واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وقوع انقلاب اسلامي در ايران منجر به آن شد كه ارزش هاي ديني به مردم معرفي شود و مبناي رفتار اجتماعي و حكومتي قرار گيرد. نظام اسلامي ايران در تثبيت و نهادينه كردن اين مهم توفيقات خوبي داشته است. يكي از اين توفيقات، تعيين شدن جمعه آخر ماه رمضان به عنوان «روز قدس» از سوي امام راحل و عظيم الشأن است. نظام اسلامي با اين نامگذاري موفق شد در هر سال ميليون ها انسان را در نقاط مختلف جهان براي حمايت از ملت مظلوم فلسطيني به خيابان ها آورد تا عليه رژيم اشغالگر قدس شعار دهند. با شكوه ترين حضور در روز قدس متعلق به مردم ايران است. امسال اين مراسم دشمن ستيز در ايران در حالي انجام گرفت كه در حواشي آن اتفاقاتي رخ داد. موضوع از اين قرار بود كه افرادي قليل منسوب به «جنبش سبز» به برخي از خيابان ها آمدند و شعارهايي خلاف شعارهاي تظاهرات چند ميليوني مردم تهران سر دادند. با اين اقدام سخيف و دشمن شاد كن، جنبش سبز نشان داد بقاي خود را در مقابله با ارزش هاي نظام اسلامي مي بيند و آن را در شعارها، رفتار و وابستگي به بيگانگان نشان مي دهد. اين جنبش چون فاقد پايگاه اجتماعي است از برخي مناسبت ها مانند روز قدس براي ابراز وجود استفاده مي كند و در اين خصوص خود را وابسته به افرادي چون موسوي، كروبي و خاتمي نشان مي دهد تا از نام و موقعيت آنها استفاده كند. اين وابستگي دو طرفه است و اين افراد نيز از حيث هوادار به آنها وابسته هستند. شعارها جهت و حركت اعتراضات سياسي - اجتماعي توسط شعارهاي استفاده شده مشخص مي گردد. شعارها در تجمعات و اعتراضات سياسي دو نقش مهم را به عهده دارند: الف- شعارها به نوعي آشكاركننده هدف تجمع و اعتراض هستند كه در اينجا افرادي وظيفه دارند با دقت شعارهايي را بسازند و آن را در اختيار معترضين قرار دهند تا در تجمعات و راهپيمايي از آن استفاده كنند. در اين شعارها چندان توجهي به مسائل جزئي نمي شود. شعارهاي جزئي ممكن است في البداهه در حين تجمع و تظاهرات به شكل ناگهاني ساخته شود و در اختيار تجمع كنندگان و يا تظاهركنندگان قرار گيرد. شعارها معمولاً دلالت بر خواسته هاي پيدا و پنهان مخالفين دارد و معترضين به اين وسيله هويت و پيام شان را براي ديگران منعكس مي كنند. ب- شعارها چنانچه مناسب ساخته شوند انگيزه بخش هستند و مي توانند افراد كم انگيزه و حتي بي تحرك را به خود جلب كنند و آنها را به صفوف معترضين وارد كنند. با ارائه شعارهاي تند مي توان جمعيت معترض را به سمت اعمال خشونت آميز و تخريبي سوق داد. چون در مواردي مانند تجمع و تظاهرات غالباً افراد جوان شركت مي كنند، شعارهاي سخته شده به نحوي است كه بتواند به هيجان جوان دامن بزند تا از او هر كاري برآيد. جوانان پس از اينكه مدتي شعارهاي حساب شده را سر دادند به تدريج ذهن و انديشه آنها وارد يك قالب سياسي مي شود كه برخوردار از تصلب و عدم انعطاف است. در روز قدس در گوشه و كنار تهران افرادي در جهت خلاف شعارهاي ضد استكباري و ضد صهيونيستي اقدام به شعار دادن كردند اگرچه اين تعداد در برابر تظاهرات چند ميليوني مردم در روز قدس عددي محسوب نمي شوند اما چون سردمداران آنها موسوي، كروبي و خاتمي هستند و هرسه نفر آنها ادعا مي كنند كه پيرو خط امام هستند، برخي از شعارهاي سر داده شده توسط آشوبگران ارائه مي شود: «موسوي دستگير بشه، ايران قيامت مي شه». «كروبي دستگير بشه، ايران قيامت مي شه». «ما اهل كوفه نيستيم، پول بگيريم بيايستيم.» «منتظري زنده باد، صانعي پاينده باد.» «نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران» «كروبي بت شكن، بت بزرگ را بشكن»، «كروبي با غيرت صداي خشم ملت»،« روحاني واقعي، منتظري، صانعي»، «شعار ملت ما، مرگ بر روسيه» به غير از شعارهاي عرضه شده شعارهاي تندتري هم وجود داشت كه از ذكر آن خودداري شد. با دقت در شعارها مي توان هيأت كلي كساني كه اين شعارها را مي دادند تحليل كرد. آنها چون احساس كردند ممكن است نظام كروبي و موسوي را دستگير كند به نفع آنها شعار تهديدآميز دادند. با شعار كوفه موضع شان را نسبت به جماعت دريايي طرفدار نظام آشكار كردند. در شعار منتظري و صانعي رابطه سياسي ونه ديني خود را با آن دو نفر رو كردند و با اينكه در ظاهر و باطن آنها نشانه اي از دين و مذهب وجود ندارد، نشان دادند كه براي هدف سياسي خود حاضرند با سران مذهبي كه نسبت به نظام موضع دارند، بسازند و به نفع آنها شعار دهند. در بحث غزه و لبنان آنها صريحاً اعتراف مي كنند كه مخالف حمايت از مردم ستم ديده غزه و لبنان هستند و موضع نظام اسلامي را درخصوص آنها قبول ندارند. در دوشعار مربوط به كروبي مشخص است آنها به كساني گرايش بيشتري دارند كه ناجوانمردانه تر به نظام و ارزش هاي آن حمله مي كنند. با اينكه روز به روز با آشكار شدن دروغ هاي كروبي رسوايي وي بيشتر مي شود، آنها جدي تر از كروبي حمايت مي كنند تا كروبي از موضع و اقدامات تند و بي پايه خود دست برندارد. شعارهاي پيش گفته دقيقاً شعارهاي مورد تاييد ضد انقلاب و دشمنان نظام است. رفتار رفتار اين جماعت آشوبگر در بعد از انتخابات همراه با خشونت و ويرانگري بود. آنها درصدد بودند با عمق بخشيدن به حركات تخريبي خود از طريق درگير شدن با نيروهاي انتظامي و وارد كردن آنها به مقابله، توجه رسانه هاي مزدور صهيونيسم جهاني را به خود جلب كنند تا هم نظام تحت فشار قرارگيرد و هم از آنها حمايت شود. در روز قدس هم آنها به سبك گذشته عمل كردند اما با عصبانيتي بيشتر زيرا با چشمان خود ديدند كه چه جمعيت عظيمي براي دفاع از ملت مظلوم فلسطين به خيابان ها سرازير شده اند. پس از نماز جمعه اي كه به امامت هاشمي برگزار شد و آنها با رفتار عجيب و غريب خود را مضحكه كرده بودند و توانستند خودي، نشان دهند، فرصتي براي ابراز وجود پيدا نكردند تا روز قدس. آنها گمان مي كردند با تبليغات داخلي و خارجي كه كرده اند و حمايت رسانه هاي بيگانه را جلب نموده اند، مي توانند جمعيت زيادي را در روزقدس به خيابان ها بياورند، اما آنچه اتفاق افتاد عكس خواسته آنها بود لذا آنها ترجيح دادند براي اينكه جمعيت اندك خود را پر تعداد نشان دهند، به دسته هاي كوچك تقسيم شوند و در اطراف محيط اقامه نماز به شكل پراكنده اقدام به خودنمايي كنند. آنچه كه با ديدن چهره هاي آنها مي شد حدس زد اين بود كه برخي از آنها با گرفتن پول در سازماندهي آنها شركت كرده اند. اين رويه در كودتاهاي مخملي يكي از شيوه هاي پذيرفته شده و جا افتاده است. وابستگي به بيگانگان برخي از ساده لوحان وابستگي حركت سبز به بيگانگان را نفي مي كنند و آنها را با خاستگاه داخلي تحليلي مي كنند، حال آنكه آنها از لحاظ جغرافيايي و شهروندي داخلي محسوب مي شوند اما از لحاظ رويكرد و عملكرد كاملاً وابسته به بيگانه اند. ملاحظه شد كه آنها شعارهايي سردادند كه رضايت بيگانگان و دشمنان را به دنبال داشت و دشمنان نيز به همين خاطر رسانه هاي خود را به شكل دربست در اختيار آشوبگران قرار دادند. چنانچه درخصوص وابستگي آشوبگران به دشمنان و اجانب شكي وجود داشته باشد با شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران» كه توسط رسانه هاي رژيم صهيونيستي توصيه شده بود! و آشوبگران نيز اين شعار را سردادند، اين شك برطرف خواهد شد با ديدن سردادن شعار «الله اكبر» در برخي از شب ها و فراخواني به منظور تجمع و تخريب كه توسط رسانه هاي بيگانه انجام مي شود و در داخل هم بعضي به آن عمل مي كنند، چگونه مي توان دست و نقش دشمن در اين خصوص را ناديده گرفت و وابستگي آشوب طلبان به دشمن را انكار كرد. مثلث وابستگي چنانچه در پديده آشوب و اغتشاشات اخير دقت شود، سه وابستگي مشاهده مي گردد: وابستگي اول هماني است كه در بالا به آن اشاره شد يعني وابستگي آشوبگران به دشمنان نظام. وابستگي دوم وابسته شدن رهبران آشوب به دشمنان نظام است. حمايت علني دشمنان نظام از سران آشوب طلب و عدم برائت آنها از اين حمايت ها دليل اصلي اين وابستگي است. ادامه اين وابستگي مي تواند وابستگي موجود را بيشتر كند، عدم واكنش رهبران حركت سبز نسبت به وابستگي آشوبگران به بيگانگان دليل ديگر وابستگي رهبران آنها به دشمن است. موضوع كاملاً روشن است در وابستگي عوامل و عناصر آشوبگر به دشمن شك و ترديدي وجود ندارد. يك عنصر وابسته و دلبسته به نظام در چنين شرايطي بايد دست را به سينه عوامل وابسته به دشمن بزند، موسوي، كروبي و خاتمي كجا اين دست را به سينه اين افراد زده اند! اينها كه ادعا مي كنند پيرو خط امام هستند، چرا در برابر جفا و اهانت هايي كه به ميراث بر جاي مانده از امام شد، زحمت اخم كردن هم به خود ندادند. اين آقايان موضع جاودان حضرت امام (ره) را نسبت به فلسطين مي دانند و آنچه را كه آشوبگران در خصوص فلسطين مطرح كردند ديدند، چرا دم بر نياوردند. آيا اين سكوت معناي رضايت ندارد؟ آيا خرسند كردن آشوبگران براي آنها مهمتر از رضايت حضرت امام (ره) است. تغيير جهت دادن شعار مرگ بر آمريكا و تبديل آن به مرگ بر روسيه چه معنايي دارد؟ اين آقايان كدام يك از نشانه هاي خط امامي بودن را حفظ كرده اند؟ فرياد 50 ساله امام (ره) به خاطر دين بود، كدام يك از اقدامات اين آقايان و سربازان آشوبگر آنها رنگ و بوي ديني دارد؟ كار اين آقايان به جايي رسيده است كه به واسطه اعمال و رفتار چند ماه اخيرشان بايد تدين و تعهدشان را اثبات كنند. وابستگي سوم وابستگي متقابل ميان آشوبگران و رهبران آنهاست. آشوبگران وابسته به دشمن بدون علم كردن يك شخصيت شناخته شده نمي توانند خود را مطرح كنند و در بين خود هماهنگي و انسجام ايجاد كنند از اين رو با علم كردن موسوي، كروبي و خاتمي و پنهان شدن در پشت آنها آنچه را كه دشمنان مي خواهند انجام مي دهند و اين سه نفر نيز با سكوت معنادار و برخي اظهارات خود اقدامات ناشايست آنها را تأييد مي كنند. وابستگي اين سه نفر به آشوبگران به سبب فقدان پايگاه اجتماعي است. آنها مي دانند با رفتاري كه در حين و پس از انتخابات از خود نشان دادند اعتماد مردم از آنها سلب شده و مردم به معناي واقعي (نه عده كمي اراذل و اوباش) ديگر آنها را قبول ندارند بنابراين، اين سه نفر فاقد پايگاه اجتماعي شده اند و چون نمي خواهند از ميانه راه بازگردند رابطه خود با آشوبگران را حفظ نموده اند. بررسي فرايند آشوب ها پس از انتخابات تا روز قدس نشان مي دهد كه حركت سبز با ريزش شديد عناصر مواجه شده و اين حركت همچنان ادامه دارد. ادامه اين حركت كار را به جايي خواهد رساند كه از ميان آشوبگران هم حامي براي موسوي، كروبي و خاتمي باقي نماند. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]