تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):گريه مؤمن از (درون) دل اوست و گريه منافق از (ظاهر و) سرش.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833343536




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حملات بی مبنا به یك استاد حوزه علمیه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

   برخی رسانه ها در روزهای گذشته با انتشار گزینشی بخشی از سخنان آیت الله مصباح یزدی و غفلت از موضوع و روح حاكم بر سخنان ایشان به حملات شدیدی نسبت به این استاد حوزه علمیه اقدام كرده اند.   این حملات در حالی صورت می گیرد كه آیت الله مصباح یزدی در سخنان خود به نقش و جایگاه رهبری و ولایت در جامعه  اشاره داشته و با تبیین جایگاه دینی ولایت فقیه، بر لزوم اطاعت از این مقام تاكید كرده است.   این نظریه پرداز حوزه علمیه  در این سخنرانی با اشاره به برخی فرامین امام خمینی (ره) و قوانین كشوری، به عنوان مثال حضور در جبهه ها و یا پرداخت مالیات را بعد از گرفتن تایید و قرار گرفتن ولی فقیه در نظام سیاسی كشور، مانند دیگر دستورات دینی، واجب الاجرا می داند.   با توجه به اینكه بعید است این سخنان و تعابیر روشن، مورد قبول اندیشمندان و اهل فكر و نظر نباشد، برخی تحلیل ها در روزهای اخیر را می توان ناشی از عدم اطلاع از متن كامل سخنان آیت الله مصباح یزدی دانست.   به همین دلیل خبرگزاری رسا متن كامل سخنرانی این استاد حوزه علمیه قم را برای تحلیل صحیح اهل فكر و نظر منتشر می كند.   متن كامل سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی در جمع هنرمندان بسیجی در تاریخ 21/5/88 به شرح زیر است:   بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی‌الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه‌الساعة و فی کل ساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه عرضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً. تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.   برادران و خواهران ارجمند، هنرمندان بسیجی و سایر عزیزان از حزب مؤتلفه اسلامی و عزیزانی که از نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها تشریف آورده‌اند، تشریف فرمایی شما را به خانه خودتان خوش‌آمد عرض می‌کنم. آرزو داشتم که هم فرصتی بود و هم توان جسمی و فکری که ما ساعت‌های طولانی با هم گفتگو داشته باشیم، از تجربیات و تخصص‌ها و ابتکارات شما استفاده کنیم؛ ما هم اگر تجربه‌ای داشتیم در اختیار عزیزان قرار بدهیم. حالا هم این لحظات را غنیمت می‌شمارم و این دقایقی که مزاحم هستم، به چند تا نکته‌ای که به نظرم اهمیت فوق‌العاده دارد، تذکر می‌دهم؛ هر چند نکته‌هایی است پراکنده؛ بعضی از آن‌ها به همه عزیزان و حتی کسانی هم که شرکت ندارند ارتباط پیدا می‌کند؛ بعضی‌هایش هم نکته‌هایی است که احیاناً به بعضی از حضار محترم بیشتر ارتباط داشته باشد.   آن نکته عامی که ـ‌به خصوص در این ایام‌ـ بیشتر در خور توجه و اهتمام است، آن را مقدمتاً عرض می‌کنم و عرایضم را با اشاره به یک جمله‌ای از خطبه امیرالمؤمنین ـ‌صلوات الله علیه‌ـ در نهج‌البلاغه ـ‌که خطبه 216 است‌ـ شروع می‌کنم. امیدوارم که از برکت انوار کلمات اهل‌بیت ـ‌صلوات الله علیهم اجمعین‌ـ دل‌های همه ما روشن بشود و به مسؤولیت‌های مهمی که در این عصر داریم، در قشرهای مختلف و پست‌های مختلف بیشتر توجه کنیم و از خدای متعال بخواهیم که ما را در راه انجام این وظایف و مسؤولیت‌ها یاری بفرماید.   جمله‌ای که به عنوان تبرک و تیمن از این خطبه شریف عرض می‌کنم خطبه‌ای است که امیرالمؤمنین ـ‌سلام الله علیه‌ـ در صفین ایراد فرموده‌اند. خوب، داستان صفین را می‌دانید، جنگ طولانی است که بین اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و حاکم شام، معاویه و یارانش اتفاق افتاد که از خونین‌ترین جنگ‌هایی بود که در صدر اسلام واقع شد و نهایتاً در اثر شیطنت‌های عمرو عاص از یک طرف، و ساده‌لوحی بعضی از یاران امیرالمؤمنین(ع) از طرف دیگر، آن طور که باید و شاید این جنگ به نفع لشگر حق تمام نشد خساراتی برای اصحاب امیرالمؤمنین به بار آورد و بعد هم منشأ اختلافی در سپاه امیرالمؤمنین شد و اصلاً خوارج از همان جا پیدا شدند و به دنبال آن چند تا جنگ هم آن‌ها با خود امیرالمؤمنین به راه انداختند. داستانش رامی دانید.   نکته مهم این است که آنچه در واقع این جنگ را با ناکامی مواجه کرد و بعد هم منشأ خلاف های اختلاف های زیادی شد خوارج را به وجود آورد و جنگ نهروان و تا بالاخره خود امیرالمؤمنین هم به دست یکی از خوارج به شهادت رسید. آنچه نقطه اصلی این شکست ها و ناکامی ها بود امیرالمؤمنین در این خطبه به آن نکته اشاره می‌فرماید. اگر این خطبه درست جای خودش را باز کرده بود و شنوندگان درست درک کرده بودند و مضامین آن را به کار بسته بودند سرنوشت جنگ صفین و به دنبال آن سرنوشت اسلام عوض می‌شد. خوب امیرالمؤمنین (ع) نقش خودشان را ایفا کردند نصحیت خودشان را کردند راهنمایی خودشان را را کردند ولی خوب مردم آمادگی کافی برای دریافت آن نکته و عمل کردن به آن را نداشتند. نظیرش هم زیاد اتفاق افتاده است داستان غدیر هم پیغمبر اکرم نقش خودش را به بهترین وجه ایفا کرد اما مردم آمادگی نداشتند که درست استفاده کنند. بعد از بیعتی که با علی کردند هفتاد روز بعد فراموش شد.   به هر حال آن نکته محور اصلی این خطبه است عزیزانی که اهل مطالعه هستند دوست دارند در این امور دقت بکنند من توصیه می‌کنم به خطبه 216 نهج‌البلاغه را که بسیاری از مطالب سرنوشت ساز در آن بیان شده است فلسفه حقوق اسلامی در آن‌جا تبیین شده است مهم‌ترین مسائل فلسفه حقوق که تا امروز حل نشده است امیرالمؤمنین در بیاناتشان اشاره فرموده‌اند. مهم‌ترین مسائل سیاسی و رمز پیروزی امت ها در همین خطبه با این‌که کوتاه است بیان شده است. این جمله ای که در میان همه این خطبه من انتخاب کرده‌ام برای شما عرض بکنم برای توجه دادن به یک نکته‌ای است که برای بسیاری از ماها مورد غفلت واقع شده است.   حضرت در ابتدای خطبه اشاره می‌کنند که اصولاً حق از کجا پیدا می‌شود. و به مطلبی اشاره می‌کنند در هیچ یک از مکاتب فلسفه حقوق درست تبیین نشده است و به آن نرسیده اند. ایشان می‌فرماید حق از جایی پیدا می‌شود که کسی مالک چیزی باشد. اختیارش را داشته باشد. همه هستی مملوک خداست هر کس هر چه دارد از خدا به او اعطا شده است. ریشه همه حقوق از خدای متعال است. اولین حقی هم که در عالم شکل می‌گیرد حق خدا بر بندگان است. ولی خدای متعال از باب لطف و عنایتی که به بندگان دارد حق را یک طرفه قرار نداده است. فرموده من بر شما حقی دارم شما هم بر من حقی دارید. حق من بر بندگانم این است که اطاعت کنند بندگی کنند حق آن‌ها هم بر من این است که پاداش درخوری به آن‌ها عطا کنم.   بعد از حق خدا نوبت می‌رسد به این‌که خدا حقوقی را برای بندگان بعضی بر بعضی قرار داده است. چون همه بندگان مال خدا هستند هر چه داشته باشند از خداست. اگر حقی هم داشته باشند خدا آن حق را به آن‌ها داده است. چون خودشان که چیزی ندارند. پس هر بنده ای هم هر حقی دارد خدا به او این حق را داده است. مثل حقی که پدر بر فرزند و فرزند بر پدر دارد. حقی که همسایه بر همسایه دارد. همسر بر همسر دارد. حقوقی است بندگان بر همدیگر دارند اما این حقوق را خدا بر بندگان قرار داده است. آن‌ها خودشان از خودشان چیزی ندارند. همه هستی شان از اوست هر چه هم از لوازم هستی و آثار هستی است خدا به آن‌ها داده است. این‌ها در مقدمه این خطبه بیان شده است تا می‌رسد به این‌جا: و اعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیة و حق الرعیة علی الوالی.   از حق خدا که اصل همه حقوق است بگذریم بزرگ‌ترین حقی که خدا برای انسانی بر انسان دیگر قرار داده است حقی است که والی بر مردم یا مردم بر والی دارند. دو حق متقابل. حقی که سرپرست جامعه بر جامعه دارد و حقی که مردم جامعه بر سرپرستشان دارند. این بالاترین حقی است که خدا برای انسانی بر انسان دیگر قرار داده است. چرا این را عرض کردم؟ خوب ما در این جمعی که هستیم و در این فضایی که هستیم و در این زمانی که هستیم همه چیز گویای این است که ما در یک محیط دینی و در فضای فرهنگ اسلامی داریم با هم گفتگو می‌کنیم و همدیگر را درک می‌کنیم. در چنین فضایی لزومی ندارد ما از اصل اسلام و حقانیت اسلام و این‌ها صحبت کنیم. بسیج بر همین اساس شکل گرفته است در جامعه اسلامی بتواند سهم بیشتری در اجرای ارزش‌های اسلامی داشته باشد و هنرمندان آن بخشی را که به عهده گرفته اند در حوزه کاری خودشان این تعهد را دارند که این ارزش‌ها را در حوزه کاری خودشان پیاده کنند تا اسلام در آن‌جا بیشتر جلوه کند.   بنابراین از اسلام صحبت کردن برای کسانی که این قدر خودشان را آماده کرده‌اند برای احیای ارزش‌های اسلامی ضرورتی ندارد شاید هم لغو باشد. آنی که مهم است این است که ما معمولاً از اسلام هر کسی خودش فکر کند الان ذهنتان را خالی کنید وقتی ما یک آدم دیندار می‌گوییم آدم متدینی است دینداری است علاقه‌مند به اسلام است چه چیزی به ذهنمان می‌آید؟ در گفتگوهای روزانه‌مان با هم صحبت می‌کنیم می‌گوییم آدم متدینی است آدم دینداری است آنچه به ذهنمان می‌آید این است که نمازخوان است روزه بگیر است در مراسم عزاداری شرکت می‌کند احیاناً اهل هیأت است سینه زنی زنجیر زنی. زیارت می‌رود مشهد می‌رود بتواند کربلا بتواند مکه. این می‌شود دیندار. یک مقدار بیشترش، ظواهرش هم ظواهر دینی است. محاسنی دارد و تسبیحی و انگشتری. یک مقدار عمیق‌تر، مستحباتی هم در زندگی اش رعایت می‌کند.   حالا من این سؤال را می‌کنم هیچ به ذهن شما آمده است که وقتی می‌گوییم دیندار است یعنی از حاکم اسلامی بیشتر حمایت می‌کند اطاعت می‌کند. این هم به ذهن ما می‌آید؟ یا نه آن یک مسأله اجتماعی سیاسی است؟ یعنی فرهنگی که در طول قرن ها در جامعه ما رواج پیدا کرده است و فرهنگی دینی ما فرهنگ فردی است. من نمازم را بخوانم روزه ام را بگیرم. دروغ نگویم غیبت نکنم. دین را این‌ها را می دانیم. اما این‌که جزء‌ فرهنگ دینی من این باشد شرط دینداری من این باشد که وظایف سیاسی ام را درست انجام بدهم خیلی دور از ذهن ماست.   تا قبل از پیروزی انقلاب این اصلاً نه تنها دور از محیط دینی و فضای دینی بود احیاناً اصلاً مغایر با دینداری هم شمرده می‌شد. یادتان هست که در فرمایشات حضرت امام اشاره می‌کنند که در یک زمانی بود که وقتی می خواستند از یک نفرتعریف کنند بگویند آدم دینداری است با تقوا است ضدش این بود که می گفتند آدم سیاسی است. آدم سیاسی یعنی آدم بی تقوایی است. این معنایش این بود که مسائل اجتماعی و ظایف سیاسی اجتماعی ربطی به دین ندارد. اگر ضد دین نباشد جزء‌ دین نیست. در این عصر ما کسی که این شعار را مطرح کرد مرحوم مدرس بود که گفت سیاست ما عین دیانت ماست. و کسی که به این شعار جامه عمل پوشاند امام رضوان الله تعالی علیه بود. با زحمت زیادی سخنرانی‌ها نوشته ها بیانیه ها، د درس هایشان جاهای دیگری، ده پانزده سال زحمت کشیدند تا این را جزء‌ فرهنگ اسلامی ما قرار دادند که وظایف سیاسی اجتماعی جزء دین است. و بر اساس آن این انقلاب شکل گرفت و به عنوان انقلاب اسلامی در عالم تحقق پیدا کرد. انقلاب یک پدیده سیاسی اجتماعی است.    این پسوند اسلامی فرض این است که این مسائل ربط به اسلام داشته باشد. قبلاً این حرف ها این طوری نبود. الان هم بعد از گذشت سی سال از پیروزی انقلاب هنوز در بسیاری از اقشار جامعه ما این مطلب آن طور که باید و شاید جا نیفتاده است هنوز هم مسائل دینی را یک دسته می دانیم مسائل سیاسی را هم کنار دین در حاشیه کمرنگ با نقطه چین به دین وصل می‌کنیم. با خط مستقیم به دین مربوط نمی‌شود. با نقطه چین. در صورتی که امیرالمؤمنین می‌فرمایند عظیم ترین حقی که خدا برای انسانی قرار داده است حقی است که مسؤول جامعه رهبر جامعه بر مردم و مردم بر او دارند. یعنی این جزء‌ دین است بالاترین رکن دین است. مسلمان نمی‌تواند از این مطلب شانه خالی کند خودش را کنار بداند خودش را دیندار بداند بدون رعایت این عظیم ترین حقی که خدا برای بندگانش قرار داده است.   خدا انشاء‌الله ساعت به ساعت بر علو درجات امام بیفزاید که بخش عظیمی از دین را احیا کرد. یعنی حالا اگر بگوییم مسائل سیاسی اجتماعی نصف مسائل اسلامی است که شاید از نظر حجم بیشتر هم باشد این‌ها اصلاً فراموش شده بود که جزء دین است. و ایشان این‌ها را احیا کرد یعنی نصف دین را امام احیا کرد.   این درست نقطه یک گرایشی است که در عالم وجود دارد و به خصوص بعد از پیروزی انقلاب عوامل مختلفی سعی کردند که این را رواج بدهند و گاهی رنگ علمی به آن بزنند، علاوه بر آهنگ فلسفی که دارد و آن مسأله سکولاریسم است. یعنی در مقابل این‌که مسائل اجتماعی و سیاسی جزء دین باشد این گرایش ناخودآگاه وجود دارد که نه این‌ها در مقابل دین است. آن گرایش چیزی است که به نام سکولاریسم نامیده می‌شود. حالا تعبیر می‌کنند به این جهانی یا عرفی بودن به هر حال هر چه هست یعنی مسائل سیاسی اجتماعی از دین جداست. دین مال آن جهان است مسائل سیاسی اجتماعی این جهانی است. گاهی هم برای این‌که کاملاً دینداران را از این مسائل بر کنار بدارند می‌گویند مسائل سیاسی آلودگی دارد پلیدی دارد زشتی دارد حقه بازی دارد دینداری باید پاک باشد مقدس باشد این است که مسائل دینی را با مسائل سیاسی قاطی نکنید.   خوب اگر صحبت از پلیدی و زشتی هست در مسائل فردی هم پلیدی و زشتی وجود دارد کسانی ممکن است شکل ظاهری دین را با پلیدی توأم کنند ریاکاری حقه بازی کلک زدن خرافات،‌ دین ها و مذاهب خرافی این عرفان های کاذب این‌ها هم مسائل معنوی شخصی است به اصطلاح و پلید و زشت و تباه کننده هم هست. همان‌طور که در امور معنوی حق و باطلی وجود دارد دین صحیحی وجود دارد و دین باطلی مذهب صحیحی وجود دارد و مذهب باطلی. عرفان صحیحی وجود دارد و عرفان باطلی در مسائل اجتماعی هم همین طور است. سیاست حقی وجود دارد و سیاست علی است و خاندان او و پیروان او. سیاست باطلی دارد آن کسانی که برای منافع شخصی و گروهی خودشان می‌خواهند کار بکنند. اگر کسانی در مقام سیاست همیشه فکر منافع شخصی و گروهی هستند این گناه سیاست نیست گناه این سیاست بازان است. کما این‌که ریاکاری یا خرافه‌گری شیادهایی که به خرافات تمسک می‌کنند این گناه دین و گناه قداست و معنویت نیست گناه این حقه بازان است که به جای صفا و معنویت و نورانیت دین،‌ خرافات و کلک های شیطانی را جانشین می‌کنند.   اگر سیاست به معنای مدیریت جامعه و دخالت در امور سیاسی و اجتماعی یعنی دخالت در سرنوشت جامعه اسلامی است این بخش عظیمی از دین است و من اعظم تلک الحقوق به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) است. ما در این زمان همه اقشارمان مواجه هستیم با یک فتنه عظیم شیطانی برای این‌که ما را از رهبری الهی و آن حقی که خدا برای رهبر دینی بر مردم قرار داده است جدا کنیم. شما الحمدلله همه تان هوشمند و با فراست هستید و باز به فضل و به برکت انقلاب اسلامی همه ملت ما سیاستمدار شدند. امروز اگر بگوییم در دنیا هیچ ملتی درک سیاسی اش به اندازه ایرانی ها نیست گزاف نگفته‌ایم. بچه‌های کوچک هم مسائل سیاسی را درک می‌کند پیرزن ها و پیرمردها هم مسائل سیاسی را خوب درک می‌کنند. شما الحمد لله خوب درک می‌کنید که این شرایطی که اخیراً اتفاق افتاد آن روح واحدی که در همه این‌ها بود حالا از هر جا آب می‌خورد. من الان نمی خواهم قضاوت کنم. آن را هم خود شما بهتر می‌دانید. سلسله جنبان این قضایا کی بود و از کجا بود و از چه راهی بود هر کس بود برای این بود که مسأله ولایت فقیه خرد بشود. آنچه روح انقلاب اسلامی است آنچه مشخصه این حکومت است و در همه عالم این حکومت به نام حکومت ولایت فقیه شناخته می‌شود می خواستند این را بگیرند. اگر بشود آن را حذف بکنند اگر نه لااقل با تغییر قانون اساسی و این حرف ها ولایت فقیه را تضعیف کنند کمرنگ بشود ولایت فقیه نقشی نداشته باشد مسأله این است.   حالا چه کسانی آگاهانه در این کار دخالت کردند چه کسانی فریب خوردند اشتباه کردند آن را بنده قاضی نیستم این‌جا قضاوت کنم قاضی هم بودم حالا وقت قضاوتش نبود. اما به هر حال هر چه بود نقشه اصلی جناب شیطان که رییس همه این‌ها بود این بود که این‌که رکن نظام اسلامی است و باعث این شده است که این چنین در دنیا عزت پیدا بکند و ملت های دیگر را به خودش متوجه و جلب بکند این مسأله است یعنی قوام این حکومت به این است که مردم اطاعت رهبرشان را اطاعت خدا می‌دانند. دین با سیاست با هم توأم شده است. وقتی امام می‌فرماید جبهه ها را پر کنید مردم مثل نماز خواندن برایشان واجب است وقتی می‌فرماید مصوبات حکومت اسلامی واجب الاطاعه است همه مردم برای مالیات دادن مثل نماز خواندن وظیفه خودشان می‌دانند مالیاتشان را بدهند اگر کسانی کوتاهی می‌کنند مثل این است که در نماز خواندنشان هم کوتاهی می‌کنند.   آنچه رمز پیروزی این انقلاب بود این بود که مردم اطاعت از این حکومت را از باب دین و اطاعت خدا بر خودشان می دانستند. محبت این حکومت را محبت خدا می‌دانند فرع همان محبتی می‌دانند که پیغمبر اکرم فرمود قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی. اجر رسالت پیغمبر محبت اهل‌بیت است. اجر قیام امام و انقلاب امام محبت جانشین اوست. این است که مردم را با رهبرشان آن چنان جوش می‌دهد که از هم انفکاک‌پذیر نیستند. یکی از آرزوهای مردم در تمام اقشارشان این است که رهبرشان را یک لحظه بببیند. کجای عالم یک چنین چیزی سراغ دارید. و این نیست مگر به خاطر این‌که او را جانشین امام زمان می‌دانند. دیدن او را مثل دیدن امام زمان برای خودشان عبادت می‌دانند. البته مثل که می‌گویم نه یعنی کاملاً مثل او. یک مرتبه ای از او یک پرتوی از او و الا مقام امام زمان آن مقامی است که امام می‌فرمود جان من فدای خاک پای او. روحی لتراب مقدمه الفداه. مثل امامی که در عالم بی‌نظیر بود. می‌گفت جان من فدای خاک پای او باد. مقام امام زمان را با کسی نمی‌شود مقایسه کرد. اما این یک پرتوی از او است. یک پرتوی نوری از یک خورشید بی نهایت. این رمز پیروزی و رمز پیشرفت و رمز دوام در مقابل همه توطئه ها در این جامعه است. این را می‌خواهند بگیرند. خوب درک کرده‌اند خوب تشخیص داده‌اند.   متأسفانه در درون جامعه ما آن طور که باید و شاید به این مسأله درست توجه نشده و هنوز هم نمی‌شود. عموم مردم ما مردم همین مسجدی نمازی روضه ای این‌ها را خوب درک می‌کنند. اما خواصی که مسؤولیت پذیر هستند در پست های مختلف آن‌ها خیلی باورشان نیست. آن‌ها خیال می‌کنند رهبر هم مثل یک رییس جمهور می‌ماند. این یک جور پستی است آن هم یک جور پستی است. در قانون اساسی هم او شخص اول است این شخص دوم. چندان فرقی ندارد حالا یک و دو جایشان را هم می‌شود عوض بکنند. همان‌طور که آن با انتخاباتی می‌شود و در آن هم احیاناً تقلبی می‌شود و زد و خورد می‌شود آن هم همین طور است. مثل همین است. اهمیتی ندارد. یک عده‌ای طرفدار او هستند یک عده‌ای هم نیستند. یک حزبی با او موافق هستند یک حزبی با او موافق نیستند. در صورتی که ماهیت این دو تا با هم تفاوت ماهوی دارد. او [ولی فقیه] یک رهبری دینی جانشین امام زمان است او [رییس جمهور] یک نماینده ای است که مردم او را انتخاب کرده‌اند. این دو تا با هم خیلی تفاوت دارد.   بله. رییس جمهور وقتی از طرف ولی فقیه نصب شد می‌شود عامل او. او نصبش می‌کند. آن پرتو قداستی که او دارد بر این هم می تابد. وقتی شد رییس جمهور اسلامی، حکمش را از رهبر یعنی جانشین امام دریافت کرد، یک پرتوی از آن قداست هم بر این می تابد. آن وقت اطاعت از رییس جمهور و اطاعت از مجلس و سایر چیزها هم می‌شود اطاعت از خدا. اما تا این جور نشده است حساب رهبر از دیگران جداست. او ارزشش از طرف امام زمان است و از طرف خداست. مردم برای او مقامی قائل هستند که گویا از لب‌های امام زمان شنیده‌اند که او نایب من است. البته چنین چیزی نیست نصب نصب عام است یعنی گفته‌اند در زمان غیبت کسانی که واجد این شرایط هستند از طرف امام زمان نیابت دارند. شخص تعیین نشده است اما بعد از این‌که خبرگان تعیین کردند گفتند بهترین فردی که مصداق این مقام است فلان شخص است آن عنوان کلی تعین پیدا می‌کند در این مصداق.   به هر حال اعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیة و حق الرعیة علی الوالی. والی در این‌جا همان چیزی است که ما امروز به جایش واژه رهبر را به کار می بریم. منظور حضرت علی خودش بود. حق الوالی یعنی در اول خطبه هم همین است که حقی که من بر شما دارم. آن نکته‌ای که من خواستم با این مقدمه اشاره کنم این است که عزیزان ما توجه بیشتری داشته باشید به این مسأله که دینداری فقط به نماز و روزه نیست. اطاعت از رهبر شرعی و قانونی ما این جزء دین ماست. من نمی گویم امیرالمؤمنین می‌فرماید. بالاترین حقی که انسانی بر انسانی دارد حقی است که رهبر مشروع الهی بر مردم دارد. البته و حقی است که مردم بر او دارند. متقابلا مردم هم بر او حق دارند. حق مردم این است که رهبر باید تمام قوایش تمام توانش را صرف کند برای این‌که احکام اسلامی را در جامعه پیاده کند و نیازهای مردم را برطرف کند. این حقی است که مردم دارند. اگر کوتاهی کرده باشد او در حق مردم کوتاهی کرده است به وظیفه‌اش عمل نکرده است. اگر به جای این‌که شبانه روزش را صرف این‌ بکند که مصلحت مردم چه اقتضا می‌کند عزت اسلامی در جامعه چه اقتضا می‌کند در روابط بین‌الملل مصالح جامعه اسلامی چه اقتضا می‌کند به جای این برود گردش کند حتی برود سفر زیارتی به این نیاز مردم رسیدگی نکند کوتاهی کرده است. مسؤول است. این حقی است که مردم بر او دارند.   و اگر بدانیم هر چه فکر کنیم کم است که خدا چه نعمتی را به ما داده است که بعد از هزاران سال از تاریخی که ما از کشور خودمان داریم از سلاطین و امرا و هزار و چند صد سال که بعد از تاریخ اسلام داریم بگردیم در همه این حکامی که در عالم در کشورهای اسلامی و در کشورهای غیر اسلامی یک کسانی که ای کاش همت می‌کردند و یک بیوگرافی از حکام و سلاطین عالم می گرفتند و مقایسه می‌کردند با امام و جانشین امام. ببینند آن‌ها چه کار کرده‌اند و این‌ها چه کار کرده‌اند. آن‌ها چه طور زندگی کردند این‌ها چه طور زندگی کردند. آن‌ها چه طور دل سوزاندند برای خدمت به مردم این‌ها چه طور دل سوزاندند. چه بلاهایی را آن‌ها به جان مردم وارد کردند و این‌ها چه بلاهایی را دفع کردند. چه مشکلاتی را با سرانگشت فکرشان و تدبیرشان و فداکاری شان گذشتشان حل کردند. ای کاش می‌شد چنین بحث‌های مقایسه‌ای انجام می‌گرفت تا ما بفهمیم که خدا چه نعمتی به ما داده است. خدا انشاء‌الله به همه ما توفیق بدهد که این نعمت‌های خدا را بهتر بشناسیم و وظیفه مان را به همان نسبت در باره آن‌ها بهتر عمل کنیم.   به هر حال این وظیفه‌ای است که همه ما اعم از روحانی و غیر روحانی بسیجی و غیر بسیجی خواهران برادران لشگری کشوری بر عهده مان است. حالا اگر فرصت کردید و دنباله این خطبه را خواندید نکته های بسیار ارزنده و لطیفی در دنبال همین خطبه دارد. ممکن است شما مثلاً به ذهنتان بیاید که مثلاً مقام رهبری یا سایر پست های حکومتی اسلامی خوب آن‌ها در یک افق بالایی هستند کسانی می‌توانند به آن‌ها کمک بکنند که کمابیش همتراز خودشان باشند فرض کنید وزرا می‌توانند به رییس جمهور کمک کنند علما و مراجع می‌توانند به رهبر کمک کنند. در دنباله خطبه دارد که در عالم هیچ کسی نیست که نتواند به رهبر جامعه اسلامی کمک کند.    همه می‌توانند کمک کنند. کوچک یا بزرگ هر کس در حد خودش. و هیچ کس مستثنا نیست از این‌که این حق را باید ادا کند. یک کسانی فکر کنند مثلاً قوای نظامی ما مسؤولین کشوری مسؤولین دولتی این‌ها وظایفشان را دارند عمل می‌کنند ما دیگر چه کاره ایم من طلبه آن دانشجو هنرمند ما چه کار می‌توانیم بکنیم. ما کار خودمان را باید بکنیم ما چه کار مثلاً به وظیفه مسؤولین کشور داریم؟ ما چه کمکی به آن‌ها می‌توانیم بکنیم؟ اگر یک چنین چیزی به ذهن کسی بیاید امیرالمؤمنین در همین خطبه جواب او را داده است. می‌گوید هیچ کس کوچک تر از این نیست که بتواند به حاکم اسلامی کمک کند. هیچ کس کوچک تر از این نیست. همه این جور عظمتی را دارند. که بتوانند به حاکم اسلامی کمک بکنند و باید کمک بکنند و حاکم اسلامی هر کس باشد بزرگ‌تر از آن نیست که بی نیاز از کمک مردم باشد. هر کس در هر حدی باشد به کوچک‌ترین افراد جامعه نیاز دارد. باید کمکش کنند تا کارهای کشور رواج پیدا بکند. و اجرا بشود. یعنی هیچ مسلمانی نباید خودش را نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی معاف بداند بگوید من وظیفه‌ای ندارم کلکم راع و کلکم مسؤول. همه ما مسؤول هستیم.   نتیجه‌ای که این‌جا می‌خواهم عرض بکنم برای گروه‌های مختلفی که این‌جا تشریف دارند به خصوص هنرمندان عزیز این است که ما فراموش نکنیم هنری که ما در جامعه اسلامی داریم مثل یک هنر آزاد هنر برای هنر نیست. این‌جا هنر برای خدمت به حق است. هنر برای خدمت به مردم است. هنر برای احقاق حقوق مردم است. هنر برای سرکوب باطل است. هنر برای مبارزه با فساد است. هنرمند مسؤول است. و یکی از بزرگ‌ترین مسؤولیت های هنرمند همین است که در جهت تقویت رهبر جامعه اسلامی تلاش کند. با هنر خودش. انواع هنرهایی که هست و می‌دانید که زبان هنر از هر زبانی گویاتر است. زبانی است بین‌المللی. همه می فهمند و تا عمق جان مردم هم نفوذ می‌کند. کدام زبانی است که این طور چنین وسعت و گستره ای داشته باشد که تمام مردم دنیا آن را درک کنند؟   هر زبانی را چند میلیون مردمی که با آن زبان سخن می‌گویند درک می‌کنند یا یک عده دیگری که یاد گرفته باشند. اما زبان هنر را همه درک می‌کنند. هر بی سوادی و هر فیلسوفی درک می‌کند. تأثیر این زبان هم تا عمق جان مردم هست. بسیاری از حرف ها هست آدم می شنود می خواند ولی چندان در او اثر نمی‌کند. بهترین واعظ در یک جلسه‌ای وعظ می‌کند سخن می‌گوید موعظه می‌کند اما خیلی ها هم هستند هیچ ترتیب اثری به آن نمی‌دهند. اما شاید در هیچ جامعه‌ای نشود پیدا کرد یک قشری را که تحت تأثیر هنر واقع نشوند. هنر تا عمق جانش نفوذ نکند. و این مسؤولیت هنرمند را به مراتب بالا می‌برد بستگی دارد به این‌که آیا این مسؤولیتش را درست بشناسد و عمل بکند یا کوتاهی بکند. این را الحمد لله شما به خصوص بسیجیان هنرمند و هنرمندان بسیجی این‌ها را خوب می‌دانید آن چیزی که خواستم تأکید کنم وظیفه‌ای است که نسبت به امام امت و رهبر جامعه دارید که از هنرتان باید برای ادای این حق هم باید استفاده کنید. چون این از بالاترین حقوقی است که رهبر بر همه مردم دارد. هیچ مستثنی نیست. همه باید این حق را ادا کنند. هر کسی با آنچه در توان دارد. آنهایی که گوینده هستند با زبانشان نویسنده هستند با قلمشان هنرمند هستند با هنرشان. این یک مطلب راجع به همه کسانی که مخاطب ما هستند چه در این مجلس و چه فراتر از این مجلس.   نکته دیگری که ما باید به آن توجه بکنیم این است که بسیاری از مزایای انسانی مهارت‌های انسانی در اثر شرایط نامناسب فرهنگی گاهی تأثیر عکس می‌گذارد. همان‌طور که شما می‌دانید در هر عامل طبیعی عامل اجتماعی و انسانی تأثیر عوامل بستگی به ظرفیت خاص و مقدار خاص و شرایط خاص دارد. مثال ساده اش داروها. با یک دوز خاصی شفابخش است اندکی بالاتر از آن بشود می‌شود سم و کشنده می‌شود. همه چیز در این عالم در یک حدی در یک قالب خاصی و با یک شرایط خاصی اثر خودش را می بخشد اگر آن شرایط در آن رعایت نشد آن حدود در آن رعایت نشد نه تنها اثر مطلوب را ندارد گاهی اثر ضد خودش را می بخشد.   علم همین طور است فلسفه همین طور است صنعت همین طور است. مهارت‌های مختلف همین طور است. هنر هم همین طور است. آن کسانی که هیروشیما را بمباران کردند از چه چیزی استفاده کردند؟ از پیشرفت علم و صنعت استفاده کردند. اگر فیزیک اتمی پیشرفت نکرده بود بمب اتم ساخته می‌شد؟ اگر تکنولوژی پیشرفت نکرده بود می‌توانستند از آن بمب استفاده کنند؟ چنین جنایت عظیمی که مبدأ جنایت های دیگری شد به برکت علم حاصل شد. علمی که نور است افتخار انسانیت است اما وقتی از مرز خودش گذشت در غیر راه صحیح به کار گرفته شد چنین خطری را به بار می‌آورد که هیچ چیز دیگری جانشین آن نیست. فلسفه را ملاحظه کنید. فلسفه می‌تواند انسان را درک هستی آفریننده هستی ارتباط انسان با آفریننده کمک بکند و بالاخره ریشه ای ترین مسائل دین را برای انسان اثبات بکند. اگر فلسفه الهی بود. اما می‌تواند این فلسفه آدم را به پوچی به بی هدفی به بی خدایی سوق بدهد اگر فلسفه ضد اسلامی و ضد الهی باشد. پوچ گرایی بود نهیلیسم بود. یا ماتریالیسم بود. آن هم فلسفه است اما نتیجه اش این می‌شود که انسان را از هدف آفرینشش جدا می‌کند. درست نتیجه برعکس می‌دهد.   هنر هم همین طور است. اگر در مسیر صحیح باشد می‌تواند به بهترین زبانی انسان را به راه هدایت سوق بدهد چیزی که هیچ قلم نویسنده ای و هیچ بیان گوینده ای آن اثر را نمی‌تواند داشته باشد. یک فیلم می‌تواند سرنوشت یک انسانی را یک خانواده ای را عوض کند. بدون این‌که کلاسی ببیند بدون این‌که درسی در این زمینه خوانده باشد تخصصی دیده باشد.   تماشای یک فیلم می‌تواند سرنوشت یک انسانی را تغییر بدهد. و همین طور عکسش هم هست. یک فیلم می‌تواند یک انسانی را از اوج انسانیت به پست ترین مراتب حیوانیت سوق بدهد. شاید شنیده باشید کسانی هستند که یک فیلم را که تماشا می‌کنند خودشان را احساس می‌کنند که با حیوان تفاوتی ندارند. حالا من نمی خواهم اسم حیوان و حالاتش را عرض بکنم. خود شما گفت من ف که گفتم دیگر برو فرحزاد. شما خودتان خوب درک می‌کنید من چه می‌خواهم بگویم. تماشای یک صحنه فیلم می‌تواند انسان را از قدسیت ملائکه به پست ترین حالات یک حیوان وحشی شهوت‌ران تبدیل بکند. اصلاً دیگر عقلش کار نمی‌کند. تماشای یک صحنه فیلم. این یک هنر است. بنابراین این ابزارها همان‌طور که کارایی‌اش بیشتر است بردش بیشتر است هم منافعش ممکن است بیشتر باشد هم ضررهایش.   از این جهت باید توجه کرد که آدم از مسیر صحیح منحرف نشود به لغزشهایی که در این مسیر هست در نیفتد به لغزشگاه ها در نیفتد و گرنه ممکن است ضررهایی که از این ناحیه به جامعه می‌رسد خیلی بیشتر از منفعتش باشد. کسانی که وارد این مسیر می‌شوند باید با یک اراده قویی و همواره با تقویت ایمانشان و معارف دینی شان خودشان تغذیه کنند و آماده کنند که با ویروس ها با میکروب ها بتوانند مقابله کنند و تحت تأثیر آن عوامل سوء قرار نگیرند وگرنه ممکن است آدم به قصد خوبی هم وارد یک صحنه ای بشود وارد یک شغلی بشود مهارتی را کسب بکند ابتکاراتی داشته باشد از ذوقش استفاده بکند اما نتیجه معکوس بدهد. به قول سعدی شد غلامی که آب جو آرد  آب جو آمد و غلام ببرد   آدم می‌رود وارد یک مهارتی می‌شود برای این‌که از آن استفاده کند برای خدمت به جامعه و خدمت به ارزش‌های انسانی و الهی یک وقت می‌بیند آن قدر آن قدرتش زیاد و محیط فاسد است که همین شخص مصلح و با آن نیت پاک را غرق می‌کند. باید مواظب باشیم که به این آفت مبتلا نشویم. این در همه جا هست منتها همین طور که عرض کردم چون هنر بردش بیشتر است ضرری هم که ممکن است از آن ناشی بشود. بیشتر است.   بار دیگر از تشریف فرمایی شما برادران و خواهران ارجمند به این مؤسسه که خانه خود شماست و به نام مبارک امام مزین است خوش آمد عرض می‌کنم و از خدای متعال درخواست می‌کنیم که معرفت نعمت‌های خودش را به همه ما بیشتر عنایت کند توفیقش شکرگذاری از این نعمت‌ها به خصوص نعمت نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری عظیم الشأن آن این نعمت را بیشتر به ما بشناساند و توفیق قدردانی از آن را بیشتر مرحمت کند. والسلام علیکم و رحمت الله.     /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن