تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن زود خشنود و دير ناراحت مى شود و منافق زود ناراحت و دير خشنود مى گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826880902




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قرار است از سير تا پياز زندگي اش را بپرسند برايش چندان راحت نيست


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

پاي حرف هاي ستاره 2 متر و 24 سانتي متري مهرام ، تيم قهرمان ليگ برتر بستکبال ، در آپارتمانش درباره ي همه جزئيات زندگي در ايران و بازي در يک تيم ايراني    يک سياه پوست آمريکايي با 2 متر و 24 سانتي متر قد ؛ اين تمام آن چيزي بود که درباره ي « پريست لائو درداله» مي دانستيم . او يکي از 2 بازيکن خارجي تيم بستکبال مهرام بود که همراه با اين تيم قهرماني در ليگ برتر باشگاه هاي تهران را جشن گرفت و حالا مي توان چهره ي متفاوتش را با ژست جدي روي بيل بوردهاي تبليغاتي مهرام در بزرگراه هاي تهران ديد . پريست که حالا با مهرامي ها تمرين مي کند تا براي جام باشگاه هاي آسيا حاضر شود . اين اواخر يک پيشنهاد هم از اردن داشته که البته بعيد به نظر مي رسد جوابش به آنها مثبت باشد . ساعت حدود 10 شب بود که پريست را در آپارتمانش در برجي در محله ي ولنجک تهران ديديم . نگهبان برج مي گفت از نيم ساعت پيش مدام مي آيد در لابي و دنبالتان مي گردد ؛ انگار عادت به مهمان ندارد و آمدن 3 ـ 2 نفري که قرار است از سير تا پياز زندگي اش را بپرسند برايش چندان راحت نيست . روي مبل هاي راحتي آپارتمان جمع و جورش نشستيم و از سلام و عليک اول جلوتر نرفته بوديم که غول آمريکايي با ديدن صورت « اوپرا وينفري » روي يکي از صفحات يکي از مجلات در دست ما با خوشحالي کودکانه اي به جلو جهيد و ذوق زده گفت : « wow...home!» ثانيه هايي که با سکوت ، قيافه او پر از نگاه مي کرد فهميديم اين جثه بزرگ ، قلب کوچکي دارد . وقتي پريست کوچک بود : پريست 35 سال پيش در آن سر دنيا ، به دنيا آمد ؛ در سومين شهر پرجمعيت ايالات متحده آمريکا: شيکاگو ، ايلينويز . حتي فکرش را هم نمي کرد زندگي او را به جايي بکشد که يک روز در آپارتماني نقلي در محله هاي تهران روزگار بگذراند . پريست کودکي معمولي اي داشت . پدر و مادرش به غير از او 2 دختر و 2 پسر ديگر هم داشتند . همه چيز براي پريست عادي پيش مي رفت . آن سالها قد و قواره اش هم مثل زندگي اش معمولي بود . خودش مي گويد : « من هميشه کوچک بودم ، البته قبل از 17 سالگي ! » در 17 سالگي بود که رشد غير عادي او شروع شد و در حالي که بقيه خانواده همچنان سايز معمولي داشتند پريست با تغيير ظاهر و هيکلش کم کم فهميد که بايد شيوه ي زندگي اش را هم عوض کند . قبل از آن فکر مي کرد زندگي براي او هم مثل بقيه هم سن و سالانش پيش مي رود . کودکي را با 2 خاطره به ياد مي آورد ، طلاق پدر و مادرش وقتي او فقط 11 سال داشت و کشته شدن يکي از برادرانش ؛ « 15 سالش بود که توي خيابان ها کشته شد . 2 سال از من کوچک تر بود » . در مقابل اظهار تأسف ما با بي خيالي سرش را تکان ميدهد ؛ « شيکاگوئه ديگه ... هر چيزي اتفاق مي افته» . به جز اين 2 حادثه باقي سالهاي کودکي و اوايل نوجواني پريست مثل بقيه دور و بري هايش گذشت . کتاب مي خواند و خوره موسيقي بود ؛ از هيپ هاپ گرفته تا راک . هنوز هم سليقه اش عوض نشده . کودکي اش با سرگرمي هاي رايج بچه هاي آمريکايي پر شده بود ؛ « از تنها چيزي که خوشم نمي آمد ويدئو گيم بود . خداي من ، چه کار مسخره اي ! » مثل همه بچه ها پريست هم کودکي اش را با روياي بزرگسالي سپري مي کرد ؛ يک روز دوست داشت دکتر شود ، يک روز مي خواست وکيل باشد ، فردايش مي گفت امکان ندارد چيزي جز آتش نشان بشود ؛ چند وقتي هم آرزوي خواننده شدن داشت. اما هر چه که بود پريست که اوقاتش را بين مدرسه و فوتبال آمريکايي تقسيم کرده بود به تنها چيزي که فکر نمي کرد بستکبال حرفه اي بود . حتي با اينکه مثل همه سياه هاي آمريکا ساعت هاي زيادي را با بستکبال خياباني گذرانده بود ، هيچ وقت رويايي به اسم بستکبال در سر نداشت ؛ « بستکبال ؟ پيش اوکمد ديگه ! » در سال هاي آخر نوجواني او کم کم قد کشيد . اما اين قد کشيدن عادي نبود و به خاطر همين هم کم کم همه چيز براي او عوض شد . با يادآوري آن سال ها مي گويد : « دنيا برايم تغيير کرد . من هم تصميم گرفتم خودم را به دست زندگي بسپارم » . اين طور بود که بعد از چند سال بازي در تيم دبيرستان و دانشگاه راهي يونان شد تا کم کم تبديل به يک بستکباليست حرفه اي شود . اما بعد از آنکه نزديک سه سال هم در NBA توپ زد ، دوره افتاد توي دنيا تا هم بستکبال بازي کند هم چيزهاي جديد ببيند . پريست که در دانشگاه ، تاريخ جهان خوانده بود ، بعد از يونان رفت بلغارستان ، بعد عربستان ، بعد چين و حالا هم ايران . قبلاً شنيده بود که نظر عامه مردم نسبت به بستکباليست هاي آمريکايي که با تيم هاي ايراني قرار داد مي بندند ، چندان خوشبينانه نيست . مردم معمولاً دو تا احتمال مي دهند که هيچ کدام تعريفي ندارد ؛ براي عامه مردم چنين بازيکني در هيچ جاي ديگري از آمريکا گرفته تا اروپا تيم پيدا نکرده يا اينکه آنقدر پول به پايش ريخته اند که ديگر نتوانسته « نه » بگويد ، مي خندد ؛ « عرب ها که بيشتر پول مي دهند ! » و البته کمي هم ژست روشنفکرانه مي گيرد ؛ « همه چيز که پول نيست » . اين طور بود که مرد 2 متر و 24 سانتي متري ما به پيشنهادهاي مدير برنامه هايش براي بازي در اسپانيا ، روسيه و ايتاليا با بي ميلي جواب رد داد ؛ « چطور بگم ، دنبال يه چيز متفاوت بودم » . البته او هيچ وقت نگران پول نبوده است .خودش مي گويد قيمت يک بازيکن فقط و فقط بستگي به کيفيت بازي اش دارد و فرق نمي کند کجاي دنيا داخل زمين برود . هر تيمي که بتواند قيمت او را بپردازد مي تواند با مدير برنامه هايش مذاکره را شروع کند . با اين حال پريست هم مثل خيلي هاي ديگر در غرب ، اخبار نااميد کننده و نگران کننده اي درباره ي ايران شنيده بود ؛ « اين حرف ها هميشه هست » . اما او در خيابان هاي پر خطر شيکاگو روزگار گذرانده بود و ديگر هيچ چيز نگرانش نمي کرد ؛ « بدترين چيزها همانجا اتفاق افتاده بود . بالاتر از سياهي هم رنگي هست ؟» از اين گذشته براي پريست غول پيکر بعد از سه سال زندگي در عربستان سعودي ، ايران ديگر زياد هم عجيب و غريب نبود ؛ جايي به قول خودش قابل مقايسه با عربستان نيست ؛ « اينجا زنان رانندگي مي کنند ؛ مي شود آنها را در خيابان ديد که به تنهايي قدم مي زنند » . خلاصه که ايراني ها در نظر پريست خيلي روشنفکرترند . البته او قرار بود 3 سال پيش به ايران بيايد ولي آن موقع عربستان را ترجيح داد اما حالا بعد از گذشت نزديک به 6 ماه از حضورش در ايران و تجربه ي زندگي در تهران ، اينجا را بيشتر دوست دارد ؛ « اينجا سطح بستکبال بالاتر است . تيم ها بهترند . ايراني ها دوست داشتني تر هستند » . اما او دلايلي هم براي دوست داشتن عربستان دارد ؛ « برگر کينگ و مک دونالد » ! بعد از صد بار امتحان کردن شيشليک رستوران شانديز ، چيزي که الان واقعاً پريست را خوشحال مي کند ، يک وعده غذاي خوب وطنش است ؛ چيزي که در ايران پيدا نمي شود . فست فودهاي ايران براي او اصلاً لذت بخش نيستند و به خاطر همين يک مورد هم که شده ، دلش براي عربستان تنگ شده است ؛ البته « شکمم دلش براي عربستان تنگ شده ! » پريست در عربستان قدرت انتخاب داشت. هر وقت هوس يک برگردوبل مک دونالد مي کرد ، در يک چشم به هم زدن آماده بود ؛ اين طوري غذاهاي عربي هم به نظرش خوشمزه تر مي آمد . اما اينجا وقتي حرف از غذاي خوب مي شود ، اول و آخرش باز هم بايد برود شانديز و يک شيشليک به صدتاي قبلي اضافه کند ؛ شيشليکي که آن روزهاي اول خيلي خوب بود اما حالا ... . ـ لوستر روبپا پريست مي گويد اينجا دوستي ندارد اما تمام وقتي که او در خانه استراحت مي کند ، زنگ در آپارتمانش بيکار نمي شود ؛ يا 2 پرس غذاي سفارشي اش را آورده اند يا آقاي آرايشگر تشريف آورده تا سر و کله ي مرد آمريکايي را صفا بدهد . « بابک » که نزديک ساعت 11 شب سر رسيد ، در مدتي که با پريست حرف مي زديم ، چشم هايش را بسته بود و مديتيشن مي کرد . بعدش گفت که آرايشگر مخصوص بيشتر بچه هاي تيم مهرام است و اين طوري بوده که پريست را پيدا کرده. حالا هم هر 20 روز يک بار مي آيد تا همان يک ذره موي پريست را هم کوتاه کند . به نظر ، اين آپارتمان براي آدمي مثل او زيادي کوچک است. با احتياط راه مي رود و فقط وقتي در پذيرايي است مي تواند تمام قد و صاف بايستد ؛ البته همانجا هم بايد حواسش را جمع کند تا به لوسترها نخورد . اما براي رفتن به آشپزخانه ، ايستادن جلوي در ورودي و رد شدن از راهروي کوتاه براي رسيدن به اتاق خواب حتماً بايد گردنش را کج کند . شايد اين قد بلند کمي دردسرساز باشد اما براي پريست همين قد بلند منبع درآمد است . برادر کجايي ؟ پريست ديگر به اين مدل زندگي عادت کرده اما تنها چيزي که هنوز هم آزارش مي دهد ، دوري از خانواده است ؛ به خصوص تنها برادرش . اين سخت ترين چيزي است که پريست بايد دور از آمريکا تحمل کند . اما درباره ي ايران ؛ بدترين تصويري که از ايران در ذهن او نقش بسته رانندگي ديوانه وار رانندگان است . به خاطر همين هم هست که راننده دارد و خودش هيچ وقت پشت رل نمي نشيند ؛ « شوخي مي کني ؟ »« نمي خوام بميرم » . او راننده هاي ايراني را با راننده هاي فرمول يک مقايسه مي کند با اين تفاوت که « اونجا پول مي گيرن که اين جوري برونن اما اينجا ، همه مي خوان خودکشي کنن» ! با تمام اينها پريست در آخرين ساعت هاي شب  همچنان خوش اخلاق است ، مي خندد و « پول » تنها کلمه ي فارسي است که خوب بلد است تکرار کند ! ـ يک زن از کافي هم بيشتره آقاي 2 متر و 24 سانتي متري ما همچنان مجرد است و از مجردي اش هم لذت مي برد . فکر مي کند مرد هميشه در سفر ، تنها باشد بهتر است . اما طبيعت انساني اش هم باعث شده يک سري طرح و برنامه در کله اش داشته باشد ؛ « بستکبال را که کنار گذاشتم زن مي گيرم اما فقط يکي ! » انگار زندگي 3 ساله در عربستان برايش پر از تجربه بوده است ؛ « يک زن کافيه و حتي از « کافي » هم بيشتره ! » ما به هر حال ازدواج کردن براي پريست جزو برنامه هاي طولاني مدت زندگي اش است . او فعلاً ترجيح مي دهد همچنان دنياگردي اش را ادامه بدهد و به همين خاطر امسال 2 بار جا عوض کرده است . وقتي از عربستان بيرون آمد مدير برنامه هايش يک تيم در چين پيدا کرد اما اواسط فصل بود که سر و کله ي مهرامي ها باز پيدا شد و با زرنگي يک ايجنت ايراني ، غول آمريکايي پيراهن مهرام را به تن کرد.هکل درشت و قد بلند پريست آنقدر متفاوت از بقيه است که هر جا مي رود مردم مدام نگاهش مي کنند و اين براي او که به نگاه هاي خيره عادت ندارد آزار دهنده است . البته از اينکه از او درخواست مي کنند تا با آنها عکس بيندازد ناراحت نمي شود ؛ اتفاقي که ديگر هر جا مي رود چند باري پيش مي آيد . امکان ندارد بيرون برود و کسي نخواهد با او عکس بيندازد . حالا بماند که خيلي وقت ها هم آدم هايي پيدا مي شوند که اجازه هم نمي گيرند ؛ موبايل و دوربين را در مي آورند و از اين موجود عجيب و غريب يک چند صدتايي عکس مي گيرند . اما جالب اينجاست که « تقريباً هيچ کدوم از اين آدما من رو به عنوان بازيکن تيم بستکبال مهرام نمي شناسند . من براي آنها يک سياه غول پيکرم که جان مي دهم براي يک عکس يادگاري که ببرند و به دوستانشان نشان بدهند . آآآآ...چه قدي !» اما حتي اگر مردم هم مشکل ساز نشوند باز هم زندگي براي پريست چندان راحت نمي گذرد . از اينکه هميشه يک چيزي پيدا مي شود که با سايز بزرگ او همخواني ندارد عصبي مي شود . خيلي جاها مجبور است به سختي خودش را جمع و جور کند و اين برايش خسته کننده است ؛ « دنيا براي ما ساخته نشده » . گاهي فکر مي کند جزو معدود آدم هايي است که واقعاً مي تواند احساس گاليور را درک کند ؛ براي همين لابد حق دارد بيشتر اوقات فراغتش را در خانه بگذراند . اما خانه ماندن برايش مثل زندان نيست ؟ بلند مي خندد و يک راز ديگر را فاش مي کند : « من قبلاً زندان بوده ام . اينجا که زندان نيست » . البته خيلي سريع ادامه مي دهد ؛ « نگران نباش ، کسي رو نکشتم ! » قصه مال چندين و چند سال پيش است که يکي از دوستان دورش مدارک شناسايي و چک هاي پريست را بر مي دارد و در مدتي که پريست داشته در اسپانيا خوش مي گذرانده ، حسابي برايش دردسر درست مي کند . وقتي مرد آمريکايي بي خبر از همه جا وارد کشور مي شود ، پليس از همان فرودگاه مستقيم مي بردش زندان ؛ « من بي گناه بودم اما 2 ماه آن تو نگه ام داشتند » . تا تحقيقات کامل شود پريست مجبور مي شود زندان را تحمل کند و آن طور که خودش ادعا مي کند حتي به او اجازه نداده اند وکيل بگيرد . با اين حال پريست از خاطره زندانش هم ناراحت نيست ؛ « تو نمي تواني يک سياه را در آمريکا ببيني که زندان نرفته باشه !» مي گويد که شرايط آنجا هنوز هم چندان دلچسب نيست . حتي رئيس جمهور شدن يک سياه پوست هم تغيير چنداني ايجاد نکرده ! منبع : همشهري جوان     /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 240]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن