تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ربا خوار از دنيا نرود، تا آن كه شيطان ديوانه اش كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815677537




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های صبح امروز


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.    رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان علوم انساني؛ رويكردها و كاركردها  به قلم امير محبيان آورده است: قسمت نخست چندي است كه بحث علوم انساني و تاثيرات اين علوم در راهبري فكر ايراني به كجا يا ناكجا آباد مطرح شده است؛ گروهي برآنند كه از وقايع اخير و اعترافات عده اي از سران يك جريان مبني بر اين كه خطاكار در ارزيابي واقعيت ها ما نبوديم و علوم انساني غربي بود كه ما را به راه خطا برد ؛ لذا ماكس وبر وگيدنز را بر كرسي متهمين نشاندند ؛ بايد درس گرفت واين فرصت را بايد غنيمت شمرد و براي هميشه تكليف غرب و علوم انساني ماديگرايش را تعيين كرد. چندي است كه بحث علوم انساني و تاثيرات اين علوم در راهبري فكر ايراني به كجا يا ناكجا آباد مطرح شده است؛ گروهي برآنند كه از وقايع اخير و اعترافات عده اي از سران يك جريان مبني بر اين كه خطاكار در ارزيابي واقعيت ها ما نبوديم و علوم انساني غربي بود كه ما را به راه خطا برد ؛ لذا ماكس وبر وگيدنز را بر كرسي متهمين نشاندند ؛ بايد درس گرفت واين فرصت را بايد غنيمت شمرد و براي هميشه تكليف غرب و علوم انساني ماديگرايش را تعيين كرد. گروهي ديگراز سوي مقابل برآنند كه اشتباه كاران آن جريان سياسي كه در بند گرفتار شده اند؛ اكنون در مقام تئوري پرداز اصولگرايي دو آتشه! تله اي جديد بر سر راه نظام اسلامي قرار داده و چون پيروزي نظام را بر خود ديده اند مسير انحرافي مبارزه با علم و بويژه علوم انساني را فرا روي نظام قرار داده اند و قصد دارند نظام اسلامي را نظامي علم ستيز بنمايانند. اين نوشتار قصد ندارد نيت كاوي كند يا بر پيكر علوم انساني تن پوش قداست و عصمت كند و يا از سوي ديگر شمشير كشيده و سر از بدن آنچه كه هيولاي علوم انساني غربي بر مي شمارند؛ جدا نمايد.اين نوشتار فقط قصد دارد بدور از تعصبات مرسوم حوزه سياست يا پيشداوري هاي كودكانه تا حد امكان اين منطق را برشكافد و اجمالا راهي منطقي تر را فرا رو نهد. دستاوردهاي بشري در حوزه هاي مختلف قابليت بهره گيري براي همگان را دارد. گروهي برآنند كه دستاوردهاي دانشمندان يك منطقه از جهان چون غرب از جهت غربي بودن آن قابليت استفاده را براي جوامعي چون ما ندارد.به عبارتي ؛ نسخه هاي آنان چون متكي بر تجربيات آنان از جوامع خويش است نه تنها ممكن است براي “ما” مفيد نبوده بلكه شايدمرگ زا هم باشد. اين گزاره فارغ از هر قضاوت پيشيني مي تواند از جهاتي درست و از جهاتي نادرست باشد. از آن رو درست است كه تجربيات تاريخي ملت ها يكتا و خاص خود آنهاست.بي گمان تجربيات تاريخي انگلستان كه مي تواند براي انديشمندانشان چونان چراغي براي راه آينده آنان باشد و تجويزاتي مفيد نيز براي اصلاح امورشان ارائه كند لزوما و بلكه تحقيقا فايده اي براي جامعه ايراني كه تاريخي متفاوت را تجربه كرده است؛ ندارد. اگر جز اين بينديشيم چونان طبيبي عمل خواهيم نمود كه فردي را معاينه كرده و با ارزيابي علايم بدني او براي فرد ديگري نسخه تجويز نمايد ؛ البته گاه ممكن است كه نسخه او اتفاقا براي آن فرد ديگرمفيد واقع شود ولي عقلا اين روش نابخردانه و در بيشتر مواردمضر تلقي مي شود. اما گزاره مذكور نادرست است ؛ آنجا كه موضوع تحقيق دانشمندان و كشف گزاره ها و تجويزات آنها انسان را از آن رو كه انسان است و نه از آن جهت كه به جغرافياي خاصي وابستگي دارد؛ مورد مطالعه قرار مي دهد. در اين حالت اين پژوهشها انگليسي؛ آمريكايي يا آلماني نيست بلكه انساني است و قابليت بهره برداري براي تمام انسان ها را دارد ولو انساني باشد كه در قبايل دور در گوشه اي ناشناخته از جنگل هاي آمازون باشد. مثال روشن اين دستاوردها ؛ كشفيات علمي پزشكي است كه ما روزانه از نتايج آن بهره مي گيريم بدون آنكه دغدغه آن داشته باشيم كه اين كشف خاص انسان آمريكايي يا آلماني يا فردي با هويت مليتي ديگري باشد. پس بايد پاسخ داد: اولا آيا علم غربي از جهت غربي بودن يا غير ايراني و اسلامي بودن بالذاته نامقبول است؟ يا فقط اين علوم انساني است كه براي ما پذيرفتني نيست؟ و يا صرفا پاره اي از گزاره ها و يا جهت گيري هاي مادي آن ناپذيرفتني است؟ و اگر فرضا چنين باشد در برابر توليدات فكري اين گونه چه بايد كرد؟ آيا بايد مرزها را آن هم در دوران انفجار اطلاعات بست و اين ويروس هاي فكري را به جامعه راه نداد؟ يا بايد در برابر نسخه هاي نامربوط و بلكه مامفيد و حتي مضر آنان ؛ نسخه هاي مفيد ارائه كرد؟آيا چشم بستن بر توليدات فكري آنها(فارغ از شدني يا ناشدني بودن آن) به معناي مصونيت ماست؟ تلاش داريم به اين پرسش ها و ساير ابهامات در حد توان پاسخ ارائه نماييم؛ باشد ميدان فراخ بحث در اين باب بجاي غوغاي سواران نابلد ميدان بحث صاحبان انديشه باشد.   كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "دلايل شكست پروژه ايران هراسي " به قلم حسام الدين برومند آورده است: «خطر اول تهديد كننده امنيت منطقه كيست؟ و اساساً كدام كشور تهديدي استراتژيك براي منطقه محسوب مي شود؟» سالهاست غرب به سركردگي ايالات متحده و در راستاي منافع در هم تنيده و گره خورده اي كه با رژيم صهيونيستي دارد سعي كرده است در ميدان سياست و جزر و مد معادلات منطقه اي، الگوي ذهني دولت ها و ملت هاي منطقه را از تمركز بر روي رژيم جعلي و نامشروع صهيونيستي منحرف كرده و به سمت ايران اسلامي سوق دهد. بنابراين اين حركت طي 8 سال اخير و با افزايش چشمگير اقتدار ايران اسلامي، شتاب بيشتري گرفته است و رژيم صهيونيستي و حاميانش با لطايف الحيل و تاكتيك هاي به اصطلاح پيچيده و تو در تو همه توان و پتانسيل خود را در همين راستا به كار بسته اند با اين اميد كه نوك پيكان تهديدات منطقه اي را به طرف جمهوري اسلامي ايران تغيير دهند و از اين طريق ضمن عادي سازي روند سازش اعراب و اسرائيل، زياده خواهي ها و افزون طلبي هاي تمام نشدني خود را دنبال نمايند و از سوي ديگر با فعال كردن منطقه عليه ايران اسلامي، اين دشمن پا به كار آمريكا و اسرائيل را از صحنه معادلات منطقه اي خارج سازند. اينجاست كه پروژه «ايران هراسي» در دستور كار چند كشور غربي با همراهي رژيم جعلي صهيونيستي قرار مي گيرد، اما اكنون بايد ديد با توجه به اينكه فصل جديدي در عرصه ديپلماسي منطقه اي رقم خورده است اين پروژه قابليت اجرايي و عملياتي شدن دارد يا آنگونه كه از هم اكنون مي توان حدس زد، در مرحله جنيني سقط خواهد شد. 1- آمريكا و متحدانش با بزرگ نمايي برنامه هسته اي جمهوري اسلامي ايران و دروغگويي درباره اهداف آن به كرات و بطور مستمر بر طبل اين توهم كوبيده كه ايران با دستيابي به فناوري هسته اي درصدد تهيه سلاح اتمي است تا به سرعت منطقه را تحت سيطره و اشغال خود درآورد. اين در حالي است كه بارها آژانس بين المللي انرژي اتمي بر نبود انحراف در برنامه هسته اي ايران تأكيد كرده است و هم محمدالبرادعي دبير كل اين سازمان كه بزودي جاي خودش را به دبير كل جديد مي دهد و هم يوكيا آمانو به صراحت بيان داشته اند كه هيچ نشانه اي مبني بر اينكه ايران در راستاي تسليحات هسته اي گام برداشته باشد وجود ندارد. 2- از طرف ديگر دو دليلي كه پروژه ايران هراسي را سبب شده است يعني عادي سازي روند سازش اعراب با اسرائيل و فعال كردن و شوراندن منطقه عليه جمهوري اسلامي ايران، تاكنون نتوانسته اند لباس عينيت بر تن كنند، چرا كه اولا هرگونه منفذي در روند صلح خاورميانه مسدود گرديده است. دو جنگ 2006 و 2008 ميان صهيونيست ها با حزب الله در لبنان و حماس در غزه نشان داد كه خوي سبعانه و وحشيانه صهيونيست ها تنها به دنبال كشتار و جنگ و خونريزي است و هيچ اعتقادي به مقوله صلح واقعي و حقيقي ندارند و ايده گستاخانه و زيادت خواهانه «از نيل تا فرات» در مخيله آنها باقي است. و در اين ميان به پيش كشيدن طرح به اصطلاح صلح خاورميانه از سوي آمريكايي ها نيز در راستاي تامين منافع صهيونيست ها و وجه المصالحه قرار دادن حقوق فلسطيني هاي مظلوم است. بنابراين برخلاف تبليغات رسانه هاي غربي و مانور بر روي طرح صلح اوباما كه قرار بود در اجلاس سازمان ملل در نيويورك به طور جدي به آن پرداخته شود اين ايده مسكوت ماند و هيچ اتفاقي نيفتاد و كماكان شهرك سازي هاي بي رويه و نامشروع اين رژيم تداوم دارد و حتي طي يكي، دو هفته گذشته گستاخانه و بي شرمانه مسجد الاقصي را نيز گلوله باران كرده اند. و ناگفته پيداست كه با اين وضعيت صلح خاورميانه و عادي سازي روابط اعراب و رژيم صهيونيستي ممتنع الوجود است و تنها راه باقي مانده همان نظر مبارك حضرت امام«ره» و سياست اعلام شده جمهوري اسلامي مبني بر محو رژيم صهيونيستي از جغرافياي سياسي منطقه است. ثانياً آمريكايي ها و صهيونيست ها در فعال كردن منطقه عليه جمهوري اسلامي ناكام مانده اند و هرچند قصد داشتند از برنامه هسته اي ايران به عنوان اهرمي در اين زمينه بهره ببرند اما عملاً اتفاقي كه اكنون رخ داده است حكايت از واقعيت ديگري دارد. رجزخواني هاي آمريكا و يكي، دو كشور غربي مبني بر توقف غني سازي ايران، يا ايده به اصطلاح تعديل شده توقف در برابر توقف! و تاكيد بر اينكه مذاكره با ايران تنها با پيش شرط تعليق خواهد بود همگي فروكش كرده است و همگان ديدند كه در اول اكتبر در مذاكرات ژنو اين ايران بود كه با قوت و به شايستگي تمام از حق خود دفاع كرد بلكه محور گفت وگوها و مذاكرات را به سوي ريشه ها و علت هاي اصلي سوق داد به طوري كه مقامات برجسته آمريكايي و رسانه هاي غربي به پيروزي ايران اعتراف كردند. مذاكرات ژنو بهانه و دستمايه اصلي آمريكا و دو، سه كشور غربي را كه همواره از برنامه صلح آميز هسته اي ايران به عنوان تهديدي براي منطقه ياد مي كردند، سوزاند و بدين ترتيب افكارعمومي منطقه و حتي جامعه جهاني را به سوي تهديد اصلي منطقه معطوف كرد. 3- اكنون در شرايطي كه كشورهاي منطقه دريافته اند كه عادي سازي روابط با اسرائيل معامله اي سراسر زيان بخش و بازي در هر دو سر باخت است و از سوي ديگر صلح آميز بودن برنامه هسته اي ايران به اثبات رسيده و ملت هاي منطقه ريشه اصلي تهديدات را رژيم جعلي صهيونيستي مي دانند؛ برخي از كشورهاي عربي نيز با تاكيد بر عدم پايبندي اسرائيل به پيمان هاي منع گسترش و خلع سلاح اتمي، خواستار خلع سلاح هسته اي اين رژيم شده اند كه صدها كلاهك هسته اي در اختيار دارد. جالب اينجاست كه حتي البرادعي دبيركل آژانس بين المللي انرژي اتمي نيز در سفر اخيرش به تهران اسرائيل را خطر اول در منطقه به خاطر داشتن سلاح هاي هسته اي دانست. 4- آنچه كه با يك حساب سرانگشتي بدست مي آيد اين است كه نه تنها آمريكا و غربي ها در پيشبرد پروژه ايران هراسي و جابجايي الگوي ذهني منطقه از رژيم صهيونيستي به سوي ايران به موفقيت دست نيافتند بلكه امروز پروژه ايران هراسي آنان نتيجه معكوسي به همراه داشته است چرا كه از يك سو نگاه ها و توجه ملت ها و حتي دولت هاي منطقه- البته بجز منافقين امت و سران سازشكار- بيش از گذشته بر رژيم صهيونيستي متمركز شده است و خلع سلاح هسته اي اين رژيم به خواسته اصلي ملت ها و افكار عمومي با ضرب آهنگي شديدتر تبديل گشته است و از سوي ديگر علاوه بر افزايش متحدان منطقه اي ايران بر عيار محبوبيت و توانمندي استراتژيك ايران اسلامي نيز افزوده شده است.   مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "درس هاي انتخابات خانه احزاب "به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد آورده است: خردورزان و خرمندان جهان، چالش هاي هزاره سوم را چهار چالش بر شمرده اند: 1- فناوري 2- اقتصاد 3- جمعيت 4- حكومت داري. در اين مقاله از 3 چالش اول سخني نمي گويم، اما به بهانه برگزاري انتخابات خانه احزاب كه دو روز گذشته يعني 16 مهر برگزار شد، به چالش چهارم اشارتي هر چند مختصر را تقديم مي كنم. در جهان امروز كه نتيجه دانش و تجربه چند هزار سال حكومت سازي و حكومت داري بشر است، بازيگران حكومت داري را: 1- دولت 2- جامعه مدني شامل نهادهاي حزبي، نهادهاي دانشگاهي و تحقيقاتي، رسانه هاي جمعي، گروهاي مذهبي، سازمانهاي غير دولتي (NGO)، سازمانهاي محلي(CBO)، سازمانهاي داوطلبانه مردمي(PVO) و3- بخش خصوصي شامل شركت هاي بزرگ، كوچك و متوسط، اتحاديه ها و انجمن هاي تجاري، اطاق هاي بازرگاني و شركت هاي چند مليتي(MNC) بر مي شمرند، كه در قانون اساسي جمهوري اسلا مي ايران به عنوان ميثاق ملي كه هيچ ترديدي در شرعي بودن و مردمي بودن آن نيست، پذيرفته شده اند و علا وه بر موارد ذكر شده، بخش هاي تعاوني نيز به عنوان يكي از بازيگران عرصه اقتصاد در قانون اساسي به رسميت شناخته شده است، و يك حكومت خوب و حكمران خوب با 6 مولفه ارزيابي مي شود: - پاسخگويي - شفافيت -حاكميت قانون - مشاركت - كارآيي و اثر بخشي- انصاف و عدالت. وبراي بالا رفتن اين مولفه ها باز مهندسي، كوچك سازي و بهبود مستمر در روش هاي حكومت داري بايد مورد نظر قرار گيرد. همچنين وفق اصول قانون اساسي حكومت از 3 قوه مجريه، قضائيه و مقننه تشكيل شده است و با يك نگاه خيلي ساده مي توان قضاوت كرد كه قوه مجريه كه ما بنا به عرف و قانون اساسي آن را دولت مي ناميم بعد از جنگ 3 دوره را طي كرده است و هر دوره يك پرچم يا نماد مشخصي را در دست داشته و دارد. دولت پنجم و ششم با نماد سازندگي قد بر افراشت و در سايه آن حداقل بازيگر سوم حكومت داري يعني بخش خصوصي و تعاوني هويتي نو يافت و توانمندي هاي قابل توجهي از خود بروز داد كه دراين مقال نفيا يا اثباتا نمي خواهم بهآن بپردازم. دولت هفتم و هشتم با نماد جامعه مدني و قدرت دادن به نهادهاي مدني اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، اعتقادي و سياسي در مشاركت عمومي و توزيع قدرت گام هاي موثري برداشت و به بازيگر دوم حكومت داري فرصت تجربه و حضور موثر اعطا كرد و در سايه سياست هايي از اين قبيل، شوراهاي اسلا مي و سازمان هاي مردم نهاد (NGO) در خدمت توسعه قرار گرفت و احزاب سياسي حمايت شدند و يارانه هاي قانوني در اختيار آنان گذاشته شد و افكار و انديشه هاي درون حكومت با انتشار روزنامه و مجله، كتاب، توليد فيلم و... توانستند به معرفي خود بپردازند در حقيقت بازيگران حكومت داري در مسير تعادل و توازن قرار گرفتند و شور و نشاط و بوي خوش زندگي سراسر كشور را فراگرفت و قانون و قانونگرايي و شفافيت و مردمي بودن حكومت جلوه هاي زيباي خود را به نمايش گذاشت. اما دولت نهم و در ادامه آن دولت دهم كه در ابتداي راه و در امتداد دولت نهم است نماد عدالت، مهرورزي و كمك به بندگان خدا كه در بازيگران حكومت داري تبيين و تعريف مشخصي از آن وجود ندارد را شاخصه اصلي خود قرار داد. اين دولت با بازيگران جامعه مدني و بخش خصوصي چندان ميانه خوبي ندارد يا حداقل در مولفه هاي پاسگوئي، شفافيت، حاكميت قانون و مشاركت نتوانسته است رضايت نسبي را در رابطه با نهادهاي مدني و بخش خصوصي كسب كنيد. باز اجازه دهيد از تحليل و چرائي اين موارد در اين مقال بگذرم تا برسم به اصل موضوع مورد نظر: از حاكميت تفكر دولت نهم بيش از چهارسال مي گذرد و در اين مدت نهادهاي مدني به ويژه احزاب سياسي با محدوديت هاي فراوان روبرو هستند و هزينه هاي معنوي حزب داري به شدت افزايش يافته است. افراد شاخص بسياري از احزاب و گروه هاي سياسي يا در بندند، يا در فشار. يارانه احزاب كه در دولت اصلا حات به عنوان يك راهكار توسعه سياسي به بار نشسته بود، كاملا قطع شد و عليرغم منظور شدن در بودجه سال 88 تاكنون اجرائي نشد و بنا به گزارش رئيس چهار دوره خانه احزاب مسوولين وزارت كشور از چنين مصوبه اي اظهار بي اطلاعي مي كنند. محدوديت هاي وسيعي در رسانه هاي احزاب به وجود آمده است، رسانه ملي و روزنامه هايي كه از بودجه مردم ارتزاق مي كنند نه تنها هيچ ظرفيتي از خود را به احزاب سياسي يا حداقل احزاب سياسي غيرهمسو با دولت اختصاص نمي دهند، بلكه گاه و بيگاه آنها را آماج حملات و اتهامات عجيب و غريب قرار مي دهند و ده ها محدوديت ديگر كه به آنها نمي پردازم. با چنين شرايط و محدوديت ها، مجمع عمومي خانه احزاب روز 16 مهر در سالن اجتماعات فرهنگسراي ورشو در تهران برگزار مي شود و بنا بر گزارش خبرگزاري هاي دولتي و غيردولتي 127 حزب از 162 حزب عضو خانه احزاب يعني بيشتر از 78 درصد احزاب از همه طيف هاي سياسي در مجمع عمومي خانه احزاب شركت مي كنند و افراد شاخص همه احزاب اصولگرا، اصلاح طلب، مستقل، نامزد شوراي مركزي خانه احزاب مي شوند و پيش از 80 درصد نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان براي شوراي مركزي راي مي آورند. معناي اين آمار چيست؟ اين آمار به دولت مي گويد كه حذف نهادهاي مدني از جمع بازيگران حكومت داري نه ممكن است و نه مصلحت و نه مشروع. با اين همه محدوديت و با اين همه تبليغات منفي، شاهد گستردگي حضور احزاب هستيم، كه در تمام دوره هاي چهارگانه قبلي خانه احزاب اتفاق نيفتاده است. 78 درصد نهادهاي حزبي در مجمع شركت مي كنند و به اصلاح طلبان كه نماد دوره زمامداري آنان جامعه مدني است راي مي دهند. آيا اين پيام به اندازه كافي گويا و شفاف نيست؟ آيا وقت آن نرسيده است كه به روش هاي خود ساخته بازيگران حكومت داري پايان دهيم و بازيگران سياسي پذيرفته شده در قانون اساسي شرعي و ملي را وارد بازي كنيم و براي تحقق واقعي عدالت اجتماعي، استفاده يكسان از فرصت ها براي آنان را مجاز بشمريم و ابزارها و حمايت هاي قانوني را از آنان دريغ نداريم و در حضور رسانه اي آنان حساسيت ها را برداريم و راه را براي مشاركت حداكثري در حوزه سياست و سياست ورزي باز كنيم؟ در اولين گام براي تغيير رويكرد و نشان دادن حسن نيت، يارانه مصوب احزاب در بودجه سال 88 را اجرائي كنيم تا به نهادينه شدن فعاليت هاي سياسي بر مشكلات اجتماعي و فرهنگي فائق آييم و حلاوت جمهوري اسلامي را بر ذائقه هابچشانيم.   جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "كيمياي بصيرت " به قلم حسن رشوند آورده است: در طول دو ماه گذشته اين چندمين سخنراني است كه رهبر فرزانه انقلاب به صراحت در جمع كارگزاران نظام، نخبگان دانشگاهي و آحاد جامعه در نمازهاي جمعه و عيد سعيد فطر و ديدارهاي مردمي، از ضرورت «داشتن بصيرت» در جامعه در شرايط كنوني سخناني را بيان فرموده و با هشدارهاي ارزشمند، افكار عمومي را نسبت به اين اصل اساسي در دين آگاه نموده‌اند. به نظر مي‌رسد معظم له با اين روشنگري، قصد دارند در فضاي غبارآلود فتنه‌اي كه پس از انتخابات رياست جمهوري توسط جرياني در كشور سايه افكنده است، مردم و مسؤولان را نسبت به مسيري كه در حال طي شدن است، روشن نمايند. وقتي ايشان، بصيرت را به عنوان قطب‌نماي صحيح حركت در اوضاع اجتماعي پيچيده‌ امروز معرفي مي‌كنند و در ويژگي اين قطب‌نما تأكيد مي‌فرمايند «اگر كسي اين قطب‌نما را نداشته باشد و نقشه‌خواني بلد نباشد، ممكن است ناگهان خود را در محاصره دشمن ببيند»،‌ بيش از هر چيز به سراغ رفتارهاي نخبگان سياسي مدعي همراهي با امام و انقلاب مي‌رويم كه چهار ماه بدترين رفتارها را از خود بروز داده و انرژي كشور را صرف اميال نفساني خويش كردند و جامعه ايران را تا مرز آن برخوردي كه اميرالمؤمنين علي  (علیه السلام)  در جنگ صفين، نهروان و جمل با جماعت نخبه‌اي كه همراهي با پيامبر را فضيلت براي خويش مي‌دانستند و خويشتن را مجاز به هر نوع رفتاري پس از پيامبر مي‌دانستند، پيش بردند. مگر صفيني‌‌ها و نهرواني‌ها به جز آنكه با رفتارها واقدمات فتنه‌گر خود، موجبات گمراهي مردم را فراهم كرده بودند، رفتاري همچون ترك واجبات و محرمات را انجام داده بودند كه علي (علیه السلام) عليه آنها شوريد. آنها شايد در انجام برخي مستحباتي، به سراغ جزيي‌ترين اعمال عبادي هم مي‌رفتند و حتي در پاسداشت ظواهر دين، مستحباني را انجام مي‌دادند كه برخي خواص نزديك به امير المؤمنين  (علیه السلام)  آن را انجام نمي‌دادند. اما چه شد كه گرفتار اين گمراهي شدند، آيا همه اين گمراهي حاصل نداشتن بصيرتي نبود كه معاويه در فضاي غبارآلود در آن شرايط پيچيده براي جامعه عرب آن روز در حجاز و عراق رقم زده بود و نخبگان مدعي همراهي با پيامبر(صلی الله علیه و آله) يا با اقدام خود در همراهي با معاويه، هشدارهاي اميرالمؤمنين (علیه السلام)  را نمي‌شنيدند و يا با سكوت خويش در مقابل اين سخنان حق، زمينه هرگونه ستمي از سوي حكومت ناحق معاويه بر جامعه اسلامي را فراهم مي‌كردند. اگر بصيرت را داشتن آگاهي همه‌جانبه و ژرف به امور و فريب ظواهر امر را نخوردن و مشاهده سرانجام كار پيش از هر اقدام بدانيم، بايد اعتراف كرد مردم مشتاقي كه در زير باران شديد چهارشنبه پاي سخنان روشنگرانه مولاي خويش در ضرورت داشتن بصيرت نشسته بودند، به درستي مفهوم بصيرت را درك كرده بودند. مردمي كه پس از شنيدن اين سخن مولاي خويش كه «من در زير سقف و شما در باران قرار داريد و اين براي من خوشايند نيست»، يكصدا اشعار «اين همه لشكر آمده، به عشق رهبر آمده» را سر مي‌دهند، قطعاً در اوج بصيرت قرار دارند و مفهوم بصيرت را بهتر از آن نخبگاني درك كرده‌اند كه ادعاي همراهي با امام را داشته‌اند و امروز با رفتار خويش از راه و سلوك امام فاصله گرفته‌اند. وقتي بصيرت در زمينه‌هاي مختلف اعمال شود، انسان را در همه موارد راهنمايي و ارشاد مي‌كند حتي در پاسخ به رهبر خويش و ساختن شعار همراهي با او. اگر چنين نبود اميرالمؤمنين علي  (علیه السلام)  نمي‌فرمودند:‌«سر موفقيت در همه زمينه‌ها، داشتن بصيرت است». «آنكه بدون بصيرت عمل كند چون كسي است كه بيراهه مي‌رود، هر چه از راه روشنش دورتر شود، از مقصودش دورتر مي‌گردد و عامل آگاه، مانند رونده در راه روشن است. پس هر كس بايد بنگرد كه آيا به پيش مي‌رود يا به عقب باز مي‌گردد.» از همين روست كه رهبر فرزانه انقلاب، بصيرت را قطب‌نماي حركت صحيح در اوضاع پيچيده امروز كشور معرفي مي‌كنند. جالب آنكه بصيرت داشتن آنچنان اهميت دارد كه انديشمندان علوم جديد نيز همچون روان‌شناسان، بصيرت را به معناي فهم معاني مي‌دانند كه اين فهم سبب ايجاد رفتار منطقي و مناسب در افراد مي‌شود. آنها معتقدند بصيرت همان مشاهده روابط علت و معلولي و پيدا كردن راه جديد براي فهم معاني و پديده‌هاي زندگي است كه تجارب صحيح گذشته و مطالب آموخته شده قبلي اساس كشفيات ناگهاني و فهم پديده‌ها مي‌باشد و در واقع بصيرت يعني ديدن خويشتن و جهان آن چنان كه به راستي و درستي وجود دارد، نه آنچنان كه ما مي‌پنداريم. در پرتو بصيرت است كه مي‌توان علت و ريشه هر پديده‌اي را كشف كرد و بهترين و صحيح‌ترين راه را انتخاب كرد و اين بصيرت در سايه داشتن ذهني آرام و متعادل به دست مي‌آيد. حتي اگر بصيرت را در خارج از حوزه معارف ديني و از منظر علوم جديد بنگريم و براساس اين تعريف رفتار موسوي و كروبي و جريان منتسب به آنها را در فضاي پس از انتخابات مورد بررسي قرار دهيم، به درستي در خواهيم يافت كه اين جريان خلاف قاعده عمل كرده است و به جاي راستي و درستي حوادث پيراموني، پندارهاي ناصواب و شخصي خويش را مبنا قرار داده‌اند كه اين ناشي از نداشتن بصيرت بوده است و مصداق روشن چنين برداشتي، نداشتن ذهن آرام و متعادل و التهاب‌آفريني و اغتشاش در فضاي پس از انتخابات توسط اين گروه بوده است. /2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن