خيلي خجالتي هستم!

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خيلي خجالتي هستم!

او خوش چهره، مردي قد بلند و در عين حال هنرپيشه‌اي پرطرفدار نه تنها در كره و شرق دور، بلكه در آسيا و بسياري از كشورهاي جهان است. سان ايل گوك را در ايران عمدتا با افسانه جومونگ مي‌شناسند. او كه در روز اول اكتبر سال 1971 به دنيا آمده و هم اكنون 38 ساله است با قدي در حدود 185 سانتيمتر و 80 كيلوگرم وزن در خانواده‌اي رشد كرده كه تقريبا تمامي اعضاي آن به نوعي در فعاليت‌هاي هنري دستي داشته اند. او از جمله هنرپيشه‌هاي تحصيلكرده كره‌اي است كه در دانشگاه چنجو تحصيلات عاليه خود را گذرانده است. او در مدت 9 سال در 14 سريال تلويزيوني‌اش ايفاي نقش كرده و در اين ميان دو فيلم بلند نيز در كارنامه خود دارد. به نظر مي‌رسد او از همه چيز راضي است. او در جايي به خبرنگاران گفته است: مدت زمان خيلي زيادي نيست كه وارد كارهاي هنري و بازيگري در سطح بالا شده‌ام اما فكر مي‌كنم مثل يك با تجربه رفتار مي‌كنم! طي ماههاي گذشته و همزمان با افزايش شهرت و محبوبيت سان در رسانه‌هاي داخلي كره و همچنين روزنامه‌ها و مطبوعات سراسر آسيا و جهان، وي با انبوهي از پرسشها از سوي خبرنگاران و طرفدارانش روبرو شده است كه به گفته خودش توانايي پاسخگويي به همه آنها را ندارد. در اين مجموعه پرسش و پاسخ‌هاي خواندني ميان وي و خبرنگاران و طرفدارانش را كه به موضوعات گوناگون و البته عمدتا شخصي باز مي‌گردد را مطالعه مي‌كنيد. گلف و كوهنوردي سرگرمي‌هاي اصلي ـ دوست داريم بداني كه هنرپيشه‌اي با اين همه مشغله كاري، با چه نوع سرگرمي ديگري به جز بازيگري خود را سرگرم مي‌كند؟ من بازيگري را از درون وجودم دوست دارم و هيچ وقت از آن خسته نمي‌شوم با اين حال ورزشي همچون گلف را به عنوان زنگ تفريح انتخاب كرده‌ام. ـ يعني شما تنها در زندگي‌تان گلف بازي مي‌كنيد؟ شايد خنده‌تان بگيرد اما نه! من اگر وقت كافي پيدا كنم سري به كوهستانهاي اطراف زده و در آنجا دوچرخه سواري مي‌كنم. در زمستان‌ها نيز ميتوانيد مرا در پيست‌هاي اسكي پيدا كنيد! ـ چقدر اهل صحبت كردن در جمع و در ميان دوستان هستيد؟ در مجموع آدمي نيستم كه خيلي به صحبت كردن در جمع و گفتگوهاي طولاني مدت علاقه داشته باشم. بيشتر ترجيح مي‌دهم شنونده باشم تا گوينده. ـ پس اين خصيصه با آنچه كه در مجموعه «سخنران» به عنوان نقش خود داشته‌ايد،‌ در تضاد كامل است؟ (با خنده دقيقا آن يك فيلم بود و اكنون صحبت از واقعيت!) ـ در سريال افسانه جومونگ نقش فردي را بازي مي‌كني كه از اعتماد به نفس بسيار بالايي برخوردار است اما در دنياي واقعي انسان ديگري به نظر مي‌رسي؟ دقيقا اطرافيانم به من مي‌گويند كه آدم خجالتي هستم و البته هميشه با نگاهي محتاطانه موضوعات برخورد مي‌كنم. ـ اهل مصاحبه كردن هستي؟ زياد نه و در حقيقت در سالهاي اخير به دليل مصاحبه‌هاي زيادي كه انجام داده‌ام دچار نوعي درگيري ذهني شده‌ام. ـ چطور بازيگر شديد؟ دقيقا يادم نيست كه كي و چگونه وارد دنياي بازيگري شدم اما خوب يادم هست كه دانشجوي زرنگي نبودم! ـ دانشجوي زرنگي نبودي؟ يعني چي؟ (با كمي مكث) خوب به خاطر دارم كه در دانشگاه نمرات ضعيفي مي‌گرفتم. به تدريج نيز اوضاعم نسبت به گذشته بدتر مي‌شد، آنقدر كه مجبور مي‌شدم بسياري از امتحانات را دوباره بدهم. ـ چطور فهميدي كه مي‌تواني يك بازيگر شوي؟ مادرم براي گرفتن نمراتم به دانشگاه رفته بود و آنجا بود كه به وي گفته بودند من مي‌توانم يك هنرپيشه شوم! اما مادرم نمي‌توانست باور كند كه من توانسته باشم با آن وضعيت خراب درسي يك بازيگر شوم.

ـ آدم باهوشي هستي؟ اصلاً ! اگر از مادرم هم بپرسيد اين نكته را بيش از هر چيز ديگري تاييد مي‌كند! ـ چه جور آدمي هستي؟ درونگرا يا برونگرا؟ كاملا درونگرا و سعي مي‌كنم در زمان تنهايي به كارهايي بپردازم كه هميشه برايم لذت بخش بوده است. ـ مثلا چه كارهايي؟ من از نقاشي لذت بي‌اندازه‌اي مي‌برم البته اين نيز در گذر زمان و هم زمان با شلوغ‌تر شدن اوضاع كاري‌ام تحت‌الشعاع قرار گرفته است. ـ يعني فكر مي‌كني بازيگري زندگي و حريم شخصي‌ات را كاملا دگرگون كرده‌ است؟ نه كاملا ولي هر بار كه در برابر دوربين مي‌ايستم احساس مي‌كنم كه همه چيز تغيير كرده است. يعني در آن لحظه تغيير بزرگي را در خود احساس مي‌كنم. ـ منظورت از موارد خاص چه مواقعي است؟ به عنوان مثال قرار بود كه در يكي از سريالها به زبان انگليسي صحبت كنم. اين وضعيت برايم تنش‌زا و استرس‌زا بود. ـ يعني فكر مي‌كني زبان انگليسي‌ات مثل هنر بازي كردنت نباشد؟ دقيقا مطمئن نيستم اما فكر كنم چندان هم بد صحبت نمي‌كنم. ـ انگليسي را كي و كجا ياد گرفتي؟ در دوران دانشجويي به اين نتيجه رسيده بودم كه در آينده به اين زبان نياز شديدي پيدا خواهم كرد به همين دليل راهي خارج شدم تا چند سالي را صرف ياد گرفتن اصولي زبان انگليسي كنم. ـ تا چه حد شخصيت و كلا مجموعه جومونگ برايت لذت بخش بوده است؟ مطمئنا هر بازيگر نقشي را بازي مي‌كند كه برايش لذت‌بخش باشد. من در اين مجموعه از شخصيت جومونگ چيزهاي زيادي ياد گرفتم. ـ نظر اعضاي خانواده‌ات درباره اين سريال چيست؟ (با خنده) شايد برايتان باور كردنش كمي سخت باشد اما مادرم بيشتر از آنكه از نقش من در مجموعه جومونگ خوشش آمده باشد، طرفدار شديد سوسانو در اين مجموعه شده است! ـ در دوران بازيگري خاطره بدي هم داشته‌اي؟ اگر هم بوده چندان تمايلي نسبت به صحبت كردن درباره آنها ندارم با اين حال در يكي از قسمت‌هاي سريال امپراطور بادها ناگهان از اسب به زمين افتادم كه البته بلافاصله راهي بيمارستان شدم. ـ پس به نظر مي‌رسد اسب سوار ماهري نباشي؟ اتفاقاً با اسب و اسب سواري ميانه خوبي دارم. حتي كارگردان اين سريال پس از اين حادثه به خبرنگاراني كه نگران وضعيت سلامتي‌ام بودند گفته بود كه سان بهترين اسب سوار در ميان هنرپيشه‌هاي كره‌اي است. ـ ديدن كشورهاي مختلف جهان تا چه حد برايت شيرين و جذاب است؟ خيلي زياد. خيلي دوست دارم كه به تدريج از قالب فيلم‌هاي كره‌اي خارج شده و در كشورهاي ديگر جهان نيز بازي كنم. ـ آيا فكر مي‌كني توريست بودن هم يك شغل است؟ چرا كه نه. اگر درآمد ثابتي داشته باشيد هر چند مختصر،‌مي‌توانيد از گوشه و كنار جهان و ديدني‌هاي نهفته در آن لذت ببريد. ـ پس شايد روزي يك توريست شوي؟ در حال حاضر فكر نمي‌كنم چون كارگردان‌ها نقش‌هاي زيادي برايم كشيده‌اند. ـ شناگر خوبي هستي؟ در حدي كه بتوانم خود را از غرق شدن نجات دهم بله. اما فكر نمي‌كنم تا آن حد ماهر باشم كه شخص در حال غرق شدني را نجات دهم. ـ تا چه حد شايعه را مخرب مي‌داني؟ اصلا ماهيت آن در درونش نهفته است. به اين نتيجه رسيده‌ام كه به شايعات توجهي نداشته باشم چون مي‌دانم كه وارد شدن به آن مساوي است با وارد شدن به حاشيه‌ها. ـ پس بايد با روزنامه‌ها رابطه چندان خوبي نداشته باشي؟ من براي آنها احترام زيادي قائل هستم و دوست دارم كه اين يك رابطه دو طرفه باشد. ـ از هواپيما ترسي نداري؟ از خود هواپيما نمي‌ترسم اما از پرواز با آن و به خصوص تكانهاي شديدي كه در ميان ابرها مي‌خورد احساس خوبي ندارم. ـ پس با اين حساب مسافرتهايت معمولا با ترس و دلهره آغاز مي‌شود؟ خود را سرگرم مي‌كنم و مي‌گويم مسافران ديگري نيز در هواپيما هستند. سرنوشت همه ما يكي است. ـ اهل روزنامه خواندن هم هستي؟ بله و البته بيشتر به سراغ خبرهاي هنري و ورزشي مي‌روم. با اين حال اين روزها بيشتر سعي مي‌كنم اطلاعات خبري مورد نياز را از طريق اينترنت به دست آورم.

ـ گفتي به خبرهاي ورزشي هم علاقه داري. فكر مي‌كني چرا صخره‌نوردي در المپيك جايي ندارد؟ (با خنده) اين سوال را از من نپرسيد و بايد چراي آن را از مسئولان برگزار كننده جويا شويد. ولي فكر كنم علت اين باشد كه اين رشته در دنيا طرفداران عام نداشته باشم. ـ هنرپيشه محبوب كره‌اي‌ها چقدر با بازيهاي رايانه‌اي ميانه خوبي دارند؟ اتفاقا خيلي از اين بازيها لذت مي‌برم اما فكر مي‌كنم هميشه انجام چنين بازيهايي برايم آرزو بوده است. ـ چرا آرزو؟ چون در زمان تحصيل در دانشگاه وقت آن را نداشتم و بلافاصله هم كه وارد دنياي بازيگري شدم. با اين حال اگر وقت داشته باشم از آنجا بازي «مبارزه» دريغ نمي‌كنم. ـ چقدر ذهن خود را با آرزوهاي بزرگ مشغول مي‌كني؟ فكر كردن به آرزوها به خصوص آرزوهاي بزرگ را دوست دارم و معتقدم مي‌توانند سكوهاي پرش به جلو باشند. ـ پس بيشتر به آينده فكر مي‌كني؟ دقيقا اينگونه است. به آينده فكر مي‌كنم تا به آن برسم. اين دقيقا همان ضرب المثلي است كه فكر مي‌كنم در تمام زبان‌هاي دنيا وجود داشته‌باشد. انسان‌ به چيزي مي‌رسد كه به آن فكر مي‌كند. ـ اگر به آينده هم فكر مي‌كني چه برناماه‌اي براي دوران بازنشستگي خود داري؟ طبيعي است كه هر انساني پير مي‌شود و البته در آن زمان وضعيت فعلي و از همه مهمتر شانس‌هاي اكنون را نخواهم داشت. از اين رو برنامه‌هايي براي دوران بازنشستگي خود در ذهن دارم كه البته فعلا تمايلي به صحبت كردن در اين باره ندارم. ـ در مجموعه جومونگ شمشيرزن توانايي بودي؟ البته تا حد زيادي براي اين سريال بود كه مجبور شدم در كلاسهاي ورزشي اين رشته تمرين كنم. با اين حال شخصا ترجيح مي‌دهم با ورزشهاي ديگري مثل شنا و دوچرخه سواري خود را سرگرم كنم. ـ به هاليوود هم فكر مي‌كني؟ درباره هاليوود چيزهاي زيادي شنيده‌ام، فكر مي‌كنم در آنجا نمي‌توان داستان و افسانه‌هاي شرقي را به خوبي اجرا كرد. ـ اما شايد شهرت بيشتري پيدا كني؟ اگر هم به دنبال شهرت بوده‌ام اكنون آن را دارم اما من به دنبال چيزهايي به جز شهرت و شناخته شدن هستم. ـ در حال حاضر از زندگي روزمره خود با حضور اين همه خبرنگار كنجكاو لذت مي‌بري؟ حقيقتا نه آنچنان اما در سالهاي اخير به اين نتيجه رسيده‌ام كه خبرنگاران هم جزئي از خانواده و زندگي‌ام هستند! ـ آيا اينقدر سرگرم بازي مي‌شوي كه از خوردن غذا غفلت كني؟ در چند قسمت از مجموعه جومونگ و زماني كه سكانس‌هاي شمشيرزني را پشت‌سر مي‌گذاشتم يك روز تمام هيچ چيز نخوردم تا از حس خارج نشوم. ـ درباره آرزو صحبت كردي اما نگفتي بزرگترين آرزويت چيست؟ هنوز به بزرگترين آرزويم فكر نكرده‌ام. شايد به همين دليل است كه تا به حال به سكوهاي بالاتري پرتاب نشده‌ام. ـ پس تو به شهرت بيشتري فكر مي‌كني؟ به شهرت بيشتر نه، بلكه به دنياهاي بزرگتر و شانس هاي بيشتر در زندگي فكر مي‌كنم. ـ آيا به فرزندت در آينده توصيه مي‌كني كه او هم بازيگر شود؟ او آزاد خواهد بود تا درباره سرنوشتش خودش تصميم گيرنده باشد و من تنها نقش يك مشاور را براي او ايفا خواهم كرد اما اگر به رشته‌اي علاقمند شود كاملا حمايتش مي‌كنم.

ـ فكر مي‌كني چرا در دنيا جنگ و خونريزي ادامه پيدا كرده است؟ اين هم يك پرسش عجيب ديگر است. خودخواهي و زياد خواستن مهمترين علت راه افتادن جنگ‌هاي بزرگ بوده و خواهد بود. ـ تو هنرپيشه خوش لباسي هستي چقدر اين موضوع در زندگي شخصي‌ات مهم است؟ از نظر مهم بودن دسته كمي از اهميت درست بازي كردن در فيلم و سريال ندارد. من هميشه به دنبال لباسهاي متفاوت و البته جذاب بوده‌ام. ـ و آيا در مجموعه جومونگ نيز چنين بوده است؟ البته اينجا نظر كارگردان مهم است. اما انگار او نيز خواسته مرا درك كرده است. من در اين مجموعه لباس‌هايي را بر تن مي‌كردم كه واقعا برايم لذت‌بخش بوده‌اند.