنين آنها شد شايد تنها به اين علت صورت گرفت كه بتوان خط لوله درياي خزر براي به تاراج بردن ذخاير اين منطقه را بر پا كرد. دولتهايي دست نشانده در عراق و افغانستان به كار گماشته شدند تا پوششي باشند در جهت مشروعيت بخشيدن به اين استعمار. وي ميافزايد: باراك اوباما رئيس جمهمور آمريكا تصميم گرفته است بجاي تخريب اين بناي پيچيده استعماري كه برايش به ارث رسيده است آنرا با آغوش باز بپذيرد. برخلاف عقيده همگان، اوباما در تبليغات انتخاباتي خود از حمايت اصناف مختلف بيش از رقيب خود جان مك كين برخوردار بود. نويسنده سپس به تبليغات فريبنده و شعارهاي توخالي اوباما اشاره كرده و مينويسد: هزينه تبليغات تلوزيوني اوباما قبل از پيروزي قاطع وي در انتخابات به ركورد بيسابقه 75 ميليون دلار رسيد. شگفتانگيزتر از همه اينكه بيشتر مردم دنيا چنان مجذوب اين شخصيت جوان، جذاب و كاريزماتيك آفريقايي-آمريكايي شدند كه نتوانستند متوجه سياستهاي راست افراطي و طرفدارانه وي از سرمايهداري شوند. اگر مردم برنامه پيشنهادي اوباما را بيشتر تحليل ميكردند متوجه ميشدند كه فرق وي با رقيب سالخوردهاش مانند تفاوت پپسي و كوكا كولا است. هر دو كانديدا تقريباً در همه موارد اتفاق نظر داشتند و خود را متعهد به هر دو حزب جمهوريخواه و دمكرات ميدانستند. اصليترين وجه اين تعهد التزام به ادامه جنگ غير قانوني عليه ترور بود. اوباما مانند بوش و مك كين بهانه اين جنگهاي غير قانوني را بر پايه اعترافات تحت شكنجه شخصي به نام شيخ خالد محمد قرار داده بود. اين شخص خود قبلاً از طريق سازمان جاسوسي پاكستان بعنوان عامل وابسته سيا فعاليت ميكرد. شعارهاي بيمعني اوباما يعني "ما تغيير پديد ميآوريم " و "بله، ما ميتوانيم " (شعار دوم اقتباسي بدون مجوز بود از شعار سزار چاور رهبر اتحاديه هاي كارگري آمريكاي لاتين) در همان ابتداي رياست جمهوري وي يعني در ژانويه 2009 و در خلال كشتار 1400 فلسطيني اهل غزه توسط اسرائيل توخالي از آب درآمد. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 763]