واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سوالی كه اینجا به وجود میآید این است كه اگر این خانم میداند كه این مرد رفتار و شخصیت بیبندوباری دارد، چرا باید به او دل بسپارد؟ سوال دوم: حالا كه به او دل بسته، چرا از این فرصت برای تغییر رفتار او استفاده نمیكند؟.... سقوط آزاد كارگردانآنچه از فیلمهای تهمینه میلانی میدانیم، بیش از آنكه بیانگر سبك یا زبان ویژه سینمایی باشد، گرایشی است به مسائل و موضوعات خاص اجتماعی. به بیانی دیگر، تهمینه میلانی فیلمسازی است که قصه را در فیلمش بهانه میكند برای حرف زدن. عموما حرفهای او بر مدار اموری است كه به زنان مربوط میشود. ممكن است كسی بگوید خیلی از فیلمسازان را میشناسیم كه فیلمهایشان با جهتگیریهای اجتماعی و سیاسی با محوریت زنان ساخته میشود و خب چه اشكالی دارد اگر یكی از فیلمسازان ایرانی چنین تفكری داشته باشد؟ نكته اینجاست كه میلانی از زمان ساختن فیلمهای ساده و كودكانهای مثل «افسانه آه»، «كاكادو» و «دیگه چه خبر» تا زمانی كه «دو زن» را ساخت و مورد توجه داوران و منتقدان قرار گرفت، همواره ارائهگر یك نوع نگاه در فیلمهایش است. فیلمهای او نگاه یكسویهای به زنان ایرانی دارد و گاه این نگاه یكسویه منجر به اغراقهایی میشود كه دقیقا ضد پیشبینی و هدف اصلی سازندهاش عمل میكند؛ خیلیها پس از دیدن «سوپراستار» كه با حمایت برخی داوران جشنواره و منتقدان روبهرو شد، نه تنها از شیوه كار میلانی ناامید شدند، بلكه در صحنههایی كه كارگردان به قصد تأثیرگذاری عاطفی بر تماشاگر آنها را طراحی كرده بود، میخندیدند و نمیتوانستند مظلومیت اغراق شده زنان فیلم را باور كنند.دیگر فیلمهای میلانی نیز كم و بیش چنین رویكردی دارند. دو فیلم نسبتا خوب او در این سالها، «آتشبس» و «سوپراستار»، به این دلیل آثار موفقی از كار درآمدند كه موضوعشان مستقیما به زنان مربوط نمیشد. شخصیتهای محوری این دو اثر هم زنان و هم مردان هستند و به همین دلیل آن گرایشی كه ابتدای نوشته به آن اشاره كردیم، در این دو فیلم كمتر نمود داشته است. مشكل سایر آثار این كارگردان، در شعاری بودنشان است وگرنه نه پرداختن به زنان در فیلمها كار عجیب و غریبی است و نه دفاع از آنها. اما زمانی كه جنسیت زن تنها انگیزه و دلیل فیلمساز میشود و مردها فقط به دلیل این كه مرد هستند قابل سرزنشاند، قضیه فرق میكند و از رئالیسمی كه مد نظر كارگردان علاقهمند به آثار اجتماعی است، دور میشود. «یكی از ما دو نفر» آخرین ساخته تهمینه میلانی كه اكنون روی اكران است ابتدا با نام «پرنسیپ» معرفی شد (كه سازندگانش آن را به اشتباه «پرنسیب» مینوشتند)، سپس در پی مخالفت با نامهای خارجی، به «اصولگرا» تغییر اسم داد و اكنون با نام «یكی از ما دو نفر» بر روی پرده سینماهاست. بازیگران اصلی این فیلم بهرام رادان و السا فیروزآذر هستند و قصهاش درباره رابطه پیچیده میان 2 آرشیتكت جوان است كه طی همكاری با یكدیگر رابطه پرتنشی با همدیگر دارند. در اینجا نیز كارگردان بار دیگر دیدگاه خود را درباره زنان، با همان رویكرد سابقش به نمایش میگذارد. اگرچه برخلاف «دو زن» كه شخصیتهای اصلیاش آدمهایی از طبقه نسبتا محروم جامعه بودند، در اینجا شخصیتها متعلق به طبقه متوسط یا متوسط به بالا هستند، اما نگاه و جهتگیری در قضاوت، همان است كه در فیلمهای قبلی میلانی از جمله «دو زن» دیدهایم. دختر تحصیلكرده و از فرنگ بازگشته، برای رشد و پیشرفت در كارش به شركتی مراجعه و در آنجا مشغول به كار میشود، او مورد توجه مدیر این شركت كه مردی چشمچران و خوشگذران است قرار میگیرد اما دم به تله نمیدهد و با وجود علاقهای كه به این مرد پیدا كرده، تا پایان بیتفاوتیاش را حفظ میكند. این خلاصه دوخطی نشان میدهد كه تا چه اندازه شخصیتپردازیهای سادهانگارانه یك اثر میتواند به قیمت ناكارآمدی آن تمام شود. در فیلمهای میلانی و بخصوص «یكی از ما دو نفر» حتما برای اثبات مظلومیت یك زن باید پای یك مرد زورگو و بد در میان باشد. تصور اینكه میلانی بتواند فیلمنامهای بنویسد با موضوع زنان و در دفاع از حقوق آنها، در حالی كه مردی نابكار در ماجرا نباشد محال است. بر این اساس به این نتیجه میتوان رسید كه این نوع افشاگری و ادعای دفاع از حقوق زنان در اثر هنری، از اساس فاقد هرگونه عمق و ایده قابل اتكایی است. حتی میتوان از این نیز فراتر رفت و مدعی شد كه در فیلمهای میلانی زنان قائم به ذات مرداناند؛ چرا كه تا یك مرد بد وجود نداشته باشد خبری از یك زن خوب نخواهد بود. شعارگرایی در «یكی از ما دو نفر» تا بدان حد است كه مرد بد با نیرنگ و فریب قصد نزدیكی به زن را دارد و به دلیل این كه زن متوجه روحیه و رفتار بیبندوبار مرد است، عشقاش را از او پنهان میكند و هرگز آن را به زبان نمیآورد. سوالی كه اینجا به وجود میآید این است كه اگر این خانم میداند كه این مرد رفتار و شخصیت بیبندوباری دارد، چرا باید به او دل بسپارد؟ سوال دوم: حالا كه به او دل بسته، چرا از این فرصت برای تغییر رفتار او استفاده نمیكند؟ این نكته از آن رو حائز اهمیت است كه ما ابتدا متوجه علاقه شدید مرد به زن میشویم و این علاقه تا بدان حد است كه چنان واكنشهایی را از مرد به دنبال دارد (مثل حسادتهای بچگانهای كه به آن یكی آرشیتكت دارد و به همین دلیل او را از كار اخراج میكند و....) با نگاهی به بازیگران این فیلم و نحوه انتخاب آنها و همچنین چهرههایی كه در «تسویهحساب» حضور داشتند، از خودمان میپرسیم كه آیا این چهرهها مناسب نقشهایی كه ایفا كردهاند انتخاب شدهاند یا دلایل دیگری برای انتخابشان وجود داشته است. به گمان بسیاری از منتقدان، انتخاب درست و دقیق بازیگران یك فیلم میتواند تأثیر غیرقابل انكاری بر فروش آن فیلم و محبوبیتش نزد مردم داشته باشد. در این كه خانم میلانی در آثار اخیرش علاقه زیادی به استفاده از اعضای خانوادهاش به عنوان بازیگر در فیلمهایش دارد، نمیتوان دخالتی داشت. او كارگردان است و این حق را دارد كه هر بازیگر یا نابازیگری را برای ایفای نقشهای فیلمنامهاش انتخاب كند. اما با در نظر گرفتن این حق، تماشاگر هم حق دارد در مواردی از دیدن بازیهای بد و ناشیانه یك فیلم، از خودش بپرسد كه چه اصراری بر استفاده از بازیگری است كه در سادهترین موقعیتها هم عملكردی انتقادآمیز دارد؟ میلانی علاوه بر بهرام رادان كه یكی از دو نقش اصلی را دارد، در سایر نقشها از بازیگرانی استفاده كرده كه شباهت و هماهنگی چندانی با نقشهایی كه بازی میكنند ندارند. عموما بازی ضعیف آنها و همچنین دیالوگهای خام و شعاری فیلمنامه باعث شده تا باور نكنیم این افراد آدمهایی تحصیلكرده در رشته معماری هستند. از آرشیتكت بودن، سهم چهرههای این فیلم، ریخت و قیافه شیك است وگرنه هیچ تفاوتی نمیكرد اگر این جمع را غیر از آرشیتكتها، افراد دیگری تشكیل میدادند.با دیدن این فیلم از خودمان میپرسیم كه آیا میلانی هنوز هم داعیهدار تأثیرگذاری بر مردم است؟ من فكر میكنم فروش پایین «یكی از ما دو نفر» با وجود بازیگران سرشناسی كه در آن حضور دارند در قیاس با فیلم رئالیستی و مورد توجهی مانند «جدایی نادر از سیمین» هشدار به فیلمسازانی است كه هنوز تصور میكنند با همان قالبها و كلیشههای ساده و قدیمی میتوان تماشاگر سینما را به خود جلب كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 574]